𝘾𝙖𝙛𝙪𝙣𝙚•
•كاش مثِ كارخونه ی هيولاها درِ كمدِ من ، به اتاق تو باز ميشد•
إظهار المزيد125
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
میدونی من نتونستم مثل بقیه جلو هرکی چرب زبونی کنم.
ناز بکشم و خودم بابت هر حرفی بندازم وسط.
نه اینکه اجتماعی نباشم ، نه ، فقط عادت به پر حرفی ندارم.
و وقتی میبینم هرچی ساکت تر میشم ازم دورتر میشی و هرچیم صدات بزنم نمیشنوی چون درگیرِ چرب زبونیِ بقیهای منم این دورشدنو قبول میکنم.
ولی تو نمیفهمی تا وقتی که تنها میشی اونوقت حس میکنی سرد شدم ، عوض شدم ...
« میدونم فکر میکنی اگر بخوایم باهم باشیم بلاخره اخرش یکی از ماها آسیب میبینه، اره احتمالا. ولی من تلاش میکنم اونی که آسیب میبینه من باشم.»
+شبی که رفت چی کشیدی؟
-انگار یکی دست انداخت و قلبمو از تو سینه ام کشید بیرون، گرفت تو دستش و تا مدت ها فشارش میداد.اون درده کافی بود که دیگه هیچ وقت جرأت نکنم عاشق کسی بشم.