✥تلــخی✥

سلام..🙂✨ باید چند جمله که چند روزه دارم بهشون فکر می‌کنم رو براتون بنویسم! - دیگه نمی‌خوام رمان رو ادامه بدم! به چند دلیل که در ادامه دلیل هامو می‌خونید! - اولین دلیل نظر ندادن شماست! یک نویسنده بدون داشتن انرژی نمی‌تونه ادامه بده! - دومین نکته، موضوع وقتِ! من توی دوره ای از سن و زندگیم هستم که وقت زیاد ندارم و درس و.. خیلی زیاده! - رمان رو آفلاین می‌نویسم شاید پی‌دی‌اف رو بتونید از انجمن نوهشتیا دانلود کنید. - یا شاید هم چند سال بعد آنلاین شروع کنم به نوشتن! - مرسی که تا اینجا باهام همراه بودید، متاسفانه من نتونستم مثل بعضی از نویسنده ها باهاتون با خوشی خداحافظی کنم!🙂✨ #ادنا_ب

سلام..🙂✨ باید چند جمله که چند روزه دارم بهشون فکر می‌کنم رو براتون بنویسم! - دیگه نمی‌خوام رمان رو ادامه بدم! به چند دلیل که در ادامه دلیل هامو می‌خونید! - اولیا دلیل نظر ندادن شماست! یک نویسنده بدون داشتن انرژی نمی‌تونه ادامه بده! - دومین نکته، موضوع وقتِ! من توی دوره ای از سن و زندگیم هستم که وقت زیاد ندارم و درس و.. خیلی زیاده! - رمان رو آفلاین می‌نویسم شاید پی‌دی‌اف رو بتونید از انجمن نوهشتیا دانلود کنید. - یا شاید هم چند سال بعد آنلاین شروع کنم به نوشتن! - مرسی که کا اینجا باهام همراه بودید، متاسفانه من نتونستم مثل بعضی از نویسنده ها باهاتون با خوشی خداحافظی کنم!🙂✨ #ادنا_ب

- یه جا پدر ژپتو به پینوکیو می‌گه، پینوکیو چوبی بمون، آدما سنگی ان، دنیاشون قشنگ نیست..! پس توهم همینطوری بمون عسل دوست ندارم مثل اون مردم بیرون کثیف بشی.! #دیالوگ_تایم📽 #آشام_جابری🤍 #تلخی🪐 #ادنا_ب✨ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - @roman_edna_b♾ - - -- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

#Part_257 #sahra +پویان من عاشقتم! باتمام بی رحمی و نفرت غرید : _ولی من نیستم با چشم هایی که اشک جمع شده بود و قلبی که در حال ایستادن بود گفتم : +اما دوستم داشتی!عاشقم بودی پوزخندی زد . _شاید شونه ایی بالا انداخت و گفت : _اگرم دوست داشتم اشتباه بود ،شاید فقط برای تن و بدنت بهت وابسته بودم .. کنترلم رو از دست دادم و سیلی به گونه ی زیبایش زدم .. با چشم های قرمز و عصبی سمتم حمله کرد و به دیوار پشت سرم چسبوندم و با دست هاش سعی در خفه کردنم رو داشت .. _هرزه اشغال روی من دست بلند میکنی؟فک کردی واقعا عاشقتم ،اونم با اون دوقلوه های 3ساله ات و شوهر حرومیت ..تو به من خیانت کردی ،توی نبود من با دشمن من ریختی رو هم ..حالا هم ازش بچه داری پرتم کرد کف زمین که اخی گفتم و با صدایی که میلرزید و اشک روی گونه هام جاری بود گفتم : +بچه ی خودته بی وجدان ،دوقلوه ها بچه ی خودتن ..از خون تو هستن ،وقتی رفتی من اون رو یک ماه بود حامله بودم .. و جلوی چشم های متعجب و ناباورش از حال رفتم و لحظه اخر صدای فریاد اون بود که توی سرم پیچید ... ♨️♨️♨️♨️♨️😭😭🙈 https://t.me/joinchat/tTjJ2ZJwcfkyNTJk 😱😱😱😱 میخوای بدونی چه اتفاقی برای این دو عاشق افتاده که باعث جدایی شون شده ؟پس با زدن روی لینک زودی جوین شو و 300پارت اماده رو یک جا بخون https://t.me/joinchat/tTjJ2ZJwcfkyNTJk #پلیسی#ممنوعه#عاشقانه 😍😍🤩🤩🥺🥺🙈🙈😱😱

#New_part🔗 @roman_edna_b🤍 - - -🌻 - - - یعنی کیه پشت در؟😬🤫 توجه کردید دارم مرتب براتون پارت می‌زارم؟🤔 راه ارتباطی ارتباطی با نویسنده🧸 ••منتظر نظرات زیباتون هستم•• 🌼https://t.me/BiChatBot?start=sc-318708-Vyp8o5d جواباتون✨ @nashenas_edna

#پارت_39 •🤍🦋• بعد از پرو تور از بوتیک اومدیم بیرون تا بریم برای آرشام کت و شلوار بگیریم. •••• - وای خدا فلج شدم انقدر که راه رفتیم! - وای عسل چقدر نِق می‌زنی تو! - دنیا! خسته شدم از ساعت ۹ صبح بیرونم تا الان ساعت ۷ بعد از ظهر! - صبا! صبا بیا یکم برقصیم این عسل حالش جا بیاد! •• به مسخر بازی شون می‌خندیدم، که از پشت دستی رو چشم هام نشست! دستش رو لمس کردم که؛ - واااای! طناز! بلند شدم و بغلش کردم. ••• ───┤🎵‌🎼 ├─── پس زمان حالتو خوب بچسب دو تا جدی دو تا بازیگوش توی مهمونی میگن تاسی کوش انقدر شامپاین رومون پاشیدن انگار سه تایی گرفتیم حاجی دوش دارن خالطورا فاز یاکوزا ناموسا با دوستام میام کارتلی دستم سائوزا سائوزا سائوزا دارن خالطورا فاز یاکوزا ناموسا با دوستام میام کارتلی دستم سائوزا سائوزا سائوزا ریز میان عین مارموزا مارموزا مارموزا دارن خالطورا فاز یاکوزا یاکوزا یاکوزا با یه سی دویس خیلی جمع و جور میرسم میکنم پکو رو میگم نرو زود لا این جک و جونورا خوبم پیدا میشه تک و توک تاسی میاد دستش جانی قرمز چرا آبی نیست په حاجی لیبل نداده مگه خب همه کشو چرا نمیگیری بقیشو سپی بیزنس همینه رویَشو دادا علفتم بالاست هزینشو ───┤🎵‌🎼 ├─── چهارتایی داشتیم با اهنگ قر میدادیم! که با صدای در مکث کردیم!

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ سلام دوستان🧡 این چنل برای این زدیم که آمار چنلهامون بالا و بالاتر بره پس باما همراه باشید🌿🤍 https://t.me/joinchat/TzBBwhc4iMozMGVk

رٓمٰـــــاْنّ جُـــدیـٓـــد وُ جَــــذٔابٖ #سلنا_شمس آریـــانـــا🔥🔞 #عـاشـقـانـه_هــات_اربـــابــی_صـحـنه_دار🔥💋 #پــارت_۱ " رایا " با #نفس نفس از روی تن #خیس عرق فریال بلند شدم و #لباسامو که هر کدوم طرفی پرت بودن رو برداشتم .. فریال توی خودش #مچاله شده بود و از #درد ناله می کرد ... با دیدنم #بغض کرد و گفت : - رایا .. #درد دارم ‌... توروخدا تنهام نزار پوزخندی زدم و گفتم : - به #درک که درد داری ... هنو مونده تا درد بکشی #هرزه قبل از اینکه فریال چیزی بگه از اتاق خارج شدم و به سمت پله ها رفتم ... مامان با #دیدنم باتعجب از کنار مهمونا بلند شد و به سمتم امد : - رایا تو اینجا چیکار میکنی ... باید پیش #زنت باشی با اخم و عصبانیت غریدم : - دیگه پسری به اسم #رایا نداری مامان بهت زده بهم خیره شد که از کنارش گذاشتم و به سمت خروجی #عمارت قدم تند کردم .. رمان های سلنا شمس : #معشوقه_من♨️ #معشوقه_رسام💋 #آریانا جدید🔞🔥 https://t.me/joinchat/cj6ltbZ2UPowNjlk ارباب رایا شب عروسیش میفهمه .. 🙊🔞❌

از گلوم میگیره و پرتم میکنه عقب تر خودش میاد جلو بدنشو مماس #تن برهنم میکنه نگاهش میترسونتم گریه میکنم و هولش میدم من نمیخواستمش الان بیشتر از همیشه از #عشق بچگیم میترسیدم -همکاری کن تا اذیت نشی حنا. گردنم و لایه دستای بزرگش میگیره و فشار ارومی میده با چشمایه سرخ شدش نگاهم میکنه -جسم و روح تو از بچگی مال من بود اشتباه کردی منو سه سال از حقم محروم کردی. گوشم پر شده بود از شنیدن صدای شکستن قلبم ولی صداش حتی به گوش آرشی که با بی رحمی تمام بدنم و تصاحب کرده بود نمیرسید. https://t.me/joinchat/lqKG5unetVBkN2M0