cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

معشوقه رئیس

•نویسنده : فاطمه صالحی• آی دی نویسنده @Nevisandeh16 #شایان(فروشی) #معشوقه_رئیس(تمام شده) #رمان_لرد_زخمی_از_پاییز۱۴۰۱ . @roman_lordezakhmi لینک کانال

إظهار المزيد
لم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
3 614
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

سلام بچه ها اینم فایل رمان معشوقه رئیس😍💕 ببخشید که دیر شد واقعا معذرت میخوام🥺💔
إظهار الكل...
معشوقه رئیس.pdf6.71 MB
sticker.webp0.26 KB
همبازیِ بچگیش یهو میاد لباشو می‌ذاره رو لبای دختره و...😐🙊‼️ #پارت۴۵۷ - با اجازه‌ی کدوم خری این گوه رو خوردی؟! برافروخته و سگ‌وارانه منتظر توجیه بودم و مردک با خونسردی سیب را با پیراهنش پاک کرد و گاز زد، مثل گاو! و با همان دهان پر گفت: - خودِ خرت که اجازه ندادی، خودم‌... البته بیشتر مزه‌ی توت‌فرنگی می‌داد تا گوه! تا آمدم دهانم را باز کنم و پاچه‌پارگی کنم دست پشت سرم گذاشت و فاصله را کمِ کمِ کم کرد! - ببین تو رو ناموست باهام همکاری کن، این دختره شیش ماهه موی دماغم شده هر غلطی می‌کنم از من بکشه بیرون نمی... چیز، یعنی بی‌خیالم نمی‌شه؛ داره میاد سه نکن! از روی شانه‌اش نگاه انداختم و دخترکِ سانتی‌مانتالِ عملی‌ای را دیدم، واه واه! چرا قیافه‌اش را کج می‌کند؟! انگار که به باسنش بگوید " مگه نگفتم دنبالم نیا بو می‌دی؟! " قشنگ مشخص بود از این پاچه‌ورمالیده هاست! دستم را پشت گردنش قفل کردم: - دارمت! همین که دخترک رسید لب‌هایش دوباره لب‌هایم را دریدند. و صدای عفریته‌خانم بلند شد: - بردیا؟! داری چه غلطی می‌کنی؟! و سعی کرد جدایمان کند! زودتر جدا شدم و... هه! من از تو سلیطه‌ترمممم! - غلط رو تو می‌کنی نکبت‌خانم که مثل تاپاله افتادی بین دو تا عاشق نمی‌ذاری به هم برسن! چرا دست از سرِ مردِ من بر نمی‌داری نمی‌ری ردِ کارت؟! حضرت عباسی تو از لوسترای خونه‌مونم آویزون‌تری! د بکش کنار دیگه! کمی نگاهم کرد و بعد تا خواست گیس‌هایم را بکشد صحنه را ترک کردم که خطراتِ احتمالی پاره‌ام نکنند! کمی بعد بردیا دست دورم انداخت و با لبخندِ دخترکشی نگاهم کرد: - ایول خوب گذاشتی تو کاسه‌ش، ولی از اینجا به بعدش فکر کنم قفله! دختره همه جا جار زده، باید بگیرمت! یااا اسطوخودوس! https://t.me/joinchat/AAAAAFR6cWPmAlUT7c6xIA https://t.me/joinchat/AAAAAFR6cWPmAlUT7c6xIA اگر دنبال شخصیتِ بی‌حیا و پاچه‌پاره هستید، دخترمون آریانا رو بهتون معرفی می‌کنم☺️😂💯
إظهار الكل...

_شلوارت و دربیار دراز بکش رو تخت..❌🔞 https://t.me/joinchat/Jjk-5JgRbQhlNTJk وحشت زده به تخت خالی گوشه اتاق نگاه میکنم.. _مگه با تو نیستم ..حوصله ناز و ادا اصلاً ندارم .. همین الان دراز بکش رو تخت پاهاتم باز کن.. وگرنه به سلامت.. به اجبار کاری که گفت را انجام میدهم.. شورت و شلوارم را در میاورم و خجالت زده روی تخت دراز میکشم.. _پاهاتو کیپ نکن بهم من الان چی رو ببینم .. بازش کن از هم ؛ کامل.. از خجالت لب میگزم و چشم میبندم.. بین پاهایم کمی فاصله میدهم که خودش دست به کار شده ؛ ساق پایم را میگیرد و با فشار از هم باز میکند.. از ترس جیغی میکشم.. که عصبانی میشود.. _وقتی میگم بچه نفرستین برام همینه دیگه .. هنوز کاری نکردم که جیغ میرنی.. دستش را روی بدنم قرار میدهد و مشغول برسی اندام های زنانه ام میشود.. _چند وقته پریود نمیشی..؟ _نمیدونم.. _یعنی چی نمیدونی.. _به خاطر کم خونی معمولاً همیشه تاخیر میندازم برای همین زیاد به تاریخش دقت نمیکنم.. _دختر جون تو الان سه ماهه که بارداری..؟ باید زودتر میومدی برای سقط جنین الان دیره.. ناباور به دهان پزشک خیره میشوم.. اگر سام یک درصد میفهمید که باردارم و از او مخفی کردم کارم زار بود محال ممکن بود اجازه دهد بچه را سقط کنم .. جواب خانواده ام را چه میدادم.. با وجود داشتن نامزد ، با مردی که #استاد #دانشگاهم بود رابطه داشتم و حالا از او #باردار بودم.. اگر بچه را سقط نمیکردم رسوای عالم بودم.. سام اگر میفهمید همین جا زنده زنده چالم میکرد.. _خواهش میکنم هرجوری شده سقطش کنین.. زن پوف کلافه ای میکشد.. _اگه حتماً میخوای بندازیش باید منتقل شی بیمارستان .. به اتاق عمل نیازه..؟ _ اتاق عمل دیگه برای چی با یه آمپول تمومش کنید ...؟ _دختر جون #دوقلو بارداری ... خشکم میزند و همانجا وا میرم..دو قلو.. دستگاهی جلو میکشد پیراهنم را تا زیر #سینه ام بالا میزند و مایع سردی روی شکمم میریزد .. _بزار اول مطمئن شم.. با صدای داد و فریادی که از بیرون می آید وحشت زده به در اتاق خیره میشوم.. _زن من اینجاست.. ماهک ..؟ _آقا من چه میدونم که زنتون اینجاست بفرمایید بیرون..؟ _دیدمش که اومد تو این مطب کوفتی.. بفرستش بیاد بیرون.. _من نمیتونم همچین کاری کنم بفرمایید خواهش میکنم .. دست پزشک را چنگ میزنم.. _خانوم دکتر خواهش میکنم نذارید بیاد..اگه بفهمه منو میکشه.. با بازشدن ناگهانی در اتاق نگاه سام روی منی که با آن وضعیت لخت مادرزاد دراز کشیده بودم خشک میشود.. _تو.. اینجا داری چه غلطی میکنی..؟ _سام به خدا من ..من ..نمیخواستم..؟ سام خشن و شتاب زده نزدیکم می آید و با دیدن دستگاهی که روی شکمم میچرخید زمزمه میکند.. _تو بارداری..؟ پس چرا به من چیزی نگفتی ..؟ _سام رابطه ی ما از اولم اشتباه بود این بچه نامشروعه باید سقط... _خفهههه شووووو... با فریاد خشمگینش وحشت زده به چشمان سرخ و فک بهم فشرده اش نگاه میکنم.. _فقط دهنت و بند و لال شو..این بچه ثمره ی عشق مونه.. از گوشت و خون من و توئه .. حق نداری به عشقمون توهین کنی ..این بچه از هر حلالی برای من حلال تر و پاک تره.. از فریادش اشکم از گونه میچکد.. خم میشود و بوسه ای به چشمانم میزند.. _خودم همین فردا میبرم عقدت میکنم... بچمون و تو خونه ی خودمون بزرگ میکنیم.. نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره.. میخوام ببینم کی تخمش و داره مخالفت کنه.. در سکوت بی حرف نگاهش میکنم که بی طاقت خم میشود و مقابل چشمان پزشک بوسه ی عمیقی به لب هایم میزند .. ناگهان صدای ضربان قلب بچه در اتاق میپیچد ..ضربانی تند نامنظم و پشت سرهم.. _این.. این.. صدای قلب بچه ی منه..؟ سام ناباور و شگفت زده است که پزشک لبخند میزند _بچه نه باید بگید بچه ها ...تبریک میگم بچه اتون سه قلوئه... ❌❌❌❌❌❌🔞🔞🔞🔞 https://t.me/joinchat/Jjk-5JgRbQhlNTJk https://t.me/joinchat/Jjk-5JgRbQhlNTJk https://t.me/joinchat/Jjk-5JgRbQhlNTJk اروتیک🔞❌ همخونه ای🔞❌ استاد دانشجویی🔞❌ ظرفیت محدود❌
إظهار الكل...

رفتی هیکلت رو ساعت شنی عمل کردی تا مردا رو تو رابطه از خود بی خود کنی و بعد جیبشون رو بزنی؟ https://t.me/joinchat/J6LLdUSXnmsyMmM8 ◼️◼️◾️◾️◼️◼️◾️◾️◼️◼️◾️◾️ کی گفته من جراحی داشتم هیکلم مادر زادیه بعدشم من هیچ وقت این خفت رو به جون نمیخرم که به خاطر یه مرد سر و تنم رو بدم زیر تیغ جراحی! یعنی میگی این حجم باسن تو پر و سفت و خوش فرم خداداییه؟اینو شاید باورم بشه اما اون سینه ها که هر کدوم اندازه توپ والیباله رو نه گونا حرصی تاپ بندی اش را تنش کرد و عصبی گفت -چه ربطی داره ژنتیکیه!مامان و خاله ام هم اینجوری بودن حتی الان که چهل سالشونه اندامشون تکون نخورده! آرمان برای آنکه او را عصبی تر کند با خنده گفت -پس خوشبحال شوهراشون هر شب باید واسشون شبه جمعه بوده باشه اونم با الکسیس ورژن ایرانیش نفس گونا از حرص در نمی آمد -اونش دیگه به خودشون مربوطه آهیر خان بعدشم من باکره ام تا حالا با هیچ مردی نبودم که بخوام براش برم پیکر تراشی! -ای بابا انقدر از این دختر باکره ها رو تختم اومده بعد فهمیدم واسه بار پنجم رفته ترمیم تا پول زیادتر بگیره -حتما با خیال خامت فکر کردی منم از اون دسته ام! -اره خب مثل همونا ازم پول گرفتی که در اختیارم باشی دندون گرد هم هستی زیاد پول خواستی -من اون پول رو لازم دارم وگرنه همچین دختری نیستم آهیر خندید -حالا همچین دختری نبودی و تو خونه مکان واسه رنگ به رنگ مردا *** میزدی کم مانده بود از حرص مرد مقابلش گریه اش در بیاید -من مجبور بودم! آدم مرفه بی دردی مثل تو نمیتونه بفهمه این موضوع رو که یه دختر برای خرج خانواده اش و مریضی پدرش پا رو اعتقاداتش بزاره و تو همچین خطی بیوفته آهیر در حالی که با دقت به هیکلش نگاه میکرد گفت -درشون بیار -چی؟ آهیر در حالی که پیراهن خودش را در می آورد گفت -یه امشب رو باهام عالی پیش برو منم حساب بانکیت رو خفن پر میکنم خوشگل خانوم فکر کنم تو اون خراب شده یادت دادن که چطوری یه مرد رو واسه معاشقه آماده کنی ❌محدودیت ۲۰سال رعایت شود ❌حاوی صحنه های باز زناشویی https://t.me/joinchat/J6LLdUSXnmsyMmM8
إظهار الكل...
عریان

رمان دارای محدودیت سنی بالای ۲۰ سال می‌باشد با بیانی باز

⁠🔞_قطعا هیچ علاقه ای اسباب باری های پلاستیکی و مصنوعی برای خالی کردن خودم ندارم! جمله ای که از دهنم خارج شد مهر تاییدی بود روی تمام افکارش «از دست دادن بکارتم با یک رابطه عاشقانه قبل او» گره ای بین ابروهای مردانه اش افتاد و با غرشی تنم رو به حصار کشید و به خودش چسبوند ‼️_حالمو بهم میزنه! _چی؟ چرخی زد و کمرم رو به میز وسط اتاق چسبوند و سرش رو توی گردنم فرو برد و با حسادت آشکارا غرید 🔞_تصور تن و بدن تو زیر لمس دست های مرد دیگه ای! نیشخندی زدم و سرم رو کج کردم _چرا اذیتت کنه؟ مثل این که یادت رفته منم یک زن بالغم و نیازهای جسمی خودم رو دارم؟ نگاه طولانی بهم انداخت و دستش رو از کمرم تا دور گلوم بالا کشید _نه یادم نرفته... تو یک زنی.. یک زن جذاب! دستم بالا اودم و روی رگ برجسته ی دست پر از طرح و اکسسوری هاش گذاشتم 🔥_این قدر جذاب که آقای مدیر عامل اینجوری کنترلش رو از دست بده؟ صدای خنده مردونش و آتش توی چشم هاش لبخند پر از شیطنتم رو بیشتر کرد _فقط تصور تو با این همه یاغی گری که تسلیم لمس های کسی بشی برام عجیبه! 🔥_و کی گفته اونی که توی تخت تسلیم میشه منم؟ زبونش رو روی لبم کشید و چنگی به رونم زد و منو روی میز نشوند 🔞_یعنی میخوای توی تخت با من سر سلطه گری رقابت کنی؟❌ https://t.me/joinchat/AAAAAD7t20ZttHSOKjwPAQ https://t.me/joinchat/AAAAAD7t20ZttHSOKjwPAQ ❌_اگه این توفیق اجباری رو نخوام؟ اگه تو لیست خواسته هام « تویی» وجود نداشته باشه چی؟ فشار دستش روی کمرم بیشتر شد و به دیوار کوبیده شدم ‼️_نخوای؟ لبش روی شاهرگم نشست و چنگی به رونم زد و غرید _آتیش میگیرم زیر همه خواسته هات و این قدر شعله شو زیاد میکنم تا همش بسوزه و تهش برسه به آغوش خودم......❌ https://t.me/joinchat/AAAAAD7t20ZttHSOKjwPAQ
إظهار الكل...

sticker.webp0.26 KB
رفتی هیکلت رو ساعت شنی عمل کردی تا مردا رو تو رابطه از خود بی خود کنی و بعد جیبشون رو بزنی؟ https://t.me/joinchat/J6LLdUSXnmsyMmM8 ◼️◼️◾️◾️◼️◼️◾️◾️◼️◼️◾️◾️ کی گفته من جراحی داشتم هیکلم مادر زادیه بعدشم من هیچ وقت این خفت رو به جون نمیخرم که به خاطر یه مرد سر و تنم رو بدم زیر تیغ جراحی! یعنی میگی این حجم باسن تو پر و سفت و خوش فرم خداداییه؟اینو شاید باورم بشه اما اون سینه ها که هر کدوم اندازه توپ والیباله رو نه گونا حرصی تاپ بندی اش را تنش کرد و عصبی گفت -چه ربطی داره ژنتیکیه!مامان و خاله ام هم اینجوری بودن حتی الان که چهل سالشونه اندامشون تکون نخورده! آرمان برای آنکه او را عصبی تر کند با خنده گفت -پس خوشبحال شوهراشون هر شب باید واسشون شبه جمعه بوده باشه اونم با الکسیس ورژن ایرانیش نفس گونا از حرص در نمی آمد -اونش دیگه به خودشون مربوطه آهیر خان بعدشم من باکره ام تا حالا با هیچ مردی نبودم که بخوام براش برم پیکر تراشی! -ای بابا انقدر از این دختر باکره ها رو تختم اومده بعد فهمیدم واسه بار پنجم رفته ترمیم تا پول زیادتر بگیره -حتما با خیال خامت فکر کردی منم از اون دسته ام! -اره خب مثل همونا ازم پول گرفتی که در اختیارم باشی دندون گرد هم هستی زیاد پول خواستی -من اون پول رو لازم دارم وگرنه همچین دختری نیستم آهیر خندید -حالا همچین دختری نبودی و تو خونه مکان واسه رنگ به رنگ مردا *** میزدی کم مانده بود از حرص مرد مقابلش گریه اش در بیاید -من مجبور بودم! آدم مرفه بی دردی مثل تو نمیتونه بفهمه این موضوع رو که یه دختر برای خرج خانواده اش و مریضی پدرش پا رو اعتقاداتش بزاره و تو همچین خطی بیوفته آهیر در حالی که با دقت به هیکلش نگاه میکرد گفت -درشون بیار -چی؟ آهیر در حالی که پیراهن خودش را در می آورد گفت -یه امشب رو باهام عالی پیش برو منم حساب بانکیت رو خفن پر میکنم خوشگل خانوم فکر کنم تو اون خراب شده یادت دادن که چطوری یه مرد رو واسه معاشقه آماده کنی ❌محدودیت ۲۰سال رعایت شود ❌حاوی صحنه های باز زناشویی https://t.me/joinchat/J6LLdUSXnmsyMmM8
إظهار الكل...
عریان

رمان دارای محدودیت سنی بالای ۲۰ سال می‌باشد با بیانی باز

_همه میتونن تن بدن زن منو ببینن و باهاش فانتزی خیس بزنن اونوقت به من که میرسه میشه بده و آخ؟🔞 https://t.me/joinchat/Jjk-5JgRbQhlNTJk _چی میگی سام ؟ کی فانتری خیس زده؟ کی تن بدن منو دیده آخه؟ ولم کن بزار برم الان شاگردا سر میرسن..! 🔞 با حرص چنگی به کمرم زد و منو به میز کوبید _اصلا چرا نگران اینی که کسی بفهمه تو اتاق منی؟ می ترسی کیسات بپرن تو دانشگاه؟🔞 چشمامو گرد کردم و با حیرت گفتم.. _چی میگی آخه تو؟من زن تو ام کیسم کجا بود آخه؟ مگه من و تو باهم تفاهم نکردیم تا تموم شدن درس من رابطمون پنهان کنیم تا برامون مشکل درست نشه؟ پس الان دردت چیه تو؟ لبشو روی هم فشرد و با کلافگی گفت.. _نمیخوام اصلا همین الان حلقتو میندازی.. اون لباساتم عوض میکنی بعد میری سر کلاس نه اصلا سر کلاس اون ناصری بی شرفم نمیری خوشم نمیاد ازش! خنده ای روی لبم نشست.. پس تمام این آتیش و رفتاراش از این جاست آره؟ نیشخندی زدم و با شیطنت آشکار گفتم.. _واوو باورم نمیشه استاد سام آریا با دومتر قد و این هیبت به خاطر حسادت تبدیل به یک پسر بچه تخص بهونه گیر شده! کمی اخماش رو توی هم کشید ولی برخلاف تصورم دستی توی موهاش کشید و گفت.. _اینا همش زیر سر توعه وروجک این قدر دلبر و خواستنی که هر لحظه ترس از دست دادنتو دارم.. چشمام برقی زد و دلم ضعف رفت برای این اعتراف با صدای بم مردونه.. _منو از دست بدی؟ ازت دست بکشم.. دست به دست کی بدم از تو بهتر؟ عاشقتر؟ مردتر؟ دستمو دور گردنش حلقه کردم و با تمام عشقی که بهش داشتم ادامه دادم.. __عشق تو چشمام نمیبینی وقتی سر تاپاتو نگاه میکنم و قربون صدقه ات میرم ؟ وقتی دخترا برای مردونگی و جذابیتت سر کلاس ضعف میرن و من این گوشه خون خونمو میخوره که چرا باید به مرد من نگاه کنن؟ چجوری ازت دست بکشم آخه..؟؟ چشماش وحشی شد و آب دهانش رو قورت داد و توی یک حرکت منو از زمین بلند کرد و روی میز خوابوند.. _تو منو دیونه میکنی دختر.. این قدر دیونه که نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و توی همین کلاس همین الان میخوامت..!! اونقدر میخوامت که برام مهم نباشه تا چند دقیقه دیگه دانشجوهام سر برسن و ما رو تو این وضع ببینن... حجوم آوردن لباش به لبام همزمان میشه با باز شدن در کلاس و فریاد شوکه و حیرت زده ی دانشجوهاش .. _استاااد ❌❌❌❌❌🔞🔞🔞🔞🔞🔞 https://t.me/joinchat/Jjk-5JgRbQhlNTJk https://t.me/joinchat/Jjk-5JgRbQhlNTJk https://t.me/joinchat/Jjk-5JgRbQhlNTJk
إظهار الكل...
•° الــــــــــهـــه مــــ🌙ــــــاه °•

•°|﷽|°• •° تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ °• به قلم :آنیل 🦋 تمامی بنر ها واقعی میباشد..🌙🌼 لینک دعوت به چنل:

https://t.me/joinchat/pmhUSuqEKnM0MTNk

اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.