tickeet👁
admin: every thing around you is exist because of knowing god admin : @iinakiinja
إظهار المزيد1 511
المشتركون
-124 ساعات
-57 أيام
-2230 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
13670
کارل گوستاو یونگ: ژرفکاوی در ناخودآگاه جمعی
کارل گوستاو یونگ (۱۸۷۵-۱۹۶۱) روانشناس، فیلسوف و پزشک اهل سوئیس بود که به خاطر نظریات تحولآفرین خود در روانشناسی، بهویژه مفهوم ناخودآگاه جمعی و کهنالگوها، شهرت جهانی دارد.
یونگ در سایه فروید:
یونگ در ابتدا همکار و شاگرد برجسته زیگموند فروید بود و در ترویج و بسط نظریههای روانکاوی نقش کلیدی داشت. اما اختلاف نظرهای عمیق فلسفی بین این دو متفکر، یونگ را به سوی جدایی از فروید و بنیانگذاری مکتب روانشناسی تحلیلی خود رهنمون کرد.
مفاهیم بنیادی روانشناسی تحلیلی:
ناخودآگاه جمعی: یونگ معتقد بود که ذهن انسان** فقط از ناخودآگاه فردی که شامل تجربیات و خاطرات شخصی است، تشکیل نشده است، بلکه ناخودآگاه جمعی نیز وجود دارد که مخزنی از تجربیات و خاطرات مشترک بشریت در طول تاریخ است.
کهنالگوها: یونگ کهنالگوها را الگوهای رفتاری و فکری ذاتی و جهانی در ناخودآگاه جمعی میدانست که در اسطورهها، افسانهها و رویاها نمود پیدا میکنند.
خود: یونگ خود را هسته مرکزی شخصیت و هدف نهایی فرایند فردیت (individuation) میدانست. فردیت فرآیندی است که در طی آن فرد به وحدت و کمال درونی دست مییابد.
تاثیرات یونگ:
آثار یونگ در زمینههای مختلفی از جمله روانشناسی، ادبیات، هنر، دین و مطالعات فرهنگی تاثیر عمیقی گذاشته است.
میراث یونگ:
امروزه، روانشناسی تحلیلی یونگ یکی از مکاتب مهم روانشناسی به شمار میرود و ایدههای او همچنان الهامبخش روانشناسان، درمانگران و متفکران سراسر جهان است.
آثار برجسته:
کتاب سرخ: شرح تجارب عرفانی و رویاهای یونگ در اوایل دوران حرفهای او
روانشناسی ناخودآگاه: بررسی مفاهیم کلیدی ناخودآگاه، از جمله کهنالگوها و فرایند فردیت
انواع شخصیت: دستهبندی افراد بر اساس ترجیحات ذهنی و رفتاری آنها (برونگرا/ درونگرا، حسی/ شهودی، متفکر/ عاطفی، قضاوتگر/ درککننده)
نمادها و دگردیسیهایشان: بررسی نمادها و معانی آنها در اسطورهها، افسانهها و رویاها
پاسخ به روح: مجموعه مقالات و سخنرانیها در مورد دین، معنویت و روانشناسی
14130
209110
ریشه پیدایش زبان: سفری به اعماق تاریخ
ریشه پیدایش زبان، یکی از بزرگترین و پیچیدهترین پرسشهای بشریت است. دانشمندان و اندیشمندان از دیرباز در جستجوی یافتن پاسخ این پرسش بودهاند که چگونه انسانها به توانایی برقراری ارتباط از طریق زبان دست یافتهاند.
نظریههای مختلفی در مورد ریشه پیدایش زبان وجود دارد:
نظریه تکاملی: برخی معتقدند که زبان در طول میلیونها سال از طریق فرآیند انتخاب طبیعی تکامل یافته است. طبق این نظریه، اجداد اولیه ما از سیستمهای ارتباطی سادهای مانند حرکات، اصوات و حالات چهره استفاده میکردند که به تدریج پیچیدهتر شده و به زبانهای امروزی تبدیل شدهاند.
نظریه فرهنگی: برخی دیگر معتقدند که زبان یک اختراع فرهنگی است که توسط انسانها در یک دوره زمانی خاص ایجاد شده است. طبق این نظریه، زبان برای پاسخگویی به نیازهای فزاینده جوامع انسانی برای همکاری و سازماندهی به وجود آمده است.
نظریه ژنتیکی: برخی دانشمندان معتقدند که انسانها دارای یک استعداد ژنتیکی ذاتی برای زبان هستند که به آنها امکان یادگیری و استفاده از زبان را میدهد. طبق این نظریه، این استعداد ژنتیکی در طول زمان تکامل یافته و به پیچیدگیهای زبانهای امروزی منجر شده است.
شواهد باستانشناسی و زبانی:
شواهد باستانشناسی: قدیمیترین شواهد باستانشناسی مربوط به زبان، ابزارهای سنگی با قدمت حدود 2.6 میلیون سال پیش است که ممکن است برای تولید اصوات شبیه به انسان استفاده شده باشند. همچنین، نقاشیهای غاری با قدمت حدود 40,000 سال پیش، تصاویری از انسانها را نشان میدهند که در حال برقراری ارتباط با یکدیگر هستند.
شواهد زبانی: بررسی زبانهای مختلف نشان میدهد که آنها دارای ویژگیهای مشترکی هستند که ممکن است نشاندهنده یک ریشه مشترک باشد. برای مثال، بسیاری از زبانها دارای ساختارهای دستوری مشابهی هستند و از کلمات مشابهی برای مفاهیم اساسی مانند "من"، "تو" و "غذا" استفاده میکنند.
هنوز پرسشهای زیادی در مورد ریشه پیدایش زبان وجود دارد که بیپاسخ ماندهاند.
با این حال، تحقیقات علمی در حال پیشرفت است و دانشمندان امیدوارند که روزی بتوانند به طور کامل این راز باستانی را کشف کنند.
20840
211120
قبایل آمازون:
جنگلهای انبوه آمازون، خانه بیش از 180 قبیله بومی است که هر کدام فرهنگ، زبان و شیوه زندگی منحصر به فرد خود را دارند. تعداد دقیق این قبایل به دلیل انزوا و دشواری دسترسی به برخی از آنها، به طور کامل مشخص نیست.
برخی از مشهورترین قبایل آمازون عبارتند از:
یانومامی:بزرگترین قبیله آمازون که در مرز برزیل و ونزوئلا زندگی میکنند.
آوا:قبیلهای جنگجو که در اعماق جنگلهای برزیل زندگی میکنند و به خاطر مهارتشان در تیراندازی با کمان مشهور هستند.
کوروپیکو: قبیلهای که در نزدیکی رودخانه پوتومائو در برزیل و کلمبیا زندگی میکنند و به خاطر دانش عمیقشان از گیاهان دارویی شناخته میشوند.
اشانینینگا:قبیلهای که در کوههای آند در پرو زندگی میکنند و به خاطر مهارتشان در بافندگی و سرامیکسازی معروف هستند.
ماتسس: قبیلهای که در مرز پرو و برزیل زندگی میکنند و به خاطر مراسمهای شمنی و استفاده از داروی توهمزا "آیاهواسکا" مشهور هستند.
زندگی در قبایل آمازون:
شیوه زندگی قبایل آمازون به شدت با محیط اطرافشان سازگار شده است. بسیاری از آنها به طور سنتی از طریق شکار، ماهیگیری و جمع آوری غذا زندگی میکنند. آنها همچنین گیاهان دارویی را برای درمان بیماریها و انجام مراسمهای مذهبی جمع آوری میکنند. برخی از قبایل نیز به کشاورزی و دامپروری مشغول هستند.
چالشهای پیش روی قبایل آمازون:
امروزه، قبایل آمازون با چالشهای متعددی از جمله تخریب جنگلها، بیماریهای واگیردار و تماس با دنیای خارج روبرو هستند. تخریب جنگلها زیستگاه آنها را از بین میبرد و آنها را مجبور به مهاجرت به مناطق جدید میکند. بیماریهای واگیردار که توسط افراد خارجی به ارمغان آورده میشود، میتواند برای آنها که هیچ گونه ایمنی در برابر آنها ندارند، ویرانگر باشد. تماس با دنیای خارج همچنین میتواند فرهنگ و شیوه زندگی سنتی آنها را از بین ببرد.
اهمیت حفظ قبایل آمازون:
قبایل آمازون نقش مهمی در حفاظت از محیط زیست دارند. آنها دانش عمیقی از جنگلهای بارانی و نحوه زندگی در هماهنگی با آن دارند. این دانش برای حفظ این اکوسیستمهای شکننده ضروری است. علاوه بر این، قبایل آمازون تنوع فرهنگی جهان را غنی میکنند. آنها یادآوری میکنند که راههای مختلفی برای زندگی وجود دارد و ما باید برای حفظ این تنوع تلاش کنیم.
21640
274170
رابطه بین شمس تبریزی و مولانا جلال الدین رومی یکی از مشهورترین و عمیقترین روابط عرفانی در تاریخ است. دیدار این دو مرد در سال 1244 در قونیه ترکیه نقطه عطفی در زندگی مولانا بود و او را از یک عالم و واعظ برجسته به یک عارف شوریده و شاعر بینظیر تبدیل کرد.
داستانهای بسیاری از برخوردها و تعاملات شمس و مولانا روایت میشود که هر کدام به جنبهای از این رابطه شگفتانگیز نور میاندازند.
یکی از مشهورترین داستانها، حکایت اولین ملاقات آنهاست. شمس در حالی که مولانا در حال سخنرانی در جمعی از شاگردانش بود، وارد مجلس شد و کتابهای او را به داخل حوضی انداخت. مولانا که از این جسارت شمس خشمگین شده بود، او را مورد سرزنش قرار داد. اما شمس با آرامش پاسخ داد: "این کتابها تنها تو را به ظاهری از دانش میرسانند، اما حقیقت در وجود توست. تا زمانی که به دنبال حقیقت در درون خود نباشی، این کتابها فایدهای برای تو نخواهند داشت."
این ملاقات تأثیر عمیقی بر مولانا گذاشت و او را به جستجوی حقیقت در درون خود سوق داد. او درس و وعظ را کنار گذاشت و تمام وقت خود را به همراهی شمس صرف مراقبه، سماع و سرودن شعر کرد.
شمس در طول دوران کوتاه حضورش در قونیه، مولانا را با تعالیم عرفانی عمیقی آشنا کرد و او را در مسیر رسیدن به کمال معنوی راهنمایی کرد. او به مولانا آموخت که چگونه از قید و بند ذهن و نفس رها شود و به حقیقت مطلق دست یابد.
شمس ناگهان و به طرز misteriosamente در سال 1248 قونیه را ترک کرد و مولانا را غمگین و پریشان خاطر بر جای گذاشت. مولانا هرگز نتوانست او را دوباره ببیند، اما تعالیم و آموزههای شمس تا ابد در روح و جان او نقش بست و او را به یکی از بزرگترین عارفان و شاعران تاریخ تبدیل کرد.
داستان شمس و مولانا سرشار از عشق، عرفان و حکمت است و الهامبخش انسانهای زیادی در سراسر جهان بوده است. این داستان نشان میدهد که چگونه عشق و dedication میتواند انسان را به سوی کمال معنوی رهنمون کند و او را از تاریکی جهل و نادانی به روشنایی حقیقت رهنمون شود.
در اینجا چند نمونه از داستانهای عرفانی شمس و مولانا آورده شده است:
داستان سماع: شمس به مولانا آموخت که از طریق سماع و رقص میتوان به وجد و خلسه رسید و با حقیقت مطلق ارتباط برقرار کرد. مولانا پس از دیدار با شمس، سماع را به بخش مهمی از زندگی و تعالیم خود تبدیل کرد.
داستان نی: شمس برای مولانا داستان نی را تعریف کرد که از جدایی از اصل خود ناله میکند. این داستان الهامبخش مثنوی معنوی مولانا شد که یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبیات عرفانی جهان است.
داستان عشق: شمس به مولانا آموخت که عشق حقیقی عشقی است که به خدا و به تمام مخلوقات او معطوف میشود. این عشق از قید و بند خودخواهی و نفسپرستی رهاست و تنها به دنبال یگانگی با حقیقت مطلق است.
داستانهای شمس و مولانا سرشار از نمادها و معانی عمیق است که هر کس میتواند از آنها برداشت خود را داشته باشد. این داستانها به ما نشان میدهند که چگونه میتوانیم از طریق عشق، عرفان و حکمت به حقیقت مطلق دست یابیم و به کمال معنوی برسیم.
26680
308130
در عرفان شرق، روزه داری به عنوان ابزاری قدرتمند برای پاکسازی روح، افزایش تمرکز و رسیدن به روشنایی شناخته می شود. این عمل در بسیاری از سنت های شرقی از جمله هندوئیسم، بودیسم، تائوئیسم و زرتشتی به اشکال مختلف انجام می شود.
اهداف روزه داری در عرفان شرق:
کنترل نفس: روزه داری به عنوان راهی برای مهار تمایلات نفسانی و کنترل اراده دیده می شود. با مقاومت در برابر میل به غذا، فرد یاد می گیرد که بر سایر هوس ها و امیال خود نیز غلبه کند.
تمرکز و مدیتیشن: گرسنگی ناشی از روزه داری می تواند ذهن را آرام کند و تمرکز را افزایش دهد. این امر می تواند به مدیتیشن عمیق تر و تجربیات معنوی غنی تر منجر شود.
پاکسازی روح: روزه داری به عنوان راهی برای سم زدایی بدن و ذهن از سموم و ناخالصی ها تلقی می شود. این امر می تواند به ارتباط عمیق تر با روح و تجربه ی وحدت با هستی منجر شود.
شفا: برخی از سنت های شرقی معتقدند که روزه داری می تواند به درمان بیماری ها و تقویت سیستم ایمنی بدن کمک کند.
انواع روزه داری در عرفان شرق:
روزه ی آب: این نوع روزه داری شامل خودداری کامل از غذا و نوشابه به جز آب می شود.
روزه ی میوه: در این نوع روزه داری فقط می توان میوه، سبزیجات و آب مصرف کرد.
روزه ی سکوت: علاوه بر خودداری از غذا، فرد در این نوع روزه داری از صحبت کردن نیز پرهیز می کند.
روزه ی حواس: در این نوع روزه داری فرد از تحریک حواس خود مانند تماشای تلویزیون، گوش دادن به موسیقی و خواندن خودداری می کند.
مدت زمان روزه داری در عرفان شرق:
مدت زمان روزه داری در عرفان شرق می تواند از چند ساعت تا چند ماه متغیر باشد. برخی از افراد به طور مرتب روزه های کوتاه می گیرند، در حالی که برخی دیگر ممکن است در زمان های خاص سال به روزه های طولانی تر بروند.
روزه داری در عرفان شرق می تواند تجربه ای عمیقاً معنوی و تحول آفرین باشد. با این حال، مهم است که این عمل با احتیاط و آگاهی انجام شود.
34680