کانال جامع رحمت آباد خوانسار
به کانال جامعِ رحمت آباد خوش آمدید @jameerahmatabad عکس اخبار فرهنگی مذهبی شجره نامه تبلیغ بیانیه ها نظرسنجی مسابقات سوپرایز گردهمایی پیامهای تبریک وتسلیت تماس۰۹۱۲۲۹۸۹۲۸۵گرجی ارسال مطالب👈 @ghasemgorji59 @Mahdi_0046 @srezayat111 @Manavi58
إظهار المزيد1 044
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-17 أيام
+1030 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
وقتی خودم را بهقدر کافی دوست داشتم، و برای سلامت روح، جسم و حال خوبمارزش قائل شدم؛
شروع کردم به ترک کردن چیزهایی که سالم نبودند. یعنی آدمها، مشاغل و عادات و اعتقاداتی که مرا کوچک و حقیر نگه میداشت کنار گذاشتم.
قبلاً فکر میکردم این کار به معنی وفادار نبودن است ولی در واقع این معنای دوست داشتن خود است
#هلن رضایت
گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
لینک دعوت
https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
فرمانداری محترم شهرستان خوانسار
💠باسلام احتراما بعرض عالی میرساند متاسفانه چند مدتی است که مسیر جاده منطقه کوهسار به شهرستان خوانسار در محدوده تقاطع جاده با جاده گلپایگان به خوانسار دوربرگردان جاده که از لحاظ فاصله باتقاطع کاملا استاندارد میباشد بدون درنظر گرفتن حقوق مردم روستاهای منطقه کوهسار مسدود شده است
اگر ازدید تخصصی منافع و مضرات این اقدام بررسی گردد قطعا در نتیجهگیری متوجه میشوید که این کار نه تنها مشکلی را مرتفع نکرده بلکه خسارات ومشکلات بسیار زیادی را برای کلیه وسایل نقلیه بوجود اورده است
اولا مسیر ورودی تا دوربرگردان اول که مسدود شده قانونی و کمترین خطر رادارد وحال اینکه فقط جاده رفت وبرگشت غیر هم سطح میباشد ولیکن با مسدودشدن دوربرگردان یک وسیله نقلیه که میخواهد به شهرخوانسار مراجعه کند باید ۳کیلومتر رفت و برگشت را اضافه طی کند
سوای هزینههای وقت وسوخت و استهلاکی که متحمل میشود متاسفانه دقیقا بعداز پل بزرگ ومهم جاده گلپایگان به خوانسار که ازقدیمالایام پرخطرترین نقطه این جاده میباشد دوربرگردان قرار گرفته
مشکل دوم اینکه دقیقا وسایلی که از مسیر کوهسار به خوانسار درحرکت هستند بار ترافیکی آنها در روزهای تعطیل و خصوصا پنجشنبه و جمعهها به بار ترافیکی بهشتفاطمیه اضافه میشود
سوما دوربرگردان فعلی کمترین فاصله با ورودی شهرک صنعتی خوانسار قرار گرفته که خود به خود به خطرساز شدن این دوربرگردان آن هم بلافاصله بعد از پل دامن میزند و از همه اینها گذشته اضافه کردن شدیدترین شیب جاده خوانسار گلپایگان به تردد اهالی کوهسار که نهایت بی انصافی میباشد و هر راننده میبایست یک و نیم کیلومتر سراشیبی مسیر را بطرف گلپایگان حرکت کند و بعد پس از دورزدن روی پل دوباره یک و نیم کیلومتر سینهکشی جاده را حرکت کند تا به محل قبلی خود برسد
ای کاش فکری بحال این کار غیرکارشناسی بشود لذا از محضر مسئولین مربوطه خصوصا #فرماندار محترم تقاضامندیم موضوع را بررسی وهرچه زودتر نسبت به رفع موانع موجود اقدامات لازم مبذول فرمایید.
🌀باتشکر رونوشت به دهیاران و اعضای شورای روستاهای خُمپیچ رحمتآباد تجره مهرآباد و صفادشت جهت پیگیری و احقاق حقوق مردم منطقه #کوهسار
به نام خداوند ارحم الراحمین
#اخبار_۶۰_شصت_ثانیه_رحمت_آباد
باسلام و درود و حمد و سپاس خدای متعال
قسمت پنجاه و هشتم از مجموعه اخبار ۶٠ ثانیه آبادی را تقدیم شما مینماییم
❤️❤️❤️🌺❤️❤️❤️🌺❤️❤️❤️
امیدواریم گل لبخند همواره بر لبانتان جاری باشد
😊😊😊😊😊😊😊😊😊
دعای هر روز و شب
اللهم عجل لولیک الفرج
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
👍 1
#آموزشهای_روانشناسی
قسمت شانزدهم
"خیانت"
+۱۵
خانم فریبا ایزدپناهی
@F_Epsychologist
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
👍 1
#اطلاعیه #طرح_سراسری_استغاثه
※ برگزاری مراسم دعا و استغاثه به امام زمان علیهالسلام بمنظور تعجیل در امر فرج، همزمان با سراسر کشور
در رحمت آباد مسجد امام زین العابدین (ع)
√ این هفته: جمعه 14 اردیبهشت ساعت 17:30
با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین آقای احمدی
✘ برای اطلاع از نزدیکترین مراسم استغاثه به محل سکونت خود در سراسر کشور، به سایت استغاثه مراجعه فرمایید:
🌐 esteghase.com
👎 4👍 2
چهره معلم با اخلاق و دوست داشتنی روستا
جناب آقای علی حسومی
به همراه دوست خوبم آقا محمد گرجی
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
🥰 1😁 1
﷽
〖 #تقویم_آبادی 〗
🔺 پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔺 2024 برابر با ۲ مه
🔺 و ۲۳ شوال ۱۴۴۵
🔺 x یازدهم رشن رحمت آباد
🪻🪻🪷🪷🪷🪻🪻
🕋اوقات شرعی به افق رحمت آباد
🌠 صبح ۰۳:۴۹
🌅 طلوع ۰۵:۱۹
🏞ظهر ۱۲:۰۵
🌄 غروب ۱۸:۵۱
🎑مغرب ۱۹:۱۰
🌌نیمه شب ۲۳:۲۰
🌦 امروز هوا ابری با بارش پراکنده پیش بینی میشود ولی برای فردا و پس فردا انتظار هوای صاف میرود ، دما هم بین ۶ تا ۱۳ درجه متغیر میباشد.
🌸🌸🌸🌸🌸
شماره کارت های خیریه :
6037/7070/0004/7872
6104/3384/0001/8244
شماره همراه : 09136225556
انجمن خیریه امام علی(ع) 🙏
🌾🌾🌼🌼🌼🌼🌾🌾
✅ کانال مشاغل روستاهای رحمت آباد :
https://rubika.ir/abadi118
❇️ کانال جامع رحمت آباد
https://rubika.ir/jameerahmatabad
خدایا ! شکرت....
بخاطر روزایی که به چیزی که میخواستم نرسیدم و ناشکری کردم ولی ...
بهم نشون دادی اگه به چیزی که میخواستم نرسیدم دلیلی داشته و حکمتی توش بوده ، گاهی تلاشی نکردم که لایق اون هدف و خواسته ای که میخوام باشم ... گاهی تلاشمو کردم اما اشتباه حرکت کردم و خیلی وقتا ناامید شدم.
خدایا ! ممنون بخاطر چیزایی که لایقش نبودم و بهم ندادی ... تا خودم رو به حدی برسونم که لایق اون هدف باشم ...
ممنون که بهم یاد دادی به ایستم و برای هدف هام بجنگم ... شاید هدفی که دارم بازم بهش نرسم اما بازم اینو میدونم هیچ چیز بی حکمت نیست...توکل برخودت...
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
#هلن رضایت 🎤
گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
لینک دعوت
https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
گزارش کوهنوردی و شروع فصل ریواس
(لوآس) 😍
با گزارش زیبای آقای #رستمی
میکس از کانال جامع رحمت آباد
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
❤ 2👎 1😁 1
شعر را خواندم و تمام کردم؛ بعد حاج آقا فرمودند: آقا کمال بعد از ورزش زیارت عاشورا هم میچسبد.
گفتم :بروی چشم.
حاج آقا گفتند : نمیخواهید جمع رو دگرگون کنید، هنوز که کاری نکردید؟ گفتم: حاج آقا صداش در میاد صبر داشته باشید.
زیارت عاشورا خواندیم چای رو آوردیم تقسیم کردیم هر کس لیوان دستش گرفت و نشست سر سفره که یکی یکی بخورند
هر کدام از بچه ها که چای را به دهنشان نزدیک می کردند و می خوردند از جا می پریدند چون چای خیلی تند شده بود.
حاجی خودش هم چای را برداشت یک جرعه خورد، سرش را تکان داد، اما مردانگی کرد و چایی رو تا آخر خورد.
همه بچه ها صداشون در آمده بود، میخندیدند، اعتراض میکردند و دنبال کسی که فلفل توی چای ریخته بود میگشتند.
حاجی قبل از بیرون رفتن، من رو به بچه ها لو داد و خودش دم در ایستاد و گفت: پتو را بیاورید تا یک جشن پتوی درست و حسابی برای آقا سید بگیرید که دیگه فلفل توی سطل چای نریزد.
پتو را روی من انداختند.
حاجی فقط می گفت: یواش بزنید که دیگه فلفل توی چای نریزد.
بچه ها هم از کار حاجی خوششان آمده بود و از ته دل می خندیدند.
بیشتر از همه حاجی از خنده بچه ها لذت می برد .
بعد از جشن پتو ،از آسایشگاه یک بیرون آمدیم.
حاجی اول گفت: آقاجون اذیت که نشدی؟
گفتم :حاجی جان! اول میزنی بعد میگی آقاجون دردت نیامد.
حاجی میخندید و من از خنده حاجی با تمام وجودم لذت می بردم؛
بعد فرمودند: آقا سیدکمال بعدظهر بیا پیش من کارت دارم.
گفتم :به روی چشم
شب من داخل آسایشگاه پشت قفسه قرآن ایستاده بودم.
دو تا از بچه ها باهم صحبت میکردند یکی به دیگری گفت: باید به حاجی بگوییم که یک نفر را انتخاب کند که مثل خود اینها یک خر تمام عیار باشد .
من موضوع رانگرفتم، تا اینکه بعدازظهر حاجی را دیدم
به من گفت: کمال آقا شما باید مسئول ورزش آسایشگاه ۱۶ شوید.
من مات و متحیر به حاجی نگاه میکردم، آنجا فهمیدم که آن خر تمام عیار من هستم .
به من گفت: قبول می کنید؟
گفتم :حاجی جان چاره ای دیگری هم دارم؟ لبخند قشنگی زدند و گفتند: خیر
گفتم : حاج آقا قانون من با دیگران فرق می کند بعد به من معترض نمی شوید؟ گفت : خیر آقا جان
گفتم :حاج آقا به من دو روز فرصت می دهید؟
گفت: بله ، شما حالا بروید و پس فردا همین ساعت همین جا شما را میبینم.
من آمدم و شب شروع کردم به نوشتن یک قانون، چون داخل آسایشگاه آنهایی که ورزشکار بودند و کنگ فو کار می کردند تکنیک های خودشان را روی بچه های ضعیف پیاده می کردند، برای همین وقتی ورزش آنها تمام می شد دعوا راه می انداختند و هر چه را یاد گرفته بودند ، روی این مادر مرده ها پیاده میکردند.
قانون را اینگونه نوشتم :
۱- هر کسی داخل آسایشگاه دعوا کند و یکی از آنها ورزشکار باشد، فقط ورزشکار تنبیه می شود؛ مگر اینکه طرف مقابل هم مقصر باشد.
۲- هر کسی یک چک بزند دوتا چک می خورد و بعد هم باید تا یک ماه نظافت جلوی در آسایشگاه را انجام دهد ،
اگر دو تا چک زده باشد چهار تا چک
میخورد و دو ماه نظافت جلوی در را
انجام میدهد.
من ۶ نفر از بچههای قلچماق را انتخاب کردم که اگر کسی را گفتم بیاید وسط و نیامد او را بیاورند.
شب وسط آسایشگاه داشتم قانون را برای بچه ها می خواندم که انتهای آسایشگاه شلوغ شد ،دعوا شده بود.
یکی از صمیمی ترین دوستان من با یک آدم بد اخلاق و کثیفی بنام حمید درگیر شده بود.
جداشون کردند و من بقیه قانون را برایشان خواندم.
روز بعد یکی از برادرها به نام مش غلام رفته بود و به این دوست من که اسمش ناصر بود گفته بود، شما باید بیایید وسط آسایشگاه ،ناصر گفته بود :هر کاری که بکنید من نمی آیم .
حریفش هم گفته بود: اگر او را بردید من هم می آیم.
من به بچه ها گفتم: اگر ناصر آمد که آمد اگر نیامد به زور بیاوریدش.
به هر حال غروب ناصر آمد پیش خودم و گفت: من می آیم وسط و نمیخواهم حرف تو را زمین بیندازم.
شب داخل آسایشگاه بلند شدم گفتم :دو نفر از هم اتاقی هایمان دعوا کردند لطفاً وسط بیایند.
ناصر تا رسید من دوتا چک محکم خوابوندم زیر گوشش و نفر دوم را هم همینطور
گفتم: از فردا هر دو نفر شما به مدت یک ماه نظافت آسایشگاه را انجام میدهید .
چند نفر از آدمهای دعوایی آسایشگاه، گفته بودند:
سید به رفیقش گفته دعوا کن، تا من ،تو را بیارم وسط و بزنم تا از اینها زهر چشم بگیرم
من دوباره شب آمدم وسط آسایشگاه و گفتم: آقایانی که فکر میکنند من با رفیقم زد و بند کردم اگر مرد هستند دعوا کنند، آن وقت زهر چشم را نشان آنها میدهم .
یکی از این آقایون خیلی ادعایش می شد یک میخ گذاشتم لای انگشتان دستم و صدایش کردم داخل حمام، همین که آمد خدا میداند بدون ذره ای تامل گفت :سید من نوکرتم، چاکرتم، من غلط بکنم که بخواهم توی روی تو بایستم.
ازطرف من و فلانی خیالت راحت باشد.
👎 2👍 1