| • Better English 🌝🇦🇫

I’m proud of you. Because You’ve been working on yourself and your goals. It really obvious. من سرت افتخار میکنم. چون تو روی خودت و اهدافت کار کرده ای. این کاملا واضحست... زه په تا افتخار کوم ځکه چي ته په رښتینې ډول په ځان او په خپلو موخو پسي ځي... دا ښکاره خبره ده.... https://t.me/Englishghaznavi

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ برای عضویت در کانال های زیر لطفا روی اسم شان کلیک نمائید. برای شرکت در این لیست منظم و دوست داشتنی 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 @Nikravesh2024

The Ice Cream Cone Explosion انفجار بسکیت های آیسکریم د آیسکریم د بسکیت چاودیدل One day, John walked to his uncle’s ice cream shop. When he reached the sidewalk, he caught the scent of ice cream cones and anticipated eating some ice cream. یک روز جان به دوکان آیسکریم فروشی کاکا خود رفت(حرکت کرد) وقتی به پیاده رو رسید بوی آیسکریم را حس کرد و انتظار داشت مقدار آیسکریم را بخورد. Sam opened the door. Uncle John had a new, steel machine. “What is that?” “ It’s a cone maker. I built it from a kit. سام دروازه را باز کرد کاکا جان یک ماشین جدید فولادی داشت. آن چیست؟ جان: این ماشین آیسکریم است، من آنرا از بعضی از لوازم ساختم. You take flour from the barrel and put it in this pan,” Uncle John said. “ کاکا جان گفت: از بیرل آرد ره گرفته در این ماهیتابه میندازی. Then add water and sugar here and stir it so the sugar dissolves. بعد آب و شکر را اینجا اضافه نموده تا به منحل شدن شکر آنرا بهم میزنی. Next, you fasten down the beam.” Uncle John wanted to look casual, but he was excited. بعد شما میله ره محکم میکنید. کاکا جان میخواست غیر جدی به نظر برسد اما او هیجان داشت. He made a few swift motions and turned it on. There was a puff of smoke, and then cones came out the other end. “ Is it hard to use? Sam asked. “ On the contrary. It’s easy to use. Want to try?” او توانست کمی (ماشین) را به حرکت آورد و آنرا روشن نگهداشت، آنجا بوی سوختگی/ دود بوجود آمد. بعد (بسکیت) مخروطی تا به آخر بیرون می آمد. سام پرسید: آیا این برای استفاده کردن سخت است؟ در مقابل باید گفت استفاده آن آسانست آیا میخواهی امتحان کنی؟ Sam washed his hands with caution. He made a deliberate attempt to keep germs out of the dough. Soon, Sam had his first cone. سام دستانش را با احتیاط شست، او عمداً تلاش کرد تا میکروب ها را از خمیر دور نگه دارد.  به زودی، سم اولین مخروط را توسط ماشین ساخت. He smiled in triumph! Uncle John tried to turn the machine off, but it just kept making cones. او از برای پیروزی لبخند زد، کاکا جان کوشش کرد ماشین را خاموش کند اما آن در حال ساخت بسکیت آیسکریم بود. Sam and Uncle John put them on the counter, then on chairs. Before long, cones scattered all over the floor. سام و کاکا جان آنرا در کنتر (جای شمارش) و بعد در چوکی گذاشت، مدت طولانی نگذشته بود که بسکیت ها توته توته شده و روی تمام کف زمین افتادند. They tried everything to stop it, but it wouldn’t stop! “What are we going to do?” he said. “ Kick it!” yelled Sam. آنها تمام تلاش خود را کردند تا آنرا توقف دهند اما آن خاموش نمیشد. او گفت: ما چی میکنیم؟ سام چیغ زد: با پا بزنش Uncle John lifted his foot and gave the machine a kick. It made a funny noise and exploded. کاکا جان پایش را بلند نموده و ماشین را لگد زد، غالمغال زیاد بوجود آمده بود و ماشین نیز انفجار کرد They were both covered with dough*. Uncle John laughed when he knew Sam was OK. هردوی آنها با مواد آیسکریم مکمل سفید شده بوند،کاکا جان وقتی دید که حال سام خوبست خندید. He tossed Sam a rag to clean his face and smiled. “ I guess we have enough cones now!” او یک لته صافی ره طرف سام انداخت که رویش را پاک کند. گفت: مه حدس میزنم که حالا به حد کافی بسکیت آیسکریم داریم. ترجمه: واحد نشراتی Better English https://t.me/Englishghaznavi

The Ice Cream Cone Explosion انفجار بسکیت های آیسکریم د آیسکریم د بسکیت چاودیدل One day, John walked to his uncle’s ice cream shop. When he reached the sidewalk, he caught the scent of ice cream cones and anticipated eating some ice cream. یک روز جان به دوکان آیسکریم فروشی کاکا خود رفت(حرکت کرد) وقتی به پیاده رو رسید بوی آیسکریم را حس کرد و انتظار داشت مقدار آیسکریم را بخورد. Sam opened the door. Uncle John had a new, steel machine. “What is that?” “ It’s a cone maker. I built it from a kit. سام دروازه را باز کرد کاکا جان یک ماشین جدید فولادی داشت. آن چیست؟ جان: این ماشین آیسکریم است، من آنرا از بعضی از لوازم ساختم. You take flour from the barrel and put it in this pan,” Uncle John said. “ کاکا جان گفت: از بیرل آرد ره گرفته در این ماهیتابه میندازی. Then add water and sugar here and stir it so the sugar dissolves. بعد آب و شکر را اینجا اضافه نموده تا به منحل شدن شکر آنرا بهم میزنی. Next, you fasten down the beam.” Uncle John wanted to look casual, but he was excited. بعد شما میله ره محکم میکنید. کاکا جان میخواست غیر جدی به نظر برسد اما او هیجان داشت. He made a few swift motions and turned it on. There was a puff of smoke, and then cones came out the other end. “ Is it hard to use? Sam asked. “ On the contrary. It’s easy to use. Want to try?” او توانست کمی (ماشین) را به حرکت آورد و آنرا روشن نگهداشت، آنجا بوی سوختگی/ دود بوجود آمد. بعد (بسکیت) مخروطی تا به آخر بیرون می آمد. سام پرسید: آیا این برای استفاده کردن سخت است؟ در مقابل باید گفت استفاده آن آسانست آیا میخواهی امتحان کنی؟ Sam washed his hands with caution. He made a deliberate attempt to keep germs out of the dough. Soon, Sam had his first cone. سام دستانش را با احتیاط شست، او عمداً تلاش کرد تا میکروب ها را از خمیر دور نگه دارد.  به زودی، سم اولین مخروط را توسط ماشین ساخت. He smiled in triumph! Uncle John tried to turn the machine off, but it just kept making cones. او از برای پیروزی لبخند زد، کاکا جان کوشش کرد ماشین را خاموش کند اما آن در حال ساخت بسکیت آیسکریم بود. Sam and Uncle John put them on the counter, then on chairs. Before long, cones scattered all over the floor. سام و کاکا جان آنرا در کنتر (جای شمارش) و بعد در چوکی گذاشت، مدت طولانی نگذشته بود که بسکیت ها توته توته شده و روی تمام کف زمین افتادند. They tried everything to stop it, but it wouldn’t stop! “What are we going to do?” he said. “ Kick it!” yelled Sam. آنها تمام تلاش خود را کردند تا آنرا توقف دهند اما آن خاموش نمیشد. او گفت: ما چی میکنیم؟ سام چیغ زد: با پا بزنش Uncle John lifted his foot and gave the machine a kick. It made a funny noise and exploded. کاکا جان پایش را بلند نموده و ماشین را لگد زد، غالمغال زیاد بوجود آمده بود و ماشین نیز انفجار کرد They were both covered with dough*. Uncle John laughed when he knew Sam was OK. هردوی آنها با مواد آیسکریم مکمل سفید شده بوند،کاکا جان وقتی دید که حال سام خوبست خندید. He tossed Sam a rag to clean his face and smiled. “ I guess we have enough cones now!” او یک لته صافی ره طرف سام انداخت که رویش را پاک کند. گفت: مه حدس میزنم که حالا به حد کافی بسکیت آیسکریم داریم. ترجمه: واحد نشراتی Better English

عاشق شدی😍

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ برای عضویت در کانال های زیر لطفا روی اسم شان کلیک نمائید. برای شرکت در این لیست منظم و دوست داشتنی 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 @Nikravesh2024

◾️ https://t.me/Englishghaznavi 💫