cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

﴿༻قاتل شب✧کوچه بی نام و نشون༺﴾

روند پارت گذاری رمان قاتل شب : هر روز به جز جمعه ها یک پارت روند پارت گذاری رمان کوچه بی نام و نشون : روز های فرد یک پارت لینک ناشناسم https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1722964-2xniYdl لینک چنل https://t.me/+1cQCrch0K7ZmOGZh

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
2 912
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-407 أيام
+10930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
00:04
Video unavailable
🔞کانال پ*ورن زدیم 👇🏿 🔞ارشیو #شب‌جمعه‌ای میخوای😈👇🏿 ❌فیلم از کص👅لیسی Lesbianها🐚💦 📤مشـ ـاهـ ـده فـ ـیـ ـلم📤 ❌ فیلم از GAYهای ک🍑ون گشاد🍆🔥 🏳‍🌈https://t.me/+lF8GV17ZNEs3Yzc0 🏳‍🌈 ⬛️دنبال فیلم های خشن ارباب و برده هستی پیدا نمیکنی⁉️🔗😈 👇 🏳‍🌈https://t.me/+lF8GV17ZNEs3Yzc0 🏳‍🌈 ۳ پاک شه 🌞
إظهار الكل...
animation.gif.mp40.36 KB
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
تک دختر یه باشگاه بوکس مردونه بودم🔥 نگاه همه مردا دنبالم بود ولی کسی جرعت نداشت بیاد جلو چرا!؟ چون می دونستن من مال اونم مال کمیل مالک سگ اخلاق و سک..سی باشگاه😈👄🎀 شرطبندی تو رینگ بوکس سر یه دختر..‌. _اگه کمیل ببره دختره رو لخت چهار دست و پا وسط رینگ‌ نگه میدارم بکنتش... ولی اگه کمیل ببازه خودش باید بکشه پایین چهار دست و پا وسط رینگ‌ اون دختر با دیل*دو بکنتش....♨️💦💯 لخت تو باشگاه مردونه نچرخ تخم سگ نمی بینی همه می خوان قورتت بدن❌ بی توجه به کمیل حوله رو باز کردم کنترل شو از دست دادو حمله کرد سمتم🍭🍒🍓 https://t.me/+Rx960bS_ITAzMjU0 https://t.me/+Rx960bS_ITAzMjU0 ۱۲ ظهر پاک شه 🌞
إظهار الكل...
animation.gif.mp40.36 KB
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
تو شرکت باهم رابطه دارن!🔞💦 https://t.me/+uMvDixrOQQkyNzdk #انگشتم رو روی دکمه‌های #پیراهنم کشیدم و موهام رو پشت گوشم زدم. درحالی که با #انگشت‌هام #بازی می‌کردم زیر چشمی نگاهم کرد و گفت: -دختر کوچولوم‌ #شیطون شده؟🍓 لبم رو گاز گرفتم و با #خنده دکمه‌ی اول لباسم و باز کردم و پوست #سفیدم تو دیدش قرار گرفت‌ و بی‌قرار #نزدیکم شد و #خم شد تو #صورتم و گفت: -کوچولو تو شرکتیم‌ #حواست هست؟! خندیدم و روی میز #خمم کرد و..💦 https://t.me/+uMvDixrOQQkyNzdk ۸ صبح پاک شه 🌞
إظهار الكل...
IMG_9806.MP41.67 KB
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
#گی 🏳‍🌈 #امگاورس ❄️ #BDSM 🌚 #پسری که هر شب زیر خواب کلی آدم میشه و از یکیشون.... #پارت_واقعی 🚩❤️‍🔥♨️🔞 نگاهی به سو/راخم کرد ، خشونت وار شروع به دراوردن لباساش کرد و کمرم رو گرفت کشید بالا محکم دی/کشو به سو/راخم میکوبید همون لحظه دی/ک ینفر جلوی صورتم گرفته شد بزور تا ته حل/قم فر/و کرد، #عقی زدم ولی بیشتر فشار داد +اوففف س/وراخش با اینکه اینهمه دی/ک توش رفته بازم #تنگه! بی توجه به حرفم #نیپلامو گیره سنگین #آهنی زد که یهو...... ادامه این رمان هات و فوق س/کسی 👇🏻✨♨️ https://t.me/+JPgE3HoQUhQ3YzRk ۸ صبح پاک شه 🌞
إظهار الكل...
kiss-mannerofdeath.mp40.74 KB
Repost from N/a
پادشاه خشنی که دل به یه فرشته میبنده و برای نگه داشتنش، حامله اش میکنه و بچه اش رو ازش میگیره🥺 https://t.me/+iEIerwLqyfVkMjY0 با بغض گفتم +خواهش میکنم، بزار بچه ام رو ببینم.🥺 پوزخندی زد و ک..iرش رو نشونم داد. بهم با خباثت گفت -اول بابای بچه رو سیر کن، بعد اگر کارت رو خوب انجام دادی، میزارم بچه رو هم ببینی😱 https://t.me/+iEIerwLqyfVkMjY0 ۱۲ شب پاک شه 🌞
إظهار الكل...
Repost from N/a
برای نگه داشتن عشقش، میخواد به زور حامله‌اش کنه😱 https://t.me/+iEIerwLqyfVkMjY0 ک..🍆یرش رو تا ته واردم کرد که از درد جیغی کشیدم. سیلی به رونم کوبید و با خشم غرید -کارت به جایی رسیده یواشکی از قصر فرار کنی؟😡 ک..🍑صم میسوخت و نبض💦 میزد🥺. سرش رو سمت #سiنه ام🍒 اورد و چنان مکی بهش زد که جیغم رفت هوا. با بدجنسی گفت -وقتی وارثم رو تو شکمت کاشتم، میفهمی حق نداری از دستم فرار کنی، فرشته کوچولو.😈 https://t.me/+iEIerwLqyfVkMjY0 ۱۱ شب پاک شه 🌞
إظهار الكل...
Repost from N/a
Photo unavailable
فرشته ای که عاشق یه انسان میشه و ازش حامله میشه و وقتی راز عشق ممنوعه اش برملا میشه... https://t.me/+iEIerwLqyfVkMjY0 دستش لای پام🍑 رفت که تابی به کمرم دادم🫦 و گفتم -وهوک من #حامله‌ام. رابطه برای بچه‌ خوب نیست چسبوندم به دیوار و دامنم رو بالا زد💦. ک....iر🍆 بزرگش رو روی سوراخم گذاشت و گفت +نگران نباش، جوری میکنم که به پسته کوچولوم آسیبی نرسه. با ورود کل حجمش به بهشتم، از لذت ناله ای سر دادم و... https://t.me/+iEIerwLqyfVkMjY0 ۹ شب پاک شه 🌞
إظهار الكل...
جیکو مظلوم
إظهار الكل...
#پارت۴۹ « نگاهی به گذشته » همان لحظه صدای میو کردن های جیکو به گوش آن دو رسید و بعد جک دهان باز کرد و گفت : جیکو هم داره قول میده که گربه خوبه باشه . اریک لبخندی به جک زد .  از وقتی که با جک آشنا شده بود زندگیش از اون رنگ سیاه در آمده بود و رنگ های شاد و روشن به خودش گرفته بود و اریک به شدت از این زندگی راضی بود و خوش حال بود که اون روز به خاطر جیکو به پارک رفته بود . اریک در حالی که سعی می کرد آروم و آهسته قدم بگذارد تا جیکو جا نماند به سمت پارکی که نزدیک خانه اش در کانادا بود می رفت . وقتی که به پارک رسید نگاه کلی به پارک کرد ، پارک شلوغ بود و سگ ها و گربه های زیادی در حال بازیگوشی بودند و جیکو هم با دیدن این صحنه با خوش حالی هی میو میو می کرد و سعی می کرد خودش را از قلاده آبی رنگ خلاص کند . اریک لبخندی به جیکو بی طاقت زد و گفت : جیکو آروم باش پسر الان می ریم پارک . و بعد به سمت ورودی پارک رفت و واردش شد و به بخشی از محوطه که مخصوص حیوانات بود رفت و بعد قلاده جیکو رو باز کرد و جیکو با ذوق به سمت سگ و گربه های دیگر رفت . و بعد اریک به سمت یکی از نیمکت های سبز رنگی که در پارک بود رفت و بر روی آن نشست و کتابی از توی کیفش در آورد و بعد شروع به مطالعه آن کتاب کرد . چند دقیقه ای گذشت و اریک هنوز مشغول خواندن کتاب بود که صدای جیغ و فریاد جیکو و صدای پارس چند تا سگ به گوشش رسید و بعد با عجله کتاب را بر روی نیمکت گذاشت و به سمتی جایی که صدای جیغ داد جیکو ازش می آمد رفت .  و اریک با دیدن اینکه چند تا سگ در حال تعقیب جیکو هستند و جیکو هم با داد و فریاد و میو میو کنان به سمت یکی از نیمکت های سبز رنگ فرار می کرد متعجب شد . همان لحظه جیکو بلاخره بعد از کلی دویدن به نیمکت رسید و با سرعت به بغل پسری که روی نیمکت نشسته بود و گوشی دستش بود و اصلا حواسش به اتفاقات دور اطرافش نبود پرید و اون پسر هم بخاطر همین جیغ نسبتاً بلندی زد و بعد سرش را به سمت پایین خم کرد و پسر با دیدن آن گربه ترسیده ای که بر روی پاهایش می لرزید تعجب کرد و به زور دهان باز کرد و گفت : هی فسقلی چی شده ؟ چرا می لرزی ؟ جیکو میو مظلومی کرد و بعد نگاهش رو به سمت دیگری داد و پسر سرش را بالا گرفت و نگاه گربه را دنبال کرد و با دیدن سه تا سگ که با سرعت داشتن به سمت آن نیمکتی که جیکو و آن پسر بر روی آن نشسته بودند می آمدند و پسر نیز با دیدن آن سه تا سگ در حالی که جیکوی ترسیده رو بغل کرده بود از روی نیمکت بلند شد و با خشم چند تا فریاد بلند به آن سگ ها زد و آن سه سگ که ترسیده بودند به سرعت به سمت صاحب های خود برگشتند .
إظهار الكل...
4
Repost from N/a
#گــی_لاو🏳‍🌈 #اسمات🫧💦 انگشت اشاره و وسط دست دیگرم را به سمت #دهانش می‌برم. -عآ کن عمو ببینه. بالاخره می‌خندد و همین باعث می‌شود که بتوانم انگشتانم را در دهانش #فرو ببرم. -خوب خیس‌شون کن.💦 می‌خواهد عقب بکشد اما با دست نوازش‌گرم بر موهایش، جلویش را می‌گیرم و کنار گوشش زمزمه می‌کنم: دیگه دیره برای عقب کشیدن بیب.😈 این پارت واگعیه کیک نیست‼️😂 کافیه سرچش کنی 354♨️ https://t.me/+29xlD8-61oNjZGZk https://t.me/+29xlD8-61oNjZGZk ۶ پاک شه 🌞
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.