White with [ص]

بده ممبر در راه ممه؟🫴🏻

چرا ۲۰۰تایی نمیشیم ممه بکشم

از پشت‌صحنه اشاره کردن به ابهت آلفای قصه اشاره کنم. (ددی‌ایه واسه خودش)

من همیشه یک نقطه‌ی نرمی برای قصه‌های عاشقانه با آشنایی سنتی و ازدواج با قرار ازپیش‌تعیین‌شده دارم. به‌نظرم قصه‌های این عشق‌ها شاید یه‌جورایی اون هیجان و تب‌وتاب عاشقانه‌های پرماجرایی که همه دوست دارن رو نداشته باشه ولی یک‌دستی و یک‌نواختیش یه‌جور دیگه‌ای دوست‌داشتنیه.

دارم فصل اول این قصه رو می‌خونم. دو فصلش کامله، روهم‌رفته حکم یه مینی‌فیک با حجم خوب و قابل‌توجه رو داره. دیگه اینکه چانیول آلفا با آلت‌ ورم‌کرده… یعنی با اخلاق‌های خیلی دوست‌داشتنی داره. بکهیونش نود می‌فرسته، نقاشی می‌کنه، لوسه، بغلیه و این حرف‌ها. داستان بی‌نهایت عاشقانه‌ست (هشدار برای مجردا یازده) قلمش هم راحت‌خوندنی و شیرینه. بخونید کیف کنید.

❈Saving You In My Arms ❈Genre: Omegavers, Romance, ❈Fluff, Smut ❈Couple: Chanbaek ❈Writer: HellishGirl #SavingYouInMyArms ❗️این داستان فصل دوم فیکشن Saving you in colors هست❗️ پارک چانیول و همسر کیوتش بیون بکهیون، بعد از دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با تروماها و مشکلات خودشون، حالا تصمیم گرفتن رنگ دیگه‌‌ای به زندگیشون بپاشن. قبول‌کردن سرپرستی یه دختر شش‌ساله به اندازه‌ی کافی چالش‌برانگیز بود مگه نه؟ ولی یه چالش شیرین و رنگی که امیدوار بودن بتونن از پسش بربیان. Full On Wattpad ⌊ https://t.me/HellishGirlStories ⌉

پارتنر میخ🫴🏻

نمی‌دونم چون خیلی وقته فیکشن نخوندم دارم چانبک رو توی داستان عاشقانه تصور می‌کنم و قلبم قیلی‌ویلی می‌شه (و اشکی می‌شم) یا چون دارم قلم دوستم رو می‌خونم انقدر احساساتی‌طور و هیجان‌زده‌م. (ازم برمیاد که ذوق هنر کسی که دوستش دارم روی احساساتم تاثیر بذاره).

شاید باور نفرمایید ولی تجرد چنان عصیان‌گسیخته بر من فشار وارد کرده که دلم پارتنر خواست که بام قهر کنه…..