کانال ماهم تویی (آی پارا)
رمان حق عضویتی آی پارا نویسنده شهلا خودی زاده. عزیزان این کانال عیارسنج است. هر گونه کپی و فوروارد حرام می باشد 💥صرفا رمان پارت گذاری می شود. کانال سیاسی نیست برای هر گونه سوال راجع به شرایط رمان و ورود به کانال اصلی به آیدی زیر پیام بدید @Admminroman
إظهار المزيد14 190
المشتركون
-3024 ساعات
+4847 أيام
+1 02830 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from کانال اصلی❤️ میخواهم حوایت باشم❤️
دختره میره چشمهی آبگرم که...🫣
زمانی که هیچکس تو کمپ نبود، به آبگرم رفت تا آبتنی کنه اما وقتی که تقریبا نیمه برهنه، تا کمر تو آب بود، حس کرد چیزی پاشو لمس میکرد و ثانیهای بعد، بدون اینکه فرصتی برای شوکه شدن داشته باشه، به داخل آب کشیده شد و شروع به دست و پا زدن کرد. وحشتزده تلاش کرد خودشو آزاد کنه و به سختی و نفسزنان، خودشو بالا کشید که... اونو دید.
با موهایی بلند و چشمانی سیاه و اغواگر که هر زنی رو سِحر میکرد، خیرهاش بود و حیلهگرانه، اونو به دامی که براش پهن کرده بود، دعوت میکرد.
https://t.me/+qsAYt6ixYe5mNzg0
❤ 1
20800
کلی پارت رو یه جا بخون 😍فرصت استفاده از تخفیف #عید تا #عید داره تموم میشه. فقط سه روز مهلت دارید . جانمونید که بعدش افزایش قیمت تابستانی خواهیم داشت. برای دریافت شرایط به آدمین پیام بدید
@Admminroman
37300
Repost from N/a
دست داغ و پرحرارتش که روی پهلویم مینشیند چنان آنی میلرزم که برای لحظهای شل شدن انگشتانش روی پوست تنم را حس میکنم.
چشمانش ناباور بین چشمانم جابهجا میشود و بهتزده زمزمه میکند:
-غزل!
باید بمیرم. باید از این لمس ساده بمیرم وقتی به اختیار خودم لبهی تخت او نشستهام و وقتی که میدانم قرار است با این مرد بیشتر از اینها پیش بروم.
چشمانم را طوری روی هم فشار میدهم که دلم برای خودم میسوزد. برای خود عاجز شده از خودم. من چطور باید برای این مرد از آنچه که پشت سرگذاشتهام بگویم؟
از له شدن همین پهلو بگویم؟ از زخم شدن پوست شانهام؟ از...
چشم که باز میکنم چهرهی او را در جدیترین و درهمترین حالت میبینم. از من عصبانی است؟ به شخصیت و منطقش نمیخورد. مگر اینکه پای تختخواب که وسط میرسد شخصیت دیگری از خودش رو کند. دقیقا مثل...
-من اون آدمو میکشم.
لبخندم از سر استیصال است:
-اونو ول کن... اگه میتونی مردهی منو زنده کن.
برای اولین برای تبدیل شدنم به غزل قبلی از کسی کمک میخواهم. من که نتوانستم ولی شاید او تراپی کردن را بلد باشد.
حرفم را میفهمد که خم میشود و پیراهن سرمهای خودش را از پایین پایمان برمیدارد. پیراهن را پشت تنم میاندازد و با حوصله از دستهایم رد میکند.
مشغول بستن دکمههایش میشود که نجوا میکند:
-این قرار من با خودمه. زندهات میکنم یهجوری که خاطرات قبل از زنده شدنت حتی به یادت هم نیاد. یه جوری که انگار همه چیو از اول با خودم شروع کردی. یهجوری که وقتی دفعهی بعد پهلوتو گرفتم خودت صورتتو توی سینهام فرو کنی و دستاتو دور گردنم حلقه کنی، نه اینکه توی فاصلهی ده سانتی به من تمام تنت بلرزه.
https://t.me/+1y9SBua0-tM4NmNk
https://t.me/+1y9SBua0-tM4NmNk
Adelleh. Hoseini(شاهبیت)
کانال رسمی عادله.حسینی آثار چاپ شده: نیمرخ، آچمز، سمفونی، ایمانبیاور، سونامی، لوکیشن، ثانیهی هشتادو ششم 👈در دست چاپ: آنتیک لینک کانال
https://t.me/+1y9SBua0-tM4NmNk25000
Repost from N/a
-دوست داری بگی داخلِ اون نامه چی نوشته بود؟
زد به خال.. درست به موضوعی اشاره شد که عذاب روزها و شب های همه این سال هاش شده.
-آرزو واسه خاطرِ یه حیوونِ بیشرف که تو اصفهان باهاش آشنا شده بود، حق زندگی رو از خودش گرفت.. واسه خاطرِ اینکه اون لاشخورِ حرومزاده، تو مدتی که باهاش بود، بدترین شکنجه رو روش پیاده کرد.. بعدش هم با تهدیدِ اینکه فیلم ها و عکس هاش رو پخش میکنه، مدام ازش باج میگرفت و شکنجهاش میکرد. شکنجههای جسمی و روحی!
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
لیوان دوم آب رو هم سر میکشه بلکه عطشش کم بشه تا بتونه از صحنه هایی که روح و روان و غیرتِ مردونهش رو اسیر طوفان کرده بعد از چندین سال حرف بزنه.
-تو اتاقش، درست زیر لباسهاش گوشیشو پیدا کردم. شروع کردم به کنکاش. هرچی که باید میفهمیدم اونتو بود.
و بالاخره، چیزهایی رو دیدم- که نباید!
صداش گرفته تر و خش دارتر میشه، ولی ادامه میده:
-از یکی به اسم فرزاد، چندین عکس و فیلم واسش ارسال شده بود. فیلمهایی که صحنههاش، سراسر دست درازی و تجاوزِ وحشیانه بود روی تن و بدنِ مثلِ برفِ خواهرم!
رو به جلو خم میشه و با همون نگاهِ تُهی و صدای گرفته از غیرت گیر کرده تو وجودش، با خونسردیه عجیب و غریبی که تناقض بدی با خشم نگاهش داره، ادامه میده:
-صدای ضجههای خواهرم هنوز تو گوشمه.. اما اون بی ناموس ثانیه به ثانیه بدتر میتاخت رو بدنش و با لبخندِ کریهی فیلمشو تکمیل میکرد. درست از همون روز و ساعت، شکستم و کمرم خورد شد.. میفهمی دکتر! خورد.
اون بیشرف روح و جسم عزیزتر از جونم رو به تاراج برد و منه بیغیرت نتونستم از پاره تنم مراقبت کنم.
دکتر که تا الان در سکوت و آرامش به حرف هاش گوش میکرد، نفسی میگیره و از مقابلش بلند میشه و پشتِ میزش جا میگیره.
-چی شد که بعد از این همه مدت برای مشاوره گرفتن اقدام کردین؟
کلافه دستی به صورتش میکشه.
-دردهای عصبی آزارم میده. از خواب که بلند میشم انگار یه دل سیر کتکم زدن. مسکن و آرامبخشهای مختلف تا یهجایی جواب میداد اما روز به روز اونها هم بیتأثیر شد. راههای مختلفی رو امتحان کردم و در نهایت به پیشنهاد یکی از دوستان قرار شد به شما مراجعه کنم.
کابوس هام زیاد شده.. خواب درستی هم که ندارم!
دکتر که خوب میدونه این مرد چی تو سرش میگذره، عینکشو روی میز میذاره و لب به سخن باز میکنه:
-به انتقام فکر میکنی. اینطور نیست؟
آران، از روی صندلی بلند میشه و همونجور که دستاش و قفلِ جیب هاش میکنه سمتِ پنجره مطب میره.
-نباید فکر کنم؟
- فکر میکنی آروم میشی اینجوری؟ یا زنده میشه خواهرت؟ شاید هم فکر میکنی با انتقام گرفتن، دیگه تن و بدن هیچ دختری تو این شهر دریده نمیشه و گول عشقهای اشتباهی رو نمیخورن. کدومش؟
بالاخره صدای آران به شِکوه بلند میشه و از اون تُهی بودنِ عجیب بیرون میاد.
نزدیک میزِ دکتر میشه، دستاش و دو طرفِ میز میذاره و با همه ی خشم کنترل شده ای که صورتش و تیره تر از همیشه کرده، جواب دکتر رو میده:
-آره. من یکی آروم میشم. همه وجودم آروم میگیره. یه نفر باید این تابو رو بشکنه یا نه!
به سینهاش میکوبه و ادامه میده:
-این آتیشِ لعنتی فقط با انتقام از اون پس فطرت خاموش میشه.. آرزو زنده نمیشه نه؛ اما من میخوام غیرت باد کرده ی همه این سال ها رو خفه کنم.. دکتر.. اصلاً شما میفهمین وقتی خواهرت و حلق آویز ببینی که به خاطرِ یه بی ناموسِ لاشخور خودش و کشت تا آفتاب فرداش و نبینه یعنی چی !؟
میفهمین مادرت یکسال بعد از مرگِ فجیعِ خواهرت دق کنه و بمیره یعنی چی !؟
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
https://t.me/+JAaR4fu_0FIzMTNk
17600
Repost from N/a
Photo unavailable
نگاه خواستگاری که دقایقی پیش رویش چرخیده بود داشت دیوانهاش میکرد.
عصبی و تند لباسها را درون چمدان میچید که یکباره در به شدت باز شد. ترسیده برخاست.
مرد که به طرفش رفت او قدمی عقب گذاشت. چشمان سرخ و رگ برجستهٔ گردنش میترساندش.
پورخند زد:
_ بابام برای زنم خواستگار میآره و از منم میخواد فردا برم سراغ کارای طلاقش تا بتونه زودتر سر سفرهٔ عقد با اون مرتیکه بشینه...
خندید: فکر کردم رفتی براش چایی بیاری.
داد که زد چشمان نگاه بسته شد: یه چیزی بگو لامصب!... یه جوری نیگام نکن که انگار بود و نبودم برات یکیه.
https://t.me/+_q9D2JZURUxmOGU8
https://t.me/+_q9D2JZURUxmOGU8
جلوتر رفت و شانههای نگاه را گرفت. لباس از میان پنجههای دخترک افتاد و با صدایی لرزان گفت:
_من فقط دخترمو میخوام.
مرد به خنده افتاد. او را پیش کشید و کنار گوشش زمزمه کرد:
_بابای دخترتو چی؟... هان؟
_ولم کن... راحتم بذار.
_پاشو بیا تو اتاق پیش خودم. دیگه حق نداری جاتو جدا کنی تا هر ننهقمری به خودش اجازه بده تو رو بپسنده برای تولهش...
https://t.me/+_q9D2JZURUxmOGU8
https://t.me/+_q9D2JZURUxmOGU8
21600
Repost from N/a
Photo unavailable
❌ من پسری هستم که شیطنت زیاد داشتم تو زندگیم.
ولی اونقدری حالیم بود که برای دختر معصومی که همه ی آبرو و اعتبارش و برام گذاشت وسط، مرام خرج کنم.
می خواستم برگردم سر خط مستقیم. می خواستم شبیه آدمیزاد رفتار کنم.
بشم همونی که دلش می خواد.
ولی این وسط راه و مسیری رفته بودم که برگشت ناپذیر بود.
خطاهایی کرده بودم که اگه می خواستم هم نمیشد از گذشته برگردم.
فقط ترس داشتم از اون روزی که بفهمه بزرگترین دروغم بهش چی بوده..
اینکه من عضو بزرگترین سازمانِ.....😱
#هیجان_خالص
https://t.me/+jz4d2tqCoHMwMWM8
19000
Repost from کانال اصلی❤️ میخواهم حوایت باشم❤️
Photo unavailable
💢طبق گفته نهنگ های اینستاگرامی؛ قیمت هر 1 میلیون تپ سواپ چیزی حدود 17 دلاره!
🔹دوستان دیگه فقط همستر بازی نکنید تپ سواپم عالیه و قطعا آینده خوبی داره
لینک ربات:
https://t.me/tapswap_bot?start=r_238260312 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift
👍 1
6910
کلی پارت رو یه جا بخون 😍فرصت استفاده از تخفیف #عید تا #عید داره تموم میشه. فقط سه روز مهلت دارید . جانمونید که بعدش افزایش قیمت تابستانی خواهیم داشت. برای دریافت شرایط به آدمین پیام بدید
@Admminroman
25400
فرصت استفاده از تخفیف #عید تا #عید داره تموم میشه. فقط سه روز مهلت دارید . جانمونید که بعدش افزایش قیمت تابستانی خواهیم داشت. برای دریافت شرایط به آدمین پیام بدید
@Admminroman
15000
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.