سیاهمشق

فروپاشی‌ها نوعی آزمون و در عین حال نوعی درمان‌اند. ما گمان می‌کنیم نکته در گذراندن آزمون یا غلبه بر مشکل است. اما حقیقت این است که مسائل واقعا حل نمی‌شوند. آنها جمع می‌شوند و فرومی‌پاشند. دقیقا همین است.  درمان نتیجه این است که به همه‌شان مجال ظهور بدهیم؛ مجالی برای ظهور اندوه، تسکین، فلاکت و شادی. زیستن در روزگار سخت پما چودرون @mashghesiah

کاری که می‌کنم دست من است ولی احساسی که از انجام آن کار عارض من می‌شود مطلقا دست من نیست. پس اگر منتظرم که از انجام کار ایکس دچار احساس ایگرگ شوم و اگر نشدم لابد دارم کار غلط را انجام می‌دهم یا باید از انجام آن کار دست بردارم، دارم اشتباه می‌کنم. خلاصه آن که در یک چشم‌انداز وسیع، معیار درست و غلط بودن یا بهتر بگویم کارآمدی یا ناکارامدی عملی که انجام می‌دهم احساسات و هیجاناتی که تجربه می‌کنم نیست. ویژگی‌های همان کار در بافتار آدمی است که من باشم. @mashghesiah

"گوشی‌ام را جا گذاشتم" و " گوشی‌ام جا ماند" یک معنا ندارند. در اولی مسوولیت کارم را به عهده می‌گیرم و در دومی حواله‌اش می‌دهم به نیروهای غیبی. @mashghesiah

مسیر دوزخ با تلاش بی‌وقفه برای دیگری را تحت‌تاثیر قرار دادن سنگفرش شده. مسیر بهشت با تلاش بی‌وقفه برای عشق به دیگری. مارک منسون @mashghesiah

ارزش‌هایتان را که دنبال نکنید بی‌ارزش می‌شوید کم‌کم پیش خودتان. @mashghesiah

مساله امروزه روز یافتن راه‌حل‌های عالی نیست انجام دادن راه‌حل‌های معمولی است بگمانم @mashghesiah

وقتی سرم توی کار دیگران است، بله، به کارهای خودم و زندگی خودم نمی‌رسم. ولی ماجرا را از آن طرف هم می‌شود دید. وقتی سرم توی کار و زندگی خودم نباشد مجبورم - می‌فهمید؟ مجبورم - سرم را بکنم توی زندگی این و آن. عکس پل نیومن است؛ سرگرم کار خودش. @mashghesiah

تا بیایی به من ثابت کنی که مسلک و مرامم برخطاست، زندگی از میان انگشتانت گریخته است عکس هم استیو مک‌کوئین است که اگر چه زندگی به مرادش نگشت ولی نگذاشت از چنگش هم بگریزد. @mashghesiah

سانسور (به هر صورتی که باشد) صورت دیگری از انکار است. و تجربه نشان داده که انکار شده‌ها بدجور پدر صاب بچه انکار‌کننده را جلو چشمش می‌آورند. @mashghesiah