تولد عِشق|من اگه نباشم

از #درد جیغی کشیدمو در حالی که #بهش فوش میدادم سعی میکردم از خودم #بیرون بیارمش امابا هر #تکونم وحشی تر خودشو #توم فرو میکرد!💦😰 هوارم بالا رفته بود و از درد #نایِ بلند شدن نداشتم - هیش تو که نمیخای #دخترکت آوینارم بیارم؟😹 + آه نه توروخدا - هیش #ناله کن واسم👿💦 #با_دخترش_تهدیدش_میکنه😱🍼 #محدودیت_سنی😒🔞‼️ https://t.me/joinchat/AAAAAFchOALPp56IVjcvaA

#پارت105 یهو سگه کی*رشو واردم کرد که جیغ بلندی کشیدم و با گریه گفتم : خدا لعنتتون کنه عوضیا همونطور که سگه داخلم تلمبه میزد نگهبانا با سینم و لبو گردنم بازی میکردن و ازشون گاز های ریز و درشتی میگرفتن و آرتا و سهیراد با لذت نگاه میکردن #ارباب_برده #صحــنـه_دار https://t.me/joinchat/AAAAAEtOJTLhMc8AqTjmgw

با بغض گفتم : ببشید ددی دیگه خود #ارضایی نمیکنم #ددی سیلی محکم دیگه ای به صورتم زد و غرید : من از #توله های شیطون و حرف گوش نکن متنفرم پاییز و تو یه توله‌ی خیلی بدی پس باید تنبیه بشی و #ویبراتوری که تو #پوشکم گذاشته بود شروع به کار کرد که جیغ بلندی کشیدم : #ددی!! آههه کم کم #آبم داشت میومد که ویبراتور از حرکت ایستاد #ددی‌لیتل‌گرل #فول‌هات‌صحنه #تنبیه‌لیتل‌گرل https://t.me/joinchat/AAAAAEtOJTLhMc8AqTjmgw

#پارت_واقعی_رمان🤤 #سک‌سی💦🔞💦 #تقاص 🔥 با انگشت لبه های واژنـــ...ــش رو کنار زدم و یخ رو، روی واژنــ...ـــش بالا پایین میکردم تنش از سرمای یخ لرزید پاهاشو خواست چفت کنه که اجازه ندادم سرعت حرکت دادن یــــــــــخ و همزمان مک زدن سیـــ...ــنه هاش رو بیشتر کردم یخ رو روی سوراخ واژنــ...ـــش دَوَرانی چرخوندم صداهای گنگی از دهانش خارج میشد و نامفهوم بود یـــــخ رو آروم آروم وارد سوراخ واژنــ...ـــش کردم طوری که کم کم آب بشه و آسیبی نبینه... سرعت یـــــخ رو درون واژنـــ...ــش بیشتر کردم در لحظه ی آخر کمرشو قوس داد که سریع کنار رفتم گَگ رو از روی دهانش و دستشو باز کردم بالافاصله خمار نالید +طنین ... نیشخندی همراه با چشمکی زدم _گفته بودم که قرار نیست ارضــ...ـــا بشی! #لزدام‌لزبین💦🔞 #فول‌هات‌صحنه♨️🔥 🚫https://t.me/joinchat/AAAAAEsvC7uVDwa927qRAg 🔥🔞 تنبیه برده سرکش با یخ 😱🔞💦

_Daddy please hurt me +do you want it? _Yeah! _ددی منو تنبیه کن!🙈🥺 +اینو میخوایی؟😈 _بله!🥺🍼 بیا و یاد بگیر که یه لیتلو چطور رام کنی و یا اگر یه ددی عصبانی داری بیا دلبریـو یاد بگیر! 🔞🤴🏻👸🏻 Voice off here😈🔇🚫 #Im_littlegirl #Im_daddy https://t.me/joinchat/AAAAAFGdOGssctyqxZOK_Q میدونم که بعضی وقتا میخوایی با دلبری تنبیهارو بپیچونی پس بپر تو لینک♨️🔞😈

‌‌‌#رمان_تابو #روایت_عشقی_ممنوع_بین_شاه_وراهب شهوت اختیارمو به دست میگیره. بدون اینکه لبهامو از لبش جدا کنم به طرف میز هدایتش میکنم دست روی سینه اش میزارم و روی میز میخوابونمش. برجستگی سینه سفت و عضلانشو از زیر لباس هم میتونم حس میکنم. حرکت زبون خیسش توی دهنم حریصم میکنه. لبهاش رها میکنم و می ایستم، ردای تنشُ رو کامل باز میکنم ،بند شلوار رو میکشم ،گره باز میشه ، شلوار از پاش بیرون میکشم و روی زمین میندازم. با لذت به منظره‌ی زیبای روبروم نگاه میکنم. هرچه بیشتر نگاه میکنم برای به دندون گرفتن پوست سفید تنش بی‌تابتر میشم. با چشمای خمار و صورت رنگ گرفته بهم خیره شده.دستمُ روی گلوش میکشم. حرکت گلوش که زیر دستم بالا پایین میشه رو حس میکنم. نوازشوار دستمو پایین میارم ، از بین سینه تا روی شکم ، ناف و ... انقباض تنش به خوبی دیده میشه.عضله های ظریف اما برجسته اش بهم میپیچن. روی زمین زانو میزنم .میخوام صدای نالهاشُ بشنوم ، مقاومت میکنه ولی میدونم خیلی زود این مقاومت میشکنه . با حرکت انگشت و زبونم بالاخره خودشُ رها میکنه... خلاصه رمان سرزمین قدرتمندی که توسط دوقطب قدرت، معبد و قصر اداره‌میشه. ولیعهد به‌ معبد بی‌ اعتماده‌ اما بادیدن‌ راهب جدید درست‌ روز تاجگذاریش احساساتش باعث سردرگمیش میشه #عشقی_ممنوع #عشق_به_همجنس #گی #تاریخی https://t.me/joinchat/AAAAAFkAb5JxT8rAVG28pA

#آغوشی_امن_برای_تو #پارت_هشتم _ اماده ای ؟! + هاااپ _ خوبه اموزش هات بهت بدجور ساخته با پوزخند نگاهم میکرد و با لباس مخصوصم بردتم سمت ماشین حدود یک ساعتی بود که توی راه بودیم و طبق اموزشاتی که دیدم حق صحبت یا بحثی رو نداشتم .با لگدی که ارباب بهم زد از خاطراتم دست کشیدم ، خب فرمیسک اینجا اینده جدید تورو میسازه یک روزی هم فکر نمیکردم کل سرنوشت من بیوفته دست مردی مثل سعید ، قلادم رو گرفت و کشید جایی که داشتسم میرفتیم یه عمارت خیلی بزرگ بود البته باید میگفتم یه باغ خیلی بزرگ‌ که توش یه عمارت ساختن کف حیاط پر از سنگ ریزه بود که وقتی پاهای لختم بهش برخورد میکرد دردم میگرفت اما تو یاد گرفتم که سکوت کنم وارد عمارت شدیم جمعیت زیادی اونجا بودن یکم که به سمت جلو رفتم با جرعت سرم‌رو بلند کردم و دید زدم چندتا دختر توی یه قسمت درحال رقصیدن بودن اما یک عده دیگه ... چندتا مرد داشتن باهاشون س.ک.س میکردن ... ! لحظه ای که مرد بهم اشاره کرد نگاه پر بغضی به سعید کررم اما بی توجه نگاهش رو به سمت دیگه ای برد که چشم تو چشم نشیم مرد از قلادم کشید و بلندم کرد وسط سالن معرفی بردتم و شروع کرد به گفتن × خب نوبتی هم باشه نوبت این توله سگ خوشگله دیگه از زیباییش چیزی‌ نمیگم چون خودتون دارین میبینین لب های قلوه ای چشم های رنگی مهم تر از همه دست نخورده بودنشه تا این سنش هیچ رابطه ای با کسی نداشته اخه هیکل رو ببینین ... پارت واقعی رمان بیا ببین چجوری و با چه قیمتی دختره رو میخرن 😱 https://t.me/joinchat/AAAAAErRTkKau6lR-7K_MA

+ممنی #پوستم قلمز بشد🥺 -هیش اروم #فسقلیم بیا #بغلم ببینمت +دیده #تنبیح نیکنیش🙁 -انگار باز دلت واسه #پلاگ و #ویبراتور تنگ شده😁 +ناح #غلط بکردم🥺😑 -بدو بیارشون که فقط میخوام #ناله کنی برای #ارضا شدن... #تنبیه‌جنسی‌میشه🙈 #ورودمثبت18ازاد✅ https://t.me/joinchat/AAAAAEwhm4tGRXNRsi_Yzw

+هی #فرشته #کوچولو تو خیلی #هورنی شدی ×عاه #مامی بخاطر اینه که شب #زیرت بودم:)))) +هی تو یه #جنده به تمام معنایی ×من #وظیفمه بهت #سرویس بدم مامی +تا به #فاکت ندم؟ ×نه تا #جرم بدی +#توانشو داری؟ ×اوه اره من میخوام بازم اون #دیلدو #کلفتو حسش کنم!! #ورود_بچه_ها_ممنوع😏🔞🔞 #ببین‌چجوری‌بادیلدو‌میکنتش❌❌❌❌⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️⚠️

چند وقته سکس نکردی؟💦 چند وقته دنبال رمان سکس میگردی که باهاش ارضا بشی🤨❌؟ اینو بخون🙊👇 ...اه...امم...شدت #تلمبه هاشو بیشتر کرده بود #کیر هامون بهم دیگه می‌خورد و اون حس #شهوت و تحریکیمون بدتر شده بود...اه داغ کرده بودیم... از اون طرف اهورا اومد سگی نشستم که آریا از یه طرفم #کیرشو به #کونم فشار داد و اهورا هم پایین اون هر دوتا #کیر هاشون شق شق بودند...باهم یه ضرب واردم کردن که ....جیـــــــــــغ زدم #تلمبه زدن که اون حس خیسی بین....... 👅💦💦💦💦💦 اه ارهههه.....#کیرشو دراوردم و تو دهنم بردم و براش #ساک زدم... از اون طرف و وقتی #دیلدو رو آورد برش داشتیم ولی از من گرفتن و با خشن اون چیز #کلفت رو داخل #کونم کردن و ...... 🔞🔞🔞🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEioRdTmW74CuGrqOA اینبار یه #‌سکس متفاوت آوردم که چهارتا مرد باهم سکس میکنند♨️😋🤤🤤🤤🤤❌