ژَکا🕊
که میخندم به صد شادی، ولی آلودهی دردم.. من ویدام! نویسنده و پادکستساز ژَکا=آرام
إظهار المزيد542
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-17 أيام
-1430 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
آدم افتاده باشه زیر تپه، با گلوی پاره پاره که همینطور ذره ذره خون ازش میره تا تموم کنه ... و اگر چند تا زن و بچهی دهاتی با کوزهی رو سرشون بیان رد شن... آدم باید بتونه نیمخیر بشه، سرشو برگردونه تا ببینه چطوری زنها کوزهها رو سالم به بالای تپه میرسونند.
آدم ماندگاریاش را با درخت میسنجد.
خودش را درختی سبز میبیند که تا ابد زنده است؛ ریشهاش در عمق زمین پنجه باز کرده، دستهاش را گشوده در طاق آسمان بالای سرش دنبال نور قد میکشد.
زمستان میخوابد ، بهار با جوانه بیدار میشود، شکوفه میزند ، برگ میدهد ، جایی هم برای لانهی پرندگان دارد. ولی نمیپاید عاقبت خشک میشود که روزی روزگاری هیزمشکنی با تبر نیمهاش کند، تکه تکه هیمهاش کند. و کیست که نداند آدمها همه هیمهاند؟ به دنیا میآیند که دوپاره شوند، در لهیب شعلهها بسوزند و از خاکسترشان هیچ نماند؟
کیست که نداند؟
هرکی دورت کنه از خودت دوست نیست
امروز اگه غمگینی یادت نره مری..
مَری_او و دوستانش.mp313.08 MB
همه این حرفها احساس واقعیم بود؛ هنوز هم هست، امّا پیش از اینکه گرفتار تو بشوم باید بروم. باید شوق را توی دلم بکشم. باید عشق را توی دلم سر ببرم.
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.