ناجه
•﷽• کتاب را به سینهام فشردم، و کتاب با تمام سردی جلدش، مرا گرم کرد.. 👈شماره زیر هر پست شماره صفحه کتاب است. سپس فوروارد زیباست✅ تولد ۲۰/۱۰/۹۹ لیست کتابایی که تاالان خوندیم: @list_najeh ناشناس👇 https://t.me/HarfinoBot?start=1d7687981cc737a
إظهار المزيد622
المشتركون
+224 ساعات
-127 أيام
-4830 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
در آن روایت هست: «اعمَل لِدُنياك كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَاعمَل لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ نَموتُ غَداً»؛¹ «برای دنیا به اندازهای کار کن که گویا همیشه زندهای و برای آخرتت طوری کار کن که گویا فردا میمیری.» انسان وقتی قرار است برای همیشه در جایی باشد، حرکتش سرعتی نمیگیرد و کند میماند. با خود میگوید فعلاً هستم؛ ولی وقتی که میخواهد فردا به سفر برود، دست پاچه میشود.
برای دنیا به اندازهای و طوری کار کن که خیال میکنی همیشه هستی. کسی که همیشه هست، وقت دارد و میتواند کارش را انجام بدهد؛ ولی برای آخرت خود و برای بازار بزرگت، باید طوری کار کنی که گویا فردا وقت رفتن است.
¹: منلایحضرهالفقیه، انتشارات اسلامی، ج ۳، ص ۱۵.
صفحهٔ - ۱۷۷ -
❤ 3
زندهداشتن شب قدر به این است که ما ببینیم در این شب چه کم داریم. گاه شب قدر را باید با تفکر بگذرانیم، گاه تذکرهایی لازم داریم، گاه توبهای میخواهیم تا خودمان را شستوشو دهیم و گاه هم توبهها انجام شده و اکنون به عمل نیاز داریم؛ مثلا بخل داریم و باید انفاق کنیم؛ وقتمان را بدهیم، مالمان را بدهیم، از هرچه میتوانیم بدهیم. گاه، انسان تنها انس با قرآن میخواهد و تا صبح قرآن میخواند؛ اما زمانی هم نیاز به حرف زدن با خدا دارد؛ باید بنشیند و دعاها را بخواند.
صفحهٔ - ۱۷۳ -
❤ 4
انسان باید ابتدا سرمایههایش را مشخص کند. ما دو پای صبر و شکر را برای حرکت داریم. یا سرمایهای دادهاند که باید خرج کنیم، یا هیچ نداریم که در این صورت نباید به پای غیر حق بچسبیم. در این هستی به دُم خرس دخیل نبندیم، نردبان دزد نشویم و اگر پای حق نیستیم، دست باطل نباشیم.
صفحهٔ - ۱۷۳ -
❤ 4
ما اگر بخواهیم برای هر سال طرحی داشته باشیم، باید بدانیم در این یک سال چه سرمایههایی داریم. باور کنید سرمایهها برایمان مجهول هستند. روزی که چشمها تیز میشود، انسان میفهمد که چقدر سرمایه از دست داده و تجارتی نکرده است! آن روز میفهمد که حتی اثاث کهنهی افتاده در خانه، چقدر میتوانست سود بدهد! یک جفت دمپایی که در خانه راکد بود، چه پاهایی را میتوانست از زخم و میکروب و از درد و رنج کزاز نجات دهد!
چه انگشترهایی که در دست من راکد بود و میتوانست عدهای را از فقر و فساد و جنایت آزاد کند! لباسهای گرانقیمتی که پوشیده بودم و خانههای عالیای که بالا برده بودم و زندگی راحتی که برای خودم میخواستم، چقدر سرمایه بود و چه گرههایی را میتوانست باز کند!
صفحهٔ - ۱۷۱ -
❤ 3
عظمت شب قدر در این است که انسان بتواند اندازهها را بهدست بیاورد و طرحریزی را شروع کند؛ آن هم در شبی که به ما سرمایه میدهند. ما در آن شب، باید بیدار باشیم تا سرمایهها را در راهی خرج کنیم که باید صرف شوند و یا لااقل طرح کاملِ حفظ آن را بریزیم.
صفحهٔ - ۱۶۹ -
❤ 3
رشد صنعت وابسته به درک نیاز و ضرورت است. هنگامی که جامعهای ضرورت را درک میکند و فقر را میبیند، مجبور است که بکوشد. در خانوادهای که غذا کم است و دهان زیاد، مجبورند که با غذا کار کنند و آن را مدیریت کنند و با هزار برنامه بازدهیاش را زیاد کنند تا شکمها خالی نماند. آنجایی که غذا کم میشود، خواسته یا ناخواسته ابتکار زیادتر میشود. فقر فیلسوف میسازد.
صفحهٔ - ۱۶۶ -
❤ 2
یکی از عواملی که به ما صدمه زده و ما را پایین نگه داشته است، نبود مدیریت است. مهرههای زیادی بودند که با وجود مدیرها میتوانستند در جای خودشان بهترین نقش را ایفا کنند، ولی چون مدیریتی نبود، بیکار ماندند. نادرشاه در یکی از جنگ هایش، سرباز پیر و کاملی را دید که فداکارانه و به سختی میجنگید. مثل اینکه از جنگآوری و فداکاری او لذت برده باشد، نزدیکش آمد و گفت: تو و این شمشیر وقتی که محمود افغان به اصفهان هجوم آورد، کجا بودید؟ پیرمرد پاسخ داد: شمشیرِ من بود، من هم بودم، ولی سرداری مثل تو نبود.
واقعاً این حرفی است به بزرگی تاریخ. هنگامی که سردارها نباشند، مدیریت و رهبری نباشد، شمشیرهای برّنده، کاری از پیش نمیبرند؛ گرچه از آن طرف هم مسئله ای هست؛ هنگامی که رهبری در اوج، حتی در سطح علی باشد، ولی اطاعت نشود، آن هم کاری از پیش نمیبرد که فرمود: «لَا رَأیَ لِمَن لَا يُطَاع.»¹
¹: «برای کسی که فرمانش را نمیبرند رأی و برنامهای کارساز نیست.» نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح، خطبه ۲۷.
صفحهٔ - ۱۶۵ -
❤ 3