cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

مجله خانـــؤاده سبــــز 🍃

مشاركات الإعلانات
674
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-227 أيام
-22130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

شخصی خرِ لاغر و ضعیفی داشت که به قصدِ فروش به بازار میبرد و از استثنایی بودن خرش میگفت و فریاد میکشید تا خریداری پیدا شود. در همان موقع ، شاه با وزیر خود از محل رد میشد. چون تعریف و توصیف های صاحبِ خر به گوشش رسید ، نزد او رفت و پرسید : قیمت این خر چند؟ صاحبِ خر که متوجه شد با شاه و وزیر روبرو است ، گفت : پنجاه هزار سکه شاه متعجب شد و پرسید : چرا این قدر زیاد؟ خر با این قیمتِ زیاد چه حسن خاصی دارد؟ صاحب خر گفت : جناب ، این یک خرِ معمولی نیست. وقتی سوارش می شوید مقابل خود مکه و مدینه را می بینیدو بسیاری مناظر زیبای دیگر شاه که هم‌ متعجب شده بود و هم باور نمیکرد ، به صاحبِ خر گفت : ببین ، اگر بدانم با ما بازی کرده ای و ما را دست انداخته ای ، بد خواهی دید پس شرطی می گذاریم. اگر حرفِ تو درست بود ، من برای این خر یکصد هزار می پردازم. اما اگر نادرست بود ، تو را سر می ُبرم. آنگاه به وزیرِ خود اشاره کرد که روی خر سوار شود. وقتی وزیر میخواست روی خر سوار شود ، صاحبِ خر گفت : ببین جناب وزیر ، چون مکه و مدینه جاهای معمولی و عادی نیستند ، اگر آدم ناپاک و گناهکاری باشی هرگز نمیتوانی آنها را ببینی. مکان های پاک به آدم های گناهکار نشان داده نخواهد شد. وزیر صاحبِ خر را کنار زد و روی خر سوار شد. اما هیچ چیزی ندید. با خود فکر کرد که اگر بگوید چیزی ندیده ، نتیجه این می شود که او ناپاک و گناهکار بوده است. برای همین ، فریاد کشید : سبحان الله! ماشاءالله! چه منظره زیبایی! شاه باورش نمی شد. وزیر را گفت : فوری پائین بیاید تا خودش روی خر سوار شود. وقتی شاه روی خر سوار شد ، همچنان چیزی ندید. گروه بزرگی از مردم هم جمع بودند تا دیده ها و واکنشِ شاه را ببینند. شاه با خود اندیشید اگر بگوید چیزی ندیده ، مردم خواهند گفت که شاه ناپاک و گناهکار بوده اما وزیر آدم پاک و درستکاری هست و ممکن است او را بردارند و وزیر را بجایش بنشانند وآنگاه کارِ شاه تمام است. با همین تصور ، با گریه فریاد کشید : وای خدای من! سبحان الله! عجب صحنه ای. عجب مکانی! عجب جایی! آه بهشت... شاه با صدای بلند اضافه کرد : وزیر به اندازه من پاک و بی گناه نبوده است. او فقط مکه و مدینه را دید. اما من بهشت را نیز می بینم. شاه هنوز از خر پائین نشده بود که مردم عوام به خر هجوم آوردند. یک نفر خر را لمس می کرد ، یک نفر خر را می بوسید ، دیگری از موی خر چیزی می گرفت که تبرک است‌، آن یکی دُم خر را به زخم و بدنش می مالید. کار به جایی رسید که همانجا بنام خر عمارتی ساختند و ماجرا را به مردمان دیگر نیز جار زدند مردم گروه ، گروه به دیدارِ الاغ میآمدند نمی‌دانم به نیرنگ ملا و ریاکاری شاه و وزیر بخندم یا به ابلهی و خرافه پرستی مردم نادان گریه کنم. چشم و عقلت را مپوشان!!! 🆔 @Kh_Sb 💯
إظهار الكل...
👍 2
داستان درماندگی آموخته شده ‌💎تقریبا هیچ روانشناسی تودنیا نیست که مارتین سلیگمن رو نشناسه. برنده جایزه نوبل و مبدع یک آزمایش خیلی خیلی جالب! سلیگمن 20 تا سگ رو از نوزادی داخل یک قفس انداخت و اون قفس پدالی داشت که وقتی سگها فشارش میدادن، در قفس باز میشد و اونها برای دستشویی کردن، از قفس خارج میشدن‌‎ یه روز سلیگمن10تا ار این20تا سگ رو از این قفس خارج کرد و وارد قفس دومی کرد، که اون قفس هم پدال داشت، اما در قفس رو قفل کرد. سلیگمن روزی3بار به قفس شوک میداد سگها وقتی شوک رو میدیدن پاشونو رو پدال فشار میدادن اما در قفس باز نمی شد.‌‎ اونها خودشون و به درو دیوار میزدن اما خیلی زود فهمیدن که پدال کار نمیکنه و باید وسط قفس بمونن و به جای اینکه خودشون و به درو دیوار بزنن، شوک رو تحمل کنن. بعد از یکماه سلیگمن، این10تا سگ رو پیش10تا سگ اول برگردوند. و حالا به قفسی که20تا سگ داخلش بود شوک وارد کرد‌‎ فکر میکنید جیشد؟ به محض اینکه شوک به قفس وارد شد10تا سگ اولی بلافاصله پدال رو فشار دادن و از قفس اومدن بیرون. اما10تا سگ دومی، با اینکه میدیدن این بار پدال داره درست کار میکنه، از قفس خارج نمیشدن و شوک رو تحمل میکردن!‌‎ اینجا بود که سلیگمن یکی از بزرگترین نظریه روانشناسی خودش رو داد. بنام "درماندگی آموخته شده". یعنی چی؟ یعنی وقتی یک نفر تو زندگیش یک مدت رنج بکشه و کاری از دستش برنیاد، از یه جایی ببعد باور میکنه کاری از دستش برنمیاد حتی اگه کاری از دستش بر بیاد‌‎ خودمونیش اینکه: باور میکنه بدبخته و این بدبختی حقشه هر کدوم از ما تو زندگی درماندگی های آموخته شده ی خودمون رو توی یه سری زمینه ها داریم. -درماندگی آموخته شده ی اجتماعی -درماندگی آموخته شده ی فردی. دیدید چقدر راحت به خیلی چیزا عادت میکنیم... به این میگن "درماندگی آموخته شده" یعنی درماندگی که دیگه دردت نمیاد و آموختی چطور باهاش کنار بیای!!! 🆔 @Kh_Sb 💯
إظهار الكل...
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﯿﺒﺴﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﯾﻢ !!! ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﺎﻋﺖ،ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ! ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻡ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺷﺨﺺ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﻋﺪﻡ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ . ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﺤﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ! ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺸﺎﻥﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮﻣﯿﮑﻨﺪ ! ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﻨﺪ ! ﭘﺲ ﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﺽ ﭘﻮﺯﺵ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﺬﻭﺭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ . ﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺎﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﯿﻢ . ﻭﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍﮐﻪ ﺑﺎﻫﻤﻪ ﻋﯿﺒﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ . ﺁﺭﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻧﯿﺴﺖ ! 🆔 @Kh_Sb 💯
إظهار الكل...
خانم از پیرمردِ دستفروش می پرسد: _این دستمال ها دونه ای چنده؟ فروشنده پاسخ می دهد: هر کدوم دو هزار تومن خانم. خانم می گوید: _من شش تا برمی دارم و ده هزار تومن می دم یا نمی خرم و می رم. فروشنده پاسخ می دهد: _اشکالی نداره خانم. با این که سودی برام نداره ولی این می تونه شروع خوبی برای من باشه چون امروز حتی یه دونه دستمال هم نفروخته ام و برای زنده ماندن به پولِ این ها نیاز دارم._ خانم، دستمال ها رو را با قیمتِ دلخواهِ خودش می خرد و با احساسِ برنده شدن، سوارِ ماشینِ شیکِ خود می شود و با دوستش به رستورانی شیک می رود. او و دوستش آن چه را که می خواستند سفارش می دهند. آن ها فقط کمی‌ از غذای خود را می خورند و مقدار زیادی از آن را باقی میگذارند . صورتحساب  را  که ۳۵۰ هزار تومان بود ۴۰۰ هزار تومان  حساب می کنند و به صاحبِ رستورانِ شیک می گویند که بقیه اش را به عنوانِ انعام  نگه دارد... این داستان ممکن است برای صاحبِ رستورانِ شیک، کاملاً عادی به نظر برسد ، اما برای پیرمردِ فروشنده بسیار ناعادلانه است... سوالی که مطرح می شود این است: چرا همیشه هنگامِ خرید از نیازمندان، باید نشان دهیم که قدرت داریم؟ و چرا ما نسبت به کسانی که حتی نیازی به سخاوتِ ما ندارند #سخاوتمند هستیم؟   یک بار مطلبی را در جایی خواندم که می گفت: پدری از افرادِ فقیر، با قیمتِ بالا، اجناس می خرید، هرچند به وسایلِ احتیاج نداشت. گاهی اوقات هزینه ی بیشتری برای آن ها پرداخت می کرد. پسرش شگفت زده  از او می پرسد: "چرا این کار را می کنی بابا؟ 👈  پدر پاسخ می دهد: این خیریه ای است که در عزت پیچیده شده است، پسر. 🆔 @Kh_Sb 💯
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
‌ باورتون میشه ‏این عکس سیاه و سفیده و فقط خط‌های روش رنگی هستن؟ زوم کنید تا ببینید!  
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
یا زیاد بخوانید یا اصلا نخوانید! کسانی که چند کتاب محدود خوانده‌اند به متوهم‌ترین و خطرناک‌ترین انسان‌ها‌ تبدیل می‌شوند، زیرا تعصب شدیدی روی دانش اندکشان پیدا می‌کنند! کارل سیگن
إظهار الكل...
تاسوعا عاشورا تمام شد. به خانه هایتان بروید. مهیا شوید برای همه انچه که بوده اید. حسین را هم درون پستو هایتان پنهان کنید تا سال دیگر . چون علم و کتل ونخل و زنجیرهایتان. اکبر و اصغر و قاسم و عباس را هم! عباس را نه! به کارتان می اید. برای قسم خوردنتان هنگام دروغ. برای گاه خطر هایتان. زمانی که می خواهید سر دیگری کلاه بگذارید وشاهدی می خواهید. فردا صبح هم کرکره مغازه هایتان را بالا بدهید. دربنگاهایتان را باز کنید و یک لایتان را چهار لا حساب کنید. کلاه هایتان را آماده کنید برای اینکه دوباره تا خرخره سر مردم بگذارید. آنچه را این روز ها خرج نذریهایتان کردید. خرج شربت چای مرغ وبرنجتان به یک باره جبران کنید. بروید و حسین و دردهایش را به حال خود بگذارید. 🆔 @Kh_Sb 💯
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
می‌گویند فردا بهتر خواهد شد… مگر امروز، فردای دیروز نیست؟ دیروز چه کردید؟؟ ویکتور هوگو
إظهار الكل...
جَفر ﻫﻰ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺍﺵ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻣﻴﻜﺮﺩﻩ ... ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﻫﻢ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻘﺼﺮ ﺍﻭﻥ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍٓﺧﺮ ﺳﺮ ﺍﻓﺴﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻪ : ﺍﮔﻪ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻛﻨﻰ ﮔﻮﺍﻫﻴﻨﺎﻣﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﻃﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎﺯ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻣﻰ ﻛﻨﻪ ﺍﻓﺴﺮﻩ ﻣﻴﮕﻪ : ﺑﺎﺯ ﻛﻪ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻛﺮﺩﻯ ! جَفر : ﺟﻨﺎﺏ ﺳﺮﻭﺍﻥ ، ﻭﺟﺪﺍﻧﺎً ﺍﻳﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﻦ ﻣﻘﺼﺮ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﭼﺮﺍﻍ ﺯﺩﻡ ﺑﺮﺍﺵ ، ﺑﻮﻕ ﺯﺩﻡ ، ﺳﺮﻣﻮ ﺍﺯﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍَﻭﺭﺩﻡ ،ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ ، ﻧﺮﻓﺖ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻓﺴﺮﻩ ﺭﻭ ﻣﻰ ﻛﻨﻪ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻭ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﻪ : ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻪ ؟؟؟؟ ﻃﺮﻑ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻯ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﻭ ﺗﻮﻯ ﮔﭻ ﻣﻴﮕﻪ : ﻭﺍﻟﻠﻪ ﭼﻪ ﻋﺮﺽ ﻛﻨﻢ ﺟﻨﺎﺏ ﺳﺮﻭﺍﻥ .... ﻣﻦ ﺗﻮﻯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ؛ ﺍﻳﻦ ﺍٓﻗﺎ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ !!!😂😂
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
آدم بودن عبارت قشنگیه چون فرقى بین زن و مرد نمیزاره قلب و مغز آدمها جنسیت نداره... اوریانا فالاچی
إظهار الكل...