cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

لیلی فرهادپور | Lily Farhadpour

می‌نویسم تا باشم

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
335
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
-230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

به مناسبت روز نویسنده ▪️آیا لحظه‌ای را که تصمیم گرفتید نویسنده شوید به یاد می‌آورید؟ همینگوی: نه، من همیشه می‌خواستم نویسنده شوم. ▪️مادربزرگت باعث شد کشف کنی که می‌خواهی نویسنده شوی؟ گابریل گارسیا مارکز: نه، کار کافکا بود. وقتی مسخ را در هفده سالگی خواندم، فهمیدم که می‌توانم نویسنده شوم. ▪️نوشتن را کی شروع کردید؟ وودی آلن: پیش از آنکه بتوانم بخوانم! پیش از آن، از خودم داستان درمی‌آوردم. ▪️اولین بار کی فهمیدید می‌خواهید نویسنده شوید؟ پل استر: تقریباً یک سال بعد از آنکه فهمیدم بازیکن لیگ برتر بیسبال نمی‌شوم. ▪️شما گفته‌اید که به نظرتان نوشتن تنها حرفهٔ حقیقتاً شریف است. نایپل: بله، برای من تنها حرفهٔ شریف است. از این نظر شریف است که با حقیقت سروکار دارد. ▪️از کجا و چطور می‌دانستید می‌خواهید نویسنده شوید؟ پی. دی. جیمز: تصور می‌کنم از ابتدا این را می‌دانستم. از بچگی عادت داشتم برای خواهر برادر کوچک‌ترم داستان‌های تخیلی تعریف کنم ... در ذهنم خودم را به‌صورت سوم شخص توصیف می‌کردم: «او موهایش را شانه زد، صورتش را شست و بعد لباس خوابش را پوشید.» ▪️کی ابتدا شروع به نوشتن کردید؟ ترومن کاپوتی: وقتی ده یازده ساله بودم. [ از آن زمان] می‌دانستم که می‌خواهم نویسنده شوم، اما مطمئن نبودم که می‌شوم. تا آنکه پانزده ساله شدم. ▪️از بچگی می‌دانستید که می‌خواهید نویسنده شوید؟ تونی موریسون: نه، می‌خواستم خواننده شوم. فکر می‌کردم هر چیزی که نیاز به نوشتن داشته نوشته شده است. از کتاب‌های: ▪️ رویای نوشتن | ترجمهٔ مژده دقیقی | نشر جهان کتاب ▪️ هنر داستان‌نویسی | ترجمهٔ حسن کامشاد | نشر نی ▪️ عطر گوابا | پلینیو مندوزا | ترجمهٔ نازنین دیهیمی و مهدی نوری | نشر ماهی @JournalistsClub1
إظهار الكل...
همین یکی دو ساعت پیش، چهار راه ولیعصر کاری داشتم. دم متروی ضلع شمال غربی چهار راه، به سمت صدای بلندِ خانمی برگشتم. داشت به آقایی میانسال با ته‌ریش سفید که به او تذکر داده بود از روسری استفاده کند، نهیب می‌زد و یادآوری می‌کرد که چه به روز این مملکت آورده‌اند و همین کارها را کرده‌اند که.... مرد گفت؛ ربطی نداره، شما باید حجاب را رعایت کنی. توجه مردم به سمت صدا جلب شد و کم کم جمع شدند. مرد میانسال که چند همراهِ شبیه خودش داشت به آرامی چند متر دورتر شد. خانم هم سفت، حرفهایش را زد و با عصبانیت وارد محوطه مترو شد و رفت. همان نزدیک ایستادم. آقای میانسال که پیراهن و شلوار طوسی داشت به همراهانش گفت؛ اشکال نداره همینجا مستقر باشین. به‌یکباره حدود پنجاه شصت نفر پسرِ طوسی پوشِ متحدالشکل همگی با کتانی یکجور و کلاه کپ مشکی وارد محوطه پیاده روی جلوی مترو شدند. همه کم سن و سال و با چهره‌هایی تقریبا یک شکل، بدون هیچ نشانه هویتی روی لباس. مرد جوانی که معلوم بود سردسته است، آمد پیش مرد میانسال و گفت؛ حاج اصغر، من بچه ها رو مستقر می کنم، حاج اصغر هم گفت؛ باشه خواهرا رم ببر. مرد جوان بچه ها را برد که مستقر کند من هم به دنبالش. از ابتدای خیابان تا نزدیکی‌های چهارراه طالقانی پسران را یکی یکی یا دوتا دوتا چندمتر به چندمتر به ردیف کنار پیاده رو مستقر کرد و خواهران را هم چند درمیان، همراه یکی از پسران چید. ببخشید مستقر کرد. به هرکدامشان هم می‌گفت؛ تو اینجا مستقر شو، تو اونجا مستقر شو. من هم هربار نزدیک یکی شان مستقر می شدم. یک خانم جوان که بدون روسری از روبرو به سمت چهارراه حرکت می کرد آمد جلوی یکی از پسران خیلی جوانِ طوسی‌پوش که پیراهنِ روی شلوارش از فرطِ گشادی به زانوهایش می‌رسید. خانم با خنده گفت؛ پسرجون شماها الان شغلتون چیه و همانطور با خنده رفت. رفتم جلوتر نزدیک دوتای دیگر. یکی به آن یکی با لهجه غلیظ که نمی‌دانم مال کجا بود گفت؛ فایده نداره، گوش نمی‌کنن. دختری ریزه میزه که به‌نظر می‌آمد دانشجو باشد و مقنعه‌اش روی شانه‌هایش بود به سمت چهار راه از روبروی دو طوسی پوش رد شد. یکی‌شان گفت؛ حاج‌خانم ببخشید، خانم ببخشید، خانم، حاج‌خانم... و دخترک بی‌آنکه واکنشی نشان دهد به راهش ادامه داد. کمی دنبالش راه افتادم، چند متر پایین‌تر خانم چادری همان دختر را صدا زد؛ خانم، خانمم، خانوم... و دختر با کوله پشتی‌اش همچنان می‌رفت. تا چهارراه طالقانی که بالا آمدم ماجرا همین بود. می‌خواستم برگردم و به حاج اصغر که لابد هنوز جلوی مترو مستقر بود و داشت تذکر می‌داد بگویم؛ حاج اصغر، آقای حاج اصغر شماها که از تاریخ درس نمی‌گیرید، از چیزی هم که شرم نمی‌کنید، ولی نکند به فاجعه درست کردن و هزینه ندادن عادت کنید؟ نکند پشت‌تان به گرمی و نرمیِ پالانِ خرِ مراد عادت کرده باشد؟ می‌خواستم برگردم و به حاج اصغر بگویم؛ مرد حسابی! شاید بتوانی کوه را از جا دربیاوری و جابجا کنی ولی با زنی که تصمیمش را گرفته، سربه‌سر نگذار. می‌بازی. بی‌تردید. @kasirian
إظهار الكل...
الناز محمدی، روزنامه‌نگار و خواهد دوقلوی الهه محمدی، تجربه حضور چند ساعته‌اش در زندان را به زیبایی به نگار در آورد. عزیزانمان که در زندان هستند، تمام تلاش خود را می‌کنند که به زندگی خود در آن شرایط سخت، رنگ بدهند و با حداقل امکانات، شرایط را برای خود تغییر دهند. تجربه الناز محمدی را به قلم زیبای او در تصاویر بخوانید. elnazmohammadii8 #الناز_محمدی #الهه_محمدی #الهه_نیلوفر #نیلوفر_حامدی #نرگس_محمدی #یاری_مدنی_توانا @Tavaana_TavaanaTech
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
آرمیتا بدون آن زیبایی معصوم تو جهان همان دوزخ بیرحم است پر از عاطفه زخم خورده ، دوزخی که خواست مرگ در آن قدرتمندتر از زندگی است ، اما نام تو ، مرگ تو تراژدی است که به ما انگیزه پایداری در برابر مرگ طلبان می دهد ، جهان پر از وحشت و هراس است ولی ما آنقدر دوام می آوریم که تا زندگی بتواند زندگی کند بدون هول و برده وار زیستن ، تو نیرومندمان می کنی با آن نگاه پرسش گر که مدام می پرسد چرا @aghazadehmohammad
إظهار الكل...
Repost from BBCPersian
🔻ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت ایران از درگذشت آرمیتا گراوند، دانش آموز ۱۷ ساله‌ای خبر داد که نهم مهر در مسیر مدرسه در ایستگاه متروی شهدا از ناحیه سر آسیب دید و در بیمارستان نظامی فجر بستری شد. این خبرگزاری می‌گوید «معالجات گسترده پزشکی» به ثمر ننشسته و او پس از ۲۸ روز بستری در بخش مراقب‌های ویژه درگذشت. فعالان حقوق بشر آرمیتا گراوند را قربانی درگیری با پلیس حجاب معرفی می‌کنند. بیشتر بخوانید: https://bbc.in/3Mlhncv @BBCPErsian
إظهار الكل...
آرمیتا گراوند درگذشت

ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت ایران از درگذشت آرمیتا گراوند، دانش آموز ۱۷ ساله‌ای خبر داد که نهم مهر در مسیر مدرسه در ایستگاه متروی شهدا از ناحیه سر آسیب دید و در بیمارستان نظامی فجر بستری شد. فعالان حقوق بشر پلیس حجاب در ایران را متهم کرده‌اند با ضرب و جرح او، باعث به کما رفتن او شدند.

Repost from BBCPersian
Photo unavailableShow in Telegram
🔻پزشکان بدون مرز: «ما عمیقا نگران وضعیت غزه هستیم» سازمان پزشکان بدون مرز می‌گوید «به شدت نگران» اوضاع غزه است. این سازمان که به خاطر کمک‌های انساندوستانه در مناطق جنگی شهرت دارد در اکس (توییتر سابق) نوشت ارتباط خود را کارکنان محلی‌اش در غزه از دست داده است. پزشکان بدون مرز در این پست نوشته «ما عمیقا نگران وضعیت غزه هستیم.» این سازمان گفته است ارتباط خود را با برخی از همکاران فلسطینی خود «از دست داده است.» پزشکان بدون مرز به ویژه برای بیماران، کادر پزشکی و هزاران خانواده‌ای که در بیمارستان الشفا و سایر مراکز بهداشتی پناه گرفته‌اند، ابراز نگرانی کرده است. 📸 MSF International https://bbc.in/3QgFp9H @BBCPersian
إظهار الكل...
إظهار الكل...
BBC NEWS فارسی on X

اعلام حکم گزارشگران ماجرای مهسا امینی پس از یک سال بازداشت الهه محمدی و نیلوفر حامدی به حبس‌های بلندمدت محکوم شدند ماشالله شمس‌الواعظین، رئیس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران

Photo unavailableShow in Telegram
📚🎧کتاب صوتی اتفاق نوشته‌ی گلی ترقی را می‌توانید با صدای لی‌لی فرهادپور از لینک زیر تهیه کنید. https://yek.link/radiogousheh
إظهار الكل...
بیانیه انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران درباره حکم دادگاه بدوی الهه محمدی و نیلوفر حامدی سرانجام پس از گذشت بیش از یک سال از زمان بازداشت، و سه ماه پس از آخرین دادگاه الهه محمدی و نیلوفر حامدی خبرنگاران روزنامه‌های هم‌میهن و شرق، احکام دادگاه بدوی این روزنامه‌نگاران صادر شد. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران در طول یک‌ سال گذشته بارها از طریق نامه‌نگاری‌ با مسئولان ارشد کشور و دیدار با مقام‌های محترم قضایی و اجرایی و... کوشیده زمینه رفع اتهام و آزادی این دو همکار خود را فراهم کند. عمیقا متاسفیم که هیچ یک از توضیحات و رایزنی‌های پیشین مورد توجه قرار نگرفت. صدور احکام سنگین برای روزنامه‌نگارانی که با اطلاع مدیران مسئول و سردبیران‌شان اخبار مربوط به درگذشت خانم مهسا امینی و وقایع پس از آن را اطلاع‌رسانی کرده بودند، نشان‌دهنده وضعیت دشوار فعالیت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری در ایران است. لازم به یادآوری است که اتفاقات پیش آمده برای مرحوم مهسا امینی و حوادث تلخ پس از آن ناشی از سیاست اشتباه گشت ارشاد بود که کشور بابت آن متحمل هزینه‌های گزاف شد. چرا خبرنگاران و روزنامه‌نگاران باید به علت سیاست‌های اشتباه گشت ارشاد تنبیه شوند؟ احکام این دو روزنامه‌نگار با استناد به اتهاماتی چون ارتباط با دولت متخاصم، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام صادر شده است. بسیاری از حقوقدانان در طول ماه‌های گذشته در نوشته‌ها و گفته‌هایشان استفاده از این عناوین اتهامی را برای الهه محمدی و نیلوفر حامدی از نظر موازین حقوقی نامتناسب ارزیابی کرده و آن را محل اشکال دانسته‌اند. روشن است که دستگیری این دو نفر پس از انتشار گزارش‌های مربوط به حوادث سال گذشته رخ داد و اگر قرار بود همکاران ما به اتهاماتی که در این احکام عنوان شده مجرم شناخته شوند، می‌بایست در زمان وقوع جرم دستگیر می‌شدند. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران با این حکم مخالف است و آن را نمی‌پذیرد. اما امیدوار است حکم صادره در از سوی قضات محترم دادگاه تجدیدنظر با رعایت دقیق آیین دادرسی و حقوق متهمین نقض شود و این دو روزنامه‌نگار هر چه سریعتر آزاد شوند. همچنین تاکید داریم که اقناع افکار عمومی با برگزاری دادگاه‌های غیرعلنی (چه غیرعلنی اعلام شده و چه غیرعلنی اعلام نشده) و استناد به مدارکی که در دادگاه علنی مورد بررسی قرار نگرفته به‌ویژه در شرایط فعلی کشور ناممکن است. @tehran_association_journalists
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.