مـَــغـــفــــول

#حق @maghfulzm7

الله، هُوَالأمان فی فَوضی هذِهِ الحَیاة! آغوشِ خدا در هرج و مرجِ زندگی، تنها پناهگاهِ منه! @maghfulzm7

به تنها شدن خو گرفتیم آخر مگر غم نمی‌خواست از ما همین را؟! ‌ [ نفیسه‌سادات موسوی ] @maghfulzm7

محبوبم! قطره های باران که روی شانه‌ هایم مینشست یادِ روزهایی افتادم که سرتان را روی شانه ام میگذاشتید و اشکهایتان مهمان شانه ام میشد. حالا که نیستید، شانه ام، بیقرارِ جای خالی مهمانش است و برای درمانش چاره نیست جز رفتن زیر باران گاه و بیگاه، مگر لرزشش آرام بگیرد به یاد آن روزها... @maghfulzm7

لا يستقيم العالم إلا برأس مائل على كتف من نحب... جهان استوار نمی‌ماند، مگر با سری خمیده بر شانه‌ی کسی که دوستش داریم... [سوزان علیوان ترجمه: سعید هلیچی] @maghfulzm7

بيدارى‌اش نصيب نشد در تمامِ عمر بختِ مرا به يادِ كه در خواب كرده‌ اند؟

ما هر کسی را طوری می کُشیم بعضی ها را با گلوله بعضى ها را با حرف و بعضی ها را با کارهایی که کرده ایم و بعضی ها را با کارهایی که تا به امروز برای آنها نکرده ایم! [ داستایوفسکی ] @maghfulzm7

شاید آن روی فلک بهتر از این رو باشد پشت این آینه بر جانب ما افتاده ست [ دانش مشهدی ] @maghfulzm7

زِ هر کویم غمی سر کرد و تشویشی و اندوهی کجایی آخر ای شادی؟ تو هم بر کُن سر از جایی [ اوحدی ] @maghfulzm7

یه دوستی می‌گفت شیشه‌ها حافظه دارن، یعنی شاید صد بار یه خرده سنگ بخوره و نشکنن اما کمی اثر ضربه رو حفظ میکنن تو خودشون و بعد یهو سرِ یه سرد و گرم شدن الکی ترک بزرگ میخورن. اگه دیدی یه آدمی یهو با یه حرف ساده از هم‌ میپاشه و میزاره میره. بهونه گیر نیست، شاید ضریب تحملش اومده پایین! @maghfulzm7