cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

- تئاترِ چوبی.

استفاده از نوشته‌ها با ذکر اسم نویسنده (مارال مرزپیما) بلامانع‌ست.

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
448
المشتركون
-124 ساعات
+87 أيام
+930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

تو از آن سایه‌‌های پلکی که اکلیل دارند زیاد استفاده می‌کنی؛ چون دوست داری وقتی زیر آفتاب می‌مانی و چشم بر هم می‌گذاری، پلک‌هایت برق بزنند. من، پلک‌هایت را می‌بوسم و مقداری از اکلیل آن‌ها روی لب‌هایم می‌ماند؛ این را طوری دوست دارم که انگار گرده‌ بال‌های فرشته‌ای نیک‌سرشت موجب شده است به آن پیوستگیِ اَبدی داشته باشم.
إظهار الكل...
دیگر آن برقِ شادی را در چشم‌هایش نمی‌دیدم؛ و شبیه آدمی شده بودم که به یک‌باره بینایی‌اش را از دست داده‌ است.
إظهار الكل...
موسیقی‌هایی را بیشتر دوست داشت که در آن‌ها از کمانچه استفاده می‌شد؛ و همیشه‌ طوری با اشتیاق به حرف‌هایم گوش می‌داد که انگار در پستوی حنجره‌ام نوازنده‌ی کمانچه سکونتِ دائمی دارد.
إظهار الكل...
دیدار دوباره‌ات پس از این همه سال، موجب شده است از همان چند ساعتی که کنارت بودم، مُشتی خاطره به خاطرات‌مان افزون شود. حافظه‌ام برای مسائل ریاضی، یا متون تاریخی چندان جواب نمی‌دهد؛ اما جزئیاتی از وجود تو را از بَرَم که اگر برای کسی بگویم، یا حوصله‌اش سر می‌رود که چند ساعت از حضورت را طوری برایش توصیف می‌کنم انگار سال‌ها کنار تو بوده‌ام، و یا به ریشِ نداشته‌ام می‌خندد که چگونه تا این اندازه به دوست‌داشتنَت مشغولم.
إظهار الكل...
امروز، شاخه‌ی شکسته‌ی درخت سیب را در حیاطِ خانه دیدم؛ شبیه تو شده. خشکیده، شکسته و خسته، تنها و بی‌نهایت زیبا. درخت سیب، چه شکسته باشد و چه نباشد، پدرم دوستش دارد؛ از بابت همین هم همیشه زیبا می‌ماند... چه از جور روزگار خمیده و شکسته باشی، چه نباشی، چه دوستم بداری و چه نداری، تو نیز همیشه زیبایی؛ من دوستت می‌دارم در هر حالی.
إظهار الكل...
شما تا حالا به این فکر کردین که بخش بزرگی از امور پدر و مادرا، از راه ترسوندنِ بچه‌شون می‌گذره؟ ترسِ از دست‌دادن، ترس از اجتماع، و به طور کُلی ترس از آینده. بعضی‌وقتا ممکنه از سر عصبانیتِ زیادی باشه، ولی سعی کنین وقتی پدرومادر می‌شین، جسارت‌ و شجاعت‌و به بچه‌تون یاد بدین؛ حتی‌الامکان اجازه بدین ترس‌و خودش یاد بگیره، نه این‌که شما توی ذهنش جاگذاری کنین.
إظهار الكل...
4_6039597988186167810.mp36.45 MB
روی دیوارهای زندگی‌، مدال‌های نرسیدنم را آویخته‌ام‌؛ چوب‌خط‌های نقص و کاستی‌ام را شبانه‌روز پر می‌کنم، و به این فکر می‌کنم کاش لااقل میان تمامِ نشدن‌ها و نرسیدن‌ها، به تو می‌رسیدم؛ به تو که یادم داده‌ای چگونه بدون هیچ‌چیز دیگر، تنها با دوست‌داشتنت پیروزِ میدان باشم؛ درست شبیه آدم‌هایی که به همه‌چیز رسیده‌اند.
إظهار الكل...
او در اتاق کناری‌ام است؛ پس از رفتنت، آن‌قدر حالش به گند کشیده شده است که مطمئنم از پس تنهاماندن بر نمی‌آید و پافشاری‌ام بر این است در کنارش بمانم. اما او نمی‌خواهد! پس از تو دیگر هیچ‌کس را نمی‌خواهد؛ خودش را نیز پس می‌زند. مدام به من می‌‌گوید از زندگی‌اش بیزار و خسته شده است، اما هم خودش، و هم من خوب می‌دانیم مورچه‌ایم در قبالِ فیلِ غمی که بر دلش گذاشته‌‌ای. اِحتمالاً برایت پیش آمده است که تا به حال، آدمِ موردعلاقه‌ات را در اتاقِ کناری در معرضِ مُردن بیابی... من این‌ روزها یواشکی مچِ مرگ را می‌گیرم بلکه دوباره بتوانم او را در اتاقِ کناری‌ام زنده بیابم.
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.