cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کانال اصلی روستای کهنه اوغاز

💕💕💕💕 💕💕💕💕 دەست دێست دشۆ, دیسا ڤەدگەرە شکل دشۆ. 1399 /3 /1 👇 مهدی مهدوی ارتباط 09151233691 Admin: @mahddaavii

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
1 835
المشتركون
+624 ساعات
+17 أيام
+1030 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

و از آن پس با هندیان همکاری نکنند و در جنگ های آینده با نادر شرکت نداشته باشند. این تصمیم را پنهانی به همه‌ی نفرات زیر فرمان خود ابلاغ کردند و در همان شب به کوه زدند و از نیروهای هندی جدا شدند. ولی ملامحمدخان، با وجود همکاری با سعدالله، موافق همکاری با هندیان بود. روز بعد، سعدالله خان، همه‌ی مردان جنگی را گرد آورد و گفت : درست است که ما با نادر سر جنگ داشته‌ایم و از ترس خشم او به دامان هندیان پناه برده‌ایم. ولی فراموش نکنیم که ما، ایرانی هستیم. و در این زمان که برادران ما، در سرزمین بیگانه با نیروهای بیگانه در جنگ هستند، اگر به آنها یاری نمی‌دهیم، دست کم بانیروهای هندی هم نباید همکاری کنیم. ملامحمدخان نیز، پس از سعدالله بر بالای بلندی رفت و مردان جنگی خود را مورد خطاب قرارداد و گفت : دوست من توجه ندارد که نادر، با هندیان دشمن نیست و جنگ وی با آنها تنها بخاطر از میان بردن ما است. اکنون که هندی‌ها بخاطر ما با او در جنگ شده‌اند، انصاف نیست که ما خود را کنار بکشیم. سعدالله خان در پاسخ گفت : بفرض اینکه نادر برای سرکوبی ما آمده باشد، باز هم دلیلی ندارد که ما با دشمنان او، همکاری کنیم، و اگر به نادر تسلیم شویم . مطمئنا نادر ما را خواهد بخشود. در این موقع، یکباره همه‌ی افغان‌های زیر فرمان آندو، فریاد زدند که ما نمی‌خواهیم با برادران ایرانی خود بجنگیم،، ما هرگز در کنار بیگانگان بروی سربازان هم کیش خود شمشیر نمی‌کشیم. و با برخاستن این آواها، ملامحمدخان نیز تسلیم نظر سعدالله خان و یاران خویش شد. نادر با شتاب پیش می‌آمد و تقریبا چیزی به پشت سر گذاردن تنگه و رسیدن به دشت پیشاور نمانده بود. که به یکی دو روستای کوچک در دهانه‌ی جنوبی تنگه خیبر رسید و آنجا را بدون هیچگونه مقاومت تصرف کرد. در این هنگام به وی خبر دادند که گروهی نسبتأ چشمگیر از افغان‌ها، به کوه‌های. پیرامون پیشاور پناهنده شده‌اند. نادر تنی چند از سپاهیان را بفرماندهی یکی از افسران خود، با کسی که راه کوهستان مخفی گاه افغان‌ها را می‌شناخت، نزد افغان‌ها فرستاد، و به آن‌ها پیشنهاد کرد که دست از یکدندگی بردارند و تسلیم شوند، و به نیروهای ایرانی بپیوندند. سعدالله خان و ملامحمدخان بمحض آگاهی از پیشنهاد نادر با خوشروئی این پیشنهاد را پذیرفتند، و تسلیم شدند و گفتند :ما با برادران خود، و خود حضرت نادر، سر جنگ نداریم. تنها بیم آن را داریم که مورد خشم قبله عالم قرار گیریم. افسر پیک آشتی به آنها اطمینان داد که در صورت پیوستن به نیروهای ایران، نه تنها از خشم نادر در امان خواهند بود، بلکه مورد مهر او نیز قرار خواهند گرفت. سعدالله خان و ملا محمد خان همراه سواران و مردان جنگی خود، از پناهگاه‌های خویش بیرون آمدند ادامه در قسمت بعد 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne ‌ ‎‌ ‌‌ ‎‌ ‌
إظهار الكل...
👍 2
نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت . بخش سوم قسمت : 254 》 هندیها در سه ردیف دویست و پنجاه نفره در سینه‌ی کوه سنگر گرفته بودند که هر ردیف نزدیک به بیست متر بالاتر از ردیف زیرین کمین کرده بودند. هنگامی که نادر و نیروهای همراهش ردیف بالایی را در هم کوفتند، و شماری از مردان جنگی ایران، خود را به ردیف میانی رسانیدند، و با آنها درگیر شدند، رده‌ی سوم که پائین تر از در ردیف دیگر قرار داشتند، سنگرها را وا گذارده، جان خود را برداشته و از معرکه گریختند. از این گروه سی-چهل تن هدف گلوله قرار گرفتند و باقیمانده آنها به سوی بخش جنوبی تنگه خیبر فرار کردند. ناصر خان که جزو همین گروه گریزپا بود، در حالیکه در برابر این شاهکار جنگی نادر مات مانده و روحیه‌ی خود را باخته بود، دستور داد نیروهای اندک زنده مانده به سوی رودخانه سند که در یکهزار متری پائین دره خیبر قرار داشت، بروند. نیروهای اصلی نادر که در تنگه خیبر حرکت می‌کردند، و هنگی که همراه نادر بر سینه‌ی کوه بالا رفته بود با شتاب خود را بیکدیگر رسانیده و آنچه که از نیروهای هندی بجای مانده بود، یا گرفتار کردند، یا کشتند. ولی ناصر خان توانست از حلقه محاصره بگریزد. با اینکه شمار کمین کنندگان در این گردنه نزدیک به هفتصد و پنجاه تن بود، ولی میزان خواربار و ساز و برگی که برای خود تهیه دیده بودند. بسیار فراوان بود. زیرا برای نگهداری گردنه و پیشگیری از حرکت نیروهای نادر، به نفرات فراوان نیاز نبود، بلکه چون می‌پنداشتند که به زمان فراوانی نیاز هست، تا همه‌ی نیروهای نادر را از میان بردارند، مهمات و خواربار و جنگ افزار چشمگیری را گرد آورده بودند، تا بتوانند با خیال راحت، واپسین سرباز را نیز در این گردنه بکشند. اکنون که سازمان کمین کنندگان و سنگر نشینان هندی در هم کوفته و از هم پاشیده شده بود، همه‌ی مهمات و ساز و برگ و خواربار بچنگ نادر افتاد، و دستور گردآوری آنها را داد. نادر فرمان داد که بی درنگ تفنگ‌ها و مهمات در میان سربازان پخش شود، و خواربار را به بخش تدارکات و بنه دار بفرستند. شکست نیروهای هندی در این بخش از تنگه خیبر که یکی از گردنه‌های سخت گذر در آن قرار داشت، روحیه نیروهای نادر را کاملأ نیرومند کرد ، و قدرت جنگ آوری آنان را بالا برد. ولی نادر می‌پنداشت که هنوز در آغاز تنگه خطرناک خیبر قرار دارند، و آن نخستین خوان از خوانهای خطرناک این گذرگاه شگفت‌انگیز است که پشت سر نهاده‌اند. هر چند که مهمترین و سخت‌ترین آنها نیز، همین گردنه بود. پاک کردن سنگ چین‌هایی که نیروهای هندی هر یکصد متر در این بخش از تنگه قرار داده بودند و گردآوری ساز و برگ و جنگ افزار و مهمات هندیان سه روز بدرازا کشید. و در این سه روز، پیشآهنگان ستون ارتش ایران، نزدیک به سه فرسنگ، بدرون تنگه نفوذ کرده و مطمئن شده بودند که هندیان تا آن بخش از تنگه، وجود ندارند. ناصر خان خود را به پیشاور رسانید، و از پادگان آن شهر درخواست کرد که به مقابله نیروهای نادر بشتابند، و به آنان مژده داد که نیروهای کمکی از دهلی حرکت کرده‌اند، و بزودی خواهند رسید. بر این پایه باید از پیشروی سربازان ایرانی پیشگیری کرد. تا آن نیروها برسند. نادر پس از پایان سه روز گردآوری غنایم، دستور حرکت سریع به نیروهای خود را داد، و پیکی را بسوی پیشآهنگان سپاه گسیل داشت، و به آنها فرمان داد که آرام آرام به پیش بروند و پیوند خود را با نیروهای عقب دار، قطع نکنند. زیرا عمده نیروها نیز در حال پیشروی، و پشت سر آنها هستند. شکست عمده نیروهای هندی در سخت گذارترین گردنه‌های خیبر، چنان هندیان را هراسناک کرده بود که دو گروه دیگری که در دو. گردنه دیگر کمین کرده بودند، پيش از آنکه نیروهای ایرانی به آنها برسند، سنگرهای خود را رها کرده و به سوی پیشاور رفته بودند، پیش از آنکه نیروهای ایرانی به آنها برسند، دو گروه از افغانهای فراری، بفرماندهی سعدالله خان، و ملامحمد افغان نیز جزو نیروهای هندی، و زیر فرمان ناصر خان بودند. و هنگامی که آمدن ناصر خان را با آن حالت پریشان و هراسنده دیدند، و پی بردند که نادر به چه آسانی، او و نیروهایش را شکست داده و در حال پیشروی و گذاشتن از تنگه خیبر است، ترس سراپای وجود یکایک آنان را فرا گرفت، سعدالله خان با محمد خان، به رایزنی پرداخت، و با وجود مخالفت ملامحمدخان، هر دو بر آن شدند که شبانه مردان جنگی خود را بردارند و به کوه‌ها بگریزند 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌
إظهار الكل...
👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
نادرشاه به نوروز و آيين های آن علاقه مندی فراوان داشت. وی سكه خود موسوم به سكه نادری را در سال 1735 ميلادی، در مراسم سلام نوروز رايج ساخت و تعدادی از آن را به رسم عيدی به منشی ها و افسران خود داد كه در يك طرف سكه نقش شده بود: «الخير فی ماوقع» و در طرف ديگر سكه اين عبارت ديده ميشود: «نادرِ ايران زمين». اين عبارت نشان می دهد كه نادر خواهان احيای امپراتوری ايران در چارچوب مرزهای عهد ساسانيان، اشكانيان و هخامنشيان بود.      نادرشاه در سال 1739 در جريان لشكركشی به هند، پس از شكست دادن ارتش 360 هزار نفری اين كشور و دريافت تاج پادشاهی هند، برای ورود به دهلی منتظر فرارسيدن نوروز شد تا در روزی سعد به اين آرزو برسد و روز 20 مارس ( در آن سال، روز نوروز) وارد دهلی شد و مراسم عيد را در كاخ «شاهجهان (امپراتور پيشين هند)» برگزار كرد. 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne
إظهار الكل...
👍 1
بازی افروزه های روشن، تا یکی دو ساعت پس از نیم شب دنبال و پس از آن چنین نشان دادند که حرکت سواران پایان یافته و دیگر جنب و جوشی در سپاه، نیست. سواران افروزه بدست، وظیفه خود را که گمراه کردن کمین کنندگان هندی بود، به شیوه‌ای شایسته به انجام رسانیدند. و سپس به استراحت پرداختند. ناصر خان هنگامی که آرامش را در نیروهای ایران دید، شادمان شد، و به سربازان خود، فرمان استراحت داد، و خود نیز به جایگاهی که در کوه برایش ساخته بودند، بازگشت. پیش از آنکه سپیده بدمد نادر و سوارانش پس از یک کوه پیمایی خسته کننده و دشوار به بالاتری بخش کوهستان در این منطقه از گذرگاه خیبر، و به بالای سر سربازان هندی رسیدند، بگونه‌ای که کاملا بر سنگر نشینان و کمین کنندگان هندی مسلط شده بودند و در روشنایی کمرنگ پگاه، همه‌ی کمین کنندگان و سنگر نشینان را می‌دیدند. آنگاه، به دستور نادر, هر یک از سواران، از بالا به سوی یکی از سنگرنشینان حرکت و شروع به فرود کردند، و این کار را با نهایت احتیاط و آرامی انجام می‌دادند زیرا هم بیم لغزیدن و در غلتیدن آنها می‌رفت و هم می‌خواستند تا کاملأ به هندیان نزدیک نشده‌اند، آنها از وجود ایشان آگاه نشوند. سنگرنشینان بخواب خوشی که ناشی از خستگی چهل و هشت ساعته بود، فرو رفته بودند و دیده‌بانان نیز، جز به پائین و به دویست - سیصد سَواری که آنها را بازی داده بودند، نمینگریستند. دیده‌بانان ارتش نادری نیز یکدم از نگریستن به ستیغ کوه، و دنبال کردن پیشروی نادر و همراهان در بلندی‌ها، غافل نبودند، و هنگامی که در سپیده دم بامداد متوجه شدند که نادر و همراهانش به ارتفاعات مورد نظر رسیده‌اند، برابر دستوری که از پیش به فرمانده نیروهای درون تنگه داده شده بود، پیشروی را آغازیدند. به محض آغاز حرکت نیروهای نادر درون تنگه. دیده بانان ناصر خان او را آگاه کردند و ناصر خان نیز در، دم فرمان آماده باش داد و سنگر نشینان و کمین کنندگان هندی در پشت سنگرها، تفنگها را به سوی نیروهای نادری در درون تنگه نشانه گرفتند. ولی هنوز نخستین گلوله از سوی هندیان شلیک نشده بود که نعره ی تندر آسای نادر در کوه پیچید، و بدنبال آن، آوای شلیک گلوله‌های سواران و پیادگانی که بدنبال نادر در بالای سر سنگرنشینان قرار داشتند ، بلند شد. فریاد شماری از هندیان که در درون سنگرها قرار داشتند، و از پشت و بالای سر سنگرنشینان قرار داشت، بلند شد ، و جنجالی بپاخاست و فریادها در کوه پیچید، و تنگه خیبر زیر پای نیروهای نادری به لرزه در آمد ، نیروهای ناصر خان که خود را در موقعیتی خطرناک می‌دیدند، نمی‌دانستند چه کنند، زیرا از بالا و پائین باران گلوله بر سر و تن آنان می‌بارید. حمله‌ی غافلگیر کننده‌ نادر، هنگامی ناصر خان و نیروهای هندی را از هم پاشید، که نادر و یارانش از سراشیبی به پائین رسیدند، و جنگی سخت و تن به تن میان دو طرف در گرفت در سپیده ی تازه دمیده بامدادی، شمشیرها و دشنه ها و تفنگ‌ها و تبرزینها، در هم فرو رفته، و از هر سوی نبرد، کشته‌هایی بود که بر سنگهای ناهموار کوهستان فرو می‌افتاد. نادر خود بسان شیری میغرید و تبرزین را در هوا می‌چرخانید، و بر سر و گردن هندیان فرود می‌آورد. شلیک گلوله از سوی ستون سپاهیان ایران که از راه باریک گذرگاه می‌گذشتند، قطع شد. زیرا بیم آن می‌رفت که تیراندازی، به نیروهای هندی، به سپاهیان خودی که در گیر جنگ تن به تن با هندی‌ها شده بودند، نیز آسیب برساند. در عوض فرمانده نیروهای درون گذرگاه فرمان پیشروی شتابنده را داد و سربازان با حالت دو گذرگاه از زیر پا، می‌گذراندند، و با شتاب از گردنه ای که زیر نگرش هندیان قرار داشت می‌گذشتند. بدنبال آنان توپخانه و سواران و تدارکات نیز با عجله خود را از منطقه خطر میگذرانیدند و دور می‌کردند. ادامه در قسمت بعد » 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌
إظهار الكل...
👍 1
نادرافشار قهرمانی که آرام نگرفت . بخش سوم قسمت : 253 چهار روز از آغاز حرکت نیروهای نادر و پای گذاردن به گذرگاه خیبر می‌گذشت، و هنوز هیچ برخوردی روی نداده بود. نیروهای هندی نیز در سنگرهای خود نه شب‌ها درست می‌خوابیدند، و نه روزها حق استراحت داشتند.(( عصر روز چهارم، یعنی روزی که به گردنه سخت گذری که هندیان در بالای آن کمین کرده بودند، رسیدند، نادر به سربازانش استراحت داد، و به فرماندهان سپارش(سفارش) کرد که سربازان این دستور را چنان اجرا کنند که اگر کسانی از نیروهای هندی در کمین آنها هستند، این استراحت و آرامش را ببینند و حس کنند. دستور نادر بی‌درنگ اجرا شد و سربازان، تفنگ‌ها را کنار گذارده و سربازانی که مأمور پاک کردن جاده بودند نیز، بیل و کلنگها را بگونه‌ای در کنار هم گذاردند که اگر کسانی در کمینگاه آنها را می‌بینند، بدانند که ایشان در حال استراحت هستند. ناصر خان که این وضع را از دور می‌نگریست، نفسی براحتی کشید، و گفت :امشب را بخوبی میخوابیم. زیرا اینگونه که پیدا است نادر فردا قصد ادامه حرکت و رسیدن به تیررس ما را دارد، که بعداز ظهر امروز به سربازان و سوارانش استراحت داده است. :بر این پایه فردا روز پُر کاری است. سربازان و دیده‌بانان می‌توانند امشب را استراحت کنند و بدنبال این سخنان به نیروهای خود، راحت باش داد و سربازانی که دو شب دو روز نخوابیده بودند، و نزدیک بود از پای آیند، تفنگ‌ها را به یکسو نهاده و به خواب خوشی فرو رفتند. ولی دیده بانان ناصر خان، بیدار ماندند. هوا رفته رفته تاریک میشد و شب فرا می‌رسید. بمحض تاریک شدن کامل هوا، نادر سرداران را فرا خواند و گفت :شماری از سواران با چند مشعل برافروخته، در عکس جهتی که تاکنون آمدیم، حرکت کنند. حرکت سواران با افروزه ها توجه دیده بانان ناصر خان را جلب کرد و بی درنگ ناصر خان را آگاه کردند. ناصر خان بخیال اینکه نیروهای نادر قصد دارند از سوی دیگر راه را بگشایند، فوراً افراد خود را بیدار، و آماده کرد و نقل و انتقالهایی در آنها داد ، تا از حمله‌ی احتمالی نادر پیشگیری کند. همزمان با حرکت سواران به سوی مخالف تنگه، نادر دستور داد که عمده سواران سپاهش فوراً افراد خود را بیدار، و آماده کرد و نقل و انتقالهایی در آنها داده، تا از حمله‌ی احتمالی نادر پیشگیری کند. همزمان با حرکت سواران به سوی مخالف تنگه، نادر دستور داد که عمده سواران سپاهش فوراً آماده شوند. این نیرنگ را از اینروی اجرا کرد که اگر آوای پای اسبان در فضای کوهستان پیچید، مدافعان و کمین کنندگان به سویی که مشعل داران در حرکت هستند توجه داشته باشند، و خیال کنند که آوای پای سواران افروزه بدستی است که دارند باز می‌گردند تا براهی دیگر بروند. هنوز ساعتی از شب نگذشته بود، که ده هنگ نیرومند، آماده‌ی کارزار شدند. در این میان سواران افروزه بدست، پس از پیمودن یک فرسنگ در جهت مخالف، مشعل را خاموش می‌کردند و با شتاب باز می‌گشتند، و بجای نخست می‌آمدند، و باز افروزه ها را روشن کرده، کار پیشین را تکرار می‌کردند. در نتیجه، نیروهای هندی می‌پنداشتند که گروه گروه از نیروهای نادر در راه بازگشت هستند و چشم آنها پیوسته متوجه مشعل ها بود. در این هنگام، نادر پای به کوره راه ((سه چوبه)) گذارد. و آن، زمانی بود که تازه سرداران پی بردند، برنامه نادر چیست. وی با اینکه نخستین بار بود که این کوره راه را می‌رفت، ولی چون سراسر روز، پیوسته به آن و مسیر نگریسته بود، همه‌ی پیچها و خم‌های آن را می‌شناخت. بدانگونه که دو سه تن از بلدهایی را که در کنارش بودند، دچار شگفتی کرد. دنبال او، سواران و فرماندهان نیز، در حرکت بودند. آنها می‌دانستند که گذر از این کوره راه، آنهم در آن شب تاریک تا چه پایه دشوار و خطرناک است. اما چون به نادر اعتماد داشتند و می‌دانستند که وی همه‌ی جوانب کار را در نظر دارد، بی آنکه کوچکترین تردیدی به خود راه دهند. از او پیروی می‌کردند و جای پای او پا می‌گذارند. حرکت در ستون یک انجام شد. بسیار آرام، بسیار بی سرو صدا، و بسیار محتاطانه. این پیشروی به یک کوهنوردی بیشتر شبیه بود، تا به یک مانور جنگی، چون شب بیست و یکم شعبان بود، ماه، نه به آن اندازه درخشان بود که نیروهای امنیتی هندی آنها را ببینند، و نه به اندازه کم نور، که نادر و همراهان نتوانند پیش پای خود را بنگرند بهمین انگیزه پرتو کمرنگ آن، بهترین راهنما برای این دلاوران پُرتوان بود. ناصر خان و سپاهیانش، تمام نگاه‌های خود را به افروزه هایی دوخته بودند که در تاریکی شب، راه بازگشت را در پیش گرفته، و یکی پس از دیگری دور می‌شدند. او هرگز نمی‌توانست پی به نیرنگ سواران نادری ببرد. 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne ‌ ‎‌ ‌‌ ‎‌ ‌
إظهار الكل...
👍 2
00:01
Video unavailableShow in Telegram
قلب کانال روستای کهنه اوغاز به عشق شما همولایتی های عزیز وفرهیخته می تپد...💕💕 لطفاً در معرفی این کانال به سایر همولایتی ها و کرمانج زبانان کوتاهی نفرماييد. 🌺 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne💥
إظهار الكل...
20_New Screen-Saver-[PersianMob.Net].gif.mp40.24 KB
خاطره ها درد با صدای فتانه 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne
إظهار الكل...
فتانه-درد.mp35.61 MB
معین ❤️🌸 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne
إظهار الكل...
Bahane Moein Slowe ( Dj Pasha ).mp37.18 MB
👍 1
خاطره ها از عشق که میگی 🎤بانومهستی 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne
إظهار الكل...
مهستی-حرفای قشنگ.mp34.54 MB
خاطره ها اگه هفت اسمون جواد یساری 💥کانال اصلی کهنه اوغاز 💥 📺@oghazekohne
إظهار الكل...
جوادیساری-هفت آسمون.mp35.71 MB
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.