ارغــــــــــوان
شعر، موسیقی روحهای بزرگ و حساس است. "ولتـر"
إظهار المزيد277
المشتركون
+124 ساعات
+117 أيام
-730 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
00:54
Video unavailableShow in Telegram
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
که زيرکان جهان از کمندشان نرهند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سياه
هزار شکر که ياران شهر بیگنهند
جفا نه پيشه درويشيست و راهروی
بيار باده که اين سالکان نه مرد رهند
مبين حقير گدايان عشق را کاين قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
به هوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نيم جو ننهند
مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
چو بندگان بگريزند و چاکران بجهند
غلام همت دردی کشان يک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سيهند
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند
جناب عشق بلند است همتی حافظ
که عاشقان ره بیهمتان به خود ندهند
حافظ
https://t.me/za090azhamdami
درود پگاهتون سرخوش
4.69 MB
01:01
Video unavailableShow in Telegram
💕دوستان گلم
🌸صبحتون زیبا و شاد
🌷طلایی ترین روزها
🌸ارزانی نگاه مهربانتون
🌷و هزار گل لاله
💕پیشکش قلب با صفاتون
🌸صبحتون بخیر و خوشی
زندگیتون غرق در خوشبختی 🌷
https://t.me/za090azhamdami
5.96 MB
Photo unavailableShow in Telegram
صبح شد برخیز و بنشین روبهروی آینه
تا ببینی بهتر از خورشید رویارویِ توست
حسین_منزوی
https://t.me/za090azhamdami
از گلهای رنگارنگ ۴۸۴
غوغای مستی
مهستی بانوی گلها و دلها
آهنگ: حبیب الله بدیعی
ترانه: بیژن ترقی
شب بود و من سر در گریبان
غوغای مستی بود و هجران
https://t.me/za090azhamdami
مهستی_غوغای_مستی_از_گلهای_رنگارنگ.mp32.72 MB
03:08
Video unavailableShow in Telegram
حس خوب 😍
"رقص بودای هزاردست"
"بودای هزار دست" یکی از اسطوره های چینی است که مجسمه اش در بسیاری از معابد چین برپاست.
این رقص در بسیاری از مجالس چین اجرا می شود.
https://t.me/za090azhamdami
Buddha_with_a_Thousand_Hands_Dance.134.mp49.38 MB
تو ای گمکرده راه زندگانی
نداده فرق، پیری از جوانی
« تو پنداری جهانی غیر از این نیست ؟»
« زمین و آسمانی غیر از این نیست ؟»
« چنان کرمی که در سیبی نهان است »
« زمین و آسمان او همانست »
گمان داری جهان هست و خدا نیست ؟
در این کشتی اثر از ناخدا نیست
رهت روشن، ولی چشم تو تاریک
تو در بیراهه، اما راه، نزدیک
من و تو، قطره دریای جودیم
من و تو، رهرو شط وجودیم .
رسیم آنجا که در آغاز بودیم .
به نعمت بر سریر ناز بودیم
ز دریا روزگاری ابر برخاست
من ابرش گویم اما عین دریاست .
شتابان شد بهر سو چون سواران
بهر جا قطره قطره ریخت باران
ولی این قطره ها چون درهم آمیخت
از این پیوستگی رودی بر انگیخت
من و تو قطره ای در چنگ رودیم
گهی بالا و گاهی در فرودیم
گهی بینی که ره بر رود، تنگست
بهر گامش بسی خارا و سنگ است .
ولی این رنج ره، پایان پذیر است
تو را دستی توانا، دستگیر است .
بدنبال سفرها منزلی هست
زراعت های ما را حاصلی هست
تو پنداری همین صحرا و دشتست ؟
و این رود دمان بی سر گذشتست ؟
تو بینی رود را بر لب فغانهاست
ندانی کاین فغان از هجر دریاست .
چو بر دریا رسد آرام گیرد
چو عاشق کز نگارش کام گیرد
اگر در رنج و گر در پیچ و تابیم
دوباره سوی دریا میشتابیم .
« آبان ۱۳۴۹ »
#مهدی_سهیلی
https://t.me/za090azhamdami
Photo unavailableShow in Telegram
منم ابر سیه اندر شب غم
که روز عید را دلشاد کردم
عجب خاکم که من از آتش عشق
دماغ چرخ را پرباد کردم
#مولانای_جان
https://t.me/za090azhamdami
دریغا روزهایی که بیدلبستگی بگذرند.
دریغا بیگانگی.
اما آدمیزاد را مگر تاب و توان آن هست که از هر کس و هر چیز ببرد؟
دمی شاید؛ یا روزی و ماهی شاید به اراده چنین کند.
اما سرشت او چنین نیست.
پیوند مییابد و میپیوندد. جذب میشود.
شوق یگانگی. خود را به دیگری بست میزند.
خود را به دیگری میسپرد.
خود از آن او، او از آن خود. میخواهد، پس خواها دارد.
خواها دارد، پس میخواهد. هست، پس چنین است.
مگر نباشد تا نپیوندد.مگر بمیرد...
#محمود_دولتآبادی
#کلیدر
https://t.me/za090azhamdami
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.