cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

بی صدا شکستم💔

إظهار المزيد
إيران390 589لم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
120
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

ایوای شماها هنوز زنده اید
إظهار الكل...
♨️پسری که از دختری به ناحق انتقام گرفته ولی می فهمه دختره هیچ تقصیری نداشته.....♨️🥲 https://t.me/joinchat/zgDIIV5FoLRiZTk0 بعد از چند سال #دوری بلاخره پیداش کرده بودم روزهایی که #شکنجش می کردم دلم داشت آتیش می گرفت ولی هر روز #ترسم این رو داشتم که ازم فرار کنه #فکر میکردم فقط برای #انتقام این کارو می کنم ولی نه من #عاشق شده بودم، عاشق #مظلوم ترین دختر دنیا... در حیاط خونه #قدیمی رو زدم، بعد از چند دقیقه خودش با چادر گلگلیش وقتی که سرش زیر انداخته بود جلوی در اومد. _بله بفرمایید. با دستام در رو کمی هول دادم و هیبتم جلوی در ظاهر شد. سرش رو بالا گرفت و من رو دید، دستش رو جلوی دهنش گرفت و بیشتر در رو فشار داد. _تروخدا برو، لطفا برو. _کجا برم قوربونت برم تازه پیدات کردم. _برو تروخدا آشور از اینجا. _ای من به قربون صدای #نازت که من رو صدا می زنی باهاش. داشت دیگه به گریه می افتاد که.... _#مامانی دوجا لفتی؟ با دیدن #پسر بچه کوچک که ترنم رو صدا می زد دیونه شدم، پسر بچه خودش رو پشت چادر مادرش قایم کرد. دادزدم و گفتم: _بخدا خودمو و خودتو #آتیش می زنم اگر بهم #خیانت کرده باشی.... با لکنت زبانی و بغض گفت: _این..‌. بچه حاصل.... تجاوز... تو...آشور.... خان‌‌‌‌.... داشتم می مردم تو این برزخ به بچه نزدیک شدم و ...‌. https://t.me/joinchat/zgDIIV5FoLRiZTk0 وای چی میشه ادامه اش؟ در گذشته مگه دختره رو چی کار کرده؟🤭😱♨️ https://t.me/joinchat/zgDIIV5FoLRiZTk0 #پارت_آینده #پارت_واقعی
إظهار الكل...

دختره عاشق یک دختر دیگه شده و وسط کلاس بهش پیام میده میخوامت و...😳❌ 💦🔥 #پارتی_از_آینده 🔥💦 استاد داشت حرف میزد و من هیچی از حرف هایش نمیفهمیدم. وقتی به دیشب توی بغل او روی تخت فکر میکردم، حالم خراب میشد و دلم الان فقط خودش را میخواست. از زیر میز به کیانا پیام دادم: الان دلم فقط تن تو رو میخواد! 🤤💦 چند دقیقه بعد جواب داد: اجازه بگیر بیا دستشویی. سریع اجازه گرفتم و خودم را به دستشویی رساندم. جلوی آینه ایستادم و آبی به صورتم زدم که یکهو در دستشویی محکم کوبیده شد و کیانا وارد شد. در را پشت سرش قفل کرد و من را به دیوار کوبید. عصبی زیر گوشم گفت: گفتی تن کیو میخوای عوضی؟! 🔞 با ناز پشتم را به دیوار مالیدم و نالیدم: تو رو! وحشی شد و خشن شروع به بوسیدن لب و گردنم کرد. من هم همراهیش میکردم. بعد از چند دقیقه دستش را از روی کمرم به باسنم سر داد و زیپ شلوارم را پایین کشید. همانطور که لب های داغش را روی گردنم میکشید روی توالت فرنگی من را نشاند و شلوارم را کامل از پایم انداخت. دست از بوسیدنم کشید و رویم نشست. پایین تنه اش که به پایین تنه من خورد، حالم از قبل هم خراب تر شد. 😫❌ آهی کشیدم. کیانا از صدای آه کشیدن من جری تر شد و لباسم را جر داد. تا خواست دست زیر لباس زیرم بندازد، در دستشویی باز شد و صدای منشی آموزشکده آمد: وای دستشوییم ریخت چرا درنمیا.... با دیدن من لخت توی بغل کیانا و آن وضعیتمان جیغ بلندی کشید و رنگ از رویش پرید.😱🚫 کیانا نیشخندی زد و زیر گوشم گفت: پاشو بریم بقیه آه هاتو توی خونه برام بکش جوجو! 🔥💦 زیر هیجده سال جوین نده🔞❌ https://t.me/joinchat/jthahFAt-tAzNGI0 https://t.me/joinchat/jthahFAt-tAzNGI0 https://t.me/joinchat/jthahFAt-tAzNGI0
إظهار الكل...
رمان میخونی لاوم؟!🙈❤️ دلت میخاد شروع کنی رمانای قشنگ بخونی ولی نمیدونی از کجا ؟!💛🐥 دوسداری رمان با چه موضوعی بخونی!🙊👇🏻 رمان خونا دستا بالا😍🙌🏻
إظهار الكل...
عاشقانه🤤
جنایی😨
ترسناک😱
پلیسی🚓
همخونه‌ای🏠
طنز😂
انتقامی🥲
معمایی❣
اجتماعی🤞🏼
تخیلی🧛‍♀
پزشکی💉
غم انگیز🥲
کلکی😀
ازدواج اجباری😕
Join💕
#رمانی_که_کل_تلگرام_رو_ترکوند 😱♨️ #پارتی_از_رمان 💢‼️ ➖➖➖ #اشک تویِ چِشمام #حلقه میزَنه وَ رُومیکنم سَمتِ #محسن : تُو وَسیلهِ #انتقام اینا اَز مَن بُودی؟ ارِه #محسن؟ مُحسِن : #کیمیا... مارُو #تنها میزاری؟ _هَمِه اینایی کِه #شنیدی دُرِسته ارِه #دریا مَن میخواستَم با #شکستن دلِ تُو #زخم کیمیا رُو #خوب کُنَم وَلی نَتُونِستم... #عاشقت شُدَم هق میزنَم : #وظیفه تُو خِیلی خُوب #انجام دادی مُحسِن! خِیلی خُوب تُو #نقشت فرُو رَفتی #میدونی... مَن فِکر میکردَم واقَعا #عاشقمی!:) _میدُونم #خواسته زیادیِه وَلی مَنُو #میبخشی؟ +#خدافظ مُحسن با سُرعَت اَز اُتاق #میزنم بیرُون کِه #رها با دیدنِ چِهرهِ #اشک آلودم سَمتَم میاد کِه... https://t.me/be_soy_to https://t.me/be_soy_to #ظرفیت_فقط_هشت_نفر 🥱✂️
إظهار الكل...
هیلدا درخشان بعد سال ها میاد دنبال سهمش از عمارت بزرگ خان تا اینکه با کیارش پسرخان رو به رو میشه و.....😈🔞🤤 🔞‼️این رمان دارای صحنه های باز می‌باشد‼️🔞 از زبان هیلدا : نفسای داغش روی گردن باعث بالا رفتن ضربان قلبم شده بود ، یکی از دست هاشو برد لای پام و ب*هشتمو لمس کرد . تلاشم برای جداکردنش از خودم بی فایده بود ! خواستم فریادی بزنم که لبام قفل لباش شد . ب*هشتم خیسِ خیس شده بود و هر لحظه تنم داغ تر می‌شد . هیچی دست خودم نبود . بعد از چند دقیقه با احساس کلفتی بین پاهام دادم هوا رفت که کیارش با تودهنی صدامو خفه کرد . از درد توی شکمم به خودم می‌پیچدم که کیارش فریاد زد : ناله کن هیلدا ، ناله کن....🤤هنوزم مثل روزای اول تنگی عشقم🤭🔞 کیارش پسر خان بزرگه که هیچ دختری زنده از زیر دستش بیرون نیومده🤤🙄😈♥️ #زیر_18_سال_جوین_نده🔞 #دارای_صحنه_های_باز🔞 https://t.me/joinchat/fmgbhAkhqs9mOTY0 خواندن این رمان برای افراد زیر 18 سال توصیه نمی‌شود‼️‼️ https://t.me/joinchat/fmgbhAkhqs9mOTY0 کیارش خان روی هیلدا کراش می‌زنه و قبل عقد ....🤤
إظهار الكل...
_ #آییییییی درش بیار...#درش بیار #درد داره💦💦 محمد با کلافگی گفت : د توله سگ یع دندون به جیگر بزار این لامصبو بکنم تو🥵💦 آتریسا با زاری گفت : یکم کرم بمال بهش راحت بره تو😓♨️ با اعصبانیت چشمامو بستم دستگیره‌ی درو محکم توی مشتم فشار دادم 😰‼️ محمد : پس دارم چه غلطی می کنم آتریسا با ترس گفت : بدو تا رادین نیومد فقط😈🔥 در رو با عجله باز می کنم آتریسا با ترس می پره بالا و محمد از ترس فریادی می کشه با اعصبانیت فریاد می زنم : اینجا چه خبره ؟ محمد از فریادم شونه هاش می پره بالا انگشترو پرت می کنه تو بغل آتریسا : گندش بزنن که نرفت تو 🍌💦🍌💦🍌💦🍌💦🍌💦🍌💦🍌💦 #جررررررررر🤣🤣 #انقدر_بکن_بکن_فقط_بخاطر_انگشتربود 🤭🤣⚠️ #بیچاره_رادین 😂🤦‍♀ https://t.me/joinchat/SEh8vtm1qFKNhFq8 https://t.me/joinchat/SEh8vtm1qFKNhFq8
إظهار الكل...
با چشای اشکیم به کامران نگاه میکنم _ کامران من #بچه میخوام . هرکی میبینه هی میگه هنوز بچه دار نشدین _خب بگو کامران بچه #نمیخواد _ به مادر خودت چی #بگم ؟ اون که میدونه تو چقدر بچه #دوست‌داری _ باشه #اشکاتو پاک کن _ ولم کن توروخدا #فریاد کشید _ بخاطر بچه اینطور #میکنی ؟ باشه #حامله میشی بعد از حرفش پرتم کرد رو تخت و ... https://t.me/joinchat/VO9HA_cS6tAyZmVk
إظهار الكل...
ساز زندگی . سوزان شه پیری

°• ○●°• ○● ﷽ ●○•° ●○•° سوزان شه پیری #ساززندگی #عشق.نامرد پیج اینستا و عکس شخصیت ها

https://instagram.com/roman.sozan?utm_medium=copy_link

👑پایان خوش👑

دختره میخواد بچه شو سقط کنه که پدر بچه از راه میرسه🤯🙊 این رمان با موضوع متفاوتش غوغا کرده🤫 https://t.me/joinchat/UM2O0nKOhS9lMjNk ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ آروم روی تخت دراز کشیدم دکترو برگشت سمت من و گفت: _مطمئنی دختر جون؟ من حوصله دردسر ندارم از الان بگم بچه ات قلب داره! قطره اشکی از چشمم افتاد هیچوقت فکر نمی‌کردم یه روزی بچه ی خودمو با دستهای خودم بکشم ولی مجبور بودم! مهرسام با من بد کرد . اصلاً وقتی این بچه به دنیا می اومد چی میگفتم بهش؟میگفتم بابات کجاست؟ میگفتم بابات یه قاتله خیانتکاره؟ نه هرگز من نمیذاشتم اونم مثل من به این دنیا بیاد و عذاب بکشه! آروم روی تخت دراز کشیدم با ترس به آمپولی که دست اون زن بود خیره شدم همینکه اومد آمپول رو تزریق کنه در با صدای بدی شکست و بعد صدای فریاد مهرسام توی اتاق کوچیک مطب اکو شد! _زن من کجاست؟! ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ جلد دوم رمان اس اس با موضوعی متفاوت😶❗️ دختری که به خاطر خیانت شوهرش میخواد بچه شو سقط کنه😨🔞 رمان جنایی با قلم متفاوت اگه میخوای بدونی آخر این داستان چی میشه بجوین🥴💦 https://t.me/joinchat/UM2O0nKOhS9lMjNk
إظهار الكل...
رمان #غیرتی میخونی لاوم؟🤤🫀
إظهار الكل...
یپ🍓
جوین🍓
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.