cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

چشمه خورشید

بوی خوش کتاب

إظهار المزيد
إيران365 207لم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
148
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Video from M.sh
إظهار الكل...
27.02 MB
#موسبقی_تاجیکی #تاجیکستان #جانی_بیک_مرادف & #جوره_بیک_مرادف #لایق_شیرعلی @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 زمین سخت کوهستان، دل نرمم عطا کردست درشتم هرکه می خواند، خطا اندر خطا کردست یکی گفتا تو #ایرانی، دگر گفتا تو #تاجیکی جدا از اصل خود میرد کسی ما را جدا کردست (از اصل و ریشه اش جدا بمیرد آنکه ما را از هم جدا کرد) به ابراز احساسات تماشاگران، زمانی که جانی بیک این مصراع را می خواند دقت کنید.... https://t.me/sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
إظهار الكل...
ساز چکامه کتاب

🎼 #موسیقی_ناب 📚 #معرفی_گزیده_کتاب 📜 #اشعار_ناب 📰 #سخنان_بزرگان 📽 #دیالوگ_سینما 📷 #عکس_نوشته و... 🌿🍂همراه با زندگینامه و توضیحاتی مختصر از بزرگان موسیقی و نویسندگان و.. @persiannima1

انسان خوب در شاهنامه دکتر محمد علی اسلامی ندوشن بطور کلی انسان خوب شاهنامه دارای این صفات است: 1- خردمندی: هیچ صفتی برای مرد و زن بالاتر از خردمندی نیست کسی که از خرد برخوردار است می داند که چگونه باید زندگی کند. هرگز زیان نمی بیند و به راه کژ نمی افتد، خرد، گوهر زندگی است، چون آن را یافتی رستگاری این جهان و آن جهان با تست. در گشتاسب نامه دقیقی نیز همان لحن شاهنامه را در اعتقاد به خرد می بینیم. دقیقی «درخت زرتشت» را «همه برگ او پند و بارش خرد » می خواند و جوهر دین بهی بنظر او این است « خرد برگزین، این جهان خوار کن ». در مقابل خرد هوا و آز است «به‌رنج درازیم در چنگ آز» مردان بد شاهنامه در مقابل خوبان همگی بر اثر هوا و آز به‌دیگران بدی می‌کنند و خود سرانجام گرفتار می‌شوند. 2- فرهنگ: پس از خرد فرهنگ می‌آید. در واقع این دو به هم وابسته‌اند. خردمند به فرهنگ روی می برد، و با فرهنگ از خرد نصیب می یابد. خاصیت فرهنگ آن است که به ما راه و رسم زندگی می آموزد و انسانیت ما را می شکفاند. فرهنگ اکتسابی است، هر چند برای دست یافتن به آن، آمادگی ذاتی لازم است. مرد با فرهنگ از اعتدال و آهستگی و رفتار برخوردار است. خوبی هر چیز در آن است که به اندازه باشد (همه کار گیتی به اندازه به – دل شاه از اندازه ها تازه به ). آهستگی، نرمخوئی و نرمگوئی است. آهستگی بخصوص از این جهت در شاهنامه بسیار ستوده شده است که ما با پهلوانان و جنگاوران که انقضای کار آنها تندی است سر و کار داریم. رستم در ستایش پیران می گوید: «ز توران یکی مرد آهسته اوست » و سیاوش به « بالا و دیدار و آهستگی و فرهنگ و و دانائی » ممتاز است. 3- صلح طلبی: با آنکه شاهنامه کتاب جنگ‌ها است، با اینحال مرد خوب کسی است که صلح طلب باشد. تنها در یک مورد جنگ رواست، و آن جنگ بر ضد بدی است. جنگ های کین – خواهی نیز از این جهت واجب است که برای مجازات گناهکار است. این دو بیت خیلی پرمعناست: پلنگ این شناسد که پیکار و جنگ نه خوبست و، داند همی کوه و سنگ چو کین سر شهریاران بود  سر و کار با تیر باران بود 4- بی آزاری: انسان خوب به کسی آزار نمی‌رساند. مصراع معروف «میازار موری که دانه کش است»، همه حکمت شاهنامه را در خود خلاصه کرده است. فریدون به پسرش ایرج می‌گوید: نباید ز گیتی تو را یار جست بی آزاری و راستی یار تست  ( فریدون 429 ) بی آزاری جنبهٔ خودداری دارد، جنبه مثبت آن خدمتگزاری است، و همه مردان خوب شاهنامه سعی داشته اند که خدمتگزار مردم باشند. 5- نام نیک: این درست نیست که انسان به هر قیمتی شد زندگی کند، باید با نیکنامی و سربلندی عمر بسر برد. در نظر پهلوانان خوب شاهنامه، مرگ بهتر از بد نامی است، چنانکه در این بیت آمده است: بنام ار بریزی مرا گفت خون   به از زندگانی به ننگ اندرون                                                                                 ( دروازه رخ 249 ) در واقع معنای زندگی در شاهنامه در نام و ننگ خلاصه می شود. اشخاصی که به خواری می‌افتند، برای آنست که استعداد پرهیز از ننگ را از دست داده‌اند. در آنها هر چه هست ارضاء حس و غریزه است و از معنای زندگی خبری نیست. داستان تازیانه بهرام نمونه خوبی از طرز تفکر پهلوانی است که به نام پای‌بند است. خلاصه داستان این است که در جنگ کاسه‌رود بهرام پسر گودرز، تازیانهٔ خود را که نامش بر آن نوشته در میدان نبرد گم می‌کند. چون غیرت به او اجازه نمی‌دهد که این تازیانه به دست دشمن بیفتد، تنها باز می‌گردد تا آن را بازجوید. برادرش گیو هر چه می‌کوشد تا او را از این کار خطرناک بازدارد فایده‌ای نمی‌کند. به برادرش جواب می دهد: چنین گفت با گیو بهرام گرد  که این ننگ را خوار نتوان شمرد شما را زرنگ و نگار است گفت   مرا آنکه شد نام با ننگ جفت                                                                    ( پادشاهی کیخسرو 1508-1509 ) سرانجام می آید به جائی که منطقهٔ ترکان است و در میان کشته ها و زخمی‌ها مدتی جستجو می کند تا تازیانه خود را باز می‌یابد. لیکن ترکان که از آمدن او با خبر شده‌اند، بر سرش می ریزند و او را می کشند. شاید عمل بهرام به تعصب و افراط تعبیر شود که برای بازیافتن یک تازیانه جان خود را به هدر داده، ولی تازیانه در اینجا مفهومی کنایه‌ای دارد، هر جا شرافت شخص در معرض خطر قرار گرفت، چه موضوع کوچک باشد و چه بزرگ، حتی بقیمت جان باید مقاومت کرد. با آنکه مرگ در شاهنامه بدترین پتیاره‌هاست باز هم بر زندگی ننگ آلود ترجیح دارد. دنباله نوشتار: http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/8781-ensan-khob-dar-shahname.html https://telegram.me/iranboom_ir
إظهار الكل...
انسان خوب در شاهنامه

Video from M.sh
إظهار الكل...
13.20 MB
چند روزی است که فیلم شعرخوانی «غفران بدخشانی»، شاعر افغانستانی، در حضور هوشنگ ابتهاج در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود. شعری که این شاعر هم‌زبان برای سایه می‌خواند، محتوایی پر از دوستی، مهر و ریشه مشترک ایران و افغانستان دارد و به نظر می‌رسد شنیدن همین محتوای فرهنگی از زبان شاعری که آن را به لهجه زیبای دری می‌خواند مورد توجه فارسی‌زبانان قرار گرفته است. زبان مشترک بزرگ‌ترین سرمایه مشترک ایران، افغانستان و تاجیکستان است، سرمایه‌ای که می‌تواند باعث اتفاقات مثبت زیادی بین این سه کشور شود. وزیر فرهنگ و ارشاد هم با اشتراک‌گذاری این فیلم در صفحه توئیتر خود نوشته است: «سروده‌ای که این روزها دست‌به‌دست می‌گردد و قند پارسی را در کام می‌نشاند.» هرچند که این فیلم مربوط به سال‌های گذشته است، اما شیرینی زبان فارسی کهنگی ندارد و شنیدنش آن هم در قالب شعر لطفش را دو‌چندان می‌کند. «غفران بدخشانی» غبار از چهره افغانستان كنار زد و نشان داد كه اين سرزمين كهن، فقط عرصه جنگ و خشخاش نيست. افغانستان بزرگ‌تر و ماندگار‌تر از آن چیزی است که ما در خاطر داریم. این کشور میراث‌دار مردان و زنان بزرگی است که سال‌ها برای رسیدن به صلح و امنیت از جانشان گذشته‌اند و به دشمنان این سرزمین اجازه ندادند با چشم طمع به آن سرزمین نگاه کنند. این شاعر افغانستانی با تکیه به کلمه و با ابزار شعر به ما نشان داد که افغانستان میدان نزاع نیست، بلکه یک جغرافيای فرهنگ، ادبی و تاريخی است كه نه‌تنها از طریق مرزهای توافقی و خاکی بلکه به‌واسطه دل، زبان و عواطف انسانی و ملی به هم پيوند خورده است و زبان فارسی همان گم‌شده‌ای است که می‌تواند در هنگام سختی و دشواری ما را به هم پیوند بزند. سید محمدرضا هاشمی – روزنامه‌نگار افغانستانی
إظهار الكل...
اعترافات یک قدیس زندگینامه آگوستین است. گفته شده است این اولین زندگینامه ای است که در غرب نوشته شده است👆 @cheshme_khorshid
إظهار الكل...