آموزش با طعم لذت
در این کانال ضمن احترام به همه صاحب نظران حوزه تعلیم و تربیت، مادرانه حرف می زنیم نه کارشناسانه! ☺ ما به دنبال لذت بخش کردن آموزش برای کودکان هستیم ☺ ارتباط با من @sedaghatik88
إظهار المزيدلم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
201
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from Bio Tech(زیست فن)
00:59
Video unavailableShow in Telegram
گفتم آخر سالی این رو ببینین تا خستگی از تنتون بیرون بره. 😍😊
صدای این پسر دوست داشتنی یزدی رو گوش کنین. داره در مورد اضلاع دایره از معلمش سوال میکنه،
کنجکاوی و تحلیلش به کنار، ادب این بچه موقع احوال پرسی با معلمش خیلی شیرینه. 😍
@sbiotech
1.95 MB
سلام و عرض ادب
همون طور که می دونین بخشی از آموزش های ما در گروه زیست فناوری دانش آموزی مربوط به مباحث زیست محیطی میشه. در حال حاضر موسسه امداد و نجات فوک خزری در نظر داره یک سری آموزش های رایگان در خصوص فوک های خزری رو به مدارس ابتدایی ارایه کنه.
🔹موضوع آموزش: زندگی فوک ها و اهمیت اونها در دریای خزر
🔹هزینه دوره: رایگان
🔹مخاطبین دوره: دبستانهای استانهای شمالی( حاشیه دریای خزر)
در صورتی که همکارانی از پژوهشسراهای استان گلستان و گیلان و مازندران و سایر استانهای حاشیه دریای خزر در این کانال حضور دارن و علاقه دارن این جلسات آموزشی برای دانش آموزانشون برگزار بشه، ممنون میشم به من پیام بدن.
با تشکر، صداقتی زاده
@sbiotech
در ایران دانشگاه ها دقیقا به چه دردی می خورند؟
✍مجتبی لشکربلوکی
فکرش را بکنید شما رییس یک دپارتمان در دانشگاه MIT (مؤسسه فناوری ماساچوست) یکی از سه دانشگاه برتر جهان باشی ولی آن را رها کنی. چرا؟ چون فکر می کنی که این مدل از دانشگاه به درد نمی خورد! کریستین ارتیز وقتی دانشگاه آرمانی خود را تصویر میکند، جایی بدون سخنرانی، بدون کلاس و بدون رشته را تصویر می کند. دانشجویان در فضایی بزرگ و باز روی مشکلاتی سخت و عملی کار میکنند. اگر به مطالعهای نیاز باشد به اینترنت مراجعه میکنند و نه استاد. این تصور، با الگوی سنتی تحصیلات عالی فاصله زیادی دارد اما بهزودی به یک واقعیت تبدیل خواهد شد: او کارش در بهترین دانشگاه جهان را رها کرده تا دانشگاهی جدید ایجاد کند.
در بیست سال گذشته دهها نمونه از این گونه موسسات در شیلی تا چین افتتاح شده. اگرچه حوزههای کاری آنها متفاوت است، اما یک حرف مشترک دارند: مخالفت با روش سنتی آموزش. دانشجویان به صورت تیمی روی پروژهها کار میکنند و تلاش می کنند مسائل واقعی را حل کنند. شرکتها اغلب حامیان مالی این پروژهها هستند.
شعار دانشگاه زپلین که در سال ۲۰۰۳ در آلمان تاسیس شد این است: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همینطور». دانشکده الگوی جدید فناوری و مهندسی در سال ۲۰۱۷ در انگلستان افتتاح شد. این دانشگاه، استادان را بر اساس مهارت استخدام میکند و نه تعداد آثار چاپ شده. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند اما ضروری نیست که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید هنر و علوم اجتماعی را مطالعه کنند. (برگرفته از هفته نامه وزین تجارت فردا)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
۱- بهترین دانشگاه های دنیا زیر سوال هستند و به مراتب دانشگاه های ایرانی بیشتر. به عنوان کسی که ۱۲ سال در دانشگاه درس خواندم و ۱۲ سال هم در دانشگاه ها تدریس کرده ام، صادقانه می گویم نمی توانم از عملکرد دانشگاه های ایرانی دفاع کنم. به نظرم بیشتر (و نه همه) دانشگاه ها شده اند، کارخانه تولید انبوه «مدرک داران بی ادراک!» و جالب اینجاست که اراده ای هم برای تغییر وضعیت موجود نمی بینيم. به ویژه آنکه بسیاری نیز از طریق همین دانشگاه ها، به عناوین مهندس و دکتر و حتی برخی به کرسی استادی رسیده اند!
۲- بیست سال پیش در رشته مهندسی فارغ التحصیل شدم. امروز رفتم مجدد دروس دوره کارشناسی را مرور کردم و تاسف خوردم انگار زمان در دانشگاه های ما متوقف شده. برخی دروس که مطمئنم که به درد هیچ کس نمی خورد باز هم تدریس می شود. یعنی در طول این بیست سال امکان نداشت که یک نظرسنجی انجام شود که واقعا در دنیای واقعی کدام دروس به درد شما خورده و کدام نخورده؟ وقتی درسی در طول بیست سال به درد کسی نمی خورد چرا نباید حذف شود؟ عجیب نیست؟
۳- آیا می شود کاری کرد؟ بله. یک تصویر ارایه می کنم که نشان دهم میشود جور دیگری هم به مساله نگاه کرد: این جهان را تصور کنید: من نه کارشناسی دارم و نه در جستجوی کارشناسی ارشد و دکترا هستم. می گردم متناسب با نیاز شغلی و آینده ام از بین تمام موسسات و دانشگاه ها دنیا دروسی را انتخاب می کنم و در آن ها شرکت می کنم و به جای مدرک کارشناسی، گواهینامه علمی یا فنی (Certificate) دریافت می کنم. مثلا امروز با تکنولوژی واقعیت مجازی در کلاس استراتژی پروفسور مایکل پورتر در دانشگاه هاروارد حاضر می شوم. فردا صبح برای یک درس کاملا بومی در کلاس «اقتصاد ایران» دکتر مسعود نیلی و پس فردا هم در یک پلتفرم آموزش مجازی مبتنی بر بازی (بدون استاد مشخص) در زمینه مذاکره شرکت می کنم و از همه این ها هم گواهینامه می گیرم. همچنین از همه مهم تر ۵۰٪ اطلاعات مورد نیازم را از اینترنت بدست می آورم.
در این جهان دیگر ما با دکترهای قلابی بی سواد سر وکار نداریم! مجبور نیستیم چهار سال وقت مان را صرف دروسی کنیم که ۳۰ سال پیش دیگران به غلط برای ما تشخیص داده اند. لازم نیست برای تحصیلات به یک کشور یا شهر دیگر برویم. دیگر کنکور بی معنا خواهد شد. تحصیلات من مساله محور است و نه مدرک محور. موسسات ارایه دهنده آموزش در یک محیط رقابتی مجبورند هر روز بهتر شوند و دانشگاه های مزخرف، ورشکسته و حذف خواهند شد.
این تنها راه است؟ نه. یک مثال بود برای باز شدن باب گفتگو
امکان پذیر است؟ بله. ولی نه یک شبه.
برای همه رشته ها این کار لازم است؟ در مورد برخی رشته ها مثلا علوم پایه و پزشکی باید مسیر دیگری رفت.
دانشگاه ها هیچ فایده ای نداشته اند؟ قطعا فایده داشته اند.
دانشگاه های ما حاصل کپی هستند. یک کپی قدیمی و ناقص! آنچه ما می خواهیم دانشگاه هایی است که مسائل واقعی از دنیای واقعی را حل کنند. نه اینکه کارخانه تولید مدرک باشند. جهان و بویژه ایران نیاز به دانشگاه های واقعی بدردبخور دارد.
@yaser_arab57
@Dr_Lashkarbolouki
🔹بخشی از فعالیت های نجوم ما
🔹رصد انلاین ماه و زحل و مشتری
✔️در صورتی که تمایل دارید رصد آنلاین در مدرسه بچه های شما انجام شود با شماره فوق در واتساپ تماس بگیرید.
✔️شرایط رصد: مدرس در فضای آزاد با تلسکوپ رصد را انجام می دهد و توضیحات لازم را بر ردی تصاویر ارائه می کند. دانش اموزان از طریق یکی از پلتفرم های رایج اموزش مجازی، رصد را مشاهده کرده و سوالات خود را می پرسند.
@trainingwithjoytaste
7.19 KB
در مدرسه به کودکان بیاموزیم چگونه زمین را نجات دهند
سل اسپلمن،گاردین،14 فوریه 2017
برگردان : مهدی بهلولی،روزنامه مردمسالاری،2 اردیبهشت 96
{این برگردان را به مناسبت 22 آوریل برابر 2 اردیبهشت، روز جهانی زمین پاک خدمت خوانندگان محترم تقدیم می کنم.}
من به اندازه کافی خوش شانس بودم که به تازگی از جایی دیدن کردم که بچه ها مواد سازنده سوفله گوشت و سیب زمینی گیاهی را پرورش داده بودند و روش تهیه آن را نوشته و غذا را درست هم کرده بودند. بسیار شگفت انگیز بود که می دیدم بچه ها تا این اندازه علاقمند به بیرون بودن و کار کردن در باغچه هایشان هستند. شور و شوق شان برای غذا، این که چگونه کاشته و پرورش می یابد، و عطش شان برای دانش،کاملا هویدا بود. در زمانی که در کنارشان بودم با خودم می اندیشیدم که بیشتر ما بزرگترها تا چه اندازه می توانیم از آنان چیز یاد بگیریم.
آموزگاران آن مدرسه،مدرسه اووال (Oval) در بیرمینگهام،همراه با افراد بسیار دیگری که به جد درباره آموزش حفظ محیط زیست و پایندگی (sustainability) آن کار می کنند می دانند که تا چه اندازه کودکان به این نوع از آموزش عملی عشق می ورزند. گرچه [آنچه در این مدرسه می گذرد]نسبت به زمانی که من در دبستان بودم خیلی متفاوت می نماید اما یکی از ماندنی ترین خاطره های مدرسه ام،کاشتن دانه یک گیاه در کلاس درس است.
بهترین چیز این بود که در این مدرسه احساس روزمرگی نبود. این که آیا دانه رشد می کند یا نه، و یا خود کندن زمین،و یا یاد گرفتن نام حیوان هایی که در حیاط پیدا می کردند همه چیزهایی بودند که کودکان را درگیر می کردند؛ کودکانی که به راستی به اینها عشق می ورزیدند.بایستی از این فضا حداکثر بهره را بگیریم تا نسل بعدی جوانان را برای مبارزه با تغییرات آب و هوا آموزش دهیم.
حفظ محیط زیست را در برنامه درسی بگذارید
این که تغییرات آب و هوا دارد رخ می دهد- و یک مساله است- یک حقیقت است. گام بعدی باید تلاش برای عملی ساختن دگرگونی هایی باشد که جهان را جایی بهتر می سازند. آیا کار خیلی کار بزرگی نخواهد بود که ببینیم حکومت،همه مدرسه ها را تشویق می کند تا نمونه کار مدرسه اووال را پی بگیرند و مهارت های شاگردان و دلبستگی آنان به تولید غذای خودشان را رشد دهند؟ آیا کار خیلی بزرگی نخواهد بود اگر به هر مدرسه، بودجه اندکی داده شود تا زمین کشاورزی و تهیه غذای خودش را به وجود آورد؟ کودکان باید درباره غذا،انرژی و آب پاینده ((sustainable آگاهی داشته باشند – این باید بخشی از برنامه درسی باشد. به باور من مدرسه های ما می توانند چگونگی تولید غذای سالم پاینده را توضیح دهند،در ضمن این که به کودکان اجازه می دهند تا از سیاره مان و منابعش حفاظت کنند و درباره آن یاد بگیرند. اما ما باید به سرعت عمل کنیم. ما سر یک چهار راه هستیم. اگر یک راه را پیش بگیریم ویرانی سیاره مان را خواهیم دید و اگر راه دیگری برگزینیم شانس حفظ آن برای همدیگر و نسل های بسیار دیگر که پس از ما می آیند را داریم.
یک آموزش و پرورش خوب،تنها درباره رتبه های آزمونی در موضوع های درسی سنتی نیست- درباره داشتن یک دانش پایه فراگیر است در این که جهان چگونه کار می کند. کودکان باید درباره غذا،انرژی و آب پاینده،آگاهی داشته باشند- این باید بخشی از برنامه درسی باشد. البته در این زمینه،بسیاری از مدرسه ها چیزهای زیادی به بچه ها یاد می دهند و فرصت های فوق برنامه ارزشمندی را در اختیار شاگردان می گذارند- زمین های کشاورزی،انجمن های باغبانی و آشپزی،و فضای باز برای بازی و یادگیری - اما ما نیازمند این هستیم که اینها در همه مدرسه ها باب شوند.
مدرسه ها می توانند مرکزهای پایندگی باشند
ظهور آگاهی زیست محیطی من هنگامی بود که من یک ذره [ از بچه های مدرسه اووال] بزرگ تر بودم. پس از دوران کودکی ِ با ولع دیدن فیلم های مستند دیوید ایننبورگ، من باید 15 ساله بوده باشم که دریافتم برخی از گونه های مورد علاقه ام – فیل ها و پاندادها- در خطرند. چندی بعد، این مفهوم برای اکوسیستم که هر چیزی را به هم پیوند می زند به راستی جا افتاد. من دریافتم که نمی توانم به این چیزها بیندیشم و درباره آن هیچ کاری نکنم. هر چه بیشتر چشم های من به آنچه انسان دارد بر سر این سیاره می آورد گشوده می شد بیشتر درگیر فهم این شدم که چرا پایندگی در مهم ترین بخش اندیشه همه ما جا ندارد.
آموزش یک کودک را از آغاز تا پایانش تصور کنید و این که درباره چگونگی مبارزه با تغییرات آب و هوا به آن آموزش بدهند- خب،آموزشی نیرومند خواهد بود. شما نمی توانید بدون بردن دانش آموزان در فضای باز احساس با همدیگر بودن در فضای باز را برانگیزید. به همین خاطر است که من کار کردن در زمین کشاورزی دوستم را دوست دارم.
کودکان باید فرصت همکاری کردن با هم،در فضای باز با یک هدف مشترک – تمایل به باغچه طبیعی،کشت پیازها یا سبزیجات،یا ساخت یک ساختمان کوچک گلخانه ای – را داشته باشند. همه این فعالیت ها احساس تعلق به اجتماع را برمی انگیزند و به آنان انگیزه گفت و گو درباره محیط زیست و در نهایت سیاره مان را می دهد.
بچه ها- همچون شاگردانی که من در مدرسه اووال دیدم- بسیار باهوش تر از کسانی هستند که به آنها فقط نمره می دهند. ما باید شور و هیجان آنان را برای شیوه تولید و خوردن پاینده تشویق نماییم. این کودکان،و مدرسه ها و آموزگارانشان امیدها برای تغییر آب و هوا را زنده می کنند.
yon.ir/v0gVm
yon.ir/3b3SM
https://www.theguardian.com/get-growing-at-school/2017/feb/14/children-want-to-save-planet-let-them-learn-how-to-school-cel-spellman
خانم عالیه محمدباقر❤️
روحش شاد و یادش گرامی🌹
@trainingwithjoytaste
کتاب کتابدار بصره
نویسنده: ژانت وینتر
تصویر کتابی که داستان شجاعت بانویی به اسم عالیه محمدباقر را به تصویر کشیده
@trainingwithjoytaste
عالیه محمد باقر، در کتابخانهی مرکزی شهر بصره در عراق، کتابدار بود.
وقتی عاليه بچه بود، پدرش برای او قصهی هولناک آتشسوزی کتابخانهی «نظامیه» بغداد را گفته بود. قصهی دردناکی که او را وحشتزده کرد و همزمان از همانجا مصمم کرد که کتابدار شود. وقتی در سال ۲۰۰۳، نیروهای آمریکا و متحدانشان به عراق حملهور شدند، در آن بلبشو و هرجومرج، عالیه محمد باقر که در آن زمان ۱۴ سال بود کتابداری میکرد، فوری تصمیماش را گرفت. وظیفهی او این بود که هر تعداد کتاب از کتابخانهی مرکزی بصره را که میتواند، نجات دهد.
بصره، شهری است شیعهنشین که اکثریت جمعیت مخالف صدام حسین بودند. جنگ که شروع شد، دولت وقت بعثی، کتابخانه بصره را تبدیل به یکی از دفاتر دولت کرد. عالیه بلافاصله شروع به خروج قاچاقی کتابها از کتابخانه کرد. نیروهای بریتانیا دورتادور بصره را محاصره کردند و روزهای متمادی شهر در محاصرهی کامل بود. عالیه به سراغ صاحب رستوران «حمدان» رفت که در مجاورت کتابخانه واقع شده بود. او را راضی کرد تا به او کمک کند. عالیه شبانه با کمک دو سه کتابدار دیگر، کتابها را پاورچین پاورچین به پشتبام میرساندند، از آنجا کتابها را به صاحبت رستوران و پیشخدمتهایش در پشتبام بغلی میدادند و آنها به سرعت در حالی که خود را خم کرده بودند تا سرشان به باد نرود، کتابها را به رستوران میبردند. عالیه محمدباقر از شوهرش خواست یک کامیون پیدا و کرایه کند، کتابها را مخفیانه از رستوران بار کامیون کردند و در خانههای دهها نفر از کارمندان کتابخانه، اقوام، آشنایان، اقوام صاحب رستوران، همسایهها و ...پخش و پنهان کردند.
پیشبینی عالیه محمدباقر درست درآمد: کتابخانه کاملا در جنگ نیروهای عراق و بریتانیا نابود شد. اما قبل نابودی، عالیه با همین همت، ۷۰٪ کل کتابهای کتابخانه را که بیش از ۳۰ هزار جلد کتاب میشد، نجات داد. وقتی کتابخانهی بصره دوباره بازسازی و به راه افتاد، عالیه بود که تمام کتابها را دوباره جمع و به کتابخانه آورد و به پاس همتاش به سمت ریاست کتابخانهی مرکزی بصره انتخاب شد.
ویروس کوید-۱۹ عالیه محمدباقر را هم از ما گرفت. او دیروز(۱۳ اوت ۲۰۲۱) بر اثر ابتلا به ویروس کرونا در شهرش درگذشت. قصهی زندگی و کار مهم و خارقالعادهی او را ژانت وینتر در
قالب یک کتاب کودکان نوشت: کتابی به نام «کتابدار بصره». کتابی خوب و پرنکته برای بچهها، از آن دست الگوهای واقعی و ملموس که بچهها به آن نیاز دارند. قصهی کارستان آدمهایی که «نابغه و فوقالعاده تیزهوش و استثنا» نیستند، آدمهاییاند عادی که با دست خالی و همت بلند و باور به اهمیت و لزوم کاری، کارستان میکنند. جای شما خالی خواهد بود خانم عالیه محمدباقر و کتابخانهی بصره تا ابد، مدیون شماست.
همیشه معتقدم یک «نابغه» و «مورد استثنایی» را نباید برای بچهها الگو کرد. آنکه در یک حوزهی مشخص، «نابغه» و یکی در میان هزاران است، همین است: یکی در میان هزاران… بیش از هرچیز این نمونهها، به بچه و نوجوان احساس ناکافی بودن، کمهوشی، بیعرضگی و شکست میدهند. بچهها و نوجوانان به الگوهایی نیاز دارند که آدمی است مثل خودشان و مثل اکثر ما: آدمی با هوشی معمولی، توانایی محدود، زندگی عادی که چیزهایی داشت و چیزهایی نداشت...اما آن آدم، همین توانایی و هوش و امکانات معمولیاش را جمع کرد، همت کرد، عرق ریخت و کاری کرد کارستان...نیم وجب دور خودش را بهتر کرد...به باهمستان خود سود رساند...منشا خیر و نیکی شد… یکی مثل عالیه محمدباقر.
@trainingwithjoytaste
❤️☀️❤️☀️❤️
اول:
دمِ غروب بود، همکارم خانم شین (که حالا از عزیزترین رفیقهایم است) با خوشرویی همیشگیاش گفت: «برم میوه بیارم. شوهرم میوه گذاشته برام.»
بعد رفت سمت یخچال.
در ظرف صورتیرنگی را باز کرد و لبخندش پررنگتر از قبل شد. بعد همانطور که انگار یک اثر هنری بیبدلیل را تماشا کرده باشد و دلش بخواهد لذت تماشای آن را با دیگری بهاشتراک بگذارد، ظرف را آورد جلوی من و گفت:
«ببین چطوری گذاشته؟»
پرتقالها پوستگرفته بودند، شلیلها از وسط نصف شده بودند و سیبها چهارقسمتی. الحق که اثر هنری بیبدیلی هم بودند.
چشمهای خانم شین از شوق زنانهای برق میزد که بیشتر از تماشای میوههای داخل ظرف، حالِ من را که داشتم از درد به خودم میپیچیدم و روز پراسترسی را گذرانده بودم، آنقدر رقیق و لطیف کرد که حتی نمیتوانم دربارهاش بیشتر از این بنویسم.
دوم:
بابا همیشه میگوید:
«ما وظیفه داریم دنیا را جای بهتری برای زیستن کنیم؛ حتی در مقیاس کم. حتی در حدواندازهٔ یک وسعت محدود.»
آن روز که داشتم برایش میگفتم زنی تماس گرفت تا دربارهٔ همسر سابقم بپرسد و من به همهٔ خوبیهایش هم اشاره کردم، بابا باز هم همین حرف را زد. گفت ما وظیفه داریم بهقدر وسعمان زندگی را جای بهتری کنیم، حالا اگر صداقت تو باعث بشود دوتا آدم با انتخاب درست رابطهٔ بهتری را شروع کنند، تو رسالتت را انجام دادهای
چون هر رابطهٔ خوبی، به نفعِ همهٔ ماست. اگر دونفر کنار هم آرام و قرار بگیرند، انگار همهٔ ما کنار هم آرام و قرار گرفتهایم.
بابا راست میگفت.
هر رابطهٔ خوبی بهنفعِ همهٔ ماست.
همسر خانم شین شاید میداند که گاهی بهترکردن دنیا، توی پوستکندن میوه و چیدنِ آنها توی یک ظرف صورتی دربستهست، برای اینکه برق اشتیاق زنانهای بهچشمهای همسرش بیاید
و ما هم که شاهد آن و شریک در خوردن و مزهمزهکردن میوههاییم، مطمئنتر از قبل بدانیم که رابطه را نه فقط حضور یک زن و مرد، که کیفیت و چگونگی حضور یک زن و مرد میسازد.
برای همین است که جزئیات میتواند اینهمه باعث دلگرمی، خوشایندی و تفاوتها باشد. برای همین است که یک رابطهٔ خوب بهنفعِ همهٔ ماست.
دعاهای پرخیر و برکتِ ما برای عشق و علاقهٔ این دلهای بههم نزدیک؛ برای آنکه میوهای مهیا میکند و برای او که از تماشا چشمهایش بهشوق مینشیند. که لذت بردن و اشتیاق داشتن نسبت به یک امر کوچک از طرف زن، همانقدر ارزشمند است که پوستکندن میوه از طرف مرد!
@fatemehbehruzfakhr
💌 @My8behesht
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.