cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

ایستار

پاتوق مجازی سینه‌فیلیای ایران صاحب امتیاز و مدیرمسئول: هادی علی‌پناه سردبیر: مجید فخریان eestar.ir

إظهار المزيد
لم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
1 309
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

#ایستار «فیلم شبیه یک بدن است، یا شبیه جهانی است که این کاراکترها را در خود دارد؛ کاراکترهایی که قدری خود را گم کرده‌اند اما دور هم نيز جمع شده‌اند و با محیط خود ارتباط برقرار می‌کنند. مهم این بود که مشخص شود اجزای این بدن همه در نهایت به هم مرتبطند. وقتی سندرُم انفجار سر داشتم، خیلی کنجکاو بودم که فیزیکی به آن نگاه کنم. یعنی واقعاً دوست داشتم آن چیز را از سر بیرون بکشم و تماشایش کنم. من به «ترپانینگ» [همان مته‌ای که برای حفاری به کار می‌برید] فکر می‌کردم. یعنی زمانی که سر کسی را سوراخ می‌کنید تا شیاطین را آزاد کنید. این عمل از زمان تمدن‌های باستانی تا امروز در بیمارستان‌های مدرن (وقتی که ضربه به سر وارد می‌شود و لازم است كه فشار از بین برود) وجود داشته‌است. اما می‌توانم تصور کنم که در زمان باستان این عمل لازم بوده تا چیزهایی را از سر خارج کنند. درست مانند من که می‌خواستم آن توپ صوتی را از سرم خارج کنم. می‌خواستم جسیکا آن را احساس کند. این جاذبه غیرقابل توضیح را به شکل دایره‌ای، به این سوراخی که در سر اسکلت می‌بیند، داشته باشد – تا فکر کند که شاید در تجسم‌های گذشتة او بوده است. همان تونل در کوه: شاید سوراخی در آن کنده شده‌بود تا او چیزی در داخل آن کشف کند؟» —————————— گفت‌وگوی جردن کرانک با آپیچاتپونگ ویراستاکول، ترجمه‌ی سید مسیح میرجعفری ‌ کامل متن را در ایستار بخوانید: https://www.eestar.ir/مموریا-گفت‌وگو-با-آپیچاتپونگ-ویراستا/ @eestarchannel
إظهار الكل...
مموریا: گفت‌وگو با آپیچاتپونگ ویراستاکول

همه‌چیز را به خاطر می‌آورم مترجم: سید مسیح میرجعفری وقتی که به هوش آمده بود، زمان حال و همینطور پیش‌پاافتاده‌ترین خاطرات برای اوآنقدر غنی و آشکار شده بود

#ایستار 🔸ایستار شانزدهم منتشر شد: فضای تئاتری در سینما: https://www.eestar.ir/cinemoment/فضای-تئاتری-در-سینما/ تئاتر به چه کار فیلم‌ها می‌آید؟ علیرغم همه‌ی انرژی‌های منفی که پس عنوان (فیلم یا بازی) «تئاتری» هست، بیشتر وقت‌ها سینما برای ساختن جان‌مایه کارش، یعنی «خلق زندگی»، به تئاتر روی می‌آورد؛ نمایشی فشرده که تا مرگ بازیگرانش، همه باید پیرو قواعد آن به بازی ادامه دهند. ژان رنوار استاد این کار بود (پیشتر از او نوشته‌ایم). حرف توطئه هم که می‌شود، عده‌ای که شروع می‌کنند به توطئه ساختن علیه دیگری، باز هم تئاتر به زمین سینما پا می‌گذارد. فیلم‌های فویاد بر چنین پیرنگی در سالن تئاتر بنا می‌شدند (پیشتر نیز از او نوشته‌ایم). سینما که به واقعیت وصل باشد (واقعیتی از جنس زندگی) برای ساختن این واقعیت دروغ می‌گوید و آدم‌ها که در سینما تظاهر کنند، تئاتر خود به خود فراخوانده می‌شود. سینمای بی زندگی ما، معمولاً تئاتر را سرکوب می‌کند و اجازه نمی‌دهد از در تو بیاید. همه‌ی آن فیلم‌هایِ آپارتمانی می‌توانستند تئاتر را فرا بخوانند، اما دوربینِ روی دست و بازی‌های اصطلاحاً رئالیستی ترس آن‌ها از تئاتر را بازتاب می‌دهند. این پرونده کوچک درباره امکان‌های فضای تئاتری در سینما صحبت می‌کند. پرونده‌ای کوچک، چون حتماً جای آلن رنه و ژاک ریوت در آن خالی است. نوشتن از آن‌ها را به فرصتی دیگر موکول می‌کنیم. اینجا بیشتر به حضور پنهانی تئاتر در چند فیلم پرداخته‌ایم. به همراه مقاله‌ای مفصل از سوزان سانتاگ که در رابطه این دو – فیلم و تئاتر – ریز می‌شود. ——————— - فیلم و تئاتر نویسنده: سوزان سانتاگ مترجم: صالح نجفی ‌ - صحنه‌ی تکثیر؛ سکوت، صدا و تماشا درباره‌ی بچه‌های بهشت (مارسل کارنه) نویسنده: انوش دلاوری ‌ - تصویر دوگانه لولا مونتس درباره‌ی لولامونتس (مکس افولس) نویسنده: محمدعلی باقری ‌ - دو چهره تنها؛ جمعیت ویدور و اومبرتو دو دسیکا نویسنده: جرج تولز مترجم: سحر حاجیلویی ‌ - پنجره عقبی؛ تئاتر تنهایی درباره‌ی پنجره عقبی (آلفرد هیچکاک) نویسنده: مسعود مشایخی راد ‌ - فلوت جادویی و بعد از تمرین: تئاترهای زندگی درباره‌ی دو فیلم اینگمار برگمان نویسنده: الکساندر چی، مترجم: سینا طهمورثی ‌ ‌ @eestarchannel
إظهار الكل...
فضای تئاتری در سینما

تئاتر به چه کار فیلم‌ها می‌آید؟ علیرغم همه‌ی انرژی‌های منفی که پس عنوان (فیلم یا بازی) «تئاتری» هست، بیشتر وقت‌ها سینما برای ساختن جان‌مایه کارش، یعنی

Photo unavailableShow in Telegram
#ایستار 🔸ایستار شانزدهم را در سایت بخوانید: https://www.eestar.ir/cinemoment/فضای-تئاتری-در-سینما/ @eestarchannel
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
#ایستار «در دروان کرونا فضاهایِ اشتراکی که نرم‌افزارهای زوم، اسکایپ و گوگل‌میت… در اختیار کاربران قرار می‌دادند؛ تاب‌آوری و سازگاری با شرایط موجود را برای انسان‌ها ممکن ساختند. نمی‌توان نقش این‌گونه فضاها و گردهمایی‌هایِ گروهی را که مرتبط با سینما و تجربه‌تماشاگری شکل می‌گرفتند در روند عبور از این ورطه و قدم نهادن به عصر پسا-کرونا را نادیده گرفت. کنش‌هایی که می‎‌توانیم آنها را در زمره کنش‌های پیوندی بگنجانیم و به بررسی بیشتر و موردی آنها بپردازیم. شاید بتوان با اندکی تغییر در اظهار نظر ورنر هرتزوگ که در ابتدای این متن بدان اشاره شد : «وقتی زندگی در بی‌واسطه‌ترین شکل ممکن ما را لمس می‌کند، سینما را می‌توان همان‌جا یافت.» بتوان گفت: وقتی زندگی در بی‌واسطه‌ترین شکل ممکن در خطر است، سینما را می‌توان همان‌جا یافت» ________ بحران کرونا: آیا سینما زنده می‌ماند؟٬ با نگاهی به کتاب «کهکشان لومیرها: هفت کلیدواژه برای سینمایِ آینده» اثر فرانچسکو کاستی»٬ باهار افسری ‌ کامل متن را در ایستار بخوانید: https://www.eestar.ir/بحران-کرونا-آیا-سینما-زنده-می‌ماند؟/ ‌ تصویر از فیلم: پورن بدبیارانه (رادو ژوده٬ ۲۰۱۹) @eestarchannel
إظهار الكل...
#ایستار «ترديد نكنيد كه باني و كلايد هنوز هم مي‌توانند دل‌تان را بلرزانند، به ويژه آن­گاه كه كلايد بارو ( وارن بيتي) در حين فراري سريع و در  آن هرج و مرجِ وحشت‌آفرين به صورت كارمند بانك شليك مي‌كند. ( وحشتي كه به جان كلايد افتاده محسوس است. نخستين بار است كه در زندگي‌ش ناچار شده آدم بكشد.) و آن صحنه‌ی كشدار كشتار در فرجامي خونين و به صورت اسلوموشن  كه باني پاركر( في داناوي) و همراهش آماج گلوله‌هاي پليس قرار مي‌گيرند، تاثيري به مراتب كوبنده‌تر دارد و ما ناگزيريم براي اين تبهكاران عصر بحران دل بسوزانيم. اما ديري نمي پايد كه درمي يابيم خشونت تنها عنصر برانگيزاننده‌ی فيلم نيست و بيش از آن درام دوران­‌سازِ متهورانه‌اي است كه با تركيب سبك و جوهره‌ی دروني‌اش، تماشاگرانش را مبهوت و بی‌قرارِ خويش مي‌سازد.» __ بانی و کلاید، و گپ و گفتی با خالق‌اش٬ نوشته‌ی جو لیدون٬ ترجمه‌ی عقیل قیومی ‌ کامل متن را در ایستار بخوانید: https://www.eestar.ir/بانی-و-کلاید،-و-گپ-و-گفتی-با-خالق‌اش/ @eestarchannel
إظهار الكل...
بانی و کلاید، و گپ و گفتی با خالق‌اش

شخصیت­‌هایی در روزگاري با مردماني سخت ترسيده، بيزار و نيازمند به قهرمان مترجم: عقیل قیومی از آن جا كه من بر آنم تا زندگي را پاس بدارم و نه مرگ و اندوهِ

#ایستار در ایستار بخوانید: هنر ناهنجار: سینمای ژائو سزار مونتیرو نویسنده: پائولو فیلیپه مونتیرو مترجم: محمد خلفی ‌ «برای مونتیرو (چنانکه برای نیچه و آرتو هم) بسیار مهم و حیاتی است که بیرون از محدوده فرهنگ والا بایستد. در ادبیات مونتیرو، فرهنگ والا به شکلی تعجب‌آور با فرهنگ پاپ درآمیخته است. او در صحبت‌های خود بسیاری از منابع ادبی را در کنار اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های عامه نام می‌برد تا به بیانی رمبویی برسد. نباید تصور شود که تنها با ترکیبی ساده از واژه روبه‌رو هستیم. بلکه با دو فرهنگ متفاوت مواجه هستیم که اغلب سر ناسازگاری با هم دارند. این جمع اضداد در جنبه‌ی کمیک فیلم‌های او قابل ردیابی است. شوخ‌طبعی از نقات قوت آثار مونتیرو است، نقطه‌ مقابلِ اشباع تلخی و خواری و اروتیسم و امر والا. شوخی‌هایش سرگرم می‌کنند اما می‌توانند تلخ و گزنده هم باشند. این مونتیرویی‌ست همان‌قدر ملهم از سنت‌های پاپ که ملهم از کمدی‌های پرتغالی دهه‌های۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ و ملهم از سنت هجو مثلاً در آثار باستر کیتون.»... کامل این مقاله را در ایستار می‌توانید بخوانید: https://www.eestar.ir/هنر-ناهنجار-سینمای-ژائو-سزار-مونتیرو/ ‌ eestarchannel
إظهار الكل...
هنر ناهنجار: سینمای ژائو سزار مونتیرو

مترجم: محمد خلفی بحث درباره سینمای ناب، خارج از چارچوب‌های متکی به معانیِ آشنای واژگان، مستلزم بحث درباره نحوه‌ها و استراتژی‌های ناب‌بودن ا‌ست. علت تمرکز

#ایستار «کوستا خود را مدیون برسون، فورد و ازو می‌داند. این که واقعیت چگونه در سینما عمل می‌کند را از آنها آموخته است. این که «می‌شود با یک لیوان آب و سه شاخه‌ گل فیلم ساخت». ازو به ما آموخت که سینما در واقع به دردِ دوستی می‌خورد؛ او فیلم‌هایی در ستایش دوستی ساخت. فورد ما را با منظره‌ی آفرینش‌گر زندگی مواجه کرد و برسون ما را به چشم‎گشودن به واقعیتِ سینماتوگرافیک جهان دعوت کرد. همه در خدمت هدفی مشترک: سینما را به کف آوردن تا زندگی را آری گفتن. سینما هنرِ زندگی است، حساس‌تر از تمام هنرها. باید در خدمت زندگی باشد تا جوهره‌ی خود را آشکار کند. سینما زندگی‌بخش و نجات‌دهنده است، زمانی که زیر و کَف را مزه کند. به خاطر همین است که به یاری سینما می‌شود هزار سال خوابید و با هزار رویا بیدار شد. کوستا از جمله کسانی در تاریخ سینماست که فیلم و فیلم‌سازی را به کف انتقال می‌دهد، به روی لبه، نزدیک به درجه‌ی صفر. برخورد با سینمای او، مثلِ مواجهه‌ی کودکِ درون کیسه زباله، در «استخوان‌ها» با جهانی است که به آن پا گذاشته. کودکی تولدیافته از مادری که تنها خواست و توانَش به آغوش مرگ ختم می‎شود. «توانِ نیست شدن بهتر است از نه‌خواستن.» در نمایی بهت‌انگیز که نه تنها جهان فیلم که کل تاریخ سینما را به چالش می‌کشد: پدری کودکِ ناخواسته‌اش را در کیسه زباله‌ای گذاشته و در خیابان راه می‌رود. تا لحظاتی فکر می‌کنیم که این موقعیتی بسیار ساده از حمل کردن یک آشغال است تا جایی که پدر کیسه را در آغوش می‌کشد.» ___ برشی از یک مقاله درباره‌ی نامه‌هایی از فونتنهاس کار پدرو کوستا٬ نوشته‌ی متین احمدی ‌ کامل متن را در ایستار بخوانید: https://www.eestar.ir/ونوس-خزپوش،-دربارۀ-نامه‌هایی-از-فونتن/ @eestarchannel
إظهار الكل...
ونوس خزپوش، دربارۀ نامه‌هایی از فونتنهاس کار پدرو کوستا

1 اعتیاد، شیوه‌ی شادِ آخرالزمانیِ زیستن است؛ آخرِ زمان را زیستن، نفس کشیدن در لبه‌ی نهایی، در کناره‌ها به زندگی قهقهه‌زدن. واندا در اتاقی آکواریومی که

#ایستار «مونیکا (آلبا رورواکر) و همسرش جورجیو، دیگر ساکنان عمارت سه طبقه هستند. جورجیو به دلیل کارش اغلب دور از خانه است و مونیکا تنهاست. در تنهایی مادر شده است و در تنهایی فرزندش، بئاتریش، را بزرگ می­‌کند. تنهایی مونیکا، بیش از دو داستان دیگر، مورتی محبوب­مان را به فیلم بر می‌گرداند. رنجش مرموزش از دیدن تصویر کلاغی سیاه که به خانه‌اش می­‌آید، نشان از پی­‌آیندِ نه چندان خوشی است که بنا دارد بر سر ساکنان این خانه بیاید. چیزی که مورتی در آن تبحر دارد: درهم آمیختن طعنه آمیز غم با گذران زندگی (نگاه کنید به «اتاق پسر» (۲۰۰۱) و سکانس سفر به مرز ایتالیا). هر چند، آن طور که خواهیم دید، آن چه سرانجام مونیکا است، به طریق همیشه، انتخابی است که مورتی برای کاراکترهایش بیشتر می‌پسندد: فردا. فردا و از پی آن دوباره زندگی. کلیشه‌ای است؟ شاید، اما مورتی به ندرت در این بند گرفتار می‌شود.»... ____ برشی از یک یادداشت درباره‌ی «سه طبقه» ساخته‌ی نانی مورتی٬ نوشته‌ی سینا طهمورثی ‌ کامل متن را در راهنمای فیلم ایستار بخوانید: https://www.eestar.ir/راهنمای-فیلم-بهمن-1400/ @eestarchannel
إظهار الكل...
راهنمای فیلم بهمن 1400

سه طبقه | نانی مورتی نویسنده: سینا طهمورثی حضور و غیاب به سیاق مورتی احتمالا آن کلاغِ سیاه و خانه مونیکا (آلبا رورواکر، آنتونیای مقدس «لازارو») بیش از

#ایستار «این داستانِ یولیا است. فیلمِ تازه‌ی یواخیم تریه تمرکزش را روی دختری بیست‌وچندساله گذاشته و او را دنبال می‌کند. کسی که پزشکی را رها می‌کند تا روان‌شناس شود و بعد هم آن را به‌شوقِ عکاسی رها می‌کند و این میان چیزهایی هم می‌نویسد. از این شاخه به شاخه‌ای دیگر می‌پرد. همان‌طور که از این آدم به آن آدم. انگار هیچ‌چیز برای او کافی نیست. هر چیزی که به آن متوسّل می‌شود، بعد از چندی، دل‌ش را می‌زند. نه‌فقط هر چیز؛ حتا هر انسانی. او جایی در فیلم خطاب به اینویند می‌گوید: «برات مهم نیست که همین‌جوری تا پنجاه‌سالگی فقط قهوه سرو کنی. ولی من بیش‌تر می‌خوام.» روحِ او آرام نمی‌گیرد؛ هر چند از دور اصلن چنین به‌نظر نمی‌رسد. درواقع او دختری است که نمی‌داند چه می‌خواهد. نمی‌داند چه‌چیز را دوست دارد. چه حرفه‌ای را. چه مردی را. نمی‌داند بچّه می‌خواهد یا نه. نمی‌داند با زندگی‌اش چه کند. این ندانستن سبب می‌شود که احساس کند افسارِ زندگی‌اش دستِ خودش نیست و دیگران هم چندان جدّی‌اش نمی‌گیرند. جایی به اکسل که حرف از بچّه‌دارشدن می‌زند، همین را می‌گوید. می‌گوید همه‌چیز آن‌طور است که تو می‌خواهی و حالا هم چون تو می‌خواهی بچّه‌دار شوی، می‌گویی باید این کار را بکنیم.»... ____ برشی از یک یادداشت کوتاه درباره‌ی «بدترین آدم دنیا» (یواخیم تریه٬ ۲۰۲۱)٬ نوشته‌ی فرید متین ‌ کامل متن را در راهنمای فیلم بهمن ماه بخوانید: https://www.eestar.ir/راهنمای-فیلم-بهمن-1400/ @eestarchannel
إظهار الكل...
راهنمای فیلم بهمن 1400

سه طبقه | نانی مورتی نویسنده: سینا طهمورثی حضور و غیاب به سیاق مورتی احتمالا آن کلاغِ سیاه و خانه مونیکا (آلبا رورواکر، آنتونیای مقدس «لازارو») بیش از

#ایستار «استفن پرینس در بخشی از کتاب «پسا تئوری: بازسازی مطالعات سینمایی» سعی می‌کند کاستی­های نگاه روانکاوانه به تجربه‌ی تماشاگری را زیر ذره بین بیاورد. او در ابتدا مشکل را تمرکز این متون روی میل جنسی می‌داند و آن را نوعی ساده‌سازی تجربه‌ی تماشاگری می‌داند: «نظریه فیلم روانکاوانه نمی‌تواند نقش پیچیده‌ای که پروسه‌های  ادراکی در فهم بیننده از رسانه‌های  بصری دارند را به درستی توضیح دهند. عمل ادراک در دیدگاه روانکاوان معمولا با انرژی جنسی در­هم می‌آمیزد و تحت عنوان رانه بصری معنی می‌شود. تفسیری که در یک انگیزش جنسی که چیزها را با نگاه‌ی چشم‌چران دنبال می‌کند خلاصه شده است. متز در این باره می‌نویسد: «تجربه‌ی سینما تنها از طریق اشتیاق­ و علاقه شدید ادراکی ممکن است، میل به دیدن (رانه بصری، تماشابارگی و چشم‌چرانی).» برای متز ادراک بصری به عنوان نوعی نورافکن بزرگ تعریف شده است که بالای گردن تماشاگر نصب شده و به تمام محیط پیرامون هم اشراف دارد. تئوری‌های روانکاوان که پس از متز هم به مقوله‌ی ادراک پرداخته‌اند، به چیزی دقیق‌تر از توصیف ناآگاه متز نرسیده‌اند.»... ____ کدام تماشاگر؟ کدام سوژه؟ مقاله‌ای درباره‌ی «تجربه تماشاگری»٬ نوشته‌ی سعید شجاعی‌زاده ‌ کامل متن را در ایستار بخوانید: https://www.eestar.ir/کدام-تماشاگر؟-کدام-سوژه؟/ @eestarchannel
إظهار الكل...
کدام تماشاگر؟ کدام سوژه؟

دیدگاه انتقادی دیوید بوردول، استفن پرینس و جودیت ماین درباره‌ی نظریه فیلم دهه­ هفتاد در دهه‌ی هفتاد میلادی بخش اعظمی از نظریه‌پردازان سینمایی با تکیه بر

اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.