cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

مرفی...بکت

من می‌گویم، من. بی‌هیچ باوری. نام‌ناپذیر...بکت

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
1 100
المشتركون
+324 ساعات
+207 أيام
+4930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

23:01
Video unavailableShow in Telegram
Sigur Ros - Óveður | Starálfur | Glósóli (live 2016)
إظهار الكل...
Sigur_Ros_Óveður_Starálfur_Glósóli_2016_Post_Rock_Live_134.mp473.91 MB
Photo unavailableShow in Telegram
إظهار الكل...
👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
By Hermann von Kaulbach The Fairy of the Moon (1891)
إظهار الكل...
Henryk Gorecki - Good Night: I. Lento (adagio) - tranquillo.mp315.83 MB
Henryk Gorecki - Good Night: II. Lento tranquillissimo.mp323.66 MB
Photo unavailableShow in Telegram
💽 Album: Górecki, Henryk: Kleines Requiem Für Eine Polka/Harpsichord Concerto/Good Night 👤 Artist: David Zinman, Dawn Upshaw, London Sinfonietta, Elżbieta Chojnacka 📅 Date: 2005-09-20 🎧 Total tracks: 9
إظهار الكل...
371745443_456285910.mp321.72 MB
2
چنین‌ام من: قلعه‌نشینِ حماسه‌هایِ پُر از تکبر سمْ‌ضربه‌ی پُرغرورِ اسبِ وحشیِ خشم بر سنگ‌فرشِ کوچه‌ی تقدیر ‌ ‌ شاملو، قطع‌نامه
إظهار الكل...
Repost from Sam Beckett
چیزی که بیشتر مرا عذاب می‌داد صداهای دیگر بود، خنده‌های نخودی و آه و ناله‌هایی که آپارتمان در ساعات معینی، خواه شب خواه روز، از صدای خفهٔ آن‌ها پُر می‌شد. من دیگر در فکرِ آن نبودم. ابدا در فکرش نبودم، اما درعین‌حال به سکوت احتیاج داشتم تا بتوانم زندگی‌ام را بکنم. هرچه‌قدر پیش خود استدلال می‌کردم و به خودم می‌گفتم که هوا برای آن درست شده است که صدای مردم را حمل کند و خنده و آه و ناله هم خواه‌ناخواه به‌فراوانی وارد هوا می‌شود، باز هم ناراحتی‌ام برطرف نمی‌شد. نتوانسته بودم بفهمم که آیا همیشه یک مرد است یا چند نفرند. خنده‌های نخودی و آه و ناله‌های آدم‌ها خیلی به همدیگر شبیه هستند! در آن زمان آن‌قدر از این شک و شبهه‌های خرده‌ریز وحشت داشتم که هربار به دام می‌افتادم، یعنی درصدد برمی‌آمدم آن‌ها را از دلم بیرون کنم. زمان زیادی را، به‌اصطلاح همهٔ عمرم را، روی آن گذاشتم که بفهمم رنگ چشمی که به یک نظر دیده می‌شود، یا منبع صدای مختصری که از دوردست می‌آید، در جهنمِ جهالت‌ها به دَرَکِ اسفل نزدیک‌تر است یا وجود ایزدان، یا منشأ پروتوپلاسم، یا وجود نفس، چیزهای دیگری که عقل باید آن‌ها را بیش از این‌ها از خود براند. یک عمر تمام برای رسیدن به چنین نتیجهٔ تسلابخشی قدری زیاد است، چون دیگر فرصتی باقی نمی‌ماند که آدم از آن بهره ببرد. ازاین‌رو وقتی که او در پاسخ سوال من گفت که آن‌ها مشتریانی هستند که به‌نوبت می‌پذیرد، تا اندازهٔ زیادی به مقصودم رسیدم. البته می‌توانستم برخیزم و بروم از سوراخ قفل، اگر آن را نگرفته بودند، تماشا کنم، ولی مگر آدم از این‌جور سوراخ‌ها چه‌چیزی می‌تواند ببیند؟ گفتم: پس شما از راه فاحشگی نان می‌خورید؟ جواب داد: ما از راه فاحشگی نان می‌خوریم. گفتم: نمی‌توانید به‌اشان بگویید یک‌خرده کمتر سروصدا کنند؟ انگار حرفش را باور کرده بودم. سپس گفتم: یا این‌که یک‌جور صدای دیگری از خودشان دربیاورند؟ گفت: ناچارند پارس کنند. گفتم: آن‌وقت من هم ناچارم از این‌جا بروم. از میان خرت‌وپرت‌های خانوادگی دوتا تکه پارچه پیدا کرد و جلو در اتاق‌هایمان، یعنی در اتاق من و در اتاق خودش آویزان کرد. از او پرسیدم آیا می‌شود گاه‌گاهی زردک بخوریم. فریاد زد: زردک! انگار گفته بودم هوس کرده‌ام گوشتِ طفلِ شیرخوارِ یهودی بچشم. به او یادآوری کردم که فصل زردک دارد تمام می‌شود و اگر از حالا تا آن موقع فقط زردک بدهد بخورم از او ممنون خواهم شد. فریاد زد: حالا چرا زردک! به مذاق من زردک مزهٔ بنفشه می‌دهد و از بنفشه خوشم می‌آید چون بوی عطر زردک می‌دهد. اگر زردک در این دنیا نبود از بنفشه خوشم نمی‌آمد و اگر بنفشه وجود نداشت زردک را هم مثل شلغم یا تربچه دوست نمی‌داشتم. و حتی در همین وضع فعلی گیاهی آن‌ها، یعنی در همین دنیایی که زردک و بنفشه راهی پیدا کرده‌اند که همزیستی کنند، به‌آسانی، بسیار آسان، می‌توانم از این یکی و آن یکی بگذرم. یک روز دل‌وجرئت پیدا کرد و بی‌تعارف به من گفت که در نتیجهٔ زحمات من آبستن شده است و چهارپنج‌ماهه است. نخستین عشقِ منوچهر بدیعی
إظهار الكل...
👍 1 1
Photo unavailableShow in Telegram
1
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.