cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

🦋شیطنت خآنومانه🦋

هر گونه کپی و نشر رمان پیگرد قانونی دارد اینجا چنل اصلی رمان #پرستار_شیطنت_هایم ما در #روبیکا فعالیت نداریم

إظهار المزيد
Advertising posts
24 381المشتركون
-2824 hour
-2107 يوم
-76430 يوم

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

🧞‍♀طلسم جدایی بین دو نفر ۲۴ ساعته 🧞‍♀بازگشت معشوق و بختگشایی 🧞‍♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر 🧞‍♀فروش_ملک و آپارتمان معامله 🧞‍♀جذب پول و رونق کسب و کار 🧞‍♀گره_گشایی در مشکلات زندگی 💥جهت عضو شدن و دیدن رضایت مشتریان روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://t.me/telesmohajat ♦️همین الان پیام بده👇9👇o👇 ارتباط مستقیم با استاد سید حسینی 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730 ☯ @telesmohajat
إظهار الكل...
درمان قطعی ریزش مو طی هشت روز کشف شرکت دانش بنیان ایرانی در آنتن زنده شبکه ســـه ســیــمــا!!😳😳 ویدیو داخل لینک را حتما مشاهده کنید تا با تاثیرات عجیب این روش درمانی آشنا شوید 👨‍⚕👨🏻✨🩺 بـیـش از ۳۰هـــزار خـانم و آقـا از این روش معجزه‌_آسا نتیجـه گرفتن 😍 روی لینک زیر کلیک کنید😃👇 https://www.20landing.com/55/1294 https://www.20landing.com/55/1294 با تخفیف ۵۰ درصد به مدت محدود 🤑
إظهار الكل...
- دکتر نگفت عفونت واژنت واسه چیه؟ با خجالت سرم رو پایین ميندازم -چرا... چیزه... یعنی.... ابرو در هم میکشه و پوزخندی میزنه -نمیدونستم عفونت واژن باعث بسته شدن زبون هم میشه... آخه قبلا درسته من رو قورت میدادی... یادم باشه برات تخم کفتر بخرم زبون باز کنی دوباره زبون بسته! لجم گرفت و با غیض میگم -گفتش به خاطر  رابطه بدون کاندومیه که داشتیم... بعدشم گفت تا یه مدت حق نزدیکی نداریم... حقته ناباور بهم نگاه میکنه. کم کم رگه های تمسخر تو نگاهش از بین میره و عصبانیت جاش رو میگیره -تو رفتی گفتی شوهرم بدون کاندوم من رو میکنه؟!... لابد لنگ و پاچه هات رو هم براش باز کردی اره؟!..احمق بی‌شعور مگه بهت نگفتم دوست ندارم کسی جز خودم بدنت رو ببینه؟! با ترس به صورت سرخ شده از عصبانیتش نگاه میکنم. یا بسم الله. این چرا اینطوری شد یهویی؟! و با استفاده از اینکه میدونم دلش نمیاد کاریم بکنه از موضعم پایین نمیام و همونطور سلیطه وار میگم -اولا که دکتر محرمه...دوم اگه نمیذاشتم معاینه کنه چطوری میخواست تشخیص بده؟! با غیض بهم نگاه میکنه -سلیطه بازی در نیار؛ بیشتر از این دیونم نکن بیوفتم به جونت و سیاه و کبود میکنما ملیسا... بهت گفتم بیا خودم معاینت کنم گفتی نه ازت خجالت میکشم....واسه من ادا تنگا رو در آوردی!... انگار نه انگار خودم پردت رو زدم و هر شب میکنمت.... جاهایی از بدنت رو از حفظم که حتی خودتم ندیدیشون به طرفم میاد و پلاستیک دارو رو از کنارم بر میداره و پماد رو از توش در میاره -بده ببینم چه کوفتی برات نوشته... همینم مونده یکی دیگه بیاد به من بگه زنم رو بکنم یا نه... به من میگه از پشت نه درد دارم... همین که میکنم توش هی اخ اوخ میکنه.. دائم الپریود هم که هست... حالا میره واسه ملت لنگاش رو میده بالا وقتی مبینه خندم گرفته و دارم ریز ریز میخندم با چشمای عصبی بهم نگاه میکنه -به قران ملیسا بخندی تک تک استخونات رو خورد میکنم توله سگ... گوه میزنه تو اعصاب من خودش حال میکنه شلوارم رو بدون آمادگی میکشه پایین که بهت زده هینی میکشم -دراز بکش پاهات رو باز کن از ترسم سریع در حالی که میخوام بهش زبون درازی کنم به حرفش گوش میدم. پایین پام میشه و دستمال مرطوبی از جاش در میاره سعی میکنم تکون بخورم ولی با نیشکونی که از پام میگیره هینی میکشم -من ناشتا ناشتا گوه بخورم اگه یه بار دیگه به توعه توله سگ دست بزنم!... عقل تو کله پوکت هست اصلا؟!... لعنتی میدونی خونریزی داری با لباس روشن بلند شدی تو شهر سگ چرخ زدی؟ بغض کرده لب بر میچینم و سعی میکنم چیزی نگم که عصبانیتش رو بیشتر کنه -خب مگه چی شده؟! دستمال رو به طرف بین پام میبره و سعی میکنه پایین تنم رو تمیز کنه که بعدش پماد بزنه -چی شده؟!... هیچی نشده عزیزم... فقط مادرم باید بهم زنگ بزنه بگه پسر مگه تو پول نداری؟....چرا نوار بهداشتی نمیخری واس زنت که بزاره بین اون پاهاش وقتی میدونه پریوده "هولی شتی" بدون اختیار از بین لبام خارج میشه -منه خرم از همه جا بی‌خبر بگم مگه چی شده... اونم واسم فیلمی بفرسته که خانم با مانتوی خونی داره تو خیابون راه میره یهو حرف تو دهنش خشک میشه و من در حالی که برای خودم فاتحه میخونم چشمام رو میبندم. با صدای لرزونی میگه - مل...ملیسا این خو....خون چیه؟!.... مگه تو تازه پریود نشده بودی؟! سرش رو به شدت بالا میاره و میگه -به من دروغ گفتی نه؟!... تو که تازه پریودت تمام شده بود پس این دریاچه خون از کجا داره میاد؟! -غ...غیاث ر...راستش دکتر گفت به خاطر رابطه خشنی که داشتیم واژنم پاره شده! با رگی برجسته و عصبانی چند ثانیه بهم زل میزنه و بالاخره از جاش بلند میشه - میرم بی حسی و نخ و سوزن بیارم بدوزمت!! https://t.me/+T63uiArOZRQWe906 https://t.me/+T63uiArOZRQWe906
إظهار الكل...
پارت جدید
إظهار الكل...
🌸✨با توکل به نامت یا الله 🌿✨و چه مبارک و خجسته است 🌸✨روزی که با نام زیبای تو‌‌‌ 🌿✨و با توکل بر اسم اعظمت. 🌸✨آغاز می گردد یا رب العالمین 🌸✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌿✨الـــهــی بــه امــیــد تـــو 🌸✨در ایــن روزهــای بــهــاری 🌿✨پناهمان باش ای بهترین یاور
إظهار الكل...
پارت اول #رمان_جذاب_پرستار_شیطنت_هایم😂👆🏻 #طنزترین_رمان_تلگرام به قلم #zahra.s😳🤣 ماهرو ، یه دختر خُل و چِل بی پدر مادره 😐"منظور همون بی خانوادست، نه ینی مامان بابا نداره:/ ای بابا اصن ولش کن" که #پرستار یه مرد #پولدار و بچه هاش میشه داریوش جاوید، مرد #مغروری که بخاطر گذشتش یک شخصیت #ضدِ_زن  و عبوس و #یوبس پیدا کرده😐 اما ببینیم ماهی با پاره بازیاش چه بلایی سر این خونه و خانواده بی روح میاره https://t.me/c/1239655643/5672 https://t.me/c/1239655643/5672 لینک پارت اول رمان❣👆
إظهار الكل...
🧞‍♀طلسم جدایی بین دو نفر ۲۴ ساعته 🧞‍♀بازگشت معشوق و بختگشایی 🧞‍♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر 🧞‍♀فروش_ملک و آپارتمان معامله 🧞‍♀جذب پول و رونق کسب و کار 🧞‍♀گره_گشایی در مشکلات زندگی 💥جهت عضو شدن و دیدن رضایت مشتریان روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://t.me/telesmohajat 🔷همین الان پیام بده👇⁹🦋 ارتباط مستقیم با استاد سید حسینی 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730 ☯ @telesmohajat
إظهار الكل...
اخذ مدارک دانشگاه آزاد واحدهای معتبر تهران کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا با استعلام Telegram : 👇👇👇👇 @irantahsilatorg4 Instagram : 👇👇👇👇 H⁹ Https://instagram.com/irantahsilat.org4
إظهار الكل...
❇️هر واحد کامپوزیت تا ۷۰ درصد تخفیف❇️            ❇️مواد نانو سرامیک❇️ ☑️ ۱۰ سال پالیش رایگان ☑️ ژاپنی و آلمانی و سوئیسی ☑️ بدون تراش ☑️ اقساط بدون سود 🅾ویزیت و مشاوره رایگان : 👇👇 📲 tel: 09925002035 👨‍⚕ نمونه کار ها 👇🏼h9 https://t.me/dental_beauty_center https://t.me/dental_beauty_center
إظهار الكل...
💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋 #پارت849 #پرستار_شیطنت_هایم انگار اصلا دیگه حواسشون پرت شد که زنک زدن، صدرا به سارا گفت: - حسود؟ الان اون ماهیه رو بیشتر ازتو دوست داره، حواست باشه دیگه باباام بدرد نمیخوره من فقط مرد توام. سارا جواب داد: - اینطوری نگو بابا هنوزم دوستم داره، بعدم باید بهش بگیم مامان... نه ماهی. - اتفاقا میخوام بهش از این به بعد بگم مارماهی. داریوش از اینور اخطارگونه گفت: - صدرا! صدراام پررو پررو جواب داد: - مگه دروغ میگم؟ از دیشب یبار زنگ زدی بپرسی ما زنده‌ایم یا مرده‌ایم؟ داریوش محکم گفت: - یه شب نبودم باز سریال دیدی؟ صدای قورت دادن اب دهن صدرا تا اینطرفم اومد. یه قلوپ نوشابه خوردم، خندم گرفت. این بچه کوچیک‌ترین چیزا روش تاثیر میذاشت جوگیرش میکرد. رو به داریوش با خنده زمزمه کرد: - شانس بیاریم سریال جنایی و صحنه قتل نبینه، وکرنه تا یکی رو نکشه ولکن نیو - بابا سوال منو با سوال جواب نده من خودم اند این چیزام. اند؟ الله اکبر واقعا سریال دیده بود. - صدرا! صدرا رو به سارا گفت: - معلوم نی از دیشب چیکارا کردن، شاید دعا خوندن نی نی‌دار شدن، حالا تو طرفداریشون رو کن. سارا دیگه داشت گریه میچفتاد. https://t.me/+zPEm4VgaweBlMDQ8 https://t.me/+zPEm4VgaweBlMDQ8 همگی عضو شین #رمان_دوم_نویسنده_پرستارشیطنتهایم ❤️👆
إظهار الكل...