cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

قاراقان عاشیقلاری

﷽ موسیقی ادبیاتِ دل است آنجا که سخن خاتمه می‌یابد ، موسیقی آغاز می‌شود ... بزرگترین کانال موسیقی تورکی قاراقان به‌ روز ترین موزیک و کلیپ محلی ترکی #قاراقان_عاشیقلاری 👇👇👇 @Ashiqhlar آیدی مدیر کانال👇 @Hsfk98

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
3 953
المشتركون
+224 ساعات
-67 أيام
+1130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

01:20
Video unavailableShow in Telegram
6.09 MB
👎 1
لینڪ روبیکاے کانال
إظهار الكل...
إظهار الكل...

00:38
Video unavailableShow in Telegram
4.41 MB
⭕️✍بسیار زیبا و خواندنی و قابل تآمل *من و دکتر* چندسال پیش برای مراجعه به دکتر زنان نوبت گرفتم. منشی خانم دکتر تلفنی گفته بود ساعت ۹ صبح روز یکشنبه درمطب باشم. باوجود ترافیک سعی کردم سرساعت خودم را به مطب برسانم. *ازآنجایی که فکرمیکردم نوبتم سرساعت ۹ است به محض ورود به خانم منشی گفتم الان باید برم تو؟* *خانم منشی خنده ای کرد وگفت نه عزیزم منتظر بمانید خانم دکتر هنوز تشریف نیاوردند.!!!!* *ساعت ۹شد ۹ونیم خبری ازخانم دکتر نشد.شد ۱۰ بازهم خبری ازدکتر نشد. خلاصه تا یک ربع به ۱۱ منتظر ماندم والبته متوجه شدم تمام مراجعین دیگر هم نوبتشان سرساعت ۹ است!!!!!!!* ساعت یک ربع مانده به ۱۱ خانم دکتر تشریف آوردند وبه محض ورود منشی باعجله مریض ها رایکی یکی به داخل اتاق راهنمایی کرد. *متوجه شدم خانم دکتر باید ساعت ۱۱ و نیم تشریف ببرند بیمارستان برای جراحی!!!!!* خلاصه سرتان رابه درد نیاورم درکمتر ازنیم ساعت تمام مراجعین یکی یکی وبعضاً دوتا دوتا وارد اتاق شدند تا نوبت به من رسید. *وقتی وارد اتاق شدم آنقدر خانم دکتر برای معاینه وصحبت بامن عجله داشتند که تمام مشکلات وسوالاتم ازیادم رفت واگر هم یادم بود فرصتی برای بیان به من داده نشد.* *وباکمال تعجب دیدم بعدازدودقیقه ازمنشی خواست مریض بعدی وارد بشه!!!!!* *درصورتی که من هنوز داخل بودم و هنوز مشکلی ازم حل نشده بود.. خانم دکتر باعجله برایم نسخه ای پیچید ومنشی با اشاره ازم خواست اتاق راترک کنم!!!!!* *با لبخندی تلخ ازخانم دکتر خداحافظی کردم ودرفاصله ی رسیدن به آسانسور به این فکر میکردم که من یک معلمم.. این خانم دکتر برای ۵دقیقه ویزیت ۶۸ هزار تومان ازمن گرفته و به همراه دوساعت وقت تلف شده...* *اگر این خانم دکتر محترم فرزندی داشته باشد که دانش آموزمن باشد ومن بخواهم باتوجه به حقوقی که می گیرم رفتاری مشابه با ایشان بافرزندش داشته باشم، درکل سال تحصیلی فقط یک لبخند باید به فرزند ایشان بزنم وبس.* *درصورتی که من وهمکاران من به شغل‌شان به عنوان شغل ومنبع درآمد نگاه نمی کنند و موقع تدریس ورفع اشکال یادشان به حقوق کم و قسط های عقب مانده شان نیست وباجان ودل به همه حتی به فرزند همین خانم دکتر درس می دهند وتا مشکل دانش آموز حل نشده باشد اورا به حال خودش رها نمی کنند...* با احترام به تمامی معلمهای دلسوز کشورم ایران ... #دلنوشته_یک_معلم_ناشناس ‎‌‌‌‎‌‌‎@dastane_K
إظهار الكل...
👍 6
💛♡💛♡💛♡💛♡💛♡💛 ❣*داستان کوتاه و آموزنده* 🌼🍃زن سالخورده ای میگوید : سه تا پسر دارم که همه ی آنها ازدواج کرده اند .روزی به دیدن پسر بزرگتر رفتم وقصدم این بود که شب نزد او بمانم ؛ صبح از همسرش ( عروسم) خواستم برایم آب وضو بیاورد .. وضو ساخته ونماز خواندم وآب باقی مانده را بر بستره ای که شب برآن خوابیده بودم ریختم ؛ هنگامیکه عروسم چایی آورد به او گفتم : دخترم ! این وضع بزرگسالان است .. دیشب بر فراشم ادرار کردم . او برافروخته شد وکلمات بسیار زشتی را نثار من کرد ودستورم داد تا آنجا را شسته وسپس خشک نمایم .. باتظاهر خشمم را فرو بردم وبستره را شسته وخشک کردم .. 🌼🍃شب بعد به خانه پسر دوم رفتم وعین همان کار را تکرار نمودم... واکنش عروس دوم نیزمشابه واکنش عروس اول بود . وقتی با شوهرش درموردبرخورد زنش حرف زدم عکس العملی ازخود نشان نداد .. 🌼🍃سرانجام نوبت به پسر کوچکتر رسید وهمان کاری را که در خانه دوتا برادرش انجام داده بودم اینجا نیز انجام دادم . صبحگاه وقتی که عروسم چایی آورد گفتم : دخترم ! متاسفانه دیشب بر فراشم ادرار کردم . و اوگفت : مادرجان هیچ اشکالی ندارد . همه ی افراد مسن این وضعیت را دارند ؛ ما هم درسن خردسالی بر لباس وبدن شما ادرار میکردیم .. سپس بر خاست و آنجا راشست وخشک نمود . 🌼🍃آنگاه من به عروسم گفتم : دخترم ! من دوستی دارم که مقداری پول به من داده تا برایش النگو وجواهرات بخرم ، اما من سایز دستش را نمیدانم ولی سایز دست او اندازه سایز دست توست ؛ بنابراین سایز خودت را بده تا برایش بخرم .. 🌼🍃سپس پیرزن ثروتمند به بازار رفت وبا همه پولش طلا وزیور آلات خرید وروزی هرسه فرزند را به همراه همسرانشان به خانه اش دعوت نمود .. طلاها را درآورد وبه آنها گفت : درآن شبها برفراش آب ریخته ام واصلا ادراری در کار نبوده است .. و طلاها را در دست عروس کوچکترش گذاشت 🌼🍃وگفت : این همان دختری است که من بزودی نزد او پناه می برم و باقیمانده عمرم را در کنارش خواهم گذراند . در این لحظه پسرهای اولی ودومی سرگیجه شدند وازرفتار خود پشیمان گشتند . 🌼🍃مادر به آنها گفت : نتیجه عمل تان را خواهید دید وقطعا فرزندان شما نیز باشما چنین رفتار خواهند کرد . ولی برادر کوچکتر شمامحفوظ خواهد ماند وبا خوشحالی پروردگارش را ملاقات خواهد کرد ؛ واین همان چیزی است که زنانتان شما را از آن محروم کردند ، زیرا شما به آنان آموزش نداده اید که مادر چه گوهر ارزشمندی است.. ❣*فدای نامت شوم گوهر نایاب مادر* ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎@dastane_K
إظهار الكل...
3
❀° ‌ 🦋°❀° °❀°🦋°❀ داستان هیزم شکن و جنیفر لوپز #داستانک_طنز هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد: "نه" فرشته دوباره. به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه". فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد. روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره! فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه " هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره. ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ @dastane_K
إظهار الكل...
👍 2
00:56
Video unavailableShow in Telegram
بس نیست این همه کینه و کدورت؟ این همه خشم و نفرت نسبت به هم دیگه؟ تا کی می‌خواین ادامه بدین؟ ببخش زندگی برات قشنگ‌تر میشه، لذت بخش‌تر، حتی بیش از قبل آرامش تو وجودت تزریق میشه. این نفرت‌ها و کینه‌ها رو تبدیل کن به تجربه که دیگه ضربه نخوری... همین کافی نیست؟! ‎‌‌‌‎‌‌‎@dastane_K
إظهار الكل...
277156786_669603984358652_7735968791315335694_n.mp43.10 MB
👍 2 1
🌷🌷🌷 ❣فواید "خنده درمانی" چیست؟ انسان تنها گونه جانوری‌ست که توانایی خندیدن دارد. جالب اینکه خندیدن مسری‌ست و یک فرد خنده رو، میتواند جمعی را شاد کند. تحقیقات نشان داده که در حین خنده علاوه بر سیستم لیمبیک، نواحی مختلف قشر مغز بنا بر پیچیدگی طنز، بصورت مرحله مرحله و یا با هم فعال میشوند و به همین خاطر افراد در حین خنده، نمیتوانند به چیزی بجز خنده فکر کنند و بعبارتی نگرانی را فراموش میکنند. بخاطر فعالیت بالای قشر مغز در زنان نسبت به مردان، آنها خنده‌های پخته تر، مفهومی‌تر و عمیق‌تری دارند و به همین خاطر است که مدل لبخند ژوکوند؛ اثر لئوناردو داوینچی، یک زن است و نه یک مرد. تأثیرات اعجاب انگیز خنده در درمان بیماری ها، چنان زیاد بوده که هم اکنون "خنده درمانی" بعنوان درمان کمکی، در تمام دنیا پذیرفته شده است. بر اساس تحقیقات انجام شده فوائد خنده به شرح زیر است: ۱- افزایش سیستم ایمنی بدن (و کمک به درمان بیماری سرطان و....) ۲- افزایش سلامت قلب و عروق ۳- آرامش بخشیدن به تمام عضلات بدن ۴- ترشح بیشتر اندورفین (مسکن طبیعی بدن ) ۵- بهبود عملکرد حافظه و خلاقیت مغز ۶- بهبود اضطراب و افسردگی ۷- بهبود خواب ✍ دکتر سعید قائمی (روانشناس و درمانگر مثبت‌نگر) @dastane_K
إظهار الكل...
3
💐🍃🌿🌺🍃🌺🍃 🍃🌺🍃 🌿🍃 🌺 🍃 ♦️#داستان_پندآموز پسری که از خونه شوگر مامی فرار میکنه! ماجرا از این قراره در تهران و برخی کلانشهراء زنان مسن و پولدار با پرداخت مبالغ زیاد بصورت هفتگی و ماهانه پسران جوان را در اختیار میگیرند و اعمال فجیع و ناپسندی بر روی آنها انجام میدهند!! در ادامه خاطره پسری که از این شرایط فرار میکنه رو تعریف میکنم... از طریق کانالای تلگرامی این کار بهش پیشنهاد ميشه و دلیل وسوسه این پسر پول بود و میگه ماهی ۷۰ میلیون تومن هر آدمیو میتونه وسوسه کنه این اولین قرار کاری من بود که با استرس هم بود . خونه بسیار لاکچری در بهترین منطقه ی تهران بود درو زدم یه خانمی درو باز کرد گفته بودن ۶۷ ساله ولی خیلی کمتر میخورد و خیلی به خودش رسیده بود برخورد اول خیلی محترمانه بود و گفت بفرمایید بشینید سر میز ناهار خوری . بعد اینکه نشستم گفت پاشو اول من میشینم بعد شما یکم خوش و بش کردیم و گفت ازت خوشم میاد و از این حرفا... خونه به شدت منو گرفته بود بسیار بزرگ و لوکس که توی ولنجک بود. پیش خدمت ناهارو آورد برای من یک ماکارونی سفید یکم رب روش آوردن و من فقط یک قاشق خوردم که گفت باید بخوری اینجا من حرف میزنم و تو گوش میکنی، اون گفت ایراد من اینه دو شخصیتی ام همون قدر که خوبم میتونم بد باشم خلاصه به زور ناهارو خوردم و بهم گفت اگه به حرفام گوش بدی برات بهترین میشم وگرنه اتفاقات خوبی برات رقم نمیخوره موقع غذا خوردن دو تا آدم هیکلی از در وارد شدند و بدون حرفی رفتن بالا و بعد چند دقیقه از منزل خارج شدن راستش من این صحنه رو که دیدم استرس گرفتم به شدت ترسیده بودم و این خانم همچنان خونسرد و مودب باهام رفتار میکرد بعد ناهار گفت برو دوش بگیر مسواک بزن و لباساتو میدی خدمتکار و با حوله میای بیرون گفت حوله رو آویزون کن و من درحالی که برهنه بودم قلاده انداخت دور گردنم و گفت سگ شو! گفتم یعنی چی؟ گفت هميشه انقد خنگی؟ سگ میشی و هر وقت شلاق میزنم پارس میکنی منم از اجبار اینکار رو حدود ۲ ساعت انجام دادم تمام بدنم درد گرفته بود! حس بدی بود حتی رو نداشتم از خدا کمک بخوام. منو ترسونده بود مجبور بودم تا جایی که توان دارم انجام بدم بعد کلی التماس گفت برو توی اتاق رو سنگ دراز بکش و استراحت کن. من با دراز کشیدن سریع خوابم برد بعد چند دقیقه دیدم یهو از خواب پریدم ی منی که خیلی سخت گریه میکنم و اونم هی عصبی میشد خلاصه از من التماس و از اون تکرار... ادامه این قسمت خیلی دردناک و غیر قابل پخشه! خلاصه بین یه استراحت گفت برو دوش بگیر دوش گرفتم و با حوله اومدم بیرون و متوجه شدم اون دو تا بادیگارد که از منزل خارج شدند درو نبستن به ذهنم رسید این تنها راه فرار من و خلاص شدن از این آدم پیر ولی ترسناک بود. با همون حوله ای که تنم بود به سرعت خودمو به در رسوندم درو باز کردم و به سمت کوچه فرار کردم نزدیک اونجا یه فروشگاه لباس بود و از مدیر اونجا خواستم با خانوادم تماس بگیرن بیان دنبالم... اینا رو تعریف کردم که جوونایی که مثل منن و مشکل مالی دارند هیچ وقت اسیر همچین آدمایی نشن! @dastane_K
إظهار الكل...
👍 1 1
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.