💞 عاشقان رمان / Novel lovers 💞
رمان سرکش رمان عمراً اگه لنگهامو پیدا کنی(فروشی) سرشارازاشتیاق(جلد دو سرکش) درهم شکسته(جلد سه سرکش) ارتباط با مترجم سرکش: @Snovels574 Привет Telegram Support! Мы уважаем законы об авторском праве. И мы не порнография.
إظهار المزيد3 120
المشتركون
-824 ساعات
-157 أيام
-6430 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
سلام عزیزانم توی وی ای پی فصل سی و ششم رو شروع کردم ، اگر میخواید زودتر به آخر کتاب برسید و همینطور سریال رمان رو ببینید، الان با مبلغ ۴۰ تومن که قیمت رمان های تک جلدی هست میتونید عضو وی ای بشین، بعد از پایان کتاب سوم مشخصا قیمت باید متناسب با سه جلد کتاب بشه و سریالش هم دیگه همراه رماننیست.
❤ 8
14100
#درهمشکسته
#پارت۱۱۳
#فصل_هجدهم
و برای اینکه مطمئن بشه خنجری که وارد کرده خوب توی قلبم فرو میره، این تصویر رو هم اضافه میکنه که چندین بار با هم بودن و اونو کمی عمیقتر می پیچونه.
کولتون گلوشو صاف می کنه:
_"قبلا ... وقتی قبلاً با هم قرار میذاشتیم... توی مصرف قرصات مذهبی بودی. "
صداشو تشخیص نمیدم، خودم قبلا در معرض خشم کولتون قرار گرفتم، اما الان تحقیر مطلق توی لحنش، ستون فقراتم رو به لرزه در میاره.
_"قرص نمیخوردم."
تاونی ،مادر احتمالی فرزندش، در حالی که قدمی به سمتش برمیداره شونهای بیتأسفانه بالا میندازه و میگه:
_"من قرص مصرف نمیکردم. "
صمیمیت ملایم لحنش باعث می شه اشک توی چشمام جمع بشه. دستشو دراز می کنه تا بازوی کولتون رو لمس کنه ولی کولتون خودشو عقب میکشه.
عکس العمل کولتون و وحشت بی حد و حصر توی چشماش باعث می شه که واقعیت همه اینها در انکار من رخنه کنه، این احتمال هست که این فقط یه ترفند برای برگردوندن کولتون نباشه.
به دیوار پشت سرم تکیه میدم، سایه های تاریک و کاستی هام به عنوان یک زن تهدید می کنن که سرهای زشت شونو بالا میارن. دستی روی شکمم میذارم تا دردی که توی رحم بی فایده ام احساس می کنم رو خفه کنم. اونی که تا ابد خالی میمونه. اونی که نمی تونه تنها چیزی که می تونه رو به کولتون بده.
شروع یه حمله پانیک رو احساس میکنم - نفس های سخت، تپش قلب، چشمهایی که نمیتونن تمرکز کنن - چون در این فکرم مردی که ادعا میکنه هرگز بچه نمیخواد ممکنه در صورت مواجه شدن با احتمالش، نظرش رو تغییر بده. این همیشه اتفاق میفته. و اگر این اتفاق افتاد این ما رو به کجا میرسونه؟ منو به کجا میرسونه؟ زنی که نمی تونه اونو بهش بده.
"نه!" در پاسخ به افکار خاموشم از لبام خارج میشه.
کولتون فورا میچرخه و بهم نگاه میکنه، از کلام غیر منتظره من حالتش پریشون میشه. و بعد تاونی با بی اعتنایی خرخری می کنه و روی آتش کولتون بنزین میریزه.
_"برو بیرون!"
اونقدر بلند فریاد می زنه که از جا می پرم و برای یه لحظه چون روبه منه می ترسم که با من باشه. به زور آب دهنمو قورت میدم، چشمهاش روی من میچرخن، و بعد پشتشو به من میکنه و به سمت تاونی و سپس در اشاره میکنه.
_"گورتو.. گم.. کن!"
_"کولتی.."
_" منو اینطوری صدا نکن!"
با صدایی که خش برداشته فریاد می زنه و چشماشو بالا می بره تا به اونی نگاه کنه که حتی یه اینچ هم تکون نخورده.
_ "هیچ کس حق نداره منو اینطوری صدا کنه! فکر می کنی تو خاصی؟ فکر میکنی میتونی بیای اینحا و بهم بگی که پنج ماهه بارداری؟ فکر میکنی که من اهمیت می دم؟ چرا الان به من میگی، هان؟ چون اونقدر دیره که نمیتونم در مورد چیزی نظر بدم، پس فکر میکنی منو به دام انداختی؟ که بلیط طلایی لعنتیت برده ؟"
شروع به قدم زدن می کنه، انگشتاش رو پشت سرش می بنده و نفس بلندی میکشه.
_"من ویلی ونکای لعنتی نیستم، عزیزم. برو برای خودت یه بابای شکلاتی دیگه پیدا کن."
(اشاره به داستان چارلی و کارخانه شکلات سازی)
_"باور نمی کنی؟"
کولتون به سرعت می چرخه، نگاهش با نگاه من تلاقی می کنه و فضای خالی توی چشمای بی حالتش منو مبهوت می کنه. چشمان مرده لحظهای به من نگاه میکنن و بعد ارتباط ما رو قطع میکنه و به جایی از اتاق بر می گرده که تاونی هنوز ایستاده .
_"حق با توئه، من حرفتو باور نمی کنم. دست از مزخرف گفتن بردار و گورتو گم کن با این دروغای چرتت."
فاصله کولتون با صورت تاونی، خیلی کمه با چشمانی خروشان و حالتی تهدیدآمیز .
_"اما من عاشق.."
_"تو حق نداری عاشقم باشی!"
فریاد میزنه و مشتی که به بوفه کنارش کوبیده می شه، گلدان ها به صدا در میان و سروصدا در فضای آروم خونه طنین انداز میشه. تاونی هق هق میکنه و کولتون اصلا تحت تأثیر فوران احساساتش قرار نمیگیره.
_"تو حق نداری عاشقم باشی."
دوباره تکرار میکنه اونقدر آروم که میتونم درد زیر حرفشو بشنوم، و درموندگی که با امواجی از وجودش ساطع میشه رو حس کنم.
دستاشو بلند میکنه و روی صورتش می ماله.
برای لحظه ای از پنجره به بیرون به سمت آرامش اقیانوس نگاه می کنه در حالی که من طوفان رو در درونش خشمگین می بینم. من در تلاطم عواطف اون غرق شدم، بدون این که طناب نجاتی داشته باشم.
وقتی دوباره به تاونی نگاه می کنه، می تونم احساسات زیادی رو پشت ماسک افتاده اش ببینم که مطمئن نیستم که قراره کدام یکی رو بگیره و نگه داره.
_"من آزمایش دی انای می خوام."
❤ 8👍 2
14300
#درهمشکسته
#پارت۱۱۲
#فصل_هجدهم
دست کولتون روی دستگیره در خشک میشه، و قلب من با حرفش وایمیسته. دارم اینو تماشا میکنم - همه شو درست جلوی چشمام - اما احساس میکنم یه غریبه کاملم، صد مایل دورتر.
نگاه میکنم که کولتون سرشو پایین میندازه، متوجه میشم که دستهاشو به صورت مشت کنارش گره میکنه، و خشمو توی چشماش میبینم و آهسته دور خودش میچرخه.
چشماش به سمتم می چرخه ،یک لحظه بهمنگاه میکنه و چیزی که می بینم نفسمو بند میاره. این عصبانیت نیست که چشماش باهاش درخشه- نه - این عذرخواهی در غلافی از ناباوری هست که به من میده.
عذرخواهی که به من می گه در عمق وجودش می ترسه حرف های اون درست باشه. شکمم به هممیپیچه و اون ماسکی که از روی صورتش افتاده بود رو دوباره میزنه و خشمشو به سمت تاونی هدایت می کنه.
_"هردومون می دونیم که این امکان پذیر نیست، تاونی."
یک قدم به جلو برمیداره و میتونم ببینم که چطور تمام توانش رو به کار میگیره و به سختی تلاش میکنه تا اونو بلند نکنه و پرتش نکنه بیرون. چشمای کولتون از صورت تاونی به سمت شکمش میره و دوباره به سمت بالا برمی گرده.
_"چی؟" تاونی نفس نفس می زنه و صداش شوکه و ناراحته.
_"یادت نمیاد؟"
دستشو روی دهانش میزاره و اشک توی چشماش حلقه می زنه.
_" من و تو کولتون ... شب جشن تولد دیویس ... یادت نمیاد؟"
حالم بد میشه چون اگه فکر می کردم داره نقش بازی می کنه تا اونو برگردونه، حالا با این چهره آسیب دیده و درموندگی صداش نمایش رو به اوجرسونده.
اوه خدای من. اوه خدای من. این تنها فکر منسجم منه، چون تمام بدنم با هر احساس قابل تصور ممکن می لرزه.
کولتون میگه: «نه»
سرشو تکون میده و چهرهاش – که میگه اگه مدام این کلمه رو تکرار کنه، اینا همش فقط یه کابوس خواهد بود – منو میکشه. اشک ها در اعماق وجودم شکل میگیرن و منو برای هجوم آسیب های آینده آماده می کنن.
تاونی به آرومی می گه:
_"این تنها امکانه. من پنج ماهمه، عزیزم."
باید با صفرایی که توی گلوم میاد بجنگم چون ایمانم سست می شه. باید خودمو مجبور کنم نفس بکشم. برای تمرکز. تا بفهمم این به من مربوط نیست. این درباره بدترین کابوس کولتونه که بعد از یه شب واقعا جادویی بین ما محقق شده.
اما این کار سخته.
تمام چیزی که ذهن من می تونه روی اون تمرکز کنه، تاریخ هاست - روزهای گذشته - چون کلماتش دارن پنجه هاشونو توی من فرو می کنن. پنج ماه، پنج ماه، پنج ماه، بارها و بارها تکرار میکنم چون تمرکز روی زمان خیلی آسونتر از تمرکز روی دنیاییه که به تازگی زیر پای من جابجا شده.
وقتی ذهنم دوباره قادر میشه افکار منسجمی رو بررسی کنه، متوجه میشم که حدودا پنج ماه از ملاقات ما میگذره. لعنتی، ممکن هست.
به خودم می گم دروغ می گه. اینکه اون داره سعی میکنه قلابهاشو توی کولتون فرو کنه - توی جایزهای که بیش از هر چیزی میخوادش- اونم با بیرون کشیدن کارت من حامله ام. قدیمی ترین دایتان توی کتابا.
اما شواهدی توی شکم برجسته اش وجود داره و چهره وحشت زده کولتون می گه که این احتمال وجود داره - اینکه اون به اعماق خزانه قفل شده خاطراتش رسیده و سعی می کنه خاطراتی که اون داره می گه رو پیدا کنه.
ترس از چهرهاش رد میشه، و توی چشمایی که ناگهان از نگاه کردن به من سر باز میزنه جا خوش میکنه.
و مهمنیست چقدر اینو میخوام، اما نمی تونم نگاهمو بگیرم. مثل اینه که اگه به اون خیره بشم، اون به من نگاه میکنه و اون لبخندی که لحظاتی پیش توی استخر به من نشون داد رو به من میده و تاونی ناپدید میشه.
اما این هرگز اتفاق نمیفته.
کولتون بین ما ایستاده ، بی حرکت، و غرق در افکاری که من فقط می تونم تصور کنم. مرد بازیگوشی که دیشب عاشقش بودم وجود نداره. میتونم حرکت چرخدندههای سرش رو حس کنم، متوجه درد شدیدی میشم که مطمئنم ناشی از سردرد دیگه ایه که بهش ضربه میزنه... اما اگه اون کاملاً یخ زده ، من واقعاً فلج شدم.
چشمای تاونی به طرفم میچرخه و منو با بیاعتنایی کامل ارزیابی میکنه، و قبل از اینکه به کولتون نگاه کنه، لبخندی نرم روی صورتشه.
_ "تو منو از خونه دیویس به خونه بردی، خواستی که بیام داخل... ما سکس داشتیم، کولتون. اولین بار که مست بودیم... اونقدر از اینکه دوباره با هم بودیم از خود بیخود بودیم که از کاندوم استفاده نکردیم."
❤ 10👍 5😱 4
23500
#درهمشکسته
#پارت۱۱۱
#فصل_هجدهم
صدای زنگ در که از توی خونه میاد ما رو وادار میکنه که از هم دور بشیم. گیج نگاهش می کنم. در حالی که بلند می شم و اون به سمت پله ها شنا می کنه، می گه:
_"احتمالاً یکی از افراد امنیتیه."
_"منباز میکنم."
اینو میگم و وارد خونه میشم و پیراهن خیسمو از تنم بیرون میارم، خوشحالم که به جای تاپ سفید، تاپ قرمز رنگ رو انتخاب کردم.
صدای کولتون رو از بیرون میشنوم که بهم میگه: «صبر کن!» ولی دیگه خیلی دیره. درو باز کردم و از ناکجا آباد، یکی از بدترین کابوس هام در مقابلمه.
تنها کاری که می تونم انجام بدم اینه که شونه هام رو با دیدن این منظره پایین بیارم. پاهای بلند، موهای بلوند و یک پوزخند تحقیرآمیز تمام چیزیه که میبینم و بعد از کنارم رد میشه و سپس متوقف میشه، سرشو از روی شونهاش به عقب بر می گردونه تا به من نگاه کنه.
_"حالا دیگه میتونی بری پی کارت دختر کوچولو. وقت بازی تموم شده چون کولتون دیگه بهت نیاز نداره. اون الان تو دستای خوبکسیه . مامان اینجاست."
فکم میفته، جسارتش منو لال میکنه. قبل از اینکه بتونم صدامو پیدا کنم، طوری داخل خونه میشه انگار صاحب خونه است و منو توی بوی تند عطرش رها می کنه.
"کولتون؟"
همزمان با ورود کولتون به سالن، صداش می زنم، و حوله ای که برای خشک کردن موهاش استفاده می کنه روی زمین میفته.
احساسات متعددی توی چشماش سوسو می زنه، که مشخص ترین شون عصبانیت، اما چهره اش مطلقاً چیزی رو نشون نمی ده.
و در مورد کولتون، وقتی چهره اش اینقدر سرد و عاری از احساساته، به این معنیه که طوفانی در زیرش در حال وقوعه.
_" اینجا چه غلطی میکنی، تاونی؟"
سرمای صداش منو متوقف می کنه اما تاونی حتی ککش هم نمی گزه.
بدون اینکه تحت تأثیر نیش کلمات کولتون قرار گرفته باشه می گه:
_" کلت، عزیزم. ما باید صحبت کنیم. می دونم که مدتیه و..."
_"من حوصله چرندیات ملودراماتیک تورو ندارم، پس مزخرف نگو."
کولتون یه قدم جلوتر میزاره.
_ "تو میدونی که اینجا بهت خوش اومد گفته نمیشه، تاونی. اگر قبلاً تو رو اینجا میخواستم، خودم دعوتت میکردم."
از سمی که صداشو زهر الود کرده عقب میشینم، اما در عین حال عصبانیم. از اینکه اون اینطوری وارد خونهای شده که من تنها زنی هستم که کولتون تا به حال داخلش آورده ، انگار که لیاقت حضور در اینجا رو داره عصبانیم.
بی توجه به سردی کولتون با سرخوشی سرزنش میکنه:
_"ووی چه بداخلاق..من خیلی نگران تو و وضعیتت بودم و اینکه آیا هنوز حافظه تو به دست آوردی که ..."
_" نگرانی تو به هیچ جام نیست! دو ثانیه فرصت داری شروع به صحبت کنی وگرنه پرتت میکنم بیرون."
کولتون یه قدم دیگه به سمتش برمیداره و من میتونم فکش که روی هم فشرده میشه و بیاعتنایی کاملش به اونو ببینم.
_"فقط به خاطر اینکه ازینکه خوب شدنت خیلی کند پیش میره و این که نمی تونی چیزای مهم رو به یاد بیاری عصبانی هستی به معنی نیست که باید اینو سر من خالی کنی."
تاونی خندهای محتاطانه میکنه و کمی برمیگرده و با ناباوری توی چشمانش به من نگاه میکنه انگار داره میگه: «واقعاً؟ اون تو رو به جای من انتخاب کرده؟»
و بعد میگه:
"مطمئنم برات سرگرم کننده بودکه پرستارش باشی و ازینحرفا عروسک، اما دیگه به تو نیازی نیست."
در یک لحظه از جا میپرم، و مثل توپی از خشم به سمتش پرواز می کنم، اما کولتون ازمپیشی میگیره. در حالی که بازوی اونو می گیره، خشم به صورت امواج قابل لمس ازش ساطع می شه.
_ "وقت رفتنه!"
اونو به سمت در میبره و میغره.
_ "تو وارد خونه من نمی شی و به رای بی احترامی نمی کنی."
_"من باردارم."
کلمات از دهان اون شناور می شن در سکوت ناگهانی اتاق می میرن، و با این حال من می تونم اونها رو در حال ارتعاش در داخل کولتون ببینم. بدنش می ایسته، انگشتانش روی بازوی اونشل میشه و دندون هاشو به هم فشار میده. یه کم طول می کشه تا به خودش بیاد و اونو به سمت در ورودی بکشه.
_"خوش به حالت. تبریک."
نیش می زنه و طعنه از کلماتش می چکه.
_"مرسی که خبر دادی."
شروع به باز کردن در ورودی می کنه که تاونی دستشو آزاد می کنه.
_"مال توئه."
👍 11😱 8❤ 5
29400
Repost from N/a
نویسنده_صحبت_میکند😍
♨️دیگه لازم نیست برای رمان های حق عضویتی هزینه پرداخت کنید❌
ما #ادمینا تونستیم بالاخره امروز با #گرفتن_هزینه_حق_عضویت_رایگان لیست رمان های حق عضویتی رو برای برای مخاطبان عزیزمون آماده کنیم♨️
ولی توجه داشته باشید فقط #امشب_میتونید_فرصت_عضویت_رایگان_ این رمانها رو بگیرید⁉️
❌❌❌
🌹۲۸/۲/۱۴۰۳🌹
رمان حق عضویتی یک❣
https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی دو❣
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سه❣
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی چهار❣
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی پنج❣
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی شش❣
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی هفت❣
https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی هشت❣
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی نه❣
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی ده❣
https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی یازده❣
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی دوازده❣
https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیزده❣
https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی چهارده❣
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی پانزده❣
https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی شانزده❣
https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی هفده❣
https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی هجده❣
https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی نوزده❣
https://t.me/+-OlTPDBklSoxN2Vk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیست❣
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستویک❣
https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستودو❣
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوسه❣
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوچهار❣
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوپنج❣
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوشش❣
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوهفت❣
https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوهشت❣
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستونه❣
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سی❣
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیویک❣
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیودو❣
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوسه❣
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوچهار❣
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوپنج❣
https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوشش❣
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوهفت❣
https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوهشت❣
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
🎊🔑🧸
لیست بیسانسور❌❌❌
حق عضویتی❌❌❌
امشبو❌❌❌
از دست ندید❌❌
8500
هنوز عضویت رمان های vipرو نگرفتید😒؟
نمیدونی کسایی که جمعهها تو خونهان چه رمان هایی میخونن😐؟
نمیدونید که این لیست همون رمان های توصیه ویژهاس🫣 فرصت عضویت فقط امروز رایگانه و ما بخاطر اصرار خیلیهاتون تا ساعت ۲۲ لیست دوباره تمدید کردیم🤭😍
بشتابید🏃♀🏃♀ و از دست ندید لطفا ❌
3900
Repost from N/a
سوپرایز ویژه نویسنده 🎁
رمانهایی که درعرض یک ماه غوغا وچند هزار مخاطب رو به خودش جذب کرد...😍
این رمانها بعداز اتمام میره برای چاپ🤷🏻♀️👇
بی سانسور خواندنشونو از دست ندید ❌❌ ❌
🌹 28/2/1403🌹
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+-OlTPDBklSoxN2Vk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
🎁
رمان های #بیسانسور و ممنوعهی بالا رو از دست ندید😉♨️
دارای محدودیت جدی سنی🔞❌لطفا از دست ندید
🎉🎉🎉🎉🎉
🎉🎉🎉🎉
🎉🎉
800
Repost from N/a
سوپرایز ویژه نویسنده 🎁
رمانهایی که درعرض یک ماه غوغا وچند هزار مخاطب رو به خودش جذب کرد...😍
این رمانها بعداز اتمام میره برای چاپ🤷🏻♀️👇
بی سانسور خواندنشونو از دست ندید ❌❌ ❌
🌹 28/2/1403🌹
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+-OlTPDBklSoxN2Vk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
🎁
رمان های #بیسانسور و ممنوعهی بالا رو از دست ندید😉♨️
دارای محدودیت جدی سنی🔞❌لطفا از دست ندید
🎉🎉🎉🎉🎉
🎉🎉🎉🎉
🎉🎉
2400
Repost from N/a
سلام عزیزایدلم به مناسبت روز تولد ادمین برای شما لیست رمان های چاپی ۱۴۰۳که اواخر فروردین قرارداد چاپشون بسته شده💯رو آماده کردیم میدونید که اگر چاپ بشن صحنههای جذاب و بی سانسورشون حدف میشه🥹 پس عضویت بگیرید و بیسانسور خوندشونو از دست ندید❌
کافیه برای عضویت فقط لینک شون رو لمس کنید😍👇
فقط تا امروز فرصت باقیست....‼️
تاریخ عضویت رمان های چاپی:🎉 28/2/1403🎉
اولین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk
📚✏️
دومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
📚✏️
سومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0
📚✏️
چهارمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
📚✏️
پنجمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
📚✏️
ششمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
📚✏️
هفتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk
📚✏️
هشتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
📚✏️
نهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
📚✏️
دهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0
📚✏️
یازدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
📚✏️
دوازدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G
📚✏️
سیزدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0
📚✏️
چهاردهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
📚✏️
پانزدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA
📚✏️
شانزدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk
📚✏️
هفدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
📚✏️
هجدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk
📚✏️
نوزدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+-OlTPDBklSoxN2Vk
📚✏️
بیستمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0
📚✏️
بیستویکمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg
📚✏️
بیستودومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
📚✏️
بیستوسومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
📚✏️
بیستوچهارمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
📚✏️
بیستوپنجمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
📚✏️
بیستوششمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
📚✏️
بیستوهفتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk
📚✏️
بیستوهشتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
📚✏️
بیستونهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
📚✏️
سیومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
📚✏️
سیویکمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0
📚✏️
سیودومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
📚✏️
سیوسومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
📚✏️
سیوچهارمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
📚✏️
سیوپنجمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk
📚✏️
سیوششمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
📚✏️
سیوهفتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk
📚✏️
سیوهشتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
📚✏️
❗️دوستان لطفا این لیست پخش نشه چون تعداد فورواردها زیاد شده❌❌
2400
#درهمشکسته
#پارت۱۱۰
#فصل_هجدهم
اجازه میدم مدتی بگذره، غرق در افکارم، قلبم برای مبارزه آشکار کولتون بین نیاز و ترس از مسابقه به درد اومده، و بعد بلند میشم تا برم اونو پیدا کنم.
به سمت پاسیو بیرون میرم و صدای پاشیده شدن آب رو میشنوم، و بعد پیکر بلند و باریک اونو می بینم که که خیلی روان و ماهرانه روی آب میاد و پایین میره. اون طول استخر رو به سرعت طی می کنه، به انتهای اون می رسه و زیر آب میچرخه و به سمت دیگه حرکت می کنه.
لب استخر می شینم و اندام ورزشکارانه طبیعی اونو - موج زدن ماهیچه ها، کنترل کامل اون بر بدنش - رو تحسین می کنم و به این فکر می کنم که آیا این کشش مطلقی که به اون دارم محدودیتی داره یا نه.
بعد از مدتی، چرخش زیر آب خودشو دورترین لبه از من انجام می ده و به جای اینکه بلافاصله دوباره سنای سریع خودشو شروع کنه، روی پشتش می چرخه و شناور می شه، و کم کم به جایی که من نشستم نزدیک میشه.
اون حالا خیلی آروم به نظر میرسه، حتی با وجود اینکه سینهاش در اثر تلاشش بالا و پایین میشه، و آرزو می کردم میتونستم این نوع آرامش رو بیشتر توی در چهره اش ببینم.
در حالی که پاهاشو پایین میاره دستهاشو روی صورتش میماله و نیم تنهاش از آب بالا میاد. وقتی دستاشو برمی داره، به بالا نگاه می کنه، با دیدن من که اونجا نشستم و اونو تماشا می کنم، بهت زده میشه و نفس گیرترین لبخند روی لب هاش پخش می شه.
دماغشو که بالا میکشه به ذهنم میاد که وقتی یه پسر بچه بوده چه شکلی بوده، و نگرانیم در مورد وضعیت روحیش از بین میره.
به سمت جایی که من نشستم میاد و چشم هاش به چشمام دوخته شده.
"متاسفم، رایلز."
با آه سرش رو تکون می ده.
_"برام سخته اعتراف کنم که از دوباره نشستن توی ماشین می ترسم."
اعترافش منو حسابی شوکه می کنه. دستمو دراز می کنم و انگشت شستمو روی گونه اش می کشم، هرگز بیشتر از همین الان عاشقش نبودم.
_"اشکالی نداره. منم می ترسم."
منو به سمت خودش میکشه تا بتونه منو ببوسه. لمس لب هایش و عطر آب کلردار روی پوستش تمام چیزیه که نیاز دارم تا احساس کنم دوباره همه چیز با اون خوبه.
شروع می کنه به گفتن چیزی و سپس مکث میکنه.
_"چیه؟"
آهسته می پرسم.
گلوشو صاف می کنه، لب هاشو می لیسه و نگاهشو میگیره و به ساحل میدوزه.
_"وقتی دوبله سوار ماشین بشم... تو.. تو هم اونجایی؟"
"البته!"
کلمه از دهانم بیرون میاد و بازوانم فوراً دور بدن خیسش حلقه میشن، تاکیدی فیزیکی برای حرفم. احساس میکنم سینهاش میلرزه و در حالی که منو محکمتر بغل میکنه نفسش گیر میکنه.
انگشتامو بالا میارم و با ناخنهام موهاشو اذیت میکنم، و صورتش هنوز توی گردنم.
عاشقتم. کلمات توی ذهن من هستند و باید جلوی بیرون اومدن اونها از دهانم رو بگیرم چون شدت احساسی که بهش دارم وصف ناپذیره. عشق بی قید و شرط.
👍 12❤ 8
40500