دەروەچ// دريچه
نوشتهها، شعرها، و انتخابهای ظاهر سارايي "برداشت از کانال بدون ذکر منبع و لينك كانال اخلاقا ایراد دارد!" @zahersaraei
إظهار المزيد589
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+117 أيام
-330 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
ضرورت توجه متولیان امور، به موضوعات و مباحثی که در تداول تاریخیِ خود، به نسل ما (متأخرین) رسیده، در این است که آن عناصر فرهنگی توان نظمبخشی به رفتار افراد را داشته و تقویت رابطه بین آنها را نیز بیش از پیش ممکن خواهد کرد؛ بنابراین در تایید و تحکیم یادداشتِ شاعر و محقق استانمان جناب آقای سارایی _که سالهاست دردها و آلام این خطه را در قالب اشعار ادیبانه و با دهانِ زخمیِ آغشتە به خونش فریاد میزند_ میتوانم گفت، یکی از ویژگیهای خاص این موضوعات این است، که مربوط به یک فرد خاص و به بیانی دیگر ارث پدر هیچکس نیستند، لذا در برگیری دارند و به نوعی مُلک مشاء ما ایرانیان و بویژه ایلامیاناند؛ یعنی همچون میراثی مشترک و میراثی اجتماعی در یک جامعهٔ معین، سهم مردمان آن سرزمیناند. بهاین اعتبار میتوان هر کدام از این عناصر فرهنگی را برکشید و بر روی آنها اقدامات لازم در جهتِ توسعه شهر انجام و اجرا داشت.
فرهنگ، مهمترین و اصیلترین ابزار حفظ یک جامعه و همچنین پایدارترین وجه آن است؛ بنابراین، کسانی که زینپس، در این شهرستان و حتی استان، بهعنوان یک مسئول، معرفی و مشغول میشوند، توفیق این فرصت را یافتهاند تا اگر سودایی در جهت تقویت ملیت و اتحاد ملت در سر میپرورانند، در این برهه از زمان فتحالفتوحاتِ فرهنگی را به نام خود ثبت و نام و نشان ملیت خود را در گوش تاریخ فریاد زنند؛ زیرا در چنین شرایطی _گرچه پیش از آنها بودهاند کسانی که در این راه گام برداشته و پایهگذار بخشهای مهمی از شاکله اصلی این دیار بودهاند_ اما این شانس را دارند که نامشان ذیل همه فرهنگدوستان و متحدین ملت و تقویم ملیت به دست آنان رقم خورد. در جایی از فیلسوف بزرگ آلمان یعنی هگل که به مناسبتی نوشته بود، خوانده بودم که «آن فرزندی که نابغه میشمارندش، از پیشینیانش بزرگتر نیست؛ این پیشنیان هرکدام سنگی بر روی بنا نهادهاند و نابغۀ خلف این خوشبختی را دارد که آخر از همه میرسد و سنگ آخرِ طاقِ بنّا را میگذارد و بنّا، بهنام او تمام میشود.»
پس زمان آن است که این افراد که ذکرشان رفت، عجولانه دست به انجام کاری نزده و کوشش کنند اقداماتی درخور و شایسته در این زمینه انجام دهند و در تناورده کردن سنتِ دیرین سعی لازم داشته باشند تا شاید در جریده عالم ثبتِ نامشان رازِ دوامشان باشد.
@darwachdariche
✔️ ضرورت توجه به ستونهای استوار ملّیت
🖊 محسن فیضاللهی
(پژوهشگر حوزه تاریخ و اندیشهٔ سیاسی)
به گفته یکی از اساتید بنام حوزه فلسفهٔ سیاسی «میتوان نشان داد که ایرانیان کهنترین قومی هستند که خود را به عنوان «ملّت» فهمیده و در «میهن» خود نیز دولتی را تأسیس کردهاند» که میتوان آن را «دولت ملّی» خواند. به این اعتبار هیچیک از مسئولان و متولیان امر، نمیتوانند در بیتوجهی به «ملیّت» یا «فرهنگِ فراگیر»، کشور و حتی شهر را اداره کنند.
اگر بتوان در این رابطه، مثالی در مقیاسی بزرگتر وارد کرد، به روایتی مشهور و برجسته اشاره میکنم که به یکی از مباحث مهم در تاریخ و تاریخ تحولات فکری در ایران نیز بر میگردد تا شاید هم بشارتی به متولیانِ امور شهرستان تازه تأسیس چوار باشد و، هم سندی در اهمیت ملّت، دولت و فرهنگ ملّی و سرزمینی در تاریخ ایران!
حبیب یغمایی که سالیان دراز با محمد علی فروغی دمخور بوده و مقالات ایشان را در دو مجلد جمعآوری و منتشر کرده است، در مقدمه جلد اول، نقلقول مستقیم فروغی از آتاترک را اینگونه بیان کرده است: محمدعلی فروغی، در یکی از دیدارهای خود که با آتاتورک _مصطفی کمال آتاتورک، بنیانگذار جمهوری ترکیه و رهبر اصلاحات بنیادی آن_ داشت، آتاتورک به وی گفته بود: «شما ایرانیها قدر ملّیت خود را نمیشناسید و معنی آن را نمیفهمید و نمیدانید که ریشه داشتن و حقِّ آب و گِل داشتن، در قسمتی از زمین چه نعمت عظیمی است؛ و ملیّت وقتی مصداق پیدا میکند که آن ملّت از بزرگان ادب و حکمت و سیاست و در معارف و تمدن بشری، سابقۀ ممتد باشد. شما قدر و قیمت بزرگان خود را نمیشناسید و عظمت شاهنامه را در نمییابید کهاین کتاب سند مالکیت و ملیّت و ورقۀ هویت شماست و من ناگزیرم برای ملّت ترک چنین سوابقی را دست و پا کنم.»
تردیدی نیست ما ایرانیان که پیوسته در تاریخ فرهنگی خودمان همچون ماهی در آب بودهایم، اهمیت شاهنامه و بسیاری دیگر از نامههای ارجمندی را که ستونهای استوار ملّیت ایران هستند به درستی نمیتوانیم دریابیم. حتی آتاتورک نیز میدانست که شاهنامه و نیز بسیاری دیگر از همان نامههای دیگرِ تمدنِ ایرانی، کتابهایی در میان کتابهای بسیار دیگر نیستند، بلکه همچون رمزی از تمدن دیرپایی هستند که ایرانیان آن را از «انفجار کوه و انقلاب اقیانوس گذر» دادهاند.
باری، متولیان امور، بهخصوص کسانی که در استان ایلام مشغولند، بخوانند و بدانند که _برخلاف آتاتورک که در پی «دست و پا کردن» سابقهای برای مردم ترکیه بود_ میتوانند به مخزنِ تاریخیِ ایران و استان ایلام که از بزرگان و مشاهیر ادب، حکمت و سیاست و از سوی دیگر عناصرِ فرهنگی ریشهدار، سرشارند، به اقتضای الزامات فرهنگی و تمدنی ایران [و در اینجا استان ایلام]، آن عناصر فرهنگی را برکشیده و برپایه آن مصالحِ عمومی و منافع ملی را پیگیری و از این طریق تقدیر تاریخی استان خود را رقم زنند.
ساخت و نصب تندیس غلامرضاخان یک نمونه از نمود عینیِ التفات به جایگاه تاریخ و فرهنگ این سرزمین است و حتی میتواند امکانی برای فهم دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی این منطقه باشد؛ بنابراین شکی در این قول نیست که برای ملت شدن، فرهنگ، یک امر ضروری است و ملیّت و توجه به ریشههای فرهنگی و سرزمینی یکی از نشانههای بازیابی هویتی است. بدیهی است که بیاعتنایی به منطق و سرشت تاریخی این مباحث، فقط میتواند تاریخِ مرگِ فرهنگمان را به جلو اندازد.
✔️«طرح یک مطالبهی فرهنگی ... و حاشیهای بر شرح پریشانی غلامرضاخان ارکوازی»
🖋ظاهر سارایی
ددر زمانهای نسبتاً قدیمتر که نام خانوادگی مرسوم نبوده، اکثر افراد به شهر و طایفه و ایلشان نسبت داده میشدند. شاعر بزرگ کردیسرای غرب کشور، یعنی استاد غلامرضاخان ارکوازی هم به همین دلیل نسبتشان به ایل ارکوازی میرسد و پای قبالهها و سندها را به همین شکل امضا کرده و در حافظهی همگان، هم به همین نام و نشان، خاطرهاش نقش بسته است.
تا قبل از اینکه حزبها و تشکلات سیاسی جای خود را به ایلها بدهند، کسی روی این پسوند چندان حساس نبود و همه باافتخار او را از خود میدانستند؛ اما بعدازاینکه «ایل» جای «حزب» را گرفت و در معادلات سیاسی و مخصوصاً انتخابات، ابزار کسب منافع سیاسی و اداری و اقتصادی و ... شد، موج ایلگرایی همهجا را فراگرفت و آسیبهای فراوانی بر پیکرهی نحیف این استان وارد کرد که من به مابقی این آسیبها کاری ندارم؛ به این کار دارم که شاعر بزرگی چونان استاد غلامرضاخان ارکوازی، خالق مناجاتنامه، باوهیاڵ، خهریوی، زڵێخامشووران و... نباید در قالب تنگ یکی از ایلات استان تعریف شود. او بزرگتر از این حرفهاست؛ شعرش در کرمانشاه و خانقین و لکستان و لرستان و کردستان، اقبال تام و تمام دارد؛ چنانکه حتی شعرش را قزلباشهای ترکزبان علوی آذربایجان در جمخانههایشان میخوانند.
او با شورش علیه حاکمان غیر ایلامی و سرودن اشعار معنوی و آیینی کُردی، شاید اولین پرچمدار هویت «استان ایلام» به مفهوم امروزینش باشد؛ بهعبارتی بهتر، ایلام با ارکوازی شروع شد. او نماد ایلام و «ایلامیت» است و اگر کسی او را در قالب تنگ و جامهی ناساز «ایل» تعریف کند، هم به او ستم کرده و هم به ایلام اجحاف روا داشته است. متأسفانه درک ناقصی که مدیران و صاحبمنصبان در استان ایلام از او دارند، شأن او را به یک «ایلمرد» فروکاستهاند و چون فکر میکنند، او منسوب به فلان ایل است، پس حقدارند نام او را از این میدان به آن میدان جابجا کنند و بترسند از اینکه تندیس آبرومندی از او در میدانی که به نام اوست، قرار بگیرد.
بهمن نظری، نابغهی نقاشی و پیکرهسازی ایلام که متأسفانه چون اکثر نوابغ در جوانی چشم از جهان فروبست، پیکرهی باشکوه و ارزشمندی از غلامرضاخان ارکوازی ساخته که سالهاست در گوشهای خاک میخورد و بیم آن میرود که بفرساید و از بین برود. جای این پیکره نه آن گوشهی متروک که میدان غلامرضاخان ارکوازی در شهر ایلام است. کسانی که میتوانند دراینباره تصمیم بگیرند، میترسند به ایلگرایی متهم شوند و رقبا هم خیال میکنند اگر این اتفاق بیفتد فلان اتفاق خواهد افتاد. صاحبمنصبان استان و البته همگان باید بدانند که هنرمندان، بزرگان و دلاوران و خوبان این استان، متعلق به هیچ شهر و طایفه و تباری نیستند؛ بلکه متعلق به جامعهی بزرگ بشری و البته کل ایران و استان ایلام هستند و کسی حق ندارد بهواسطهی انتسابشان به شهر و طایفه و تباری جایگاهشان را فروبکاهد و آنان را در معادلات تنگ سیاستزدگی و گروهگراییهای مبتذل معمول، تعریف کند.
باری، من بهعنوان کسی که با صرف سالها عمر عزیز، دیوان غلامرضاخان ارکوازی را تدوین و تصحیح و چاپ کرده، و در سال 1373 با همکاری افراد و نهادهای متعددی، در برگزاری کنگرهی شکوهمند بزرگداشتش در ایلام مشارکت داشته، و بر اوج و عظمت او آگاهم و البته هیچ نسبت ایلی و خونی هم با این استاد بزرگ ندارم، بهمثابهی مطالبهای همگانی از مسئولین استان میخواهم تندیسی که استاد بهمن نظری ساخته، بهنحوی شایسته و البته در اسرع اوقات، در میدان غلامرضاخان ارکوازی نصب گردد تا هم این شهر سهمی از شکوه و زیبایی و هنر ببرد و هم او که نماد هویت استان ایلام است، جایگاه اصلی خود را چناکه بایستهی و شایستهی اوست، بازیابد.
@darwachdariche
امروز مراسم تودیع و تکریم آقای علی هوشمند و معارفهی آقای علی هلشی مدیران سابق و لاحق ادارهی کل فرهنگ و ارشاد ایلام در محل مجتمع فرهنگی هنری ارشاد با حضور جمعی از مسئولان و اهل هنر و رسانه برگزار گردید.
آقای هوشمند بهعلت مشکلات شخصی بیش از این نمیتوانست در ایلام به خدمت مشغول باشد و ناگزیر جایش را به آقای علی هلشی داد. آقای هلشی از نیروهای باتجربهی ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی ایلام است و سالها در ردههای مختلف کار کرده و تجربه و آزمودگی لازم را کسب نموده است و امید است بتواند منشأ خدمات افزونتری برای فرهنگ و ادب و هنر این استان باشد.
علی هوشمند در اندکی بیش از دو سال خدمتش تا آنجا که در توانش بوده در راستای وظایفش کوشیده که در مراسم امروز گزارش جامعی از این کوششها ارائه گردید؛ اما آنچه برای ما ملموستر بود، علاوه بر تقدیر از چهرههای شاخص فرهنگی، ایجاد دبیرخانهی زبان و ادبیات کردی ایلام بود که بیشک اگر خواست و کوشش و پشتکار ایشان و همکارانش نبود و میلی و اشتیاقی خاص به این موضوع نداشتند، محقق نمیشد. او نهال دبیرخانهی زبان و ادبیات کردی ایلام را کاشت. این دبیرخانه از زمان تأسیس تا اکنون کارها و کوششهایی داشته که در هفتههای آتی بخشهایی از آن نمود خواهد یافت. امید است مدیرکل جدید این اداره همراه و همدل با دبیرخانه باشد تا این نهال، درختی مثمر و بارور و بالنده گردد.
برای این دو بزرگوار آرزوی سلامت و توفیق خدمت افزونتر داریم.
@darwachdariche
✔️"گوڵوەنی"
🔸خوانندە: صادق نجفیان
🔸شعر: سمیە مهری
🔸تنظیم: امیر بشیری
@darwachdariche
Golwani MASTER III.mp38.35 MB
03:10
Video unavailableShow in Telegram
✔️"گوڵوەنی"
🔸خوانندە: صادق نجفیان
🔸شعر: سمیە مهری
🔸تنظیم: امیر بشیری
@darwachdariche
73.74 MB