cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

Be strong

Life is like boxing You will fail if you won’t get Pm nshns ! https://t.me/BiChatBot?start=sc-506665-xaIvWCi @lblue_skyl @lrainyfeelingsl

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
273
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-57 أيام
-1430 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

من اینجوری‌ام که به یه نخ فکر میکنم، تبدیلش میکنم به طناب کلفت، وصلش میکنم به یه لنگر، پرتش میکنم داخل اقیانوس، و بله. غرق میشم.
إظهار الكل...
یه شب از همه چی به خدا گله کرد یه دفعه به خودش همه چی رو سپرد دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد.
إظهار الكل...
بغلت می‌کنم، وقتی که کلمه ای برای بیان احساساتت نداری. زخمای روحتو پیدا می‌کنم و می‌بوسمشون. حرفای نگفتتو از توی چشمات می‌خونم و پیشت می‌مونم. نمی‌ذارم تسلیم بشی. نمی‌ذارم عقب بکشی. وقتی زمین خوردی و نای بلند شدن نداری؛ دستتو می‌گیرم و رو به جلو هلت می‌دم. کنارتم تا با حضورم دلت گرم بمونه. نمی‌ذارم توی تاریکی گم بشی. نور می‌شم. فانوس می‌شم و راهتو بهت نشون می‌دم. وقتی هوای زندگیت ابریه، بارون می‌شم و می‌بارم تا حالت بهتر شه. ازت دور نمی‌شم. باهم درستش می‌کنیم. ما بهم نیاز داریم.
إظهار الكل...
زندگی جریان داره حتی اگه کسی که خیلی دوسش داشتی و فکر می‌کردی هیچوقت قرار نیست ترکت کنه حتی بعد رفتنشم زندگی جریان داره فقط تویی که نفس کم میاری و فکر میکنی همه چی متوقف شده اما همه چی سر جاشه حتی قلبت،شاید تیر بکشه اما دردش تو رو نمیکشه . -مبینا راستی
إظهار الكل...
شازده کوچولو رو یادته؟ کلی سیاره ی ریزو درشت رو گشت، با یه عالمه موجود که براش حیرت انگیز بود روبرو شد، چیزایی رو دید که تو سیاره خودش وجود نداشت، با این وجود هر جا می‌رفت از‌ گل خودش که تو سیاره ی کوچولوش بود می‌گفت ، از این که چقدر گلش رو دوست داره و چقدر دلتنگشه. تو هم گل منی. جوری که هرجا برم، حتی اگه فرسخ ها ازت دور بشم و هزاران نفرو ملاقات کنم، جات توی قلبم امنه و انقدر توی ذهن و حرفامی که عین همون هزار نفر بدون این که بگم می فهمن عاشقتم.
إظهار الكل...
رک بگویم از همه رنجیده‌ام از غریب و آشنا ترسیده‌ام با مرام و معرفت بیگانه‌اند من به هر سازی که شد رقصیده‌ام در زمستانِ سکوتم بارها با نگاهِ سردتان لرزیده‌ام رد پای مهربانی نیست، نیست من تمام کوچه را گردیده‌ام سال‌ها از بس که خوش بین بوده‌ام هر کلاغی را کبوتر دیده‌ام وزنِ احساس شما را بارها با ترازویِ خودم سنجیده‌ام بی‌خیال سردی آغوش‌ها من به آغوشِ خودم چسبیده‌ام من شما را بارها و بارها لا به لای هر دعا بخشیده‌ام مقصد من ناکجای قصه‌هاست از تمام جاده‌ها پرسیده‌ام می‌روم با واژه‌ها سر می‌کنم دامن از خاک شما برچیده‌ام من تمام گریه‌هایم را شبی لا به لای واژه‌ها خندیده‌ام
إظهار الكل...
روزای خیلی زیادیه که درگیر پذیرفتنم. بپذیرم که یه چیزایی رو ندارم دیگه، یه چیزایی از دست رفتن و برهم نمیگردن، یه چیزایی رو رها کردم، بپذیرم که روزای من بعد از این، بدون اون آدما، اون مکانا و اون کارا قراره جلو بره، پذیرش سخت‌ترین قسمت هر ماجراییه، مخصوصا وقتی تمام شب رو بیدار میمونیو خودتو قانع میکنی اما صبح که پا میشی به کل همه چی یادت رفته و روز از نو روزی از نو.
إظهار الكل...
آدمیزاد محتاج به آغوشه!
إظهار الكل...