آسیمگی
| یادبودهای عصر بحران | نقد و نظر: [email protected]
إظهار المزيد498
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+37 أيام
+730 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
در واقع علت اینکه اربابِ مهربان و نیکسیرت، شما بردگانِ بیمقدار رو با داغ و درفش تنبیه میکنه اینه که خودتون تندروی کردید و بردهی خوب و مطیعی نبودید.
یا مثلاً: اگر همسرت یا والدینات رو با مخالفتهات عصبانی نمیکردی کتک نمیخوردی.
یا اینکه: اگر زود به هر چیزی که بازجو میخواست اعتراف میکردی اینقدر شکنجه نمیشدی.
خلاصه منطق عدهای هم اینجوریه که قربانی مقصره، چون قربانی خوبی نبوده.
https://t.me/asimegi
آسیمگی
| یادبودهای عصر بحران | نقد و نظر: [email protected]
کسی که از کودکی همواره دیندار بوده یا به مکتبی باوری مؤمنانه ( از نوع ایمانِ غیرعقلی) داشته خیلی متوجه نمیشه از بیرون گروه خودشون چطور دیده میشن و مناسک و خلقیات و رفتارشون چه تأثیری بر دیگران میذاره.
این خصوصا وقتی جالبه که این آدمها تغییر مسلک میدهند و ناگهان شوکه میشن.
https://t.me/asimegi
آسیمگی
| یادبودهای عصر بحران | نقد و نظر: [email protected]
دلبستهی فلسفه باید یاد بگیره در تفکر چیزی بهنام خط قرمز نداریم و لازمه که بارها و بارها مبانی مفروض مورد پرسش و تردید قرار بگیره.
هیچ سئوالی نیست که در موردش حکم کنیم: نباید پرسیده شود.
هیچ مرزی برای پرسیدن نیست.
یادگرفتن و تمرین قواعد این بازی از سختترین بخشهای زندگی فیلسوفانه (نه فلسفه در مقام حرفه) است.
آدمهای بیپرسش و غوطهور در یقین از فلسفه دورند.
https://t.me/asimegi
آسیمگی
| یادبودهای عصر بحران | نقد و نظر: [email protected]
اگر چند ماهی در سیستم اداری-دولتی ایران کار کرده باشی متوجه عمق فاجعه میشی و اصلا دریچههای جدیدی از آگاهی به انحطاط سیاسی-اجتماعی در برابرت گشوده میشه، حالا اگر زن باشی همون پایان ساعت کاری روز اول به این مرحله میرسی.
[اینجا زن بودن یک مبارزهی هرروزه است و مایهی تعجب نیست اگر بسیاری از مردان و البته زنان این موضوع را درک نکنند!]
https://t.me/asimegi
آسیمگی
| یادبودهای عصر بحران | نقد و نظر: [email protected]
راستش رفتن از ایران یا ماندن در آن فینفسه نه مایهی نام است و نه ننگ، نه رفتن بهخودیخود ارزشی ویژه بهما میبخشد و نه ماندن در اینجا از ما قهرمان میسازد. امری حماسی در این تصمیم وجود ندارد و هزار و یک عامل دستبهدست هم میدهند برای رسیدن به تصمیمِ رفتن یا ماندن.
در نهایت اما مسئلهی تعیینکننده چگونه زیستن است، چه در اینجا چه در غربت.
https://t.me/asimegi
آسیمگی
| یادبودهای عصر بحران | نقد و نظر: [email protected]
در خیلی از بحثها تخصصگرایی معیاره و مورد توجه، اما به امور انسانی و اجتماعی که میرسه خوندن و اطلاع از دانشِ موجود بشری چندان مهم نیست گویا.
البته که آزادی بیان حقی عمومیست، اما این آزادیِ عرضه لزوما بهمعنای با کیفیت بودن هر آنچه عرضه میشود نیست.
https://t.me/asimegi
آسیمگی
| یادبودهای عصر بحران | نقد و نظر: [email protected]
دربارهی انتخاباتِ اسفند ۱۴۰۲
ضرورتِ بازنگری!
این دوره چه تفاوتی با دفعات پیش داشت که خاتمی و گروههای اصلی اصلاحطلب رأی ندادند؟
نباید از این موضوع ساده گذشت.
یک نکتهی مهم در تفسیر مشارکت انتخاباتی پس از انقلاب ۵۷ تجمیعی ندیدن است. هر انتخاباتی شرایط خاص خود را دارد و باید بر زمینهی ویژهی خودش تحلیل شود.
از این نظر یک موضع کلی و فرا-زمانی گرفتن دربارهی انتخابات در ایران معاصر از اساس خطاست و ره بهجایی نمیبرد.
کنشگران باید انتخابات را از شکل یک پدیدهی *انتزاعی* دوباره به زمین برگردانند و آن را به کنشی انضمامی و یک وضعیت عملگرایانهی زمانمند تبدیل کنند.
من همچنان باور دارم که انتخابات در ایران یک امکان است، اما امکانی که باید همچون یک *موقعیت* دیده شود نه بهعنوان چند سِمَت اداری.
در واقع کنش در موقعیت انتخابات اگر صرفا و فقط به یک وضعیت یعنی *رأی دادن* تقلیل پیدا کند هر چه بیشتر بهسمت بیاثر شدن پیش خواهدرفت.
حال آنکه اگر همین موقعیت به مثابهی فرصتی برای توافق بهسوی تشکلیابی و یک عمل جمعی در جهت خیر عمومی به کار گرفته شود میتواند تفاوتهایی رقم زند.
برای مثال، در انتخاباتیکه گذشت اگر بیانیهی روزنهگشایی با هدف متشکل شدنِ گروهی از افراد بر سر یک گفتمان بسیج میشد و همزمان خود را در چارچوب دعوتی برای شرکت به انتخابات محدود نمیکرد احتمالا بسیار بیشتر شنیده میشد و میتوانست ارزش افزودهای به زمین سیاستِ مردمی در ایران اضافه کند.
اما این گروه نگاه بلندمدتترِ گفتمانسازی و بسیج اجتماعی را با وسوسهی رسیدن به چند صندلی مجلس عوض کرد، مجلسی که کارشناسان متفقالقولاند که در تصمیمات اصلی کشور چندان هم اثرگذار نیست و اصولا آن تغییرات کلانی که جامعه خواهان آنهاست را نمیتواند پیگیری کند.
در وضعیت کنونی راهبرد کلی باید افزایش نیرو و توان جامعه باشد. دقت کنیم که مشارکت در انتخابات گاه به سود این هدف اصلی عمل میکند و گاه علیه آن.
مسئله این است که گروه نخبه یا الیت باید بتواند ورای صندوق رأی برای کنشورزی در جهت افزایش نیروی جامعه و پیگیری مطالبات آن بسیجی مردمی ایجاد کند.
این تشکلیابی و بسیج و همبستگی را باید در بازههای زمانی بلندتر از چند ماهِ منتهی به انتخابات ساخت و انسجام بخشید.
با این وصف، دشوارهی اصلی سیاستورزی امروز این است: چگونه باید ورای صندوق رأی با جامعه تعامل کرد تا در موقعیتهایی مثل انتخابات بتوان نیروی لازم را برای پیگیری خواستها و امتیازگیری از مخالفان و محافظهکاران و قدرتمندان اعمال کرد؟
پاسخ به این مسئله مفصل است، اما چند نکتهی مختصر:
اولا، برای الیتِ سیاستورز در کنار مردم بودن بهنحوی که در بالا توضیح دادم مهم و ضروری است، چون در جایگاه این گروه در جایجاه رهبری قرار دارد و نه صرفا توصیه.
سیاست زمین کنش است نه فقط راهنمایی!
تفاوت روشنفکری محض و سیاستورزی عملگرایانه از جمله همین است.
این است که خاتمی یا اصلاحطلبان نمیتوانند رأی دهند، علت این موضوع پوپولیسم نیست، بلکه ضرورت بازیابی اعتماد جامعه و تلاش برای بازسازی زمین سیاست است!
این کاری است که در دو سر یک خط—از تاجزاده-میرحسین تا خاتمی—در حال ساماندهی آن هستند. اینها نشانههای گفتمانی است که تازه دارد متولد میشود.
ثانیا، دستاورد تحریم انتخابات تنها وقتی قابل اعتناء و واقعا سودمند است که درون یک گفتمان و مجموعهای از کنشها و راهبردی کلان قرار گیرد و نه اینکه صرفا ناشی از کنشورزیِ منفی یا آنطور که قبلا گفتهام سیاستِ سلب باشد.
سیاستِ سلب بخش کوچکی از مسیر بازی در زمین سیاست است، اما نمیتواند کار را به نتیجهی دلخواه برساند، سیاستِ سلب در نه گفتن ما را یاری میکند، اما برای آری گفتن برنامهای ندارد.
ثالثا، گفتگوی گروههای مختلف تحولخواهان ضروری است، جنگیدن و حذف کمکی به نیرومند شدن جامعه نمیکند، باید بتوانیم در میدان نظر یکدیگر را قانع کنیم تا بلکه افق روشنتر شود.
این مسئولیت دشوار الیت است: صورتبندیِ راهبرد کلان برای نیرومند ساختن جامعه و اقناع دیگران برای پیوستن به این مسیر.
در نهایت چه شما رأی دادن را راهحل بدانید چه رأی ندادن را باید گفتمانسازی کنید.
اهمیت این موضوع برای موافقان مشارکت واضح است چرا که رأیگرفتن از مردم نیازمند ایجاد روایت و افق و گفتمان است، برای مخالفان مشارکت هم مسئلهی کلیدی رسیدن به یک سیاست ایجابی برای تغییر است، مسیر و افق و چارچوبی برای ساختن.
بدون این برنامهی ایجابی، جامعه در دورههایی از اعتراضات و سرکوب فرو میرود و مدام فرسوده میشود و پس از گذشتن سرکوبها هم سیاست و سیاستورزی تعلیق میشود و از این منظر کار به شانس واگذار خواهد شد!
https://t.me/asimegi
عقلانیتِ سفارشی هم پدیدهی جالبی است.
برمبنای عواطف و احساسات تصمیمش را گرفته و حالا دنبال تراشیدن دلیلهایی برای تزیین تعصباتش است.
Repost from آسیمگی
امکان انتخابات و دعوای مشارکت-تحریم
✍️ علی مسعودی
مسئلهی اصلی انتخابات رأی دادن یا ندادن نیست، بلکه تعیین نسبت خود انتخابات با قدرت است.
انتخابات باید بتواند تغییرات معناداری در ساخت قدرت ایجاد کند و چون در حال حاضر چنین امکانی تضعیف شده، مسئله این است که چگونه انتخابات را دوباره به یک امکان برای تغییر تبدیل کنیم؟
بهنظر میرسد تقویت نهاد انتخابات و وجه مشارکت مردمی در تصمیمسازیهای کلان نه با رأی دادن حاصل میشود و نه با تحریم.
نتیجه اینکه اساسا دعوای شرکت/عدم شرکت در انتخابات چندان به وضع ما مربوط نیست، به این معنا که پیروزی در این دعوا تغییری در وضعیت ایجاد نمیکند.
به عبارت دیگر، نقصانی در شیوههای توزیع قدرت در کشور وجود دارد و باعث مجموعهای از مشکلات شده است، این نقصان نه با شرکت در انتخابات برطرف میشود نه با تحریم انتخابات.
چرا؟ چون اساسا نهاد انتخابات نسبتاش را با منبع تصمیمسازی از دست داده است.
نکته اینکه برای اصلاح در اموری که به تضعیف ظرفیتهای مردمی تصمیمسازی ساختاری انجامیده است نمیتوان دوباره به خود انتخابات رجوع کرد.
در واقع، برای ترمیم نهاد انتخابات نمیتوان از خود نهاد انتخابات بهره گرفت چرا که پیشاپیش و به نحو خودمتناقض این نهاد معنای کارکردیاش را به بخشهای دیگر واگذار کرده است.
https://t.me/asimegi
آسیمگی
| یادبودهای عصر بحران | مینویسم که راهم را پیدا کنم، نه اینکه راهنمای دیگری باشم. مینویسم که بهتر ببینم. نقد و نظر: [email protected]
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.