𝙘𝙝𝙖𝙢𝙥𝙖𝙜𝙣𝙚🔞𝙎𝙚𝙠𝙨𝗶

هیچکس تو کلاس نبود، از فرصت‌ استفاده کردم و ماژیک رو برداشتم و شروع کردم به عقب و جلو کردنش روی ســـوراخــم. با تصور آقای معلم که کـ*یــرش‌‌ داره تو ک*صـم عقب جلو میشه چشم بستم و شروع کردم به آه و ناله کردن و مثل مار به خودم می پیچیدم - آه، آقای معلم، بیشتر، بیشتر... منو جر بدم بده، آه با صدای خنده ای تمام حسم پرید و با وحشت چشم‌ باز کردم و آقای معلم رو بالای سرم دیدم. - خانم کوچولو تا اصلش هست چرا با فیکش ور میری؟ اینو گفت و زیپ شلوارش کشید پایین و... https://t.me/+KdIxaSYbaag3MTY8 #س‌ک‌س_با‌_معلم‌سن‌بالا🤫💦🔞

شروع رمان داغ و هوس‌انگیز #شامپاین‌سکسی

#Part_1 -اوممم بخور بابایی نانازمو لیس بزن تند تند آیییی همینطور که پستونکمو توی سوراخ ک...صم جلو عقب میکرد زبونش روی چو..چ.ولم میرقصید آب از بهشت تپلم سرازیر بود و تو اوج لذت بودم دستمو تو موهای بابایی فرو کردم و بیشتر به زبونش چسبیدم تو اوج لذت بودم و سوراخمو اون پستونک گنده پر کرده بود -جونم کوچولوی بابا ، ارضا شو ، آبت بیاد برای بابایی زود با حرفش خودمو شل گرفتم و بعد از چند ثانیه به خودم لرزیدم و ارضا شدم روی بدنم اومد و سینه های کوچیکمو توی دهنش گرفت و... https://t.me/+Xkzu8uSmKGwwZDE0 https://t.me/+Xkzu8uSmKGwwZDE0 با هر پارتش شورتت خیس میشه👆🏻💦🔞

-بوی ک.صت خیلی خاصه! این همه ماده گاییدم یکیش مثل تو نبود! با ولع مکی به ک.صم زد گه از لذت زیاد آه بلندی کشیدم. -آهههه آییی مارتین یواش تر بخور الان آبم میییاد +اومده بودی ک.یر ورزشکارا رو دید بزنی آره؟ تو مال خودمی موش کوچولو ،گوه خورده کسی بهت نگاه کنه! همینطور که برام میخورد... https://t.me/+mERfUN1s9V4yYzE0 میره تو باشگاه مردونه کراششو دید بزنه که گیر مربی ح.شری باشگاه میوفته🙊🔞💦

بادیدن ک.یر کلفت وشق شده‌ء دکتر از ح.شر زیاد ک.صم خیس شده بود شورتمو ازپام در آوردم سمتش رفتم روی پاش نشستم ک.صمو به ک.یرکلفتش مالیدم آه مردونه‌ای کشید -آهههه جون 💦 سر ک.یرشو روی سوراخ ک.صم گذاشتم و....💦🔞 https://t.me/+4DKlCG9QdhZjOGFk باشورت اضافه واردشو💦 رمان فول س.ڪ.سی مخصوص جقـ.یا🔥

-اووووف درد دارم آروم تررر ... منو کشید طرف خودش و محکم لباش رو روی لبام کوبید، دستای بزرگش منو سفت گرفته بود. از شدت درد چشمای پر از اشکم رو بسـتم و با یاداوری مادربزرگم نفس حبس شده از بغضم رو توی گردنش خالی کردم که با این کارم جری تر شد و یهو با ضربه ی محکمی که داخلم کوبیده شد نفسم قطع شد و...❌💯🔞🔥 https://t.me/+4DKlCG9QdhZjOGFk بدون_سانسور🔞 دکتر_دختردبیرستانی_شیطنتی_کل‌کل🔥💦💯

_با تن لخت و خیس داری تو حموم مردا ول میگردی؟ با دیدن مربی باشگاه ترسیده هینی کشیدم و حولرو دور #سینه هام محکم کردم که با چشمای سرخ و تب دارش بهم نزدیک شد! _اومدی اینجا یه لقمت کنم؟ دستمو رو #سینش گذاشتم و برای هل دادنش خودمو جلو کشیدم که انگشتاش بین پاهام نشست و مات زده نگاش کردم! _شل کن که زده بالا خمار خودشو بهم مالوند و یهو انگشتش......💦💋🔞🔞🔞🔞 https://t.me/+mERfUN1s9V4yYzE0 https://t.me/+mERfUN1s9V4yYzE0

💦خونبس خیس❌ غوغا دختر ریز و یتینی که خون بس حاج فتاح میشه. حاج فتاحی که زنش طلاق گرفته و تو کف سکس داره دیوونه میشه با صیغه کردن غوغا جوری کمرشو خالی میکنه که... https://t.me/+0O3stLsvFOc1Zjg0 #مخصوص_بزرگسالان

-بکارت داری؟! زخمشو بستم و گفتم -از همه ی پزشکا امار لاپاشونو می گیرین؟! پوزخندی زد و هیکل بزرگشو تکون داد -از همه نه فقط اونایی که لباسای تنگ میپوشن تا به چشم بیان اب دهنمو قورت دادم فهمیده بود میخوام تورش کنم -ولی من... کمرمو گرفت و منو توی تختش کشید -یکم دکتر بازی کنیم با هم خوشگله؟! بعد بدون اینکه مهلت جواب بهم بده دستش رو از شلوارم رد کرد و...❌🔥 https://t.me/+XXiQmaJH_PE4OGM0 https://t.me/+XXiQmaJH_PE4OGM0 #مخصوص_بزرگسالان

‌ ❌اگر زیر ۱۸ سال هستید این متن را نخوانید❌ به اتاق تزئین شده نگاه کردم .. بی بی گفت: _دخترا کمکت کنن لباس عروستو در بیاری؟ قبل از اینکه من چیزی بگم سهراب جواب داد: _ نه ... خودم کمکش میکنم ، با این حرفش دختر ها آروم و ریز خندیدن و سر تا پام داغ شد . بی بی هم با لبخند معنی داری سر تکون داد و گفت: _ باشه... چیزی خواستین بگین من پشت درم سهراب حرف بی بی رو قطع کرد و گفت: _ پشت در نباشید  ...  این طبقه کلا میخوام خالی باشه امشب ... اینبار کسی نخندید و همه نگران به من نگاه کردن ... https://t.me/+zgD1KxXAJHkxZTZk رمانی میخوای که شب زفاف رو آموزش بده؟ بیا اینجاست 👇👇👇 https://t.me/+zgD1KxXAJHkxZTZk https://t.me/+zgD1KxXAJHkxZTZk