اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ
این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد
إظهار المزيد893
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+97 أيام
+2030 أيام
توزيع وقت النشر
جاري تحميل البيانات...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.تحليل النشر
المشاركات | المشاهدات | الأسهم | ديناميات المشاهدات |
01 مالک باشگاه خیبر خرم آباد می گوید نام ورزشگاه تختی خرم آباد را به لر آره نا تغییر می دهد چون این تیم متعلق به لرهاست.
با احترام به همه اقوام، سناریوی "جنگ فوتبالی اقوام" که پیشتر یوگسلاوی و اسپانیا را شقه شقه کرده به آرامی در ایران اجرا می شود. از تبریز تا خرم آباد..
.اساسا پروژه دیگری نیز در ایران در حال اجراست و آن تغییر واحد هویتی از شهر به قبیله است
هزاران سال پس از رسیدن به تمدن و شهریگری، در حال واپسگرایی به "قبیله" هستیم. این ها بی دلیل نیست. یک اراده مرموز در سطوح میانی کشور شکل گرفته که رسما منویات قوه عاقله نظام را هم پایمال می کند.
@zahrdaroo | 27 | 0 | Loading... |
02 تولدت مبارک آقای فروید🎉
نامه ی فروید به توماس مان، به مناسبت شصتمین سالگرد تولد مان:
من می توانم برای شما آرزوی زندگی طولانی و شادی داشته باشم، همانطور که در چنین مناسبت هایی مرسوم است.
اما من از انجام این کار خودداری خواهم کرد. اعطای آرزوها پیش پا افتاده است و به نظر من بازگشت به دورانی است که بشر به قدرت مطلق اندیشه باور داشت. بهعلاوه، شخصیترین تجربهام باعث میشود که وقتی سرنوشت رحمتآمیز به مدت زمان زندگی ما پایان میدهد، آن را چیز خوبی بدانم. | 30 | 0 | Loading... |
03 متن زیر نامه فروید به ویلهلم فلیس در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۸۹۷ است که در شرایطی نوشته شده که پس از ۵ سال پافشاری فروید روی "نظریه اغوا "کمکم نسبت به این نظریه تردیدهایی در او بوجود آمده بود، این دوران از زندگی فروید در اوایل دهه چهل سالگی که با از دست دادن پدرش در سال قبل از ارسال این نامه(سال ۱۸۹۶) شروع شده به نظر بسیاری از افرادی که در مورد زندگی فروید تحقیق داشته اند، دوران خودکاوی و درخود فرورفتگی فروید می باشد که با اتمام نگارش کتاب تفسیر رویا در سال ۱۸۹۹ خاتمه یافته و گویی فروید دیگری و نظریه روانکاوی از نو متولد شده است، فروید به نسبت اندیشمندان زمانهی خود نویسندهای دیرنویس ولی بسیار پُرنویس محسوب می شود.
ویلهلم عزیز
می خواهم راز بزرگی را که مدتی است بر من آشکار گشته با شما در میان بگذارم. من دیگر به نظریهی رواننژندی (منظور فروید seduction theory است) خود اعتقادی ندارم. این امر احتمالا ً بدون توضیحی از جانب من قابل درک نیست؛ به هر روی هرآنچه با شما در این باب مطرح کرده بودم را معتبر یافتید. بنابراین از منظری تاریخی منشاء دلایل این ناباوریام به نظریهی پیشین را توضیح میدهم. ناکامیابیهای مداوِم کوشش من پیرامون رساندن یک تحلیل به نتیجهای واقعی، دور شدن افرادی که به نظر میرسید مدت بیشتری تحت نظر من باشند، فقدان آن موفقیت کاملی که در نظر داشتم و امکان تبیین موفقیتهای جزئی کسب شده از طرق دیگر در بخش نخست سببهای این کنار نهادن هستند. سپس بایست از این واقعیت شگفتزده شد که در هر موردی پدران، به استثناء پدر من باید به علت منحرف بودن نکوهش شوند در صورتی که رواننژندی را به سبب ترومای جنسی واقعی بدانیم، فراوانی غیرمنتظرهی هیستری که در آن همواره عاملی ثابت اغوا توسط بزرگسال در نظر گرفته میشود، با گستردگی بروز اعمال انحرافآمیز نسبت به کودکان چندان همخوان نبوده و محتمل به نظر نمیآید ضمن این که این انحراف بایستی بسیار بیش از تعداد موارد بروز هیستری باشد، زیرا بروز این بیماری به انباشت رخدادها و تضعیف سیستم دفاعی وابسته است. نکته دیگر این که در ضمیر ناآگاه هیچ نشانهای پیرامون واقعیت بیرونی وجود ندارد، یعنی هرگز نمیتوان میان حقیقت و فانتزی که تحت تأثیر عواطف هم قرار دارد تمایزی قائل شد بنابراین همواره این احتمال وجود دارد که فانتزیها بر شمایل والدینی اثر بگذارند. نکته چهارم این که در عمیقترینِ روانپریشیها نیز حافظهی ضمیر ناآگاه فرو نمیپاشد، به طوری که تجارب رازآلود کودکی حتی در آشفتهترین هذیانها نیز افشاء نمیشوند. اگر اینگونه بنگریم درخواهیم یافت ضمیر ناآگاه هرگز بر مقاومت آگاهی غلبه نکرده و در این صورت ما نیز این انتظار خود را که درمان به شکل مخالف این نکته، یعنی از طریق رام شدن کامل ناآگاه توسط آگاهی رخ دهد را از دست میدهیم.
من آنقدر تحت تأثیر این موضوع قرار گرفتهام که آماده بودم دو چیز را کاملا ًرها کنم؛ یکی رفع کامل رواننژندی و دیگری دانش قطعی از سببشناسی دوران کودکی. اکنون نمیدانم به چه دست یافتهام؛ چرا که هنوز به درک نظری از پسرانش و تأثیر متقابل نیروها در آن دست نیافتهام. به نظر میرسد بار دیگر این موضوع قابل بحث است که تنها تجارب پسین به فانتزیها نیرویی میدهد که به تجارب کودکی بازمیگردند؛ و اینگونه عاملی وراثتی که خود را موظف میدانستم به نفع متمرکز نمودن روشنایی بر رواننژندی کنارش بگذارم، دامنهای از نفوذ را بدست میآورد. اگر من افسرده، گیج یا خسته بودم شک و تردیدهایی از این دست بیشک میبایست به عنوان نشانهای از ضعف تعبیر میشد. از آنجایی که وضعیت من کاملا ً خلاف آن است، پس بایست این نتایج را حاصل افکاری صادقانه و معتبر بدانم و به این افتخار کنم که پس از این سطح از عمیق شدن در موضوع باز هم تحمل نقدهای این چنینی را دارم. آیا ممکن است این تردید تنها نمایانگر مرحلهای از پیشروی به سوی دانشی بیشتر باشد؟ همینطور قابل توجه است که هیچ احساس شرمندگی برایم وجود ندارد، چیزی که بالأخره در این مناسبت امکان بروز دارد. یقینا ً در "دان"( شهری باستانی در شمال اسرائیل) جار نخواهم زد و در "اشکلون"، در سرزمین فلسطینیان پیرامونش حرف نخواهم زد. اما در نظر شما و خودم بیشتر حس پیروزی دارم تا شکست- و این درست نیست.
زیگموند فروید
۲۱ سپتامبر ۱۸۹۷ | 36 | 1 | Loading... |
04 دیروز سالگرد تولد زیگموند فروید فیلسوف ناخودآگاهِ ناخودآگاه بود، کسی که ایده ها و نظریات او را چه بپذیریم چه مخالف آنها باشیم، بدون شک یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان تاریخ بوده است. | 31 | 0 | Loading... |
05 Media files | 24 | 0 | Loading... |
06 ایران میخواهد تماسهای خود را با آژانس انرژی اتمی حفظ کند
بهشتیپور: گروسی به دنبال پاسخ دو سوال در ایران است/
برخی در داخل فضا علیه ایران را تشدید میکنند
سفر رئیس کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به خبرآنلاین گفت: آقای کمالوندی سخنگوی آژانس انرژی اتمی قبل از سفر گروسی توضیحاتی در مورد اینکه دستور کار آقای گروسی در تهران چیست نداد. اطلاعاتی که از سفر او به ایران منتشر میشود مقداری قطره چکانی است. بهانه اصلی سفر گروسی شرکت در اولین کنفرانس بینالمللی هستهای است که در اصفهان برگزار میشود. به نظر میرسد گروسی در تهران به دنبال حل دو سوال باقیماندهای باشد که آژانسبینالمللی انرژی هستهای از ایران دارد. او احتمالا فرصت را مغتنم میشمارد تا پاسخی برای سوالات آژانس داشته باشد. اجلاس شورای حکام در خرداد ماه برگزار میشود و اگر گروسی با پاسخ سوالاتش برنگردد، دوباره سوالات مطرح میشود. به نظر میرسد ایران باید با آژانس به یک راهکار مشترک برسد تا بهانه دست کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان که دنبال سوژهسازی هستند و انواع فضاسازی علیه ایران دارند داده نشود و عملکردشان خنثی شود.
این کارشناس مسائل هستهای در مورد به تعویق افتادن سفر گروسی و سپس ادعاهای او در مورد رسیدن ایران به مقدار موردنیاز اورانیوم غنیشده برای دستیابی به بمب هستهای گفت: واقعیتش این است که ایران میگوید ما زیرنظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی فعالیت میکنیم و بازرسان آژانس بهراحتی به ایران میآیند و برمیگردند. حتی در زمانیکه اسراییل ایران را تهدید میکرد گروسی گفت علیرغم تهدیدها کارشناسان آژانسبینالمللی انرژی هستهای به ایران میآیند و کارشان را انجام میدهند. به هر حال ایران تحت نظر آژانس است. برخی در داخل هم نکاتی را مطرح میکنند که فضا علیه ایران را تشدید میکند. درحالی که سیاست ایران همچنان سیاستی است که با هرگونه تولید و نگهداری و تکثیر سلاح هستهای در هر جا و از جمله ایران مخالفت میکند. دکترین هستهای ایران صلحآمیز است و دنبال رفتن به سمت تولید بمب نیست. اما بحث اینکه ذخایز اورانیوم ایران به حدی رسیده که میتواند اگر بخواهد بمب درست کند، مساله جدایی است. صرف داشتن ذخیره اورانیوم برای ساخت بمب کفایت نمیکند. شما باید بتواند فناوری داشته باشید که بمب را امن نگهدارید تا در درجه اول به خودت آسیب نرسد. از طرف دیگر باید بتوانید در یک زمان و مکان مشخصی که ارائه کنید، آن بمب را استفاده و آزمایش کنید که آن هم یک فناوری خاص خودش را دارد.
او در مورد ایران هدف ایران از دعوت گروسی به کشور چه بود، توضیح داد: ایران در سیاستهای کلان خود دنبال ساخت سلاح هستهای نیست و بحث این است که ذخایز اورانیوم ایران همیشه در حدی هست که اگر اراده کند میتواند بمب بگذارد. تمام ذخایر اورانیوم ایران، در گزارشهای دوره ای آژانس اعلام شده و به شورای حکام اعلام شده و خبرگزاریهایی مانند رویترز و... هم آن را با جزئیات درج میکنند. در نهایت ایران چیز مخفی ندارد. میزان ذخایر اورانیوم، سانتریفیوژها و .... در گزارشهای شورای حکام وجود دارد. بنابراین فضاهای رسانهای گاهی برای دامنزدن به ایران هراسی شکل میگیرد.
ایران از آقای گروسی دعوت کرده تا در کنفرانسی که در اصفهان برگزار می شود شرکت کند. منتها این مساله نشان میدهد ایران همچنان آژانس را در دستور کار دارد و ترجیح میدهد همچنان تماسهایش با آژانس انرژی اتمی حفظ شود. همکاری ایران با آژانس در واقع کمک میکند تا ایران بهتر بتواند بهانه را از دست طرف مقابل غربی بگیرد. هر چقدر ایران همکاری بیشتری با آژانس داشته باشد، بیشتر میتواند طرف مقابل را خلع سلاح کرده و تبلیغاتش را خنثی کند. | 30 | 0 | Loading... |
07 عکس از سیما | 27 | 2 | Loading... |
08 ◇ خبر کوتاه با تیتر متوسط بود: فرخرو پارسا اعدام شد
تاریخ روزنامه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ شمسی در کنار خبر برگزاری نخستین جلسه شورای انقلاب فرهنگی و چه همزمانی تلخی؛ اعدام نخستین زن وزیر و البته زنی که وزارت آموزش و پرورش را برعهده گرفته بود بعد از یک سال و سه ماه پنج روز کمتر از پایان نظام شاهنشاهی در ایران اعدام شد؛ جرم غارت بیتالمال و ایجاد فساد و فحشا در آموزش و پرورش همکاری با ساواک منحله اخراج فرهنگیان مبارز و شرکت در تصویب قوانین ضد مردمی و وابسته کردن آموزش و پرورش به فرهنگ استعماری امپریالستی…
جرمهایی که میتوانست باعث اعدام او که بعد از انقلاب به ایران بازگشت نشود.
اما جرم او فقط این بود که نخستین زنی بود که وزارت را برعهده گرفته بود. فرخرو پارسا در تبعید بدنیا آمد، مادرش فخرآفاق پارسا مدیر مجله جهان زنان بود که در آن به دولت قوام نقد کرده بود و دولت او را به همراه همسرش فرخدین تبعید کرده بود. فرخرو متولد اولین روز سال ۱۳۰۱ شمسی در تبعید قم بود. بعد از به دنیا آمدن او به تهران آمدند. اما بار دیگر این بار به مشهد تبعید شد و فرخ رو در مشهد تحصیلاتش را ادامه داد.
او جزو اولین دانشآموزان دانشسرای عالی دختران تهران بود و زمانی که در ۱۹ سالگی در مدرسه تدریس میکرد با سروان احمد شیرین سخن ازدواج کرد. خانم پارسا در حین تدریس و البته مادر شدن درسش را ادامه داد و مدرک دکترای پزشکی خود را دریافت کرد و در کنار سایر اعضای سازمان زنان در حوزه تلاش برای حق رای مبارزه کرد و از نخستین زنانی بود که وارد مجلس شد. در تغییراتی که حدود سالهای ۱۳۴۳ در کابینه رخ داد ابتدا معاون وزیر و در پنجم شهریور ۱۳۴۷ وزیر آموزش و پرورش شد. یکی از آشناهای خانوادگی عمویم که سالها از معاونان خانم پارسا بود از انضباط و دیسیپلینش میگفت. در زمان او تحولات زیادی در حوزه تدریس به وجود آمد و مدارس زیادی تاسیس شد و برخی از انقلابیهای بعدی از مشاورانش در تهیه کتابهای دینی بودند. در سال ۵۳ او بازنشست و از وزارت آموزش و پرورش رفت تا مطب خودش را باز کند. او در این مطب روزهایی رایگان بیماران را درمان میکرد.
در روزهای انقلاب پارسا در لندن است وقتی به او توصیه میشود که به ایران برنگردد میگوید: «من کاری نکردهام که بترسم و حتماً بر میگردم.»
با بازگشت به ایران مشکلات شروع میشود و مدتی در خانهٔ دختر و یکی از بستگانش مخفی میشود و تلاش خانواده برای خروج او از کشور با مخالفتش مواجه میشود و میگوید که «اصلاً نمیخواهم بروم.» سر انجام در روز شنبه بیست و هفتم بهمنماه زمانی که فرخرو پارسا و همسرش به منزل پسرش حمید رفته بودند، به همراه همسرش دستگیر و به زندان اوین منتقل شده و در بامداد ۱۷ اردیبهشت ۵۹ اعدام شد. پیکرش را در حالی که زنان خانواده غسل دادند در قطعه ۴۱ بهشت زهرا جایی که حالا همه گورهایش از بین رفته به خاک سپرده شد.
#فرخرو_پارسا
#آموزش_پرورش
#نخستین_وزیر_زن
از کانال فرزانه ابراهیمزاده
💢 | 30 | 1 | Loading... |
09 به مناسبت یکصدمین سالگرد خیزش ملی دوم حمل ( فروردین ) ۱۳۰۲
شکست جمهوری رضاخانی
بخش اول
در رد کلان روایت حاکم درباره شکست جمهوری رضاخان
کلان روایت حاکم درباره شکست جمهوری رضاخانی این است که رضاخان سردارسپه تلاش کرد ایران را جمهوری نماید اما روحانیون مخالفت کردند و با توجه به مخالفت روحانیت ، رضاخان به سراغ تغییر سلطنت رفت ، این کلان روایت بنا به دلایل گوناگون اشتباه و ناشی از یک نوع زمان پریشی تاریخی است ، روحانیت اگرچه از جمهوری رضاخانی حمایت نکرد اما هیچ مخالفت جدی نیز با حرکت رضاخان برای تاسیس جمهوری در ایران، سازماندهی نکرد ، اصولا در آن شرایط ، روحانیت فاقد قدرت سیاسی و توان بسیج گری بود و خود نیز داعیه و انگیزه ای برای ورود به معادلات و مجادلات سیاسی را نداشت ، از همین رو است که در کل پروسه ای که منجر به تاسیس سلطنت پهلوی می گردد ، روحانیت رویکرد بی طرفی توام با رضایت را دارد ، اقداماتی مانند ارسال شمایل حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای رضاخان سردارسپه از طرف میرزای نائینی و دیدار مراجع و علما با رضاخان بعد از سرکوب خزعل و عدم حمایت آنان از درخواست ملکه جهان مادر احمد شاه برای غیر شرعی دانستن خلع احمد شاه و انقراض قاجاریه ، همگی نشان دهنده همراهی مراجع و روحانیت با سلطنت رضاشاه است و پس از سلطنت رضاشاه نیز اکثر علما مشهور با ارسال تلگراف ، پادشاهی وی را تبریک گفتند و بدین ترتیب حمایت خود را از وی نشان دادند ، بنابراین مخالفت روحانیت با رضاخان، یک واقعه بعدی است که به اشتباه به زمان پیش از تغییر سلطنت تعمیم داده می شود ، افزون بر عدم مخالفت با قدرت گیری رضاخان ، هیچ نشانه ای از مخالفت فعالانه روحانیت با تاسیس جمهوری به وسیله رضاخان نیز وجود ندارد ، اعلامیه ۱۲ فروردین مراجع و علما قم در تشکر از لغو جمهوریت به وسیله رضاخان، اولا پس از خاتمه ماجرای جمهوری بود و ثانیا حمایت از رضاخان بود که بعد از شکست جمهوری ، در آستانه برکناری از ریاست وزرایی بود ولی علما و مراجع با تاگید بر این که باید قدر این نعمت( زمامداری رضاخان ) را دانست در واقع با عزل وی از ریاست وزرایی مخالفت کردند، حال اگر بپذیریم کل کلان روایت حاکم درباره شکست جمهوری رضاخانی اشتباه است ، پس چه عواملی منجر به شکست این جمهوری شدند ؟!
درباره مهمترین عوامل شکست جمهوری رضاخانی می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
۱. مقاومت فراگیر مردم تهران
مردم تهران به عنوان میراث داران اصلی سنت مشروطه ، به شدت با تحرکات ایجاد دیکتاتوری در پوشش جمهوری مقابله کردند از ۲۸ اسفند مردم تهران به صورت خود جوش و در دسته جات چند هزار نفری ، چند روز پشت سرهم علیه جمهوری خواهی رضاخانی اعتراض کردند ، شدت اعتراضات مردم تهران تا حدی بود که در عمل جنگ مغلوبه شد و رضاخان قافیه را باخت و از روز ۲۸ اسفند که جنبش ملی ضد دیکتاتوری رضاخان آغاز شد در عرض ۵ روز ، رضاخان کاملا شکست خورد تا جایی که در روز سوم فروردین ، مردم تهران خواستار عزل و محاکمه رضاخان گردیدند . شعارهای مردم در روز دوم فروردین، از جمله زنده باد احمد شاه و مرده باد جمهوری بود .
۲. مقاومت ملی
مردم شهرستان ها و سایر مناطق اگرچه مانند تهران وارد اعتراض فراگیر نشدند ولی بنا به گزارش های مختلف که خود امرای لشکر برای رضاخان ارسال کردند ، در سرتاسر ایران هیچ استقبال و حمایتی از جمهوری خواهی رضاخان نگردید .
۳.مخالفت روشنفکران و ملیون
آزادیخواهان و مشروطه خواهان مانند بهار و عشقی و اسکندری و ...... فعالانه با جمهوری خواهی رضاخانی مخالفت کردند و برای مردم تئوریزه کردند که جمهوری رضاخانی در واقع تبدیل نظام سلطنت به جمهوری نیست بلکه سقوط مشروطیت و ایجاد دیکتاتوری در پوشش جمهوری است .
۴. اقلیت پارلمانی
نمایندگان اقلیت مجلس شورای ملی به رهبری سید حسن مدرس قهرمان اصلی ناکام گذاشتن جمهوری رضاخانی بودند اما مدرس نه به صفت یک روحانی بلکه در جایگاه نماینده مجلس مشروطه و در راستای دفاع از مشروطیت در برابر دیکتاتوری موفق به این مهم گردید .
۵. بازار
نقش بازار تهران در بسیج مخالفان بسیار مهم بود و بازار در آن دوره نقش پیشرو داشت ، چنانچه در صدر مشروطیت هم بازار در پیروزی مشروطیت و نیز در مقابله با افکار ارتجاعی و حتی تصویب اصول عرفی و برابری خواهانه در قوانین اساسی مشروطیت نقش مهم و مفیدی ایفا کرده بود ، پس این جا نیز بازار نه به عنوان یک نهاد سنتی و محافظه کار بلکه در مقام مدافع ارزش های مشروطیت به میدان آمد و از حفظ سلطنت مشروطه دفاع کرد.
۶. عدم وفاق درونی در اردوگاه رضاخان
سردارسپه نتوانست در میان اردوگاه خودی وفاق ایجاد کند هنوز حس شاه دوستی در میان بدنه قشون وجود داشت از همین رو است که اخباری مبنی بر مخالفت افرادی مانند یزدان پناه از درون اردوگاه رضاخان نیز منتشر شد.
https://t.me/bahmanighajar | 27 | 0 | Loading... |
10 شکست جمهوری رضاخانی
بخش دوم
۷. مقاومت محمدحسن میرزا ولیعهد
بی تردید محمد حسن میرزا ولیعهد نقشی اساسی در شکست رضاخان داشت ، اما چون تاریخ بی رحم است و بازندگان را فراموش می کند و محمد حسن میرزا نیز سرانجام شکست خورد ، مقاومت وی در برابر جمهوری رضاخانی و شکست سنگینی که او به رضاخان در این قضیه وارد کرد نیز بعدها فراموش شد .
در یک نتیجه گیری باید گفت ملت ایران به طور عام و مردم تهران به طور خاص ، در برهه شکست جمهوری رضاخانی هنوز احساسات سلطنت طلبی و شاه دوستی داشتند و از سویی دیگر طرفدار ارزش های مشروطیت بودند ، احمد شاه را هم به عنوان شاه خود و هم نماد مشروطیت دوست داشتند به ویژه این که پس از خلع محمد علی شاه در واقع خود مردم احمد شاه را به سلطنت برگزیدند و او را به عنوان شاه مشروطه تربیت کرده و پرورش دادند و سلطنت وی در حقیقت نماد سلطنت مشروطه و حاکمیت ملی بود ، بنابراین بر فرض که از او گلایه هایی هم داشتند نمی خواستند سلطنت او که در واقع حاکمیت نظام مشروطه و خون بهای شهدای مشروطیت بود از میان برود و دیکتاتور مشکوکی که در فضای عمومی آن روزگار همه او را عامل انگلیس می دانستند بر سر کار بیاید و بساط آزادی و مشروطیت را برچیده و در پوشش جمهوریت ، حکومت دیکتاتوری ایجاد کند، بنابراین قیام تاریخی دوم حمل ( دوم فروردین ) در واقع یک خیزش ملی برای دفاع از مشروطیت در برابر دیکتاتوری بود ، نکته جالب این جاست که پهلویست هایی که خود را مشروطه خواه و پادشاهی خواه می دانند نه تنها هیچ یادی از این خیزش ملی نمی کنند بلکه در صدد تحریف آن بوده و مسببان نابودی نظام شاهنشاهی و مشروطه پادشاهی یعنی پهلوی را که طرف شکست خورده جمهوری خواهی سال ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ بود را تقدیس می کنند . در پایان برای این که جو عمومی نسبت به جمهوری رضاخانی را بیشتر درک کنیم ، شعری از ملک الشعرای بهار درباره جمهوری سردار سپه را که تصویر گر کامل اوضاع است را آورده و یادداشت را با این شعر به پایان می برم :
جمهوری سردار سپه مایهٔ ننگ است
این صحبت اصلاح وطن نیست که جنگ است
از کار قشون حال خوش از ما چه توقع
کاین فرقه بر این گله شبان نیست پلنگ است
بیعلمی و آوازهٔ جمهوری ایران
این حرف در این مملکت امروز جفنگ است
اموال تو برده است به یغما و تو خوابی
آن کس که پی حفظ تو دستش به تفنگ است
آزادی و مشروطیت افتاده به زحمت
این گوهر پر شعشعه در کام نهنگ است
در پردهٔ جمهوری کوبد در شاهی
ما بیخبر و دشمن طماع زرنگ است
تا تعزیهگردان بود آن هوچی بیدین
این قافله تا حشر در این بادیه لنگ است
افسانهٔ جمهوری ما ملت کودک
عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است
در کیسهٔ ناهید بود لعل و زر و سیم
زین رو کلماتش همگی رنگبهرنگ است
https://t.me/bahmanighajar | 30 | 0 | Loading... |
11 کدام حسن صباح؟ کدام اسماعیلیه؟ کدام ایران؟
به بهانه پایان پخش سریال «حشاشین».
امیر هاشمی مقدم: انصافنیوز
(چکیده بسیار کوتاهشده): در ماه رمضان، کلیپهای یک گردشگر مصری پر بازدید شده بود که در خیابانهای تهران با فیلمبرداری از برخی مردم که روزهخواری میکردند، از مسلمانی ایرانیان تعجب میکرد. در همین ماه رمضان سریال «حشاشین» هم توسط پیتر میمی، کارگردان مصری ساخته شد. ذهنم ناخودآگاه میان این دو رویداد ارتباط برقرار میکند.
۱- هنوز بسیاری از مسلمانان، ایرانیان را مسلمان واقعی نمیدانند. بخشی از این داستان به دوگانه شیعه-سنی و بخشی به دوگانه عرب-عجم باز میگردد. در این میان تاریخ و سرگذشت ایران و مقاومتهای فرهنگی (همچون نهضت شعوبیه)، سیاسی (همچون سلسلههای صفاری، سامانی، آل بویه و...) و شورشهای استادسیس، سنباد، بابک خرمدین و... نیز به چنین باورهایی دامن میزند. به تعبیر جواد طباطبایی، ایران اگرچه از نخستین سرزمینهای اسلامی شد و مردمانش اسلام آوردند، اما هرگز پارهای از امت اسلامی نشد و بهصورت تافتهای جدا بافته باقی ماند. در سریال حشاشین، حسن صباح و اسماعیلیان پیرو او صرفا گروهی آدمکش هستند که تنها به جهان اسلام ضربه میزنند.
۲- سریال حشاشین بیشتر بر پایه داستانها و روایتهای غیرمستند درباره حسن صباح است. البته در کتاب «بررسی انسانشناختی سینمای تاریخی ایران» (۱۳۹۲. انتشارات دریچهنو) نشان دادهام که سینما یک واسطه یا مدیوم است و موظف نیست تاریخ را جزء به جزء بازنمایی کند؛ بلکه نیاز به دراماتیک کردن تاریخ دارد تا مخاطب را جذب کند؛ اما اصل رویداد نباید قربانی شود. در سریال حشاشین شما با حسن صباحی که نیرنگباز است و در راه قدرتطلبی حتی خانوادهاش را هم قربانی میکند روبرو میشوید. منابع این سریال یا نوشتههای مورخان سنیمذهب دشمن اسماعیلیه است یا قصهپردازیهایی همچون «سه یار دبستانی» و «خداوند الموت». در حالیکه بسیاری از اسناد تاریخی نشان میدهد حسن صباح شخصیتی پارسا، سادهزیست و عادل بود و همین عدالت باعث شد مردم نقاط مختلف ایران گرد او جمع شوند. تا آنجا که به قول استاد باستانی پاریزی، زنان روستاهای اطراف قلعه تا چهارصد سال پس از مرگش، با درود فرستادن بر او ریسندگیشان را آغاز میکردند.
۳- این سریال بخشی از تاریخ ایران را روایت میکند. تقریبا همه صحنهها در دژ الموت، اصفهان یا ری اتفاق میافتد. شخصیتهای اصلی فیلم هم همگی ایرانیاند. اما تمدن و فرهنگ ایرانی دارد توسط غیرایرانیها روایت و مصادره میشود و شخصیتها، زبان مکالمه، پوشاک، معماری، موسیقی و... عربی است. علیرغم توانایی بالای ایران در حوزه سینمای تاریخی، این توانمندی صرفا بر سینمای دینی متمرکز شده و از ساخت فیلم و سریال درباره تاریخ ایران غفلتی نابخشودنی داریم. اگر درباره پیامبران بنیاسرائیل فیلم و سریال میسازیم (که باید بسازیم و خیلی هم خوب و لازم است)، فراموش نکنیم به جز ما شش میلیارد دیگر از جمعیت کره زمین هم باورمند به این پیامبران هستند و میتوانند دربارهشان فیلم و سریال بسازند. اما درباره تاریخ ایران وظیفه اصلی بر دوش خودمان نیست؟
۴- آنچه در سریال حشاشین و بهطور کلی قصهپردازیها درباره حسن صباح نادیده گرفته میشود، ایراندوستی وی است. فرهاد دفتری (بهعنوان یکی از دقیقترین پژوهشگران حوزه اسماعیلیه) «احساسات ملی ایرانی» را بخشی از انگیزه حسن صباح میداند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جالب است بدانیم اسماعیلیان نزاری (پیروان حسن صباح) نخستین مذهب اسلامی بودند که کتب و دستورالعملهای دینیشان را به زبانی غیر از عربی (فارسی) نوشتند.
۵- دژ الموت یکی از شناختهشدهترین بناهای تاریخی ایران در جهان است. در حالیکه جز ویرانهای از آن برجای نمانده. ایکاش دژ الموت بر پایه منابع تاریخی مورد بازسازی قرار میگرفت و تا حد امکان به شکل اولیهاش در میآمد. در نظر داشته باشیم که پس از پخش هر سریال تاریخی یا انتشار هر رمان تاریخی، بازدید گردشگران از مکانهای نمایشدادهشده در آن سریال یا رمان تاریخی رشد چشمگیری داشته است.
۶- اسماعیلیان بهعنوان یکی از مذاهب ایرانی همچنان نسبتشان با ایران مشخص نیست. علیرغم تفاوتهای آشکاری که با مذهب شیعه دوازده امامی دارند، اما به باورم همچنان باید آنها را پذیرا باشیم. گویا سالها پیش درخواست دادهاند بهعنوان شاخهای از تشیع، شعبه و دفتری در قم تاسیس کنند، اما پاسخی دریافت نکردند. آنان هنوز خودشان را شیعه میدانند، هنوز به ائمه اطهار ارادت دارند، هنوز دژ الموت یکی از زیارتگاهها (یا دستکم مکانهای مورد احترام)شان است، هنوز جمعیت ۱۵ میلیونشان چه در افغانستان، چه در تاجیکستان، چه در هند و چه در افریقا علاقه به ایران دارند و... .
یادداشتهای قدیمیام در معرفی اسماعیلیان در اینجا و اینجا.
@moghaddames | 21 | 1 | Loading... |
12 کتاب جالبی بود، با روایتی داستانی سعی کرده زمختی و سختی اقتصاد رو با زبانی خودمانی برای مخاطب بیان کنه، برای کسانی که علاقه مند به فعالیت در بازارهای مالی هستند، منبع خیلی خوبیه و نویسنده - آقای دکتر الحسینی- راههای خلق ثروت در این بازارها رو برای تازه واردها به خوبی توضیح دادن. اگر علاقه مند به اقتصاد و بازارهای مالی بودید، خوندنش رو بهتون توصیه می کنم.
✨ @azarijahromi | 23 | 0 | Loading... |
13 حوادث به طور ضروری از علل ناشی نمیشوند بلکه برعکس، هر چیزی به وسیله غایت خاصش برانگیخته میشود.من به عنوان فعل بیعلت و خود به خودی خودآگاهی خودش و نیز جز من یا عالم حسی یا پایداری را که باید توسط عقل عملی هدایت شود وضع میکند.او کل طبیعت را آنگونه میدانست که بر ما معلوم میشود و تنها از «ماده حسی موهومی» تشکیل شده است که واقعیت اخلاقی پیشرونده و غایت یا تکلیف کل جهان را آشکار میکند.نهادها، مانند قوانین میتوانند در انجام تکلیف اخلاقی دخیل باشند به این دلیل که آنها شخصیتهای متعارض را کنترل و هماهنگ میکنند چون در غیر این صورت قادر به تشخیص غایت اخلاقیشان نبودند.او کل عالم پدیداری را فقط ماده تکلیف میدانست که صورت حسی را به عنوان جزمنی که در صدد «تحقق خویشتن» است میسازد. او عالم را دارای نظم اخلاقی میدانست و بنابراین فرد را میگفت باید بر طبق تکلیف و وجدان خویش عمل کند نظم عالم همان ذات اشیا و اصل اعلای آنها یعنی «آزادی» است عالیترین واقعیتی که حتی برتر از حقیقت است. در واقع اراده آزاد خود را میآفریند یعنی خود را شکوفا میکند که او حقیقیترین واقعیات است و خود زمان، مانند همه پدیدارها صرفاً عامل و وسیله خودشکوفایی از طریق اراده آزاد هستند. اراده، ذاتِ نظام اخلاقی است. از نکات مهم فیخته این بود که او به تقدم عقل عملی باور داشت و عقل نظری «تابع اراده» میدانست. بنابراین از نظر او عقل، متعلقات و موضوعات اخلاقیاش را به کار میگیرد و در چنین اقدامی در یک سنتز با اراده متحد میشود. او میگفت: تفکر عقلی و اراده در انسان با یکدیگر تعامل دارند، به انسان کمک میکنند تا از طریق خود بیانگری و جدال منِ او با جزمن یا همان عالم پدیداری حسی که قصد دارد او را از غایت اخلاقی دور کند به خود شکوفایی برسد. او خود شکوفایی را از طریق اراده، امری تدریجی و منزل به منزل میدانست و در فرایندی الهی که از طریق آن خداوند نظم اخلاقی جهان را برقرار یا تنظیم میکند و تکلیف جهانی را باز مینمایاند میدانست.در آخر باید گفت که فیخته خدا را منِ کلی، فرایند اخلاقی کلی آزاد و فعالیت جهان آفرین میدانست. همچنین او با کانت موافق بود که پیشرفت اخلاقی انسان در کل سرمدیت تداوم مییابد | 26 | 0 | Loading... |
14 https://t.me/andishevasedayiranian
فیخته، ایدئالیستِ دوآتشه
May 3, 2024 by موسی واحد | تَعَمُّق
در راستای ایدئالیسم آلمانی این نکته ناگفته پیدا است که فیخته، دوآتشهترین ایدئالیست است.
زمینههای ایدئالیسم فیخته به نوعی بود که فلسفه فیخته وابستگی بسیار آشکاری را به فلسفه کانت و چه بسا اسپینوزا نشان داد. دو ایده بسیار مهم را از کانت و اسپینوزا برگرفت، و این دو ایده را در یک نظام یگانهانگارانه فلسفی ادغام کرد، نتیجه این نظام در واقع نظامی بود که بر اراده اخلاقی به عنوان یک «اصل فعال» عالم تمرکز داشت. یکی از نکات مهم این است که دیدگاه فیخته به فلسفه هگل و شوپنهاور کمک بسیار زیادی کرد. به صورت کلی او بر هگل و هگلیها، بر شوپنهاور و شاگردانش و بر مکتب اگزیستانسیالیستهای معاصر تاثیر بهسزایی گذاشت. فیخته واقعیت آگاهی را کلید فهم «واقعیت» در نظر گرفت همانطور که در عبارت «من میاندیشم» آشکار شده است ذهن آگاه (یا همان خودآگاهی) هم اشیا (یا همان واقعیت) را میآفریند و هم معرفتی که از طریق آن اشیا شناخته میشود. این دیدگاه با اندیشه بارکلی که میگفت: وجود داشتن ادراک شدن است همسان بود در واقع یک شیء نمیتواند موجود شود مگر آنکه یک موجود ادراک کننده آن را درک کند. او میگفت: جهان یک نظام عقلانی و یکپارچه است که رو به سوی غایتی دارد و بنابراین جهان یک ماشین محض نیست که توسط علل معین کنترل شود.
در باب عقل میگفت: عقل یک موجود واقعی یا نیرویی است که «افعال هدفمندی» را انجام میدهد و دربردارنده خودآگاهی و شناخت جهان به منزله یک کل یکپارچه هست. تفسیر عقل از جهان را او میگفت: عقل جهان را به کمک روش دیالکتیکی که یک نوع از سیستم منطقی برای درک جهان است به مثابه یک واقعیت عقلانی تفسیر میکند. فیخته خودآگاهی را «عمل و کردارِ بنیادی» میدانست یعنی اصل اولیه منطقی که نه قابل اثبات است و نه به وسیله علل معین از پیش تعیین شده است. هنگامی که عقل کارکرد خود را انجام میدهد با مشکلات مربوط به انتخاب یا تناقضهای موجود میان کردارهایی که به طور واقعی روی میدهند و کردارهایی که عقل منطقاً انتظار دارد روی میدهد مواجه میشود؛ عقل تلاش میکند که این مشکلات یا تناقضات را حل کند و به این صورت مشکلات جدیدی را خلق میکند. از همین طریق عقل در این دیالکتیک از سه اصل عقلی که همان (تز، آنتیتز، و سنتز) هستند استفاده میکند تا طبیعت و غایات جهان را تفسیر کند. اگر به صورت خلاصه بخواهم بگویم: تز نتیجه نخستین از ارائه یک راه حل مناسب ناتوان است و به همین نحو آنتیتز های نامناسب را به وجود میآورد، سنتز در واقع تز و آنتیتز را در یک منطق دیالکتیکی عقل با یکدیگر ترکیب میکند.
فیخته دربارهی چگونگیِ احکام ترکیبی پیشینی میگوید: «روش دیالکتیکی از طریق ترکیب و وحدت دو اصل متضاد» باعث به وجود آمدنِ احکام ترکیبی پیشینی میشود. یعنی همان من و جزمن احکام ترکیبی پیشینی را ممکن میکند. تز همان من است آنتیتز همان جزمن و سنتز وحدت من و جز من است. او فرایند دیالکتیکی را مانند فرایند اخلاقی بیپایان میدانست به این دلیل که هر سنتزی به نوبه خود به تز جدیدی تبدیل میشود که در یک سنتز جدید به آنتیتز مطابق با خود میپیوندد تا فرایند پایان ناپذیری را تکرار کند، این فرایند دیالکتیکی تا زمان رسیدن به من مطلق و کلی ادامه پیدا میکند.
«روش دیالکتیکی» اساس و مبنای فلسفه هگلی شد و معمولاً به آن دیالکتیک هگلی میگویند و امروزه هم این دیالکتیک به حوزه فلسفه تاریخ کشانده شده و سعی کردهاند تاریخچه دستاوردهای عقلی و فرهنگی انسان را تفسیر کنند.
مبنای ایدهآلیسم ذهنی فیخته با نظام فلسفی کانت بود که او سعی داشت نظام فلسفی کانت را از طریق ترکیب عقل محض با عقل عملی کامل کند. بر پایه وحدت استعلایی آگاهی کانت مفهوم من یا خودآگاهی را بنیان گذاشت و آن را مبنای اصل خود یعنی «من میاندیشم» قرارداد. برای فیخته «من» یک عامل پیشینی تبدیل شد که مقولات گوناگون کانتی را با قانون اخلاقی یا امر مطلق ترکیب میکرد و از طریق آن این دو عنصر در یک نظام واحد ترکیب میشدند.
«واقعیت نهایی» در نزد فیخته همان منِ اخلاقی، اراده محض، عقل فعال و خیر بود.
فیخته اظهار داشت ما نه برای هستی خود بلکه برای آنچه باید باشد یعنی عمل به تکلیف مان میکوشیم. هستی به خودی خود دارای ارزش نیست زیرا به عنوان جوهر یا ماده فقط نمود یا پدیدار است ارزش آن عبارت است از تجلی اراده محض آن که همان شیء فینفسه یعنی واقعیت نهایی و مطلق است. نتیجه آن که اعتبار یک فلسفه منوّت به این فرض است که هستی نیستی است و تکلیف مطلقاً همه چیز است.نقطه نظرات او به این نوع بود که هر کس عالم پدیداری را جدایی از ذات معقولش ملاحظه کند آن را نامعقول و غیر واقعی مییابد.طبیعت باید بر پایه الهیات تبیین شود. | 28 | 0 | Loading... |
15 خیانت به فلسفه
by hammihanonline.ir - فرزاد نعمتی, خبرنگار گروه فرهنگ
در بخش نخست این کتاب «گزیدهای از متون سیاسی هایدگر» آمده است. بخش دوم با عنوان «زمینه و شواهد تاریخی» مشتمل است بر نوشتهها و مصاحبههایی از کارل لوویت، کارل یاسپرس و هربرت ماکوزه. بخش سوم، اما «تفاسیر» نام دارد و در آن مقالههایی مهم از لوویت، یورگن هابرماس، امانوئل فای و خود ولین به همراه مصاحبه رابرت مگیوری با پیر بوردیو منتشر شده است. در ادامه ضمن بررسی کلی انواع تفاسیر موجود درباره نسبت هایدگر و نازیسم شرحی نیز بر مباحث این کتاب تقدیم خوانندگان خواهد شد.
بسیاری مارتین هایدگر را بزرگترین فیلسوف قرن بیستم میدانند و معتقدند، چرخشی که او در فلسفه ایجاد کرد و نقد بنیادینی که بر تاریخ متافیزیکزده فلسفه وارد کرد، تاریخ جدید فلسفه را رقم زده است | 1 | 0 | Loading... |
16 https://ctreaderbot.vercel.app/a/B1Fmw8GslBDtx9A.html | 32 | 1 | Loading... |
17 🔹 همسر پادشاه اردن: هر روز خودم را به جای مادران اسرائیلی و جوانان اسرائیلی قرار می دهم تا رنج آنها را از این جنگ احساس کنم
#چند_ثانیه
@chandsanieh | 38 | 0 | Loading... |
18 Ⓜ️ زندگی احمد شاملو | از نازیسم هیتلری تا کمونیسم استالینی | سیمای روشنفکر ؟
#تاریخ_معاصر
#ادبیات
#شاملو
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی | 42 | 0 | Loading... |
19 🔵🔴استیگلیتز و معنای آزادی؛ پسگرفتن آزادی از راست
این عنوان یادداشتی است از جان کسیدی در نیویورکر دربارۀ کتاب جدید جوزف استیگیلیتز؛ «راه آزادی». ترجمۀ یادداشت در شمارۀ ۱۴۰۳.۲.۱۶ روزنامۀ شرق منتشر شده است. در ادامه بخشهایی از یادداشت را میخوانید:
استیگلیتز در کتاب «راه آزادی: اقتصاد و جامعۀ خوب» بهدنبال بازپسگیری مفهوم آزادی برای نیروهای مترقی است. او مینویسد: «خوانش محافظهکارانۀ کنونی از معنای آزادی، سطحی، نادرست، و ایدئولوژیک است. راست مدعی است که مدافع آزادی است، اما نشان خواهم داد که روشی که آنها این کلمه را تعریف و آن را دنبال میکنند به نتیجۀ معکوس منجر شده و آزادیهای بیشتر شهروندان را بهشدت کاهش داده است».
عنوان کتاب استیگلیتز بازیکردن با «راه بردگی»، مرثیۀ معروف فریدریش هایک علیه سوسیالیسم است که در سال ۱۹۴۴ منتشر شد. استیگلیتز در بیان استدلال خود خواننده را به سفر تاریخ اقتصادی میبرد، که همۀ افراد از جان استوارت میل تا هایک و میلتون فریدمن -نویسندۀ کتاب «سرمایهداری و آزادی» در سال ۱۹۶۲؛ کتابی که مدتها کتاب مقدس بازار آزادیها بوده است- تا ریگان و ترامپ را دربرمیگیرد.
استیگلیتز در سال ۲۰۰۲، کتاب «جهانیسازی و نارضایتیهای آن» را منتشر کرد و بهشدت از صندوق بینالمللی پول، انتقاد کرد. موفقیت کتاب -و جایزه نوبل- او را به یک شخصیت عمومی تبدیل کرد و در طول سالها، او این نقدها را دربارۀ بحران مالی جهانی، نابرابری، هزینههای جنگ در عراق و موضوعات دیگر دنبال کرد. استیگلیتز بهعنوان یکی از اعضای برجستۀ جناح مترقی حزب دموکرات، حمایت خود را از مقررات مالی سختتر، کاهش بدهیهای بینالمللی، قرارداد جدید سبز (نیودیل سبز)، و مالیاتهای سنگین بر درآمدهای بسیار بالا و انباشت بالای ثروت ابراز کرده است.
استیگلیتز در «راه آزادی»، شدیدترین انتقادات را به اقتصاددانان بازار آزاد، سیاستمداران محافظهکار، و گروههای لابیگر مطرح میکند، که طی چند نسل گذشته، به استدلالهایی دربارۀ گسترش آزادی برای ترویج سیاستهایی دامن زدهاند که منافع گروههای ثروت و قدرت را به خرج جامعه تأمین کند. این سیاستها شامل کاهش مالیات افراد ثروتمند و شرکتهای بزرگ، قطع برنامههای اجتماعی، عدم تأمین سرمایهگذاری در پروژههای عمومی، و رهایی شرکتهای صنعتی و مالی از نظارت است. استیگلیتز از میان مصائبی که از این دستور کار محافظهکارانه ناشی شده است به نابرابری فزاینده، تخریب محیطزیست، تثبیت انحصارات شرکتها، بحران مالی ۲۰۰۸، و ظهور پوپولیستهای راستگرای خطرناکی مانند دونالد ترامپ اشاره میکند. او میگوید که این پیامدهای شوم توسط قانون طبیعت تعیین نشده است. بلکه اینها «یک انتخاب بوده است؛ نتیجۀ چند دهه قوانین و مقررات نئولیبرالیستی حاکم بر اقتصاد ما».
استیگلیتز در نیمۀ دوم «راه آزادی» توضیح میدهد که در «جامعۀ خوب» دولت طیف کاملی از مالیات، هزینهها، و سیاستهای نظارتی را برای کاهش نابرابری، مهار قدرت شرکتها، و توسعۀ انواع سرمایهها بهکار میگیرد: سرمایۀ انسانی (آموزش و پرورش)، سرمایۀ اجتماعی (هنجارها و نهادهایی که اعتماد و همکاری را تقویت میکنند)، و سرمایۀ طبیعی (منابع زیستمحیطی، مانند آب و هوای پایدار و هوای پاک). تعاونیهای غیرانتفاعی و کارگری نقش بزرگتری نسبت به الان خواهند داشت.
از نظر سیاسی، استیگلیتز از یک مرکزگرا طی سالها بهتدریج به سمت چپ گرایش پیدا کرده و دربارۀ اینکه چگونه سیاستها و قوانین ساخته و اجرا میشوند و چه کسانی از آنها سود میبرند، بیش از پیش حساس شده است. او مینویسد: «ما نمیتوانیم توزیع فعلی درآمد و ثروت را از توزیع فعلی و تاریخی قدرت جدا کنیم».
با توجه به این شرایط، و ظهور پوپولیستهای اقتدارگرا مانند ترامپ، اوربان، و بولسونارو، میتوان از چشمانداز ایجاد «جامعۀ خوبی» که استیگلیتز توصیف میکند تقدیر کرد. استیگلیتز در کتاب خود چندین دلیل برای بدبینبودن فهرست میکند، از جمله این حقیقت که «ایدئولوژی نئولیبرال در اعماق جامعه جریان دارد». از جنبۀ مثبت، او به رد گستردۀ رویکرد نئولیبرالی به موضوعاتی مانند نابرابری و تغییرات آب و هوایی، بهویژه در میان جوانان، اشاره میکند. در خلال گفتگوی ما، او گفت: «نئولیبرالیسم در حالت تدافعی است. بااینحال، او به قدرت پایدار شعارهای ساده در مورد آزادی هم اشاره کرد و گفت نمیخواهد بیشازحد خوشبین به نظر برسد، اما «در کل، خوشبین هستم ...اما این یک نبرد جدي است».
🔦متن کامل یادداشت در روزنامۀ شرق
bestdiplomacy:منبع
https://t.me/andishevasedayiranian | 360 | 1 | Loading... |
20 «صنعتِ عرفان»
"نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند"
عده ای با کلاه و لباس های عجیب در مکانی شبیه «گود زورخانه» در حال چرخیدن به دور خویشند و تماشاگران بسیاری هم گوش تا گوش سالن نشسته و مشغول تماشای این نمایشند.
این مراسم را شاید بتوان نمایش خیابانی «توریست جذب کن» نامید اما هیچ ربطی به عرفان و معنویت و مولوی و اندیشه های این مرد بزرگ تاریخ ندارد.
برای عارفان و مولوی «رقص سماع» و تصوف نه نمایشی برای جذب تماشاگر و فروش بلیط بلکه جهانبینی و نگاهی ویژه به الهیات بوده است.
آنچه در ترکیه در سالها و دهه های اخیر اتفاق افتاده است، تبدیل تصوف و مولوی به «صنعت پولساز عرفان» است.
اینکه عده ای تصور می کردند با گذاشتن کلاه مخصوص و چرخیدن به دور خود، مولوی و عارف و صوفی می شوند، حقیقتا از طنزهای تلخ و سخیف روزگار ماست.
@kharmagaas | 40 | 1 | Loading... |
21 مسعود فراستی جمله ای دارد که می گوید من بعضی فیلم ها را ندیده و فقط با دیدن چند عکس و پوستر نقد میکنم. این جمله انتقادات زیادی به همراه داشت ولی در مواقعی میتواند کاربرد داشته باشد.
نام ها، عکس ها و تصاویری که از فیلم زندگی مولانا بیرون می آید نشانگر آن است که برخی از سلبریتی های سینمای ایران و ترکیه را جمع کرده اند تا لابد از مولانا و شمس و سلطان ولد و دیگران...، بچه خوشگل های چشم آبی و فیتنسی ارائه دهند که هر روز آنکارد و مرتب کرده دست به سینه در کوچه ها راه می افتادند و با لبخندی ملیح به استقبال خلق الله میرفتند.
آرزو داشتیم این افراد سراغ ساخت این فیلم نروند و چنین اندیشمندان و هنرمندان بزرگ و عمیقی را بازیچه تجارت و پولسازیشان نکنند. ولی متاسفانه از همین الان از نام نویسنده و کارگردان (که بهترین های پرونده اش سریال ها و فیلم های متوسط به پایین تلویزیونی و سینمایی است ) و تصاویری که بیرون می آید، نشان می دهد که چه آش بی مزه و حال به همزنی به اسم مولانا و شمس قرار است به خورد مخاطب داده شود.
@kharmagaas | 36 | 0 | Loading... |
22 یادداشت👆 برای پنج سال پیش است.
این فیلم بلاخره ساخته شد و این روزها در حال اکران در سینماهای کشور است.
هر چه تلاش کردم، خود را راضی کرده و چند ساعت از وقت و هزینه خود را صرف تماشای این فیلم کنم نتوانستم.
به نظرم کمک برای فروش بیشتر اینگونه آثار (حتی در حد خرید یک بلیط) کمک به وارد کردن ضربات و آسیبهای فرهنگی بیشتر به کشور است.
@kharmagaas | 34 | 0 | Loading... |
23 نظر مسعود فراستی درباره فیلم مست عشق
🔹«مست عشق» یک فیلم بد تلویزیونی با دو-سه نمای سینمایی بیشتر نیست؛ این فیلم یک دوبله بسیار فاجعه دارد که صداهایش در بیشتر موارد سینک نیست. تدوین آشفته و کارگردانی آن نیز بد است.
🔹 بازی شهاب حسینی اُور اَکت و بازی پارسا پیروزفر در نفش مولانا مفلوک است. اگر فیلم بفروشد بهخاطر کتاب ملت عشق است که دارد از آن سود میبرد وگرنه خودش هیچ شأنیتی ندارد.
#چند_ثانیه
@chandsanieh | 35 | 0 | Loading... |
24 #کودتا
نواب صفوی و گروه پیروان او، زمانی تحت رهبری معنوی آیت الله کاشانی بودند. پس از قتل رزم آرا، نواب صفوی احساس کرد که هم آیت الله کاشانی و هم جبهه ملی و مصدق (که آنها را متحدان خود برمی شمرد) او را طرد کرده اند. عکس العمل نواب صفوی به این شرایط ارعاب و تهدید بود. او کاشانی و مصدق را به تبانی با دربار متهم و تهدید کرد که هر دو آنها را به قتل خواهد رساند.
در خرداد ۱۳۳۰ (پنج هفته بعد از نخست وزیر شدن مصدق) نواب صفوی بازداشت شد و تا دیماه ۱۳۳۱ (هفت ماه پیش از کودتا) در زندان ماند. نواب صفوی که در زندان احساس انزوا و طرد شدگی میکرد، در مقابل مصدق و کاشانی برخوردی مصالحه آمیزتر در پیش گرفت، تندگویی پرخاشگرانه خود را محدود و لحن تهاجمی خود را تعدیل کرد و به هر دو نفر پیغام داد که اگر اعضای فداییان اسلام از زندان آزاد شوند، او قول میدهد که از صحنه سیاست خارج شود. در دوران زندان، نواب صفوی از نظر سیاسی انزواطلب و بدبین شده بود. او بیشتر به امور معنوی گرایش پیدا کرده بود، تا گرایش های سیاسی تندروانه و خشنی که پیشتر به آن اعتقاد داشت.
نواب صفوی پس از آزادی از زندان، نسبت به دولت نوعی سیاست همزیستی مسالمت آمیز و تشنج زدا در پیش گرفت. او در بیانیه ها و اعلامیه هایش به پرهیز از درگیری سیاسی و بی علاقگی به دعواهای سیاسی آن زمان اذعان داشت. نواب اغلب تکرار میکرد که از هیچیک از نیروهای رودرروی هم جانبداری نمیکند، زیرا هیچ کدامشان علقه اجرای شریعت ندارند. | 35 | 0 | Loading... |
25 #کودتا
دو روز بعد از کودتا، سپهبد زاهدی در خانه اش در شمیران با آیت الله کاشانی ملاقات کرد. زاهدی دِیْن خود را به کاشانی از طریق انتخاب پسرش مصطفی و شمس قنات آبادی (که ارتباط بسیار نزدیکی با کاشانی داشت) به عنوان نمایندگان اولین مجلس بعد از کودتا ادا کرد. | 32 | 0 | Loading... |
26 چگونه اصطلاح «چپ» و «راست» در سیاست ظاهر شد.
اصطلاحات «چپ» و «راست» در جریان انقلاب فرانسه در سال 1789میلادی سرچشمه گرفت، زمانی که اعضای مجلس ملی بین طرفداران شاه که در سمت راست پارلمان نشسته بودند و حامیان انقلاب که در سمت چپ او نشسته بودند تقسیم شدند.
از آن به بعد مفهوم «چپ» به تدریج برای توصیف هواداری از انقلاب، حاکمیت مردم، حکومت جمهوری و ضدیت با کلیسا به کار رفت و مفهوم «راست» برای توصیف حمایت از سلطنت و کلیسا و حکومت اشرافی.
🌐مطالب تاریخی
https://t.me/matalebtarikhim | 31 | 2 | Loading... |
27 چرا زود جوش میآوریم و پرخاشگر میشویم؟
🔻آیا انسانها ذاتا موجوداتی پرخاشگرند و پرخاشگری قابل اصلاح و مهار نیست؟ آیا پرخاشگری ریشههای زیستی دارد و نتیجهی ترشح هورمونهای خاصی در بدن ماست یا فرهنگ و محیط اجتماعی نیز در بروز پرخاشگری موثر هستند؟
🔻کوهن، نیسبِت و همکاران در مقالهی معروف خود با عنوان «توهین، پرخاشگری و فرهنگ حیثیت جنوبیها» به مطالعهی رابطهی فرهنگ و پرخاشگری پرداختهاند. آنها با مشاهدهی تفاوت معناداری که در آمار قتلهای مرتبط با مشاجره، بین شمالیها و جنوبیهای آمریکا وجود داشت، این پژوهش را طراحی کردند. در واقع آمارها نشان میداد که تعداد قتلهای مرتبط با جنایت، در شمال و جنوب آمریکا، تقریباً مشابه هم است؛ اما تعداد قتلهای ناشی از مشاجره و درگیری بدون برنامهی قبلی، در جنوب خیلی بیشتر از شمال گزارش شده است.
🔻این مطالعهی تجربی که در بین دانشجویان دانشگاه میشیگان صورت گرفته است، تفاوت معناداری در میزان پرخاشگری پس از شنیدن توهین، بین دانشجویان جنوبی که در فرهنگ مبتنی بر افتخار و حیثیت رشد کردهاند و دانشجویان شمالی که در این فرهنگ نزیستهاند، نشان میدهد. اقتصاد مبتنی بر گلهداری، اتکا به خود و توسل به زور برای حفاظت از خود و اموال خود، سابقهی بردهداری، فقر و گرمای هوا از ویژگیهای اجتماعی و جغرافیایی این نواحی است که به تاثیر آن در شکلگیری فرهنگ حیثیت اشاره شده است.
🔻در فرهنگ افتخار یا فرهنگ حیثیت، افراد به گونهای اجتماعی میشوند که شرافت، حیثیت و مردانگی برای آنها بسیار مهم است. در این فرهنگ به پسربچهها میآموزند که شجاع باشند و قدرت بدنی و غرور مردانهی خود را حفظ کنند و برای دفاع از خود روحیهی جنگاوری داشته باشند. همچنین در این فرهنگ بر «Lex Talionis» و تاوان دادن و قصاص به صورت «چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان»، تاکید میشود. بنابراین اگر این افراد احساس کنند به مردانگی آنها توهین شده، تحقیر شدهاند یا آسیبی دیدهاند؛ به شدت واکنش نشان میدهند و در صدد تلافی برمیآیند. توهینها در این فرهنگ با مجازات خشونتآمیز پاسخ داده میشود. خلاصه در این فرهنگ، کلوخانداز را پاداش سنگ است.
🔻در این مطالعه با خطاب قرار دادن آزمونشوندهها با فحش «asshole» به آنها توهین شد و واکنش دانشجویان جنوبی و شمالی پس از شنیدن توهین، بررسی شد. نتایج تحقیق نشان میدهد که پس از شنیدن توهین، دانشجویان جنوبی در مقایسه با شمالیها، به نسبت بیشتری احساس میکنند «مردانگی» آنها مورد تهدید قرار گرفته است. همچنین سنجش میزان کورتیزول و تستوسترون آزمونشوندهها نشان داد جنوبیها با افزایش قابلتوجه سطح کورتیزول و تستوسترون، آمادگی بیشتری برای پرخاشگری و درگیر شدن پیدا میکنند.
🔻این مطالعه نشان میدهد فرهنگ، بدن و رفتار افراد را با دستکاری هورمونها تحت تاثیر قرار میدهد. به عبارتی میزان پرخاشگری افراد پس از شنیدن توهین، به فرهنگی که این افراد در آن رشد کردهاند، بستگی دارد. افرادی که در فرهنگهای مبتنی بر حیثیت بزرگ شدهاند، خیلی بیشتر از افراد دیگر، پس از شنیدن توهین، پرخاشگر میشوند و آمادگی جسمی و روانی بیشتری برای پرخاش و درگیری در آنها ایجاد میشود. براساس این مطالعه، آمار بالای قتلهای ناشی از مشاجره به فرهنگ حیثیت حاکم بر این مناطق مربوط است.
🆔️@tahkimmelat | 35 | 1 | Loading... |
28 ⭕️الگوی چینی با برداشت اصولگرایانه.
اگر چین میخواست مثل اصولگرایان برای حل مشکل آلودگی هوا، خودروی برقی وارد کند باید دهها میلیارد دلار هزینه میکرد. ولی بخشی از آن را همراه با سرمایهگذاری کشورهای پیشرفته صرف توسعه صنعتی کرد. اکنون هم مشکل خود را حل کرده و هم بازار صادراتی دارد.
@abdiabbas | 34 | 0 | Loading... |
29 در باب سنت شعری
و وضعیت شعر در ایرانِ بعد از انقلاب
- #مراد_فرهادپور
#شعر، #عرفان
Taamoq | تَعَمُّق | 32 | 1 | Loading... |
30 .
♦️ شانس هر فلسفه برای پیادهشدن در جامعه چقدر است؟
🔹 فلسفه ذاتاً فعالیتی نظری است نه عملی. بنابراین، عملاً پیادهشدن نظامهای فلسفی در دنیای واقعی همیشه با موانعِ زیادی روبرو میشود. برای پیادهشدن یک فلسفه در واقعیت، امکانات زیادی لازم است.
🔸 یک نظام فلسفی خیلی بخت و اقبال لازم دارد تا از کنج خلوتِ مدرسهها و کتابخانهها کاملاً و تماماً به کف خیابان و جامعه و سیاست راه پیدا کند.
🔹 به همین سبب، فلسفههایی که صرفاً در دنیای تفکر و تأمل باقی نماندهاند و کاملاً بُردِ اجتماعی هم پیدا کردهاند، حتی از تعداد انگشتان یک دست هم کمترند.
🔸 اما دو نظام فلسفی این شانس را داشتهاند که تقریباً بطور کامل در دنیای واقعیتها و در جامعه پیاده شوند و دنیای واقعی را زیر و رو کنند. آن دو عبارتند از:
۱. نظام فلسفی افلاطون
۲. نظام فلسفی هگل
🔹 فلسفهی افلاطون، در طول تاریخِ دوران سنت، قویترین منبع فرهنگی تمدن سنتی، بخصوص دو تمدن بزرگ مسیحی و اسلامی بود.
اما همین نقش را برای تمدن مدرن، تا حدود زیادی، فلسفهی هگل بازی کرد.
🔸 امروز، دربارهی این جنبهی فلسفهی هگل بیشتر خواهم گفت.
-------------------------------
📚 مدرسهی فلسفه
(Philosophy School) | 34 | 1 | Loading... |
31 🖊بررسی شهر آرمانی در اندیشه فارابی و سهروردی
📚سیاست مدنی، سیاست مثالی
📥احمد بستانی
🖇طرح فلسفۀ مدنی که به دست فارابی و به دنبال تأملات یونانیان پایه ریزی شد، نمی توانست در تمدن اسلامی پی گیری شود زیرا شرایط تمدنی، سیاسی و تاریخی از یک سو و برخی از اعتقادات و الزامات عقیدتی و شرعی از سوی دیگر اجازۀ طرح فلسفۀ مدنی به عنوان دانشی مستقل را نمی دادند. طبیعی است که در چنین شرایطی پیوند بین فلسفۀ سیاسی، که به ضرورت آرمانی است، و واقعیت های خارجی گسسته می شود و نشانه های این گسست را در فلاسفۀ پس از فارابی به وضوح می توان مشاهده کرد.
🖇این گسست به گونه ای بود که دو سده پس از فارابی و در دوره ای که سهروردی می زیست، ساحت آرمان و واقعیت به گونه ای از یکدیگر فاصله گرفتند که تأسیس هرگونه نظام فلسفۀ سیاسی آرمانی، که در عین حال ناظر به واقعیت های تمدن اسلامی باشد، ناممکن به نظر می رسید. نظام فلسفی سهروردی و برخی از وجوه سیاسی آن باید با عطف نظر به این نکتۀ اساسی مورد فهم واقع شود که سهروردی فیلسوف «مدینه» نبود و آرمان اندیشی او در گسست با هرگونه فلسفۀ مدنی، در شکل یونانی یا اسلامی آن، شکل گرفت.
🖇سهروردی، به خلاف ارسطو و فارابی، در طبقه بندی علوم، به حوزۀ مستقلی تحت عنوان فلسفۀ سیاسی یا فلسفۀ مدنی قائل نیست. او از انواع مدینه ها بحث نمی کند و سخنی نیز از مدینۀ فاضله به میان نمی آورد. به نظر می رسد که این امر با طرح کلی سهروردی برای بازاندیشی و نقادی فلسفۀ مشایی و یونانی بی ارتباط نباشد. ظاهراً شیخ اشراق، که متأثر از سنت فکری ایران باستان و اندیشۀ سیاسی ایرانشهری بود، دریافته بود که درک یونانیان از سیاست و لوازم آن، قابل انتقال به تمدن اسلامی نیست. در تمدن ایرانی ـ اسلامی «شهر» واحد سیاسی نیست و تلاش فارابی و دیگر حکمای مشایی برای تدوین فلسفه ای «مدنی» ره به جایی نمی برد.
🖇در زمانۀ سهروردی، که بسیار بیش از عصر فارابی درگیر بحران های تمدنی بود، امکان تشکیل ساحتی عمومی که محل پیوند میان واقعیت و آرمان سیاسی باشد، از بین رفته بود و اندیشۀ سیاسی بر سر دوراهی واقع گرایی و آرمان گرایی صِرف قرار گرفته بود. به بیان دیگر وضعیت موجود، که حاصل چیرگی ترکان سلجوقی، فعالیت های خونبار اسماعیلیان نزاری، کشمکش با سلسلۀ فاطمیان مصر و درنهایت جنگ های صلیبی بود، افق سیاسی پیش روی سهروردی را به قدری تیره ساخته بود که هرگونه توجه به واقعیت سیاسی به منظور اصلاح آن امری غیرممکن به نظر می رسید. در این شرایط سخن گفتن از «مدینه» به عنوان مبنای تدوین فلسفۀ سیاسی میسّر نبود. وانگهی، الگوبرداری کامل نظام سیاسی آرمانی از نظم کیهانی، مانع از تدوین فلسفۀ «مدنی» می گشت.
🖇از نظرگاه حکمت باطنی سهروردی شهرهای موجود در عالم ماده هیچ گونه اصالتی ندارند. براین شهرها زمان و تاریخ ظاهری و مادی حکمفرماست و در تفکر اشراقی، که اصالت را به زمان و مکان مثالی می دهد، جایی برای آنها وجود ندارد. بدین ترتیب نقد سهروردی از فلسفۀ مشایی، بازاندیشی در مبانی اندیشۀ سیاسی فلاسفه ای چون فارابی را نیز شامل می گردد. سهروردی به همان اندازه که فلسفۀ «مدنی» یونانیان و فلاسفۀ مشایی را، که بر اندیشۀ «شهر» استوارند، مورد انتقاد قرار می دهد، با اندیشۀ سیاسی اهل سنت و جماعت نیزکه بر مفاهیم امت و جماعت تکیه دارند و حول محور شریعت تعریف می گردند مخالف است. سهروردی به شهرهای درونی و باطنی توجه دارد که مناسبات مادی و زمانی بر آن ها حاکم نیست. فرایند باطنی شدن شهر در حکمت اشراقی به مدد «عالم خیال» صورت می پذیرد که امکان کنده شده از واقعیت مادی موجود و سیر در شهرهای درونی را ایجاد می کند.
🖇بدین سان شهرهای واقعی در فلسفۀ فارابی جای خود را به شهرهای مثالی عالم خیال می بخشد که ورای عالم محسوس جای دارند و تعیین کنندۀ مناسبات آن هستند. بنابراین الگویی برای «شهر» وجود ندارد بلکه شهرهای درونی عالم خیال، در فقدان هرگونه ساحت عمومی و واقع گرا، پشتوانۀ وجودی «آرمانشهر اشراقی» را تشکیل می دهد. درونی شدن مدینه نزد حکمای اشراقی و انتقال تاریخ از عالم واقع به عالم خیال، که خود نشان دهندۀ موقعیت بی ثبات و متزلزل ساحت واقعی است، از ویژگی های مهم اندیشۀ سیاسی در دوران متأخر تاریخ اندیشه در ایران است و متأسفانه تاکنون وجوه مختلف این تحول و گذار از اندیشۀ مدنی در عصر زرین تمدن ایرانی به خیال اندیشی سده های اخیر مورد عنایت پژوهشگران قرار نگرفته است.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره اول سیاستنامه مطالعه کنید.
@goftemaann🦉 | 39 | 0 | Loading... |
32 🌺حضرت آقا؛ وقتی امید مردم را می کُشید، خدا هم امیدتان را می گیرد!
✍حسین جعفری
🗣آیتالله فاضل لنکرانی:«امید» در میان اساتید حوزه در حال از بین رفتن است.تعداد شاگردان استادی که سالیانی ۱۰۰ شاگرد داشت به ۱۰ نفر رسیده!
✅حضرت آقا! امید حوزه مُرده چون دهه هاست امید مردم را کشتید.مردن"امید"تان بدلیل آن است که وقتی امید مردم در حال مردن بود سکوت کردید و حفظ جایگاه دنیوی را بر بالاترین مرتبه امر بمعروف و نهی از منکر که امر و نهی در مقابل حاکم است ترجیح داده و دین به دنیا...!
✅حضرت آقا!زمانی که با تئوری سازی بر مردم حکمران شدید و با زور گفتید: "اِنّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَاُطاعُ"امید ها را کشتید.
‼️حضرت آقا! آن زمان"امید"مُرد که حقوق شرعی،قانونی مردم نادیده گرفته شد و مردم "امید"داشتند تا شما مدعیان شیعه علی بودن،در برابر ظلم بایستید،اما شما حوزویان سکوت کردید و دلخوش به دست در جیب بیت المال کردن شدید!
🌟حضرت آقا! خود کرده را تدبیر نیست. وقتی"امید کُش"مردم و بجای همراهی با مردم، همیار مخالفان مردم می شوید، نتیجه اش مرگ امید در خودتان است، تربیت تان ضد ایرانی است، تا دیرتر نشده بجنبید و همراه مردم شوید.
@adambeheshti | 49 | 0 | Loading... |
33 🌐گزارش اسپوتنیک از مرکز نسخ خطی آستان قدس رضوی
مرکز نسخ کتاب خطی آستان قدس رضوی یک قدمت تاریخی دارد و نخستین کتاب وقفی به این کتابخانه به سال ۳۲۷ هجری قمری برمیگردد که یک جلد قرآن می باشد. در این کتابخانه بیش از ۹۰ هزار نسخه خطی نگهداری میشود.
@mir_today | 47 | 0 | Loading... |
34 #نکته_ها | اقدام هوشمندانه
ملاقات آقای نچیروان بارزانی نه در اتاق ملاقات با مسئولان خارجی که در اتاق دیدار با مقامات ایرانی انجام شده است. این یعنی کردهای عراق بالاتر از روابط همسایگی، خودی هستند. همین هم هست. کردها از کهن ترین ساکنان فلات ایران زمین هستند. اقدامی هوشمندانه، زیبا، ستودنی و امیدآفرین.
🖋 حسین جابریانصاری
https://x.com/AnsariJaberi/status/1787506396063281194?t=ldv3HMf6bGd4IiKKJLwImQ&s=35
@yekhezaran | 47 | 0 | Loading... |
35 Media files | 51 | 0 | Loading... |
36 صفحه اول روزنامه شرق
سهشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ شماره ۴۸۲۷
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-929572
sharghdaily.com | 43 | 0 | Loading... |
37 ✅ علی دهباشی: بین زندان اوین و گرینکارت آمریکا، اوین را انتخاب میکنم
🔹من هم هرچه بیشتر ناامید میشوم، بیشتر برای ایران کار میکنم. یعنی برعکس بعضیها که در این شرایط از ایران میروند؛ یعنی اگر الان از این در بیایند داخل و بگویند این حکم اوین و این گرین کارت آمریکا، درجا اوین را انتخاب میکنم! هرگز و هیچ وقت از زندگی در ایران پشیمان نمیشوم.
🔹وقتی که ما را در دادگاه فرهنگ و رسانه بردند، همین آقای منصوری (قاضی) که در یوگسلاوی کشته شد، از ما بازجویی میکرد. مدام به من میگفت اعتراف کن اين کار را انجام دادی ولی پشیمان هستی. پیاده از میدان ارگ تا پارک شهر میرفتم. بعد جوراب هایم را درمیآوردم و پایم را در جوی آب روان میگذاشتم و با خودم فکر میکردم که کجا بروم و چه کار کنم؟
🔹 آن زمان هنوز طالبان به افغانستان نیامده بود. تصمیم گرفتم به افغانستان یا تاجیکستان بروم. یعنی اگر فشار زیادی بیاورند، به آنجا بروم. خارج از حوزهٔ تمدنی نمیتوانم باشم. غرب هیچ جذابیت شغلی و مالی و کاری برای من ندارد. هرکسی هر کجا که هست، باید برای ایران کار کند و سر بر این خاک بگذارد و برود./رادیو مضمون
#امتداد
@emtedadnet | 47 | 2 | Loading... |
38 Media files | 1 | 0 | Loading... |
39 ◇از دختران قوچان تا پیدا شدن یسنا
بررسی چگونگی تبدیل «مساله شخصی» به «امر ملی» در گفتگوی یگانه شوقالشعرا با دکتر جوادی یگانه
روزنامه اینترنتی فراز. مصاحبه را در اینجا بخوانید.
یسنا و همبستگی ملی
دکتر محمدرضا جوادی یگانه استاد دانشگاه و جامعهشناس در این باره به روزنامه اینترنتی فراز گفت: «پیدا شدن دختر بچهای با نام «یسنا» موجب شادی همگانی در جامعه ما شد. شادی جامعه ناگهانی نبود و از چند روز قبل در میان مردم نگرانی ایجاد شده بود. از سوی دیگر تعداد زیادی از افراد در جریان جست و جو برای این دختر بچه حضور یافتند و عملا یک فعالیت و تلاش جمعی شکل گرفت که خوشبختانه منجر به نتیجهای مثبت شد. نگرانی جامعه در خصوص این نوع از اتفاقات زیاد شده و این نقطه مثبتی است. چند وقت پیش ماجرای کشته شدن دختر اصفهانی مبتلا به اوتیسم در جامعه نگرانی ایجاد کرد. در ماجرای «یسنا» نوعی همبستگی و عرق ملی ایجاد شد که یک دختر هم وطن گم شده است؛ جامعه نگران او بود و با پیدا شدنش شاد شد».
نقطهای امیدوارکننده
او ادامه داد: «بحث گم شدن و پیدا شدن «یسنا» به تعبیر من نشانه نوعی احساس «همسرنوشتی» در میان مردم است و آن را هم تقویت کرد.. مردم با این موضوع احساس نزدیکی زیادی کردند؛ اگر فارغ از جنبههای انسانی به موضوع نگاه کنیم، متوجه میشویم که این اتفاق برای هموطنان ما بسیار مهم بود. در سالهای اخیر این نوع از همبستگی ملی و وفاق در خصوص موضوعی واحد کمتر دیده میشود به خصوص الان که فضا به شدت سیاسی شدهاست. گمشدن «یسنا» به دغدغهای عمومی تبدیل شد. به همین دلیل یک نقطه امیدوارکننده برای جامعه ایران محسوب میشود».
جوادییگانه در توصیف موضوع دختران قوچان در ادامه گفت: «پیش از انقلاب مشروطه، بخشی از دختران ساکن در قوچان را به ترکمانها میفروختند. قبلتر نیز آن منطقه برای ایرانیانی که به سفر میرفتند امن نبود. بیتوجهی به دختران قوچان در آن زمان حائز اهمیت است. در همان زمان دهخدا در صور اسرافیل شعری با این مضمون را میسرایدد: «هفده و هجده و نوزده و بیست /ای خدا کسی فکر ما نیست». بعدها دختران قوچان به نماد وطن تبدیل میشوند که کسی به آنها توجهای ندارد. «افسانه نجمآبادی» در کتابی با عنوان «حکایت دختران قوچان» به این ماجرا میپردازد. زمانی در جامعه ایران، تعدادی از دختران این سرزمین به فروش میروند و کسی به سرنوشت آنها اهمیت نمیدهد، ولی امروز گم شدن یک دختربچه در همان منطقه به مسئله ملی تبدیل میشود. تغییر واکنش عمومی نشانگر قدرت گرفتن مفهوم وطن در جامعه ایرانی و یک نقطه قوت است».
جامعهای دوبخشی
او در آخر گفت: «من تعبیری دارم به نام «دو جامعهای شدن» یعنی به تدریج جامعه ایران بر اثر شدت گرفتن دو قطبیها و دو قطبیشدن همه چیز، دو جامعهای شده است. در این فضا برخی از هر چیزی که به نوعی با جمهوری اسلامی ارتباط دارد، فاصله میگیرند؛ بنابراین شادی برای برد تیم ملی که میتواند امر ملی و عام باشد، به عنوان امری سیاسی در نظر گرفته میشود. هرچند این فضا به تدریج ترمیم شد، اما در زمان خود، شادی عدهای از باخت تیم ملی در پاییز ۱۴۰۱ نشانه این مساله بود. در این فضای دوجامعهای، مواردی که باعث همبستگی عمومی میشود دلگرمکننده است مانند تنفر از واقعه تروریستی کرمان که همگان آن را محکوم کردند. واقعه «یسنا» نیز از همین نمونه است. در فضایی که همبستگی عمومی دچار خلل شده باید از هر موردی که میتواند جامعه را متعادلتر کند، استقبال کنیم».
💢 | 52 | 0 | Loading... |
Repost from زهردارو| رضا شیبانی
مالک باشگاه خیبر خرم آباد می گوید نام ورزشگاه تختی خرم آباد را به لر آره نا تغییر می دهد چون این تیم متعلق به لرهاست.
با احترام به همه اقوام، سناریوی "جنگ فوتبالی اقوام" که پیشتر یوگسلاوی و اسپانیا را شقه شقه کرده به آرامی در ایران اجرا می شود. از تبریز تا خرم آباد..
.اساسا پروژه دیگری نیز در ایران در حال اجراست و آن تغییر واحد هویتی از شهر به قبیله است
هزاران سال پس از رسیدن به تمدن و شهریگری، در حال واپسگرایی به "قبیله" هستیم. این ها بی دلیل نیست. یک اراده مرموز در سطوح میانی کشور شکل گرفته که رسما منویات قوه عاقله نظام را هم پایمال می کند.
@zahrdaroo
Show comments
Photo unavailableShow in Telegram
تولدت مبارک آقای فروید🎉
نامه ی فروید به توماس مان، به مناسبت شصتمین سالگرد تولد مان:
من می توانم برای شما آرزوی زندگی طولانی و شادی داشته باشم، همانطور که در چنین مناسبت هایی مرسوم است.
اما من از انجام این کار خودداری خواهم کرد. اعطای آرزوها پیش پا افتاده است و به نظر من بازگشت به دورانی است که بشر به قدرت مطلق اندیشه باور داشت. بهعلاوه، شخصیترین تجربهام باعث میشود که وقتی سرنوشت رحمتآمیز به مدت زمان زندگی ما پایان میدهد، آن را چیز خوبی بدانم.
متن زیر نامه فروید به ویلهلم فلیس در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۸۹۷ است که در شرایطی نوشته شده که پس از ۵ سال پافشاری فروید روی "نظریه اغوا "کمکم نسبت به این نظریه تردیدهایی در او بوجود آمده بود، این دوران از زندگی فروید در اوایل دهه چهل سالگی که با از دست دادن پدرش در سال قبل از ارسال این نامه(سال ۱۸۹۶) شروع شده به نظر بسیاری از افرادی که در مورد زندگی فروید تحقیق داشته اند، دوران خودکاوی و درخود فرورفتگی فروید می باشد که با اتمام نگارش کتاب تفسیر رویا در سال ۱۸۹۹ خاتمه یافته و گویی فروید دیگری و نظریه روانکاوی از نو متولد شده است، فروید به نسبت اندیشمندان زمانهی خود نویسندهای دیرنویس ولی بسیار پُرنویس محسوب می شود.
ویلهلم عزیز
می خواهم راز بزرگی را که مدتی است بر من آشکار گشته با شما در میان بگذارم. من دیگر به نظریهی رواننژندی (منظور فروید seduction theory است) خود اعتقادی ندارم. این امر احتمالا ً بدون توضیحی از جانب من قابل درک نیست؛ به هر روی هرآنچه با شما در این باب مطرح کرده بودم را معتبر یافتید. بنابراین از منظری تاریخی منشاء دلایل این ناباوریام به نظریهی پیشین را توضیح میدهم. ناکامیابیهای مداوِم کوشش من پیرامون رساندن یک تحلیل به نتیجهای واقعی، دور شدن افرادی که به نظر میرسید مدت بیشتری تحت نظر من باشند، فقدان آن موفقیت کاملی که در نظر داشتم و امکان تبیین موفقیتهای جزئی کسب شده از طرق دیگر در بخش نخست سببهای این کنار نهادن هستند. سپس بایست از این واقعیت شگفتزده شد که در هر موردی پدران، به استثناء پدر من باید به علت منحرف بودن نکوهش شوند در صورتی که رواننژندی را به سبب ترومای جنسی واقعی بدانیم، فراوانی غیرمنتظرهی هیستری که در آن همواره عاملی ثابت اغوا توسط بزرگسال در نظر گرفته میشود، با گستردگی بروز اعمال انحرافآمیز نسبت به کودکان چندان همخوان نبوده و محتمل به نظر نمیآید ضمن این که این انحراف بایستی بسیار بیش از تعداد موارد بروز هیستری باشد، زیرا بروز این بیماری به انباشت رخدادها و تضعیف سیستم دفاعی وابسته است. نکته دیگر این که در ضمیر ناآگاه هیچ نشانهای پیرامون واقعیت بیرونی وجود ندارد، یعنی هرگز نمیتوان میان حقیقت و فانتزی که تحت تأثیر عواطف هم قرار دارد تمایزی قائل شد بنابراین همواره این احتمال وجود دارد که فانتزیها بر شمایل والدینی اثر بگذارند. نکته چهارم این که در عمیقترینِ روانپریشیها نیز حافظهی ضمیر ناآگاه فرو نمیپاشد، به طوری که تجارب رازآلود کودکی حتی در آشفتهترین هذیانها نیز افشاء نمیشوند. اگر اینگونه بنگریم درخواهیم یافت ضمیر ناآگاه هرگز بر مقاومت آگاهی غلبه نکرده و در این صورت ما نیز این انتظار خود را که درمان به شکل مخالف این نکته، یعنی از طریق رام شدن کامل ناآگاه توسط آگاهی رخ دهد را از دست میدهیم.
من آنقدر تحت تأثیر این موضوع قرار گرفتهام که آماده بودم دو چیز را کاملا ًرها کنم؛ یکی رفع کامل رواننژندی و دیگری دانش قطعی از سببشناسی دوران کودکی. اکنون نمیدانم به چه دست یافتهام؛ چرا که هنوز به درک نظری از پسرانش و تأثیر متقابل نیروها در آن دست نیافتهام. به نظر میرسد بار دیگر این موضوع قابل بحث است که تنها تجارب پسین به فانتزیها نیرویی میدهد که به تجارب کودکی بازمیگردند؛ و اینگونه عاملی وراثتی که خود را موظف میدانستم به نفع متمرکز نمودن روشنایی بر رواننژندی کنارش بگذارم، دامنهای از نفوذ را بدست میآورد. اگر من افسرده، گیج یا خسته بودم شک و تردیدهایی از این دست بیشک میبایست به عنوان نشانهای از ضعف تعبیر میشد. از آنجایی که وضعیت من کاملا ً خلاف آن است، پس بایست این نتایج را حاصل افکاری صادقانه و معتبر بدانم و به این افتخار کنم که پس از این سطح از عمیق شدن در موضوع باز هم تحمل نقدهای این چنینی را دارم. آیا ممکن است این تردید تنها نمایانگر مرحلهای از پیشروی به سوی دانشی بیشتر باشد؟ همینطور قابل توجه است که هیچ احساس شرمندگی برایم وجود ندارد، چیزی که بالأخره در این مناسبت امکان بروز دارد. یقینا ً در "دان"( شهری باستانی در شمال اسرائیل) جار نخواهم زد و در "اشکلون"، در سرزمین فلسطینیان پیرامونش حرف نخواهم زد. اما در نظر شما و خودم بیشتر حس پیروزی دارم تا شکست- و این درست نیست.
زیگموند فروید
۲۱ سپتامبر ۱۸۹۷
دیروز سالگرد تولد زیگموند فروید فیلسوف ناخودآگاهِ ناخودآگاه بود، کسی که ایده ها و نظریات او را چه بپذیریم چه مخالف آنها باشیم، بدون شک یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان تاریخ بوده است.
Repost from کانال اختصاصی رضا نصری
Photo unavailableShow in Telegram
Repost from N/a
ایران میخواهد تماسهای خود را با آژانس انرژی اتمی حفظ کند
بهشتیپور: گروسی به دنبال پاسخ دو سوال در ایران است/
برخی در داخل فضا علیه ایران را تشدید میکنند
سفر رئیس کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به خبرآنلاین گفت: آقای کمالوندی سخنگوی آژانس انرژی اتمی قبل از سفر گروسی توضیحاتی در مورد اینکه دستور کار آقای گروسی در تهران چیست نداد. اطلاعاتی که از سفر او به ایران منتشر میشود مقداری قطره چکانی است. بهانه اصلی سفر گروسی شرکت در اولین کنفرانس بینالمللی هستهای است که در اصفهان برگزار میشود. به نظر میرسد گروسی در تهران به دنبال حل دو سوال باقیماندهای باشد که آژانسبینالمللی انرژی هستهای از ایران دارد. او احتمالا فرصت را مغتنم میشمارد تا پاسخی برای سوالات آژانس داشته باشد. اجلاس شورای حکام در خرداد ماه برگزار میشود و اگر گروسی با پاسخ سوالاتش برنگردد، دوباره سوالات مطرح میشود. به نظر میرسد ایران باید با آژانس به یک راهکار مشترک برسد تا بهانه دست کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان که دنبال سوژهسازی هستند و انواع فضاسازی علیه ایران دارند داده نشود و عملکردشان خنثی شود.
این کارشناس مسائل هستهای در مورد به تعویق افتادن سفر گروسی و سپس ادعاهای او در مورد رسیدن ایران به مقدار موردنیاز اورانیوم غنیشده برای دستیابی به بمب هستهای گفت: واقعیتش این است که ایران میگوید ما زیرنظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی فعالیت میکنیم و بازرسان آژانس بهراحتی به ایران میآیند و برمیگردند. حتی در زمانیکه اسراییل ایران را تهدید میکرد گروسی گفت علیرغم تهدیدها کارشناسان آژانسبینالمللی انرژی هستهای به ایران میآیند و کارشان را انجام میدهند. به هر حال ایران تحت نظر آژانس است. برخی در داخل هم نکاتی را مطرح میکنند که فضا علیه ایران را تشدید میکند. درحالی که سیاست ایران همچنان سیاستی است که با هرگونه تولید و نگهداری و تکثیر سلاح هستهای در هر جا و از جمله ایران مخالفت میکند. دکترین هستهای ایران صلحآمیز است و دنبال رفتن به سمت تولید بمب نیست. اما بحث اینکه ذخایز اورانیوم ایران به حدی رسیده که میتواند اگر بخواهد بمب درست کند، مساله جدایی است. صرف داشتن ذخیره اورانیوم برای ساخت بمب کفایت نمیکند. شما باید بتواند فناوری داشته باشید که بمب را امن نگهدارید تا در درجه اول به خودت آسیب نرسد. از طرف دیگر باید بتوانید در یک زمان و مکان مشخصی که ارائه کنید، آن بمب را استفاده و آزمایش کنید که آن هم یک فناوری خاص خودش را دارد.
او در مورد ایران هدف ایران از دعوت گروسی به کشور چه بود، توضیح داد: ایران در سیاستهای کلان خود دنبال ساخت سلاح هستهای نیست و بحث این است که ذخایز اورانیوم ایران همیشه در حدی هست که اگر اراده کند میتواند بمب بگذارد. تمام ذخایر اورانیوم ایران، در گزارشهای دوره ای آژانس اعلام شده و به شورای حکام اعلام شده و خبرگزاریهایی مانند رویترز و... هم آن را با جزئیات درج میکنند. در نهایت ایران چیز مخفی ندارد. میزان ذخایر اورانیوم، سانتریفیوژها و .... در گزارشهای شورای حکام وجود دارد. بنابراین فضاهای رسانهای گاهی برای دامنزدن به ایران هراسی شکل میگیرد.
ایران از آقای گروسی دعوت کرده تا در کنفرانسی که در اصفهان برگزار می شود شرکت کند. منتها این مساله نشان میدهد ایران همچنان آژانس را در دستور کار دارد و ترجیح میدهد همچنان تماسهایش با آژانس انرژی اتمی حفظ شود. همکاری ایران با آژانس در واقع کمک میکند تا ایران بهتر بتواند بهانه را از دست طرف مقابل غربی بگیرد. هر چقدر ایران همکاری بیشتری با آژانس داشته باشد، بیشتر میتواند طرف مقابل را خلع سلاح کرده و تبلیغاتش را خنثی کند.
Repost from کانال کافه اندیشه 📚
◇ خبر کوتاه با تیتر متوسط بود: فرخرو پارسا اعدام شد
تاریخ روزنامه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ شمسی در کنار خبر برگزاری نخستین جلسه شورای انقلاب فرهنگی و چه همزمانی تلخی؛ اعدام نخستین زن وزیر و البته زنی که وزارت آموزش و پرورش را برعهده گرفته بود بعد از یک سال و سه ماه پنج روز کمتر از پایان نظام شاهنشاهی در ایران اعدام شد؛ جرم غارت بیتالمال و ایجاد فساد و فحشا در آموزش و پرورش همکاری با ساواک منحله اخراج فرهنگیان مبارز و شرکت در تصویب قوانین ضد مردمی و وابسته کردن آموزش و پرورش به فرهنگ استعماری امپریالستی…
جرمهایی که میتوانست باعث اعدام او که بعد از انقلاب به ایران بازگشت نشود.
اما جرم او فقط این بود که نخستین زنی بود که وزارت را برعهده گرفته بود. فرخرو پارسا در تبعید بدنیا آمد، مادرش فخرآفاق پارسا مدیر مجله جهان زنان بود که در آن به دولت قوام نقد کرده بود و دولت او را به همراه همسرش فرخدین تبعید کرده بود. فرخرو متولد اولین روز سال ۱۳۰۱ شمسی در تبعید قم بود. بعد از به دنیا آمدن او به تهران آمدند. اما بار دیگر این بار به مشهد تبعید شد و فرخ رو در مشهد تحصیلاتش را ادامه داد.
او جزو اولین دانشآموزان دانشسرای عالی دختران تهران بود و زمانی که در ۱۹ سالگی در مدرسه تدریس میکرد با سروان احمد شیرین سخن ازدواج کرد. خانم پارسا در حین تدریس و البته مادر شدن درسش را ادامه داد و مدرک دکترای پزشکی خود را دریافت کرد و در کنار سایر اعضای سازمان زنان در حوزه تلاش برای حق رای مبارزه کرد و از نخستین زنانی بود که وارد مجلس شد. در تغییراتی که حدود سالهای ۱۳۴۳ در کابینه رخ داد ابتدا معاون وزیر و در پنجم شهریور ۱۳۴۷ وزیر آموزش و پرورش شد. یکی از آشناهای خانوادگی عمویم که سالها از معاونان خانم پارسا بود از انضباط و دیسیپلینش میگفت. در زمان او تحولات زیادی در حوزه تدریس به وجود آمد و مدارس زیادی تاسیس شد و برخی از انقلابیهای بعدی از مشاورانش در تهیه کتابهای دینی بودند. در سال ۵۳ او بازنشست و از وزارت آموزش و پرورش رفت تا مطب خودش را باز کند. او در این مطب روزهایی رایگان بیماران را درمان میکرد.
در روزهای انقلاب پارسا در لندن است وقتی به او توصیه میشود که به ایران برنگردد میگوید: «من کاری نکردهام که بترسم و حتماً بر میگردم.»
با بازگشت به ایران مشکلات شروع میشود و مدتی در خانهٔ دختر و یکی از بستگانش مخفی میشود و تلاش خانواده برای خروج او از کشور با مخالفتش مواجه میشود و میگوید که «اصلاً نمیخواهم بروم.» سر انجام در روز شنبه بیست و هفتم بهمنماه زمانی که فرخرو پارسا و همسرش به منزل پسرش حمید رفته بودند، به همراه همسرش دستگیر و به زندان اوین منتقل شده و در بامداد ۱۷ اردیبهشت ۵۹ اعدام شد. پیکرش را در حالی که زنان خانواده غسل دادند در قطعه ۴۱ بهشت زهرا جایی که حالا همه گورهایش از بین رفته به خاک سپرده شد.
#فرخرو_پارسا
#آموزش_پرورش
#نخستین_وزیر_زن
از کانال فرزانه ابراهیمزاده
💢
Repost from بهمنی قاجار
به مناسبت یکصدمین سالگرد خیزش ملی دوم حمل ( فروردین ) ۱۳۰۲
شکست جمهوری رضاخانی
بخش اول
در رد کلان روایت حاکم درباره شکست جمهوری رضاخان
کلان روایت حاکم درباره شکست جمهوری رضاخانی این است که رضاخان سردارسپه تلاش کرد ایران را جمهوری نماید اما روحانیون مخالفت کردند و با توجه به مخالفت روحانیت ، رضاخان به سراغ تغییر سلطنت رفت ، این کلان روایت بنا به دلایل گوناگون اشتباه و ناشی از یک نوع زمان پریشی تاریخی است ، روحانیت اگرچه از جمهوری رضاخانی حمایت نکرد اما هیچ مخالفت جدی نیز با حرکت رضاخان برای تاسیس جمهوری در ایران، سازماندهی نکرد ، اصولا در آن شرایط ، روحانیت فاقد قدرت سیاسی و توان بسیج گری بود و خود نیز داعیه و انگیزه ای برای ورود به معادلات و مجادلات سیاسی را نداشت ، از همین رو است که در کل پروسه ای که منجر به تاسیس سلطنت پهلوی می گردد ، روحانیت رویکرد بی طرفی توام با رضایت را دارد ، اقداماتی مانند ارسال شمایل حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای رضاخان سردارسپه از طرف میرزای نائینی و دیدار مراجع و علما با رضاخان بعد از سرکوب خزعل و عدم حمایت آنان از درخواست ملکه جهان مادر احمد شاه برای غیر شرعی دانستن خلع احمد شاه و انقراض قاجاریه ، همگی نشان دهنده همراهی مراجع و روحانیت با سلطنت رضاشاه است و پس از سلطنت رضاشاه نیز اکثر علما مشهور با ارسال تلگراف ، پادشاهی وی را تبریک گفتند و بدین ترتیب حمایت خود را از وی نشان دادند ، بنابراین مخالفت روحانیت با رضاخان، یک واقعه بعدی است که به اشتباه به زمان پیش از تغییر سلطنت تعمیم داده می شود ، افزون بر عدم مخالفت با قدرت گیری رضاخان ، هیچ نشانه ای از مخالفت فعالانه روحانیت با تاسیس جمهوری به وسیله رضاخان نیز وجود ندارد ، اعلامیه ۱۲ فروردین مراجع و علما قم در تشکر از لغو جمهوریت به وسیله رضاخان، اولا پس از خاتمه ماجرای جمهوری بود و ثانیا حمایت از رضاخان بود که بعد از شکست جمهوری ، در آستانه برکناری از ریاست وزرایی بود ولی علما و مراجع با تاگید بر این که باید قدر این نعمت( زمامداری رضاخان ) را دانست در واقع با عزل وی از ریاست وزرایی مخالفت کردند، حال اگر بپذیریم کل کلان روایت حاکم درباره شکست جمهوری رضاخانی اشتباه است ، پس چه عواملی منجر به شکست این جمهوری شدند ؟!
درباره مهمترین عوامل شکست جمهوری رضاخانی می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
۱. مقاومت فراگیر مردم تهران
مردم تهران به عنوان میراث داران اصلی سنت مشروطه ، به شدت با تحرکات ایجاد دیکتاتوری در پوشش جمهوری مقابله کردند از ۲۸ اسفند مردم تهران به صورت خود جوش و در دسته جات چند هزار نفری ، چند روز پشت سرهم علیه جمهوری خواهی رضاخانی اعتراض کردند ، شدت اعتراضات مردم تهران تا حدی بود که در عمل جنگ مغلوبه شد و رضاخان قافیه را باخت و از روز ۲۸ اسفند که جنبش ملی ضد دیکتاتوری رضاخان آغاز شد در عرض ۵ روز ، رضاخان کاملا شکست خورد تا جایی که در روز سوم فروردین ، مردم تهران خواستار عزل و محاکمه رضاخان گردیدند . شعارهای مردم در روز دوم فروردین، از جمله زنده باد احمد شاه و مرده باد جمهوری بود .
۲. مقاومت ملی
مردم شهرستان ها و سایر مناطق اگرچه مانند تهران وارد اعتراض فراگیر نشدند ولی بنا به گزارش های مختلف که خود امرای لشکر برای رضاخان ارسال کردند ، در سرتاسر ایران هیچ استقبال و حمایتی از جمهوری خواهی رضاخان نگردید .
۳.مخالفت روشنفکران و ملیون
آزادیخواهان و مشروطه خواهان مانند بهار و عشقی و اسکندری و ...... فعالانه با جمهوری خواهی رضاخانی مخالفت کردند و برای مردم تئوریزه کردند که جمهوری رضاخانی در واقع تبدیل نظام سلطنت به جمهوری نیست بلکه سقوط مشروطیت و ایجاد دیکتاتوری در پوشش جمهوری است .
۴. اقلیت پارلمانی
نمایندگان اقلیت مجلس شورای ملی به رهبری سید حسن مدرس قهرمان اصلی ناکام گذاشتن جمهوری رضاخانی بودند اما مدرس نه به صفت یک روحانی بلکه در جایگاه نماینده مجلس مشروطه و در راستای دفاع از مشروطیت در برابر دیکتاتوری موفق به این مهم گردید .
۵. بازار
نقش بازار تهران در بسیج مخالفان بسیار مهم بود و بازار در آن دوره نقش پیشرو داشت ، چنانچه در صدر مشروطیت هم بازار در پیروزی مشروطیت و نیز در مقابله با افکار ارتجاعی و حتی تصویب اصول عرفی و برابری خواهانه در قوانین اساسی مشروطیت نقش مهم و مفیدی ایفا کرده بود ، پس این جا نیز بازار نه به عنوان یک نهاد سنتی و محافظه کار بلکه در مقام مدافع ارزش های مشروطیت به میدان آمد و از حفظ سلطنت مشروطه دفاع کرد.
۶. عدم وفاق درونی در اردوگاه رضاخان
سردارسپه نتوانست در میان اردوگاه خودی وفاق ایجاد کند هنوز حس شاه دوستی در میان بدنه قشون وجود داشت از همین رو است که اخباری مبنی بر مخالفت افرادی مانند یزدان پناه از درون اردوگاه رضاخان نیز منتشر شد.
https://t.me/bahmanighajar
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
Repost from بهمنی قاجار
شکست جمهوری رضاخانی
بخش دوم
۷. مقاومت محمدحسن میرزا ولیعهد
بی تردید محمد حسن میرزا ولیعهد نقشی اساسی در شکست رضاخان داشت ، اما چون تاریخ بی رحم است و بازندگان را فراموش می کند و محمد حسن میرزا نیز سرانجام شکست خورد ، مقاومت وی در برابر جمهوری رضاخانی و شکست سنگینی که او به رضاخان در این قضیه وارد کرد نیز بعدها فراموش شد .
در یک نتیجه گیری باید گفت ملت ایران به طور عام و مردم تهران به طور خاص ، در برهه شکست جمهوری رضاخانی هنوز احساسات سلطنت طلبی و شاه دوستی داشتند و از سویی دیگر طرفدار ارزش های مشروطیت بودند ، احمد شاه را هم به عنوان شاه خود و هم نماد مشروطیت دوست داشتند به ویژه این که پس از خلع محمد علی شاه در واقع خود مردم احمد شاه را به سلطنت برگزیدند و او را به عنوان شاه مشروطه تربیت کرده و پرورش دادند و سلطنت وی در حقیقت نماد سلطنت مشروطه و حاکمیت ملی بود ، بنابراین بر فرض که از او گلایه هایی هم داشتند نمی خواستند سلطنت او که در واقع حاکمیت نظام مشروطه و خون بهای شهدای مشروطیت بود از میان برود و دیکتاتور مشکوکی که در فضای عمومی آن روزگار همه او را عامل انگلیس می دانستند بر سر کار بیاید و بساط آزادی و مشروطیت را برچیده و در پوشش جمهوریت ، حکومت دیکتاتوری ایجاد کند، بنابراین قیام تاریخی دوم حمل ( دوم فروردین ) در واقع یک خیزش ملی برای دفاع از مشروطیت در برابر دیکتاتوری بود ، نکته جالب این جاست که پهلویست هایی که خود را مشروطه خواه و پادشاهی خواه می دانند نه تنها هیچ یادی از این خیزش ملی نمی کنند بلکه در صدد تحریف آن بوده و مسببان نابودی نظام شاهنشاهی و مشروطه پادشاهی یعنی پهلوی را که طرف شکست خورده جمهوری خواهی سال ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ بود را تقدیس می کنند . در پایان برای این که جو عمومی نسبت به جمهوری رضاخانی را بیشتر درک کنیم ، شعری از ملک الشعرای بهار درباره جمهوری سردار سپه را که تصویر گر کامل اوضاع است را آورده و یادداشت را با این شعر به پایان می برم :
جمهوری سردار سپه مایهٔ ننگ است
این صحبت اصلاح وطن نیست که جنگ است
از کار قشون حال خوش از ما چه توقع
کاین فرقه بر این گله شبان نیست پلنگ است
بیعلمی و آوازهٔ جمهوری ایران
این حرف در این مملکت امروز جفنگ است
اموال تو برده است به یغما و تو خوابی
آن کس که پی حفظ تو دستش به تفنگ است
آزادی و مشروطیت افتاده به زحمت
این گوهر پر شعشعه در کام نهنگ است
در پردهٔ جمهوری کوبد در شاهی
ما بیخبر و دشمن طماع زرنگ است
تا تعزیهگردان بود آن هوچی بیدین
این قافله تا حشر در این بادیه لنگ است
افسانهٔ جمهوری ما ملت کودک
عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است
در کیسهٔ ناهید بود لعل و زر و سیم
زین رو کلماتش همگی رنگبهرنگ است
https://t.me/bahmanighajar
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ