🕋تـــقویـــت ایــــمان🕋

فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ هنگامی که در کارها تصمیم گرفتی به خدا توکل کن که خدا توکل کنندگان را دوست دارد سوره آل عمران آیه ۱۵۹🌱

#۳۶۵_روز_با_پیامبر روز ۲۲ - کودکی که پادشاهان ستایشش کردند لازم بود عبدالمطلب برای مدتی کوتاه مکه را ترک گوید و به عنوانِ رهبرِ مکه در مراسم تاجگذاریِ پادشاهی شرکت کند. محمد ﷺ را با خود نبرد. دیداری رسمی بود و خوشایند نبود بچه‌ای را با خود همراه کند. در راه مدام به نوه‌اش فکر می‌کردن. با بزرگان مکه به راه افتادند. پس از سفری دراز به مقصدشان رسیدند. پادشاه توجه و احترام فراوانی به عبدالمطلب نشان داد و چند روزی مهمانشان کرد و در کاخ به بهترین شکل و شیوه از ایشان پذیرایی شد. در یکی از همان روزها، پادشاه، عبدالمطلب را نزد خود فراخواند و به او گفت: "رازی را با تو درمیان می‌گذارم که به تو مربوط می‌شود." عبدالمطلب تعجب کرد و گفت: "سراپا گوشم پادشاه محترم! آن راز چیست؟" پادشاه که انسانی کتاب‌خوان و دانا و خوش قلب بود، به عبدالمطلب گفت: "طبق آنچه در کتاب‌ها خوانده‌ام باید اکنون کودکی در مکه باشد که بر دوشش مهر پیامبریست. پدر و مادر ندارد. نزد پدر بزرگش زندگی می‌کند. آن کودک در آینده پیامبر خواهد شد. پس از او دیگر پیامبری نخواهد آمد. برای همین، بسیار با‌ارزش است. او کسی است که در آسمانها و زمین برگزیده و محبوب میباشد. مردم را از بدی‌ها نجات خواهد داد، و به راه راست رهنمون می‌سازد. همواره کار نیک می‌کند و خواهان نیکی خواهد بود. کارهای نیکش در دنیا مشهور خواهد شد." با تعریف‌های پادشاه، عبدالمطلب هیجان زده شد. این ویژگی‌ها همه در نوه‌اش بود. این کودک نمی‌توانست کسی جز محمد ﷺ باشد. پادشاه متوجه همه چیز بود. با دقتی بسیار به چهره عبدالمطلب نگاه کرد، و گفت: "طبق آنچه خوانده ام تو باید پدر‌بزرگِ این کودک باشی! نشانه‌ها به تو اشاره می‌کنند." عبدالمطلب خود می‌دانست که نوه‌اش انسانی والا خواهد شد؛ اما شنیدن این مطلب از زبان پادشاهی که هرگز محمد ﷺ را ندیده است، سبب هیجانش می‌شد. به پادشاه گفت: "پادشاه محترم! فرمایشات شما درست است. من نوه بسیار عزیزی دارم، طبقِ تعاریفِ شما آن کودک باید نوه من، محمد ﷺ، باشد." پادشاه از اینکه اشتباه نکرده بود خوشحال شد و هشدار داد: "کاملاً مراقب او باش! مردمان بداندیش می‌خواهند به او آسیب برسانند؛ اما الله او را یاری خواهد کرد. آن کودک در آینده موفق به انجام کارهای بزرگی خواهد شد." پدربزرگ و پادشاه یقین داشتند که آن کودک؛ محمد ﷺ است. پادشاه هدایای بسیاری به عبد‌المطلب داد و او را روانه مکه کرد. عبدالمطلب بسیار دلتنگ نوه‌اش بود، و برای دیدار دوبارۀ او بی‌تابی می‌کرد. سرانجام پس از سفری طولانی و خسته کننده چشمش به دیدار نوه‌اش روشن شد. او را با عشق در آغوش گرفت، بویید و بوسید و نوازش و محبت کرد. از این پس، بیش از پیش مراقب محمد ﷺ بود و یاری اش می‌داد. ادامه دارد، ان‌شاءالله ⱼₒᵢₙ↷ t.me/taqwiateeman

#همایش_دستاربندی همایش فراغت و دستاربندی #نهمین دوره حفاظ و قاریان قرآن کریم دارالحفاظ و دارالتجوید حضرت سعد بن ابی وقاص (رضی الله عنه) مسجد جامع آقاصاحبان جکان هرات به روز دوشنبه مورخ ۱۴۰۳/۴/۴ با حضور علمای کرام ، مشایخین ، سادات ، اساتید پوهنتون‌ ، مجاهدین ، تجار ، جوانان و اقشار مختلف جامعه برگزار گردید