cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

جوک و کـــلیپ +12.5😀

لحزاتی ک کسلی اینجاباش وبخند فقط😂 https://t.me/sexijok8445 بیااگ بدبودلف بده😒ولی مطمئنم خوشت میادبدجور😉 آب عشقاتونو با پست ها اینجا بیار یجوری بگم ک هرچی بخای داره اینجا😝 @Takpar8445 هرچی خاستی درخاست بده ازشیرمرغ تاجون ادمیزاد

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
2 248
المشتركون
-124 ساعات
+287 أيام
+2630 أيام
توزيع وقت النشر

جاري تحميل البيانات...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تحليل النشر
المشاركاتالمشاهدات
الأسهم
ديناميات المشاهدات
01
گرفت میخواست خاطر جمع بشه که یه موقع سر نزده نیاد حسین پرسید عمو رفت یا اونجاست؟ گفت مگه با تو نرفت ؟ گفت نه خواب بود معصومه گفت ندیدم پس عمو خسرو خیلی وقته رفته میخوام دعوت به شام کنم تنهاییم حوصلمون سر رفته کمی شوخی کنه بخندیم ،اگه اومد زنگ میزنم لیست خرید میدم عشقم پاشد و گفت برم مرغ آماده کنم زرشک پلو بذارم عجیبه انگار نمیخواستم سیر بشم با حرکاتم فهمید بازم میخوام بکنمش گفت عاشقتم میدونم بازم میخوای باشه من مال توام بیا عزیزم یک بارم معصومه را گاییدم و رفتم خونم تا معصومه زنگ زد بیا شام حاضره تا رفتم دیدم حیاطه میره سمت آشپزخونه لبهای زیباشو تا تونستم خوردم دستمو کردم زیر شلوارو شورتش کصشو مالیدم اونم کیرمو گرفت دستش آب کیرمو مالید دستش گفت چه آبی از کیرت راه افتاده گفتم مگه نشنیدی میگن تا دید آب دهنش راه افتاد؟! کصش داغ شد و آبش شری ریخت دستو لای پاشو خیس کرد همزمان فشاری که به کیرم می‌اوردو لب میداد بقدری مزه داشت یک قدمی انزالم رسیدم دیگه داشت آبم میریخت بیرون دستش خیس و لیز کیرمو میمالید! گفت بسه الان حسین میاد تو گفتم تا در پارکینگو ببنده وقت دارم اب کصش مشتمو پر کرده بود دستم خیس خیس بود صدای ترق و تروق پارکینگ اومد جدا شدیم گفت برو دستاتو بشور نجس شده کردم دهنم لیس زدم گفتم نه میخام با طعم سس کس خوشگلت غذامو بخورم خندید اونم نشون داد کف دستش خیس خیس بود گفت سس مارچوبه خخخخ شامو آورد زرشک‌پلوبا مرغ بود مرغشو سرخ کرده بود با دستای کصیم مزه دار کردم بدون قاشق و چنگال با لیسیدن وانگشتام خوردم معصوم گفت دستاتو عمو می‌شستی گفتم آخه سسش می رفت! خدا شاهده حس خوردن کصشو می‌کردم هی می‌گفتم امشب هوس کردم مثل مامان خدابیامرزم با دستم غذا بخورم حسین هم با دستش خورد گفت راست میگی عمو چه خوشمزه میشه گفتم مال من قبلا با سس اوس آغشته شده خوشمزه تره گفت اوس چیه گفتم چیزی مثل موس باز پرسید ، گفتم مثل نمک ممک ، هر سه خندیدیم معصومه گرفت و میدونست چی میگم ریس رفته بود من هی می‌گفتم مزش هنوز ببین مونده تو انگشتام تندیشو حس می‌کنم حسینم به خنده های منو معصومه میخندید هر سه حالا با دست داشتیم میخوردیم معصومه گفت منم اخه به هوس افتادم بخدا دستامو نشسته بودم راست میگه عمو مال منم مزه سس مارچوبه میده که من از خنده هر چه تو دهنم بود پرید تو مشتم حسین گفت پس سس مارچوبه هم به مرغ زدی؟! معصومه گفت آره زدم با دستام مالیدم روش، گفتم پس بگو همونه خیلی خوشمزش کرده ، سس اوس و سس مارچوبه دیگه معرکه اس با خنده‌ی سه تایی غذامونو خوردیم حسین خواست تو جمع کردن سفره کمک کنه نذاشتم گفتم تو خسته ای من کمک می‌کنم میخوام ظرفها را هم خودم بشورم همشون سس اوسی بشن هنوز مزه تو انگشتامه خخخخخخ معصومه گفت نه عمو جان خودم تنهایی میشورم فقط کمک کن ظرفارو بیار آشپزخانه گفتم خوب میشد حسین ماشینشو می آورد حیاط دربستی تا آشپزخونه ‌ات می‌رفتیم این چه مهندسیه داداش کرده؟! باز همه خندیدیم کمک کردم تا پیشبندو ببندم معصومه نذاشت از دستم گرفت حسین بیچاره فکر می‌کرد دارم ظرف میشورم گفت تا شما مشغولین برم از تیمور میوه بگیرم دروازه را بست حالا شلوار معصومه زیر زانوش بود کیرم تو کصش دستشو رو سنگ کابینت گذاشته بود با ناز به عاشقش کص می داد انگار امروزو امشب منو معصومه سیری نداشتیم تا حسین بیاد آب هردومون اومده بود باز کصشو پر کرده بودم و لبشو میخوردم زنگو زد رفت باز کرد میوه را گرفت من الکی ظرفها را تو سینگ می‌شستم گفت برو من بقیشو آب می‌کشم باز لبشو اورد محکم خوردمو رفتم معصومه هم اومد شب نشینی زیر کرسی را کردیم و اومدم خونه از اون روز دیگه معصومه مال خودم شده چند روزی که برادر و زنداداشم تهران بودن تا حسین می‌رفت آژانس می رفتم ساعتها عشقبازی هامونو می‌کردیم و چند بار در طول روز می‌گاییدمش تا اونا از تهران اومدن الان نزدیک سه ماهه تا خونشون خلوت میشه زنگ می زنه میرم میگامش یا میاد خونه ما می‌کنمش قراره بعد از عید اثاث‌کشی کنند خونه ما (خونه پدریم که خیلی بزرگه) معصومه آبستنه میگه میدونم از تو آبستنم گفتم از کجا میدونی ؟ میگه تو ماه گذشته که پریود شدم تا بیش از سه هفته حسین با من سکسی نداشت اصلن دیگه بدم میاد حسین منو بکنه هر بار یه بهانه می‌اوردم چون با تو هر روز یا شبش سکس داشتم حسین تو هفته چارم بود خواب بودم از پشت گذاشت کصم هیچ حسی نداشتم انگار داشتم خیانت بتو می‌کردم تا ابشو ریخت پشتشو کردو خوابید به وقتش پریود نشدم رفتم خونه بهداشت تست شدم آبستن بودم پرسیدم دو روزه از وقت پریودم گذشته کی من آبستن شدم خانم بهداشت جدول را نشونم داد گفت هفته دوم یا اوایل هفته سومت حدود ۱۰ تا ۱۵ روز از خونریزیت به احتمال خیلی زیاد است پرسیدم ممکنه تو هفته‌ی چارم آبستن بشم آخه آخرین سکسم پنج روز
1480Loading...
02
استم بکشم بیرون چون تا تکان میخورد انگار سوزن فرو می کنند تو همه نقاط تنم ناشی بودم، پاهاشو قفل کمرم کرده بود بیشتر فشارم داد و با ولع بوسم کرد اونقدر صورتو لب و دهنمو لیسید و تکان خورد نمی‌ذاشت کیرم دربیاد تا بزبان اومد گفت من نشدم مگه بار اولته نمیدونی ؟دلم میخاااااا بکوووون تا اینو گفت زورم ده برابر شد فهمیدم از منم تشنه تره! با سرو صدا گاییدمش و گفتم آره تا حالا پسر بودم مردم کردی جووونم عشقم معصومه جووون خیلی محکم داشتم می‌گاییدمشو اونم همراهی می‌کرد و با شوق چنگ و گازم می‌گرفت و به خودش فشارم میداد، دیدم یهویی چشاش رفت و دهنش باز موند نفسش شماره افتاد و رنگ صورتش تغییر کرد زیبا بود هزار برابر زیباتر شد منم به آستانه دومین ارضا رسیده بودم تو اون حالت بدنش لخت شده بود لذتم چند برابر شد شدت گاییدنم سرعت گرفت و باز یک عالمه آب ریختم تو کصش مدتی زیرم موند و بوسش کردمو هر دو گریه کردیم و اشک شوق بود می ریختیم از ترس اینکه حسین بیاد زود لباسامونو پوشیدیم ۱۲ چند دقیقه ای گذشته بود حسین اومد و چیزی نفهمید ناهارو خوردیم منو حسین خوابیدیم سر کرسی حسین ساعت ۲ بیدار شد من خودمو خواب زدم زنگ زد مسیر گرفتو رفت دنبال مسافر رفتم دیدم معصومه هم خوابیده رو تختش خزیدم بغلش خندید گفت مگه سیر نشدی؟ گفتم نه معاشقه کردیمو باز لختش کردم خودم هم لخت شدم اینبار میخواستم همه اندامشو ببینم با خوردن سینه هاش رفتم سراغ کصش که هنوزم انگار پر آبم بود هر چند بوی خوشی نداشت چون فرصت نکرده بود حمام بره اما با دیدن اون همه زیبایی در کص پف کرده و تپلش و رسیدن به ارزویم که دیدن کسش بود، افتادم جونشو تا میشد خوردمش و چه لذتی هم می‌کردیم دیگه بوش برام بوی عطر بود هر چه آب دو تامون بود همشو خوردم گفت بسه کیرتو بکون توش داره ابم میاد گوش ندادم خوردم که آبش با فشار تو دهنم تخلیه شد چه لذتی بردم لذیذترین نوشیدنی عمرمو تجربه کردم! گفت همشو خوردی؟! گفتم آره خوشمزه ترین سس عمرمو خوردم خندید گفت سس؟! خخخ گفتم آره سس کص خخخ گفت منم میخام اولین سس کیرتو بخورم تا حالا مال حسینو لب نزدم چندشم میاد شکل کیرشم مثل خودشه کجم هست مال تو مثل خودت زیباس گفتم سس کص با سس کیر هم بدک نبود هر چند اولش خیلی تند بود خخخ منظورم قاطی آب كصش با آب کیرم بود گفت آخه سس مارچوبه قاطیش بوده خخخ گفتم سس مارچوبه هم هست مگه گفت آره اتفاقا داریم خودم درست کردم خیلی تند شده تو این معاشقه و عشقبازی لحظه ای از بوسیدن و خوردن سینه هاش و لبو زیر گلو و گردنش غافل نبودم خودش برگشت رفت سراغ کیرم چندین بار با عشق سرشو بوسید تخمامو تو دستای سفیدش مالید یواش یواش سرشو کرد تو دهنش پیشابم جاری بود مزش کرد انگار خوشش نیومد اما بعد یه لحظه عاشقانه کیرمو تا میتونست کرد تو دهنش البته فقط سرشو مک زد و هر چی می اومد قورتش داد بلد نبود ساک بزنه فقط می کرد دهنش مک می‌زد خیلی حشری بودم نخواستم ادامه بده ترسیدم آبم بیاد حالشو خراب کنه گفتم بسه میخوام بکنم تو کصت نگاه کرد با ابروهاش گفت نه کیرم سفت و کلفت تر میشد گفتم آخه آبم میاد بیشتر مک زدو زبونشو می چرخوند تو دهنش دور سر کیرم دیگه به نقطه اوج داشتم می‌رسیدم خودم کیرمو عقب جلو کردم خوشش اومد دندوناش پوست کیرمو اذیت می‌کرد اما برام مهم نبود که ابم اومد پاشید دهنش یه حالت گوزیدن لباش صدا کرد مذاشت در بیارم تا اجازه داد کشیدم بیرون آبمو مزه مزه کرد همشو خورد حتی اونی که به کیرم مالیده بود را لیس زد گفت عجب سس مارچوبه ای لذیذی جووون مااااااررررررچ عشق بازیمون ادامه یافت شاید یک ساعتی همدیگرو مالیدیم و بغل کردیم و بیشتر من تو گوشش نجوا می‌کردمو و خاطرات را یکی یکی به هم می‌گفتیم و فرصت هایی که از دست داده بودیم را گفتیم باز هر دو آماده سکس شدیم گفت خدا میکرد تو دنیا فقط منو تو بودیم و هرگز از آغوشت جدا نمی‌شدم اشکش ریخت و لیسیدم بغلشو باز کرد که بیا روم رفتم روش نزدیک بیست دقیقه یک ضرب روش گاییدمش نذاشت پوزیشن عوض کنم حس می‌کردم همش انگار داره ارضا میشه چون آب کصش شکممانو خیس کرده بود صدای شلپ شلپ برخورد شکمم به کصشو بدنش اتاقو پر کرده بود تا آب ته کصش اومد چنگم زدو وحشیانه لیسیدم و فشاذم داد و گازم گرفت تا باز چشماش خمار شد دهنش بازو رنگ صورتش عوض شدو زیباتر یه حالت لختی تو تنش پیدا شد که لذتمو به اوج برد آبم اومد ریختم تو کس تنگ و تپل و آبدارشو مدتی روش موندم تا گذاشت بیام پایین پا شدیم دوشی گرفتیم اونجا هم کلی همدیگرو مالیدیم دیگه فقط دلمون خواب میخواست سکسی نکردیم تمیز مال همدیگه رو شستیم هی میگفت سس مارچوبه تو قطع کن چون هنوزم پیشابم جاری بود منم گفتم تو هم این سس کس را نگهدار میخوام با غذام بخورم اومدیم بیرون دراز کشیدیمو همدیگرو بغل کردین معصومه چند بار با حسین تماس
1270Loading...
03
پیش بود گفت تقریبا امکان نداره مگه قبلش نداشتین ؟ گفتم چرا یک بارم تو همون روزها که میگی خیلی با عجله به همخوابگی نرسید ببخشید تو حمام بودیم خانم بهداشت بهش میگه نه اون آخری امکان نداره حاملت کنه تو اون تاریخها که گفتم نطفه کوچولوتون بسته شده تبریک میگم خوشبختانه منو حسین هردو گروه خونیمون یکیه اگر بچه از من باشه با آزمایش گروه خون معلوم نمیشه منو معصومه عاشقانه منتظر تولد عصاره‌ی جانمون هستیم که حلال زاده است چون حاصل عاشق و معشوق دلسوخته و نتیجه عشقمون است نوشته: خسرو 👇🤝↙↙ @tekst_haye_naaab بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆👆 @sexijok8445   @sexijok8445 بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆 #داستان‌سکسی خوب بود👍 بد بود👎 🍀💙
1770Loading...
04
زن برادر زادم #زن_شوهردار #اقوام حسین پسر داداشم یک سال از من کوچکتر بود ترک تحصیل کرد رفت دنبال کار من ادامه دادم وارد دانشگاه شدم معصومه معشوقم بود و کسی نمیدونست فقط خودمو خودش میدونست دختری تو سن ۱۴ در زیبایی زبانزد همه شهر کوچک ما دهها خواستگار داشت اما بخاطر من به همشون ننه و باباش جواب منفی میدادن داداش نامردم برای پسرش اونو خواستگاری می‌کنه و معصومه هم انگار با من میخواد ازدواج کنه جواب مثبت میده اما وقتی قولشو میدن به حسین آچمز میشه فکر می‌کنه عشقش یک طرفه بوده من نمیخواستمش عروسیش با حرف و حدیثی انجام شد هر وقت همدیگرو میدیدیم آه از نهادمان بلند می‌شد و از درون آتش می‌گرفتیم دلمون برای هم بی تابانه می‌تپید چشمامون به هم قفل می‌شد دقیقه ها پلک نمی‌زدیم و همدیگرو با حسرت نگاه می‌کردیم تا یک روز همدیگرو نمیدیدیم دلمون طاقت نمی‌آورد به بهانه‌ای یا من میرفتم خونه‌داداش یا او می‌اومد خونه پدری من تنها تماسمون دست دادن بود و دیگر هیچ یکروز خلوت رفتم خونه داداش دیدم معصومه آشپزی می‌کنه آشپزخونه یک اتاق جدایی بود در گوشه حیاط نقلی شلوار لی استرچ پاش بود باسنش آب از دو دیده‌ام گرفت و داشت قلبم از جاش می‌کند و تاپی که کمرش وقتی خم میشد لخت دیده میشد سفید و پرز موهایی که سمت ناودون کونش ادامه داشت و کم رنگ تر می‌شد بقدری پوستش سفید و شفاف بود انگار لامپ مهتابی روشن شده بی اراده کف دستی زدم زیر باسن تراشیده و خوش فرم و گردش یهو برگشت دید منم لبخندی زد هم رضایت توش بود هم خجالت و هم حسی که نتونستم بیان کنم با تاخیر گفت آاااااخ تویی؟ پرسیدم کی خونه است؟ گفت تنهام ، حسین رفته مسافرکشی (آژانس کار می‌کنه) و داداشت با زنش رفته مجلس ختم در تهران، صبح تا ظهر تنهام تا حسین بیاد ناهار بخوره ساعت ۱۰:۴۵ بود سر اجاق گاز مشغول بود رفتم به بهانه‌ی چشیدن و ناخنک زدن نزدیکش بشم یه ذره از پیاز داغش برداشتم خوردم گفتم چه لذیذه گفت کمی بکش کنار روغن نپاشه روت کشیدم عقب با کف دستی زدم باز زیر باسنش گفت آاااااخ نکووون دردم میااااااد دلم می‌خواست باز بزنم چون نگاههاش زیباتر میشدو بیشتر سعی می‌کرد تماس باهاش داشته باشم باز زدم در کونش گفت نکووووون واااا دردم میاااد، زنگ درو زدن دروازه نزدیک آشپزخونه بود درو باز کردم دختر خواهرش بود اومده بود پیش خالش مثلا بازی کنه و سرگرم باشه معصومه گفت بدو برو خونه تون میخوام برم خرید! اصن خرید نمیرفت من گشتی تو اتاقا زدم اومدم آشپزخونه ساعتو نگاه کردم ۱۱هم گذشته بود کیرم بدجوری سفت شده بود دوست داشتم تا شوهرش بیاد اولین سکس عمرمو باهاش بکنم دیگه تصمیمو گرفته بودم هر چه باداباد! صداش زدم شلوار میخوام گفت برو تو کمد هست بپوش میترسم برنجم ته بگیره منتظرم بیا اینجا ببین خورشتم چطوریه یه شلوار ورزشی پیدا کردم پوشیدم تا کیرم راحت توش سیخ شد بچسبونم در کونش رفتم آشپزخونه دیدم کاراش داره تموم میشه خورشتش و گذاشته روغن بندازه یه ملاقه کوچک برام کشید سردش کرد داد امتحان کردم عالی بود فقط نمکش کم بود گفتم عشقم کمی نمک بزن اندازه کرد باز داد چشیدم دیگه عالی بود تمام کردم یه کف دستی زدم رو باسنش گفتم آااااخ که خیلی خیلی خوشمزه است باز با ناز گفت عااااااخ دردم اوووووومد نزن دستات سنگینه دستمو گذاشتم رو لپ باسنش گفتم کجاش سنگینه تکانی نخورد گفت وقتی می‌زنی دردم میاد برگشت تا نگاهم کرد گفتم خیلی خوشمزه میخوام همشو بخورم خندید گفت خورشتم یا که سیلیی که میزنی اونجام؟!!! از پشت بغلش کردم اولین بارم با زنی به قصد سکس داشتم تماس پیدا می‌کردم دست و پام مثل بید لرزید سرشو چرخوند یه بوس از گونه اش کردم گفتم هر دوش خوشمزه است مخصوصا این که دستم روشه حالا دستمو بردم زیر باسنش هر دو لپشو چنگ زدم آااااخی کردو دیگه تو بغلم بود و کیرم لای باسنش رو کس داغش دستام رو آوردم روی دو تا سینه سفت اندازه مشتم که سوتینم نداشت چرخوندم بریم بیرون زیر برنجو خاموش کرد خورشتم رو شعله‌ی کم بود نفسهاش گرمتر از من له له می‌زد! کیرم لای پاهاش دستام رو سینه هاش لبم و صورتم بغل گوشش و حرف های عاشقانه زنان رفتیم اتاقی که هنوز کرسی داشتن و دیگه این معصومه بود که فرصت نمیداد من کاری بکنم لباشو چسبونده بود لبم یک پامو انداخته بود بین پاهاش کص داغشو دیوانه وار می مالید روی رونم هردو خیلی زود لخت شدیم، لخت مادر زاد، بدنش مثل شبنما تو آغوشم می درخشید هول هولکی نخستین سکسمو کردم تا کیرم رفت تو کصش کصی که داغ مثل تنور بود و آبدار مثل هلو، کیرم تا تهش نرسیده آبم هفت جد و آبادم به اندازه بالای یک استکان ریخت تو کوصش گفت ااااااخ چه لذتی داره عاشقتم نامرد برییییییییز عشقم که منو نگرفتی دادی دست حریف نادان جووون چیه تو شکمم ریختی تو کوصم ؟! چقدر خنک شدم بکووونم دیگه مال خودتم تو باید پارم می‌کردی حالا پارم کن! خو
1580Loading...
05
‏اگه بجای "چخبر؟" بهت گفتم "كجا ميدی؟" يعنی صميمی حساب ميشيم😎🤣
2990Loading...
06
‏عشق واقعي اونيه كه زير نور افتاب سيبيلاي دوست دخترشو ببينه و بازم باهاش بمونه😂😐
2954Loading...
07
دیت اول با پراید برو دنبالش اگه‌کار به دیت دوم‌کشید، یعنی زن زندگیه. میتونی باهاش راحت باشیو پراید رفیقتو پس بدی و با مترو ببریش گردش.😂😂
3615Loading...
08
میبینم شوهرا رفتن سرکار همتون از بند آزاد شدید 😁😜
3942Loading...
09
دوربین مخفی انتخابات پاره شدم😂😂
47410Loading...
10
من دیگه حرفی ندارم.
4329Loading...
11
- الو دخترم کجایی؟ + اسب سواری میکنم مامان
4176Loading...
12
الان مامان کدومه؟ خواهر کدومه؟ خودش کدومه؟
3677Loading...
13
کیر توش دوباره صبح است بیا تا که به عشق روی هم نفسی تازه کنیم خورشید توی تابستان گاینده تر شده است باید امروز من و تو فوشی چیزی نثارش کنیم چاقال ماقاله کسی که امروز برق جایی رو قطع کنه صبحتون بخیر♥️💫
3477Loading...
14
گفت ببین من اگه خدا به زنم نظر داشته باشه میارمش پایینو میکنمش حالا تو کسکش میخوای زن منو بکنی منم وحشت کرده بودم ، گفت نترس کار من نجات جون ادماس نمیخام بکشمت میخام اون کیییییییررررررر گندتو تو ببرم . شلوارمو کشید پایین گریه میکردمو داد میزدم توان مقاومت نداشتم خیلی قوی جسه بود شلوارموئ کشید پایین بعد یکم نیگا کرد و زد زیر خنده خیلی بهم بر خورد گفت این چیه با خنده ؟ گفت اون کیری که زنت ازش میترسه کجاست حتما تو کمدته ها هیچی نگفتم گفت با این میخوای زنمو بکنی زد زیر خنده بلند شد منم رو زمین خوابیده بود ی لگد دیگه زد تو قفسه سینم دوباره نفسم بند اومد کم کم نفسم اومد سر جاش د یدم برعکس شدم و به شکم منو خوابوند هیچ مقاومتی نداشتم بعد شلوارمو کشید پایین شورتمم همینطور کسی وقتی زن داره ی مردی بکنتش خیلی حس بدیه . دوباره زدم زیر گریه مثل بچه ها گریه میکردمو قسمش میدادم کیرشو که خیلی داغ بود گذاشت در کونم خیلی داغ بود خودمو سفت گرفتم هر کاری کرد نرفت تو بعد منو بلند کرد یهویی کیرشو دیدم انقد بزرگ بود انقد بزرگ بود انقد خوشم اومد خیلی بزرگ بود منو برد روی میز گفت یا میکنمت یا میکشمت . کیرش برام خیلی عجیب بود به اندازه ساق دست میشد بخدا اگر بگم اندازه کیبورد سیستمم تو مغازه دراز بود و به اندازه ماوس کلفت بود اغراق نکردم خیلی عجیب بود من همه سوپر های دنیا رو تو مغازه میبینم این یکی تک بود یا شایدم من اینجوری فک میکردم انقد بزرگ بود فقط به فکر بزرگی کیرش بودم گفتم تو رو خدا نزن هر کاری میکنی نزن . به شکم منو رو میز لم داد و به زور کیرشو گزاشت تو کونم انگار اسید پاشیدن تو کونم سوزش شدید و خیلی زیاد انقد در داشت که از هوش رفتم به خدم اومدم دیدم کرکره ها رفته بالا یکم خون رو زمین خشک شده فورا خودمو تمیز کردم درد زیادی بین پام بود رفتم بالا گفتم حالا رفته ترتیب هانی داده ولی نه مثل اینکه دکتر خیلی بی بخار تشریف داشتن هانی از هیچی خبر نداشت داشت فیلم میدید گفت دکتر کئو منم گفتم پولشو بهش دادم رفت . بعد هانی از پول پرسید الکی گفتم ی تومن ازم گرفته . اون روز فهمیدم بعضی افراد هستن که خیلی رو زناشون تعصبین و نباید بهشون پیشنهاد ضربدری داد. شما هم مواظب باشین به کی پیشنهاد میدین . حتی اگر طرف از این معامله خوشش اومد دلیل نمیشه بهش بگی و کار دست خودت بدی تمام ببخشید من زیاد مدرسه نرفتم تا کلاس هشتم رفتم مدرسه و زیاد تو نوشتن خوب نیستم اگه یکم بد نوشتم ببخشید اصل خاطره بود که گفتم حالا زیاد نحوه نگارش مهم نی بخدا قسم هیچ دخل و تصرفو کم و زیادی در بیان خاطره نکردم و فقط قصدم خالی کردن خودم بود شاید خیلی جذاب نبود ولی ب بزرگی خودتون ببخشید و لطفا فحش و ناسزا نگین. 👇🤝↙↙ @tekst_haye_naaab بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆👆 @sexijok8445   @sexijok8445 بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆 #داستان‌سکسی خوب بود👍 بد بود👎 🍀💙 ‍ ‍
3982Loading...
15
زن_خوشکل_آقای_دکتر سلام دوستان من تا حالا چند تا داستان فانتزی و وتخیلی نوشتم ولی این اولین داستانیه که بر حسب واقعیته و فقط اسامی رو هم عوض کردم . هیچ چیزی رو عوض نکردم البته شاید نتونسته باشم خوب اون لحظات رو توصیف کنم. در ضمن این داستان خاطره ای که اگه کارتون فوری و میخواین جق بزنین این داستان خیلی سکسی نیست و صحنه نداره . در ضمن من بازاریم و وردست بابام بزرگ شدم و تا کلاس هشتم خوندم اگر شیوه بیانم خوب نبود ببخشید سلام دوستان من علیرضا هستم ، بیست و هشت ساله و همسرم هانیه بیست و پنج ساله شه ، هانیه طراح دکوراسیون داخلیه و منم تو کار تجارت فرش و گلیم هستم هرچند مغازه فروش فرش و گلیم هم دارم که از بابام به ارث بردم هر چند بابام زندس ولی همه داراییش رو به من ارث داد و خودشو بازنشسته کرد کلا رابطم با بابام خوبه. نه ماهه ازدواج کردیم و زندگی مشترکو شروع کردیم تنها مشکل زندگیمون سکس هستش و هانیه بهم میگه کیرم خیلی کوچیکه ولی من قبول ندارم به نظرم کیر همه ما ایرانیا شیش هفت سانته انقد سوپر نیگا میکنه توقعش رفته بالا ، از خیار و اینا هم استفاده میکنه و من مشکلی ندارم هانی خیلی دوست داره من بکنمش ولی من علاقه زیادی به سکس باهاش ندارم راستش در واقع خیلی هم علاقه دارم اما وقتی میکنمش شرمنده میشم چون دودولم خیلی کوچیکه {هر چند باعث شرمندگیم نیست چون تقصیر خودم که نیست }یعنی واقعیتش یبار هم ارضاش نکردم یعنی نتونستم خیلی کمرش سفته و من ترجیح میدم که بیخیال سکس ش م . من خودمو ی جورایی مذهبی پیش هانی قلم میزنم تا از زیر سکس و دیدن سوپر فرار کنم ولی از درون تشنه سکسم . توی دوران جوونی هم اگه کسی نشنوه کون میدادم به چند نفر اما الان نه . اسفند ماه بود دو روز مونده به نوروز نودو شیش ، مغازه زیر خونس ،من نشسته بودمو سوپر نیگا میکردم {البته هانی خبر نداره منم سوپر میبینم چون خودمو خیلی مذهبی جلوه میدم و بهش میگم اصلا از سکس خوشم نمیاد در حالی که مثل سگ تشته م اما خجالت می کشم از سکس بخاطر کیر کوچیکم ولی اون به من میگه که سوپر میبینه اون همیشه حرف دلشو میزنه } توی سوپر مردا با کیرای دراز ت، خیلی برام جالبه همیشه ده پون زده سانت کیر دارن ، مال من اندازه انگشت اشارمه، و باریک البته هانی خبر داره که من خبر دارم از خیار و دیلدو اینا استفده میکنه ولی خبر نداره منم تشنه شهوتم . {ببخشید زیاد کشش دادم} ارزوم اینه که ی روز کیرم بزرگ بشه و به هانی ی حال حسابی بدم و نره به خیار متوسل بشه- توی سایت پورن دات کام بودم که هانی زنگ زد و گفت درد سینش بیشتر شده .هانی مدتیه سینش درد میکنه مامانش بش گفته بود خودش خوب میشه ولی فرقی نکرده تا حالا بگزریم میگه وقتی سوپر نیگا میکنه کیرای دراز اونا رو میبینه و مال منو به یاد میاره خیلی ناراحت میشه بعضی وقتا هم سوپرو میزاریم اون سوپرو نیگا میکنه و من میکنمش و تو فکر و خیالش منو جای اون مرده میزاره . فقط خودارضایی میکنه ولی تا حالا به ارگاسم نرسیده. رفتم بالا ساعت دوازده زهر بود دیدم سوتینشو دراورده و سینش درد می کرد و حالت بغض داشت . بهم گفت خیلی درد داره منم زنگ زدم به دختر خالم و جریانو بهش گفتم اونم آدرس ی خانم دکترو بهم داد و منو هانی رفیتم پیشش عصر بود سوتینشو در اورد و معاینش کرد و و گفت کار من نیست من فقط متخصص غدد م . باید ی جراحی ببینتش که متخصص پستان هم باشه یعنی ی دکتر که هم رزدنت جراحی داشته باشه و هم رزدنت غدد .بیمارستانا نداشتن . بعد شروع کردم به زنگ زدن به صدو هیجده و بیمارستانای خصوصیو و درمونگاهو فامیل و اشنا اما همچین دکتری نزدیکای عید نبود بیستو نهم عید همه دکترا رفته بودن خارج یا مرخصی و فقط دکترای عمومی و تک رزدنتی مجبورن افیش باشن و متخصص های با سابقه و چند تخصصی میرن عشق صفا اونور آب . درد سینه های هانی هم بیشتر و بیشتر میشد . قسمت زیری سینه هاش قرمز شده بودن و ملتهب ، درد داشت و از شدت درد نمیتونستی بهش دست بزنی. روز سیم اسفند اسفند (امسال کبیسه بود) روز عید تونستم شماره هفت هشتایی رو پیدا کنم که یا جواب نمیدادن یا رفته بودن خارج بیمارستان هم گفت تا سیزدهم فروردین میتونیم بستریش کنیم تا دکتر مون مرخصیش تموم بشه و تا اون روز بهش ضد اوپاسم یا همون ضد درد بزنیم . ماهم برا عید برنامه داشتیم نمی تونستیم تا سیزده سب کنیم تا دکتر بیاد اونم از شدت درد میبایست بستری میشد سرتونو درد نیارم .
3682Loading...
16
منم برگشتم پیش خانم دکتر و موضوعو بش گفتم که نتونستم دم عید همچین جراحی پیدا کنم. خانم دکتر دید که هانی خیلی درد داره گفت تنها راهش اینه که ببریش ترکیه . هم نزدیکه هم کمتر خرج دوا دکتر میدی هر چند برات ی دو میلیون تومنی اب میخوره . اگه وضع مالیت خوبه . ما هم که پاسپورت نداشتیم اصلا ی وضعی هیچ راهی نمیدیدم یعنی ادم توی تعطیلات حق نداره مریض بشه و مریض بشه باید به مرییضییش بگه که سب کنه تا سیزدهم خیلی داغون بودم رفتیم خونه خونه شلخته هانی گریه میکرد خودم نرفته بودم سر کار این چند روز همه چی بد بود برناممون برا عتید این بود که بیستو نهم بریم سفر اما انگار باید بندازیمش عقب بزگریم . خواستم برم دستشویی که موبایلم زنگ زد منشی خانم دکتر بود شمارمو که زنگ زده بودم رو گرفته بود گفت لطفا بیاین مطب ، خانم دکتر کارتون دارن اما تنهایی بیاین . رفتم مطب توی روز عید هزار نفر تو مطب نشسته بودن شاید تنها دکتری بود که لحظه سال تحویل هم مطب بود منو بدون نوبت فرستادن تو . خانم دکتر گفت که شوهر خواهرش جراح قلب و متخصص غدده که تو المان زندگی میکنن که امسال عید قراره بیان ایران اگه بیان ایران و کار ویزاشون درست بشه میتونه هانیو عمل کنه . خیلی خبر خوبی بود . خانوم دکتر به خواهرش زنگ زد و موضوعو بش گفت و ی لبخندی زد بعد گفت که خبر خوب برام داره و اونم اینکه پروازشون برا امروزه اولش میرن شهرستان خونه بابای پسره همون دکتره برا عید دیدنی بعدشم میان تهران برای عیادت خونه بابای دختره .اگه بیان میتونن اینجا عملش کنن خیلی خوشحال شدم دکتر که نبود همه جا تعطیل بود . این دکتر فرشته آسمانی بود. خواهرش گفته بود بیستو چهارم مارچ میان تهران منو منشی خانم دکتر کلی حساب کردیم که میشه چندم خودمون اخرش شد پنجم فروردین . هیچی بگزریم. پنجم فروردین بود برنامه های عیدمون بهم خورده بود هانی هم درد داشت و افتضاحی بود وضعیتم . به خانم دکتر زنگ زدم گفت بیاین مطب خواهرم و شوهرش الان میرسن ولی دکتر توی ایران مطب نداشت و پروانه پزشکی هم نداشت برا همین اگه بیمارستان میفهمید هانی رو عمل کرده میداختنش زندان مثل جرم میمیونه . چون پروانه ش تو ایران باطل شده بود . منو هانی رفتیم مطب خانم دکتر و منتظر شدیم دکتر و زنش برسن . بعدش اومدن تو و سلام کردن خوان دکتر رو بوسیدن .زنش فوق اعاده خوشکل بود یعنی من تا حالا همچین دختری ندیده بودم از همه این جنده های سینما خوشکل تر بود . پوست خیلی سفیدی داشت و ی سندل پاش بود که دوس داشتم پا های سفید شو بکنم تو حلقم . پسره یعنی دکتره اسمش دکتر نامور بود اما اسم کوچیکشو نفمیدن چیه . جراح قلب و غدد و پستان بعد زنشم فک کنم جراح بود ولی مطمنم که اونم پزشک بود انتظار داشتم با تعریفایی که از این پزشک شندیم ی آدم اخمو ، پیر ، پولکی، خیلی نچسپ باشه اما وقتی اومد تو از در ،پسر خیلی خوشتیپ و قد بلند و سفید پوست بود که خیلی ادم خوشگلی بود میتونم بگم که از از زنم خوشکل تر بود دوس داشتم باهاش دوست باشم اما اون دکتر بود و نمیشد . پسره شاید قدش صدو نود هم میشد هیکلی ، خوشتیب ، خوش فرم ، خوشبو ، خوش صدا بود یعنی ی ادم ارمانی خیلی حسودیم شد فک میکردم همچین ادمایی فقط تو فیلما هستن هانی ی جوری نیگاش میکرد منم ی جوری زنشو نیگا میکردم انگار میخاستم با چشمم بکنمش. دکتره اومد و با هام گرم گرفت و برخلاف انتظارم تا حالا همچین دکتر خوشروویی ندیده بودم بعدش به هانی گفت بره و روی تخت به پشت دراز بکشه سینه هاشو عریان کرد یجورایی خوشم اومد پسره سینه های زنمو دست میزد ولی خداییش هم بدون نظر به سینه هاش دست میزد شهوتی تو چشاش ندیدم. پسره ی صدای بم داشت .که وقتی حرف میزد ادم حز میکرد . هیچی ی سری وسایل جراحی با خودشون داشتن مثل اینکه زنش دستیار جراح بود یا همچین چیزی مثل تکنیسر اتاق عمل . شروع به عمل کرد اول سرّش کرد بعد انگار هندونه قاچ میکنه بدون ترس زیر سینه های هانیو به اندازه پن شیش سانت برید هر سینه چهل دقیقه ای وقت برد . بعدش رفت دستشو شست و به زن سفیدش گفت که بخیه بزنه البته فارسی حرف نمیزدن به ی زبونی بود که نفهمیدم چی بود احتمالا کردی بود نمیدونم شایدم المانی بگزریم . ی سری لوله ها از سینش اویزون کرد و بهش گفت که به حالت چهار دست و پا روی تخت وایسه از اون لوه ها ی مایعات زرد و ژله ای اومد بیرون بعدش پسره گفت تا یک هفته باید استراحت مطلق داشته باشه و به پشت بخوابه . گفت تا سه روز نباید راست بشه حتی برای دستشویی هم از سند استفاده کنه همیجوری غذا بخوره ولی نباید راست بشه ا گفت پانسمان هاش باید هر دو روز عوض بشه گفت باید ی پرستار خونه براش استخدام کنم چون دکتر پروانه نداشت و نمیتونستیم تو بیمارستان بستریش کنیم همه چیز مخفیانعه بود .
3261Loading...
17
هانی جلوه داده بودم که از اینا خوشم نمیاد حتی از سکس زنگ. زدم به دکتر که کی میاد بعد سه ساعت اومد ، خونمون خیلی شلخته بودم اومد و ینیگاهی کرد و گفت که کافی مایع کاملا خالی شده شیلنگ هارو در اورد و منو فرستاد برم باند و چسپ و ی سری وسایل پانسمان بیارم رفتم و عمدا دیر برگشتم که کاری کنه چون نقشه ای تو سرم داشتم " ضربدری " برگشتم دیدم تو هال دراز کشیده و معلوم بود کاری نکرده بعد از باند پیچی رفت و گفت پس فردا برمیگرده و پاسنمان رو باز میکنه و بخیه ها رو میکشه تا اون موقع هانی خوب خوب میشه ولی استراحت کامل . همینطوری گذشت تا دو روز دیگه تقریبا وضع ممه هاش خوب شد مثل حالت عادی فرداش به دکتر زنگ زدم و بهش گفتم کامل خوب شده اگه میشه بیاد و پانسمانو باز کنه ولی گفت نه باید تا یک روز دیگه هم وایسم روز موعود رسید و اومد خونه رو تمیز کرده بودم و تقریبا ی ده روزی میشد نرفته بودم سر کار.اومد تو .همه وسایلو جدا کرد و به هانی گفت بلند شه هیچی هانی بلند شد ولی این پسره اصلا شهوتی تو چشش ندیدم احمق هویج. من میخاستم از هانی خوشش بیاد و ی ضربدری نا برابر تشکیل بدیم بخاطر این میگم نا برابر چون زن دکتر خیلی خوشکل تر از مال من بود . هانی بلند شد و رفت دستشویی بعد از ده دقیقه اومد تو رفت لباس پوشید و اومد تو هال از دکتره تشکر کرد و اونم محترمانه جوابشو داد بعد گفت اینترنت دارید ؟ منم گفتم پایین تو مغزه دارم هیچی رفتیم پایین درو بستم و دکمه ریموت کرکره برقی رو زدم و کرکره رفت بالا بعدش سیستمو براش روشن کردمو رفت تو موزیلا یهویی عکس همه سایتایی پورن که رفته بودم اومد روی صحفه .خیلی خجالت کشیدم اونم ی ذره تعجب کرد و گفت باید این سیستم مال ی نوجوون باشه درسته منم بش گفتم اره برادر زادم میاد پای این سیستم بعد گفت اگر میتونی بهش زنگ بزن بیاد اینجا تا ی چیزی بهش بگم ی نصیحتی بش بکنم که دیگه هیچ وقت نره تو این چرتو پرتا منم گفتم نه الان شهرستان بیخیال رفت تو جیمیل ی ایمیل با متن خارجی فرستاد و در حالی که مشغول تایپ ایمیل بود من به اینکه چجوری پیشنهاد ضربدریو بهش بدم فک میکردم دست اخر خدا حافظی کرد و بلند شد و منم بلند شدم خواستم بهش پول بدم گفت من برای اینجور عملا پول نمیگیرم ی دستگاه نمیدونم چیچی براتور مال خانم دکتر بوده ، برین و باهاشون حساب کنین هر چی اصرار کردم گفت من انقد پول دارم که این پولا برام هیچه ،منم ازش تشکر کردمو و گفتم دکتر شرمنده باید ی چیزیو بهت بگم گفت بفرمایید گفتم دکتر این سیستم مال خودمه و خودم رفتم تو این سایتا میشه اون نصیحت رو که خواستی بگی بهم بکنی { خواستم سر صحبتو باز کنم } بعد خندید و گفت شوخی میکنی ؟ گفتم نه گفت مگه تو زن نداری برو با زنت نزدیکی کن منم بش گفتم اخه زنم بهم نمیده هیچی بی رودر بایسی همه چیزوبهش گفتم چون دوس داشتم سر صحبت باز بشه - و فقط زنم با سوپر حال میکنه نمیدونم باید چیکار کنم گفت چرا گفتم از بس کیرم بزرگه زنم میترسه با هام نزدیکی کنه میگه پاره میشم مثل سگ خالی میبستم کیرمم کلا پنج سانت میشد گفتم دکتر من خیلی دوس دارم یکی زنمو جلوم بکنه یجورایی خیلی بهش برخورد نمیدونم چرا گفت خانومت زن محترمیه خودش خبر داره داری چی در موردش میگی ؟ منم گفتم اره خودشم بهمم سپرده تا اگه کسی و پیدا کردم بیارم سراغش {اما خالی بستم هانی اگه میفهمید منو میکشت هانی خیلی محترمه اما بلاخره ی نیزایی داره که با خیار و دیلدو برطرفش میکنه اما من ی مار کثیفم . } دکتر گفت یعنی زنت ازت میخواد بری ی مردی بیاری که بکنتش گفتم اره گفت پس سیب زمینی هستی منم گفتم نه منم زن یارو رو میکنم بعد یکم فک کرد و خندید و گفت چه معامله جالبی خیلی ذوق کرد منم فک کردم خوشش اومده گفتم دکتر میای ماهم همچین کاری کنیم اخم کرد و گفت چه کاری گفتم شما بیا زن مارو بکن خندش تموم شد گفت بعدش گفتم من زن شما رو ... روم نشد بقیه شو بهش بگم بعد ی خنده از زد و گفت میشه بلند شی منم از رو صندلی بلند شدم اون نشسته بود مثل دیونه ها ی مشت زد تو شیکمم خیلی تند زد نفسم بالا نمیومد هیچی نمیتونستم بگم احتمالا شما هم تجربه کردین از این مشتا . نفسم بالا نمویمد و مثل مار به خودم میپیچیدم رو زمین . کلید ها رو ی میز گزاشته بودم ریموتو زد کرکره ها رفتن پایین مغازه تاریک شد برقا رو روشن کرد دو تا لگد دیگه به شیکمو قفسه سینم زد داشتم میمردم اکسیژن میخواستم نفس نداشتم . ما ی تیز بری مخصوص بریدن موکت داریم خیلی تیزه و بزرگه مثل چاقو میمونه اونو ور داشت و اومد ترفم . مثل خر نعره میکشید و بهم لگد میزد . مرگو احساس کردم مثل مرغ سر کنده بال میزدم اونم مثل وحشیا نعره میکشید انقد ترسیدم که به خودم شاشیدم خیلی از من هیکلی تر بود از خدا میخساتم کمکم کنه احساس کردم دارم میمیرم چنان عصبانی شده بود که مثل دیونه ها داد میزد و ی چیزایی میگفت کم کم داشتم نفس میکشیدم
3802Loading...
18
اما هیچ پرستاری تا دستور بیمارستان نباشه ÷ نمیاد تو خونه باید بنا به تشخیص بیمارستان بیمار به خونه فرستاده بشه و پرستار هم برامون جور نمیشد بهم گفت ببرمش خونه روی تخت بخوبونمش به پشت و بالش بزارم زیر پاش تا پنج روز گفت اگه راست بشه و نمیدونم مایع چی چی از سینش بیاد بیرون مسولیتی قبول نمیکنه . ی سری لوله و دم و دستگاه به سینش وصل کرد بعد هانیو سوار ماشین کردیم و بردمش خونه با چه مکافاتی بغلش کردمو بردمش بالا تو اپارتمان .اسانسور نداریم توی راه پله پسر همسایمون گفت چی شده اقا علیرضا کمک میخوای منم از خدام بود اومد دستگاهایی رو که رو شیکم هانی گزاشته بودم و داشتن میوفتادن رو گرفت منم گفتم نه پاشو بگیر تعجب کرد و حز کرد . رفت پاها و رون های هانی گرفت منم با چشمام بهش گفتم راحت باشه اونم همین مونده بود تو پله ها بکنتش پاشو انداخت رو شونش و بردیمش بالا نمیبایست راست میشد باید به حالت پشت قرار میگرفت دوس داشتم به پسره ی حالی بدم . بهش گفتم بیاد زیر کونشم بگیره تا من کلیدارو در بیارم کلید انداختم هر سه مون رفتیم تو بردیمش تو اتاق روی تخت خواب سوتینشو که صبح دراورده بود دیگه جمعش نکره بود پسره هانی و گزاشت رو تخت و رفت رنگش پریده بود و خدافظی کرد البته چه حالیم کردااا خداییش . خیلی خوشم اومد که پسره زنمو دستمالی کرد اولین بار بود چنین حسی داشتم . خونه ما ی اپارتمان پنج طبقه هشت واحدیه که مغازه من زیرش قرار داره . به مطب خانم دکتر زدنگ زدمو شما ره پسره رو از مطب گرفتم بهش زنگ زدم گفت مواظب بخیه هاش باشم و اصلا نباید راست بشه باید کلا به پشت دراز بکشه .دختره یعنی خانوم خوشکل زن دکتر . برای عیادت پدر و مادرش تو تهران اومده بود . پسره هم از خواده پدرزنش زیاد خوشش نمیومد تابلو بود نمیخاد بره خونه پدر زنش اینو از حرفای بینشون تو مطب شنیدم .پهیچی دستگاه کوچیکی بود در حد اهم متر زدم به برق و مثل ویبراتور بود سینه هاشو تکون میداد البته در حد ویبره گوشی شایدم ضعیف تر هیچی اون ویبره ی پنج دقیقه کار کردو ی چیز زرد از بین بقیه هاش اومد بیرون زنگ زدم به دکتر گفت طبیعیه . و گفت پس فردا میاد بخیه رو باز کنه . دعا دعا میکردم زن خوشکلشم بیاره و منم نیگاش کنم یا حرکتی کنم . بعد از اون کم کم مایع زیادی از ممه های هانی اومد بیرون کم کم نرم شد ولی باز درد داشت و قرمزی و سفتی تورمشم همون روز اول از بین رفت دیگه کم کم ترسم ریخت و دیگه خوشحال بودم که کم کم داره خوب میشه حتی به اون حالت سوپر هم نیگا میکرد رو ایپدش . دلم میخاست منم برم ببینم اما خودمو جوری پیش
3161Loading...
19
‏همسر آیندمو نمیشناسم ولی ندیده میگم آدم خیلی خوبیه. چون قطعا معیارش نمیتونه پول و تیپ و قیافه باشه. فکر کنم برای رضای خدا قراره باهام ازدواج کنه.😝😝😝 😂😂😝😝 ‌
4272Loading...
20
روی سنگ قبرم بنویسید : ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺶ می خوﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻫﺎ ﺑﺮﺳﺪ : ﺍﻣﺎ ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﻫﻤﺶ ﺗﻮو کانال بود ، وقت نشد !!!😉😁😂😂😂
4720Loading...
21
متاهلی اینجوریه صداشو زیاد کن بفهمی :)))))
5073Loading...
22
وقتی میگن اگه بزنه بالا دیگه زمان و مکان نمیشناسی
4968Loading...
23
تایم امتحاناته خلاصه
4924Loading...
24
پارتی وطنی🇮🇷
4652Loading...
25
آن روزِ کیری خوب امروز است کیفش را نکنی از آن لذت نبری مواظبش نباشی، می رود و خایه های باقر هم دستت را نمی گیرد روزهایِ خوب نمی آیند، می روند! صبح بخیر 🙏🤝🌹 #انرژی_مثبت
4809Loading...
26
خواهرزنم... خواهر خانومم بهار که در شهرستان دانشجو بود یک شب سر زده به خونه اومد و من توی خونه تنها بودم. صدای زنگ که در اومد من فکر کردم پری یا سروره واسه همین با یک شرت اسلیپ چسب رفتم درو باز کردم و منتظر نشدم ببینم کیه و از در دور شدم که ناگهان صدای بهار و شنیدم که گفت محمود سلام. تا رومو برگردوندم دیدم وای بهار! اینقدر از دیدنش خوشحال شدم که لخت بودن خودم یادم رفت. گفتم بهار کی رسیدی؟ گفت همین الان. گفنم میگفتی بیام دنبالت. گفت نه بابای یکی از بچه ها رسوندم. دیدم بهار یک جوری داره نگاه میکنه. گفتم چی شده ؟ گفت راحتی شما ؟ وقتی خودم نگاه کردم که با چه شکلی جلوش واستادم کلی خجالت کشیدم. و سریع رفتم لباس پوشیدم. وقتی برگشتم بهار گفت مامان و پری کجان؟ گفتم : رفتن مجلس. اونم گفت من سیرم میرم یک دوش میگیرم و میخوابم. منم بعدش رفتم خوابیدم و صبح متوجه شدم که بعله آقا دزده اومده خونه بهار و قفل و شکسته ولی خوب چون اینا اونجا دانشجو بودن چیزی برای بردن پیدا نکرده بود ولی خوب اینها هم چون دختر بودن ترسیده بودن و اومده بودن. بعدش قرار شد من برم براشون توی آپارتمان سوئیت بگیرم. فردای اون روز با بهار رفتیم شهرستان محل تحصیلش که براش یک جا پیدا کنم و برگردم ولی از شانس ما جا پیدا نشد و مجبور شدم شبو اونجا بمونم. وقتی رفتیم خونه بهار شروع کردیم به جمع کردن وسائلش . بخاریش و براش باز کردم و در کل بجز فرش همه چیزو جمع کردیم. خیلی عرق کرده بودم و پر خاک شدم. گفتم برم حمام که یادم اومد هیچی لباس با خودم نیاوردم. به بهار که گفتم اون گفت شما برین من از لباسای خودم بهتون میدم. براتون بگم که این خونه شامل یک اطاق بود که یک حمام و سرویس و یک آشپزخانه کوچک از توش در آورده بودن. حمامش اندازه این بود که فقط توش بایستی واسه همین بهار رفت توی آشپزخانه تا من لباسهام و همون بیرون در بیارم و برم داخل. وقتی دوش گرفتم و بهار صدا کردم گفت دستتو بیار بیرون تا حوله رو بهت بدم. وقتی حوله رو گرفتم دیدم این اندازه اینکه هم دور کمرم ببندم نیست ولی خوب مجبور بودم! لباسهای دیگمم که شسته بودم از لای در دادم به بهار که برام رو جا لباسی بزاره که تا صبح خشک بشه. وقتی اومدم بیرون دیدم بهار جلومم ایستاده منم که با اون حوله فقط تونسته بودم جلومو بپوشونم به بهار گفتم این دیگه چه حوله ایه . اونم گفت از اون شرتی که پوشیده بودی که بهتره . بعدم خندید. منم که دیدم حق با اونه دیگه چیزی نگفتم. چند تیکه لباس برام گذاشته بود. که شامل یک شورت زنانه و یک تی شرت و یک شروال استریچ سفید میشد. بهار گفت میرم تو حمام تا راحت باشی . بعد از رفتن اون دیدم شورت که پام نمیشه و از خیرش گذشتم. تی شرت رو راحت تنم کردم اما شلوار و خیلی سخت پام کردم. خیلی دیدنی شده بود با اون شلوار سفید و چسب همه چیزم زده بود بیرون. خیلی خجالت کشیدم واسه همین سعی میکردم با پائین تی شرت جلومو بپوشونم. در همین حال دیدم بهار لباسهاشو از توی حمام پرت کرد بیرونو گفت منم یک دوش میگیرم. چند دقیقه ای گذشت که بهار در حمام و باز کرد گفت محمود جان میشه این طرف و نگاه نکنی. منم که دراز کشیده بودم رومو کردم اون طرف و گفتم بیا. چند لحظه ای که گذشت بهار گفت راحت باش پوشیدم. وقتی رومو برگردوندم دیدم یک تاپ دوبنده مشکی و یک شلوارک خیلی کوتاه پاشه. گفت ببخشید لباسها رو جمع کردم همین لباسها رو بود که به تو دادم و خودم هم پوشیدم. من با دیدن بهار کوچولوم بزرگ شده بود و دیگه اصلا نمی شد جلوشو گرفت. بهار دوتا پیتزایی که گرفته بودیم که خیلی هم تا حالا سرد شده بود و آورد تا بخوریم. وقتی نشست دیدم بد بد داره نگاه میکنه واسه همین بهش گفتم. شما خانومها که این لباسهارو میپوشین چیزی برای پوشاندن ندارین ولی خوب ما مردا چکار کنیم. مخصوصا اگه همچین چیزی هم جلمون جولان بده. ( وقتی خم شد تا پیتزاها رو بزاره سینه هاشو کامل دیدم . بهار هم سینه های درشتی داشت و سینه بند هم نبسته بود.) بهار خنده ای کرد و گفت مخصوصا طرف اگه حیضم باشه. این حرفش خیلی بهم بر خورد. بهش گفتم حیض منم یا توکه همچین شلواری بهم دادی بپوشم بعدشم اینجوری نگاه میکنی ؟! بهار گفت : اونت چرا اینقدر بلند شده اگه حیض نیستی ؟ منم یک نگاهی به خودم کردم دیدم واقعا خرابم. این شلوار سفیدم که چند برابر نشونش میداد. گفتم آخه تورو دیده یاد پری افتاده. گفت: جلوشو که نگرفتن بیاد یاد پری شو کامل کنه. بعدشم خم شد تا منو قشنگ حشری کنه. منم دیدم این بچس شاید حرفاش روی بچگی باشه خواستم ادامه ندم که بهار گفت. محمود من از بعد ازدواج شما همیشه آرزوی همچین موقعیتی رو میکردم. بیا امشب فکر کن من پریم. گفتم بهار توهم عروس میشی و با شوهرت همه این کارا رو راحت میکنی. گفت : من همیشه حرفای پری و مامان و میشنوم که پری چقدر از سکس با تو راضیه خواهش میکنم. فکر کن منم پریم. دیگ ه نتونستم چیزی بگم
4782Loading...
27
ﺑﺎﺷﻪ ﺣﺎﺿﺮﻡ . ‏( ﻫﺮﭼﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﺯﻧﻢ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ‏) ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺳﺎﮎ ﺯﺩﻥ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﻮﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﻣﺎﺩﻩ ﺳﮑﺲ ﻣﺠﺪﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺷﺪﻡ . ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻮﻥ ﺑﮑﻨﻤﺖ ﮔﻔﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﻓﺎﺯ ﻧﻤﯿﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺍﻭﮐﯽ . ﭘﺎ ﺷﺪﯾﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ . ﮐﺮﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺭﺵ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ﺩﺭ ﮐﻮﻧﺶ ﻣﺎﻟﯿﺪﻡ ﻭﺷﺮﻭ ﺑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺮﺩﻡ . ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﺸﺪ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ . ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺍﺭﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﺵ . ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﻭﻣﻮﻥ ﺯﻭﺩ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﺑﻤﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺶ . ﮐﺎﺭﻣﻮﻥ ﮐﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﺍﻭﻧﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺣﻤﻮﻡ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ . ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﻫﻢ ﻧﺮﻓﺘﯿﻢ ﺣﻤﻮﻡ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﺭﻓﺖ ﺣﻤﻮﻡ . ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﯾﻠﺪﺍ ﺑﻬﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ . ﺧﻮﺩﺵ ﻭ ﺍﺭﺵ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻨﺸﻮﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ . ﺷﺒﻨﻢ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺣﻮﻟﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ . ﻣﻦ ﻣﺴﺖ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ . ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺟﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﻭ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﻏﻮﺵ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ . ﯾﻠﺪﺍ ﺯﻭﺩ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﭘﯿﺶ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ . ﺻﺒﺢ ﻫﻢ ﺣﻮﻝ ﺣﻮﺵ 11 ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﺻﺒﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺭﺑﻨﺪ . ﻧﻬﺎﺭ ﻭ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻫﺮ ﮐﺪﻭﻡ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ . ﻧﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺭﺵ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻦ ﻭﯾﻠﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﻫﺮﮔﺰ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﯾﻢ . ﻭ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺷﯿﺶ ﻣﺎﻩ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﺣﺘﯽ ﯾﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ . ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﯾﻠﺪﺍ ﻋﮑﺲ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﯾﺪﯾﻢ . ﺭﺍﺑﻄﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻣﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺭﺳﻮﻧﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ . ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﮑﺲ ﺿﺮﺑﺪﺭﯼ ﻣﻮﺍﻓﻘﻦ ﯾﺎ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﯾﻪ ﻟﺬﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻬﻮﺍﻧﯽ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﯾﻪ ﺯﻭﺝ ﺧﻮﺏ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻦ ﺑﻌﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﮑﻨﻦ . ﻫﻤﺘﻮﻥ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎﺷﯿﺪ . ﻧﻮﺷﺘﻪ : ﺍﺗﯿﻼ 👇🤝↙↙ @tekst_haye_naaab بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆👆 @sexijok8445   @sexijok8445 بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆 #داستان‌سکسی خوب بود👍 بد بود👎 🍀💙
4852Loading...
28
ب زودی😂🥴 @sexijok8445   @sexijok8445 بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆 👻
5134Loading...
29
دوربین مخفی(قرار دعوا مشخصات لباس یکی دیگه رو میده 😂)
5205Loading...
30
عزیزم چرا فکر می‌کنی نبودنت قراره ناراحتم کنه؟ مگه تو‌ چایی ای؟😂😂
4971Loading...
31
از عشق تو دیوانه شدم دیگر تاب ندارم انقدر به هوایت جق زدم دیگر آب ندارم🤣
5083Loading...
32
دختر باید شر و شیطون باشه مثلا یهو وسط رانندگی کردنت سالارو از تو شورتت بکشه بیرون و بگه لعنتی این مال کیه؟!
5152Loading...
33
‏میاید اینجا میگید کس مزه زنگ آهن میده، بعد همینجا هرچیز خوشمزه‌ای رو میگید مزه کس میده. ما آخر نفهمیدیم کس چه مزه‌ای میده. مسخره کردید بخدا.
5772Loading...
34
پسرای سرزمینم چند وقت دیگه😂 😂😂😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
55410Loading...
35
مطمئنم دست خواهر داماد تو کاره 😂😂 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
5239Loading...
36
خاله آرام باز ریخت بیرون ‌
5375Loading...
37
خدایا نیمہ گمشودمو از شر عذاداران امام حسین حفظ بفرما ‌🥺😁
5002Loading...
38
گرررمههه🎈😿
5017Loading...
39
یعنی میشه یه روز بریم سینما فیلم س...وپ...ر بزارن دسته جمعی و دور هم ج...ق بزنیم😂💦✊
5084Loading...
40
مارو ختنه میکنن دولمونو میبرن سربازی میریم، خرج عروسی میدیم، مهریه میدیم خرج زندگی باید بدیم، پول مدرسه و خرج خوراک میدیم بعد میگن دختر نیستی بدونی پریودی چه سخته😂😂😂😂
5459Loading...
گرفت میخواست خاطر جمع بشه که یه موقع سر نزده نیاد حسین پرسید عمو رفت یا اونجاست؟ گفت مگه با تو نرفت ؟ گفت نه خواب بود معصومه گفت ندیدم پس عمو خسرو خیلی وقته رفته میخوام دعوت به شام کنم تنهاییم حوصلمون سر رفته کمی شوخی کنه بخندیم ،اگه اومد زنگ میزنم لیست خرید میدم عشقم پاشد و گفت برم مرغ آماده کنم زرشک پلو بذارم عجیبه انگار نمیخواستم سیر بشم با حرکاتم فهمید بازم میخوام بکنمش گفت عاشقتم میدونم بازم میخوای باشه من مال توام بیا عزیزم یک بارم معصومه را گاییدم و رفتم خونم تا معصومه زنگ زد بیا شام حاضره تا رفتم دیدم حیاطه میره سمت آشپزخونه لبهای زیباشو تا تونستم خوردم دستمو کردم زیر شلوارو شورتش کصشو مالیدم اونم کیرمو گرفت دستش آب کیرمو مالید دستش گفت چه آبی از کیرت راه افتاده گفتم مگه نشنیدی میگن تا دید آب دهنش راه افتاد؟! کصش داغ شد و آبش شری ریخت دستو لای پاشو خیس کرد همزمان فشاری که به کیرم می‌اوردو لب میداد بقدری مزه داشت یک قدمی انزالم رسیدم دیگه داشت آبم میریخت بیرون دستش خیس و لیز کیرمو میمالید! گفت بسه الان حسین میاد تو گفتم تا در پارکینگو ببنده وقت دارم اب کصش مشتمو پر کرده بود دستم خیس خیس بود صدای ترق و تروق پارکینگ اومد جدا شدیم گفت برو دستاتو بشور نجس شده کردم دهنم لیس زدم گفتم نه میخام با طعم سس کس خوشگلت غذامو بخورم خندید اونم نشون داد کف دستش خیس خیس بود گفت سس مارچوبه خخخخ شامو آورد زرشک‌پلوبا مرغ بود مرغشو سرخ کرده بود با دستای کصیم مزه دار کردم بدون قاشق و چنگال با لیسیدن وانگشتام خوردم معصوم گفت دستاتو عمو می‌شستی گفتم آخه سسش می رفت! خدا شاهده حس خوردن کصشو می‌کردم هی می‌گفتم امشب هوس کردم مثل مامان خدابیامرزم با دستم غذا بخورم حسین هم با دستش خورد گفت راست میگی عمو چه خوشمزه میشه گفتم مال من قبلا با سس اوس آغشته شده خوشمزه تره گفت اوس چیه گفتم چیزی مثل موس باز پرسید ، گفتم مثل نمک ممک ، هر سه خندیدیم معصومه گرفت و میدونست چی میگم ریس رفته بود من هی می‌گفتم مزش هنوز ببین مونده تو انگشتام تندیشو حس می‌کنم حسینم به خنده های منو معصومه میخندید هر سه حالا با دست داشتیم میخوردیم معصومه گفت منم اخه به هوس افتادم بخدا دستامو نشسته بودم راست میگه عمو مال منم مزه سس مارچوبه میده که من از خنده هر چه تو دهنم بود پرید تو مشتم حسین گفت پس سس مارچوبه هم به مرغ زدی؟! معصومه گفت آره زدم با دستام مالیدم روش، گفتم پس بگو همونه خیلی خوشمزش کرده ، سس اوس و سس مارچوبه دیگه معرکه اس با خنده‌ی سه تایی غذامونو خوردیم حسین خواست تو جمع کردن سفره کمک کنه نذاشتم گفتم تو خسته ای من کمک می‌کنم میخوام ظرفها را هم خودم بشورم همشون سس اوسی بشن هنوز مزه تو انگشتامه خخخخخخ معصومه گفت نه عمو جان خودم تنهایی میشورم فقط کمک کن ظرفارو بیار آشپزخانه گفتم خوب میشد حسین ماشینشو می آورد حیاط دربستی تا آشپزخونه ‌ات می‌رفتیم این چه مهندسیه داداش کرده؟! باز همه خندیدیم کمک کردم تا پیشبندو ببندم معصومه نذاشت از دستم گرفت حسین بیچاره فکر می‌کرد دارم ظرف میشورم گفت تا شما مشغولین برم از تیمور میوه بگیرم دروازه را بست حالا شلوار معصومه زیر زانوش بود کیرم تو کصش دستشو رو سنگ کابینت گذاشته بود با ناز به عاشقش کص می داد انگار امروزو امشب منو معصومه سیری نداشتیم تا حسین بیاد آب هردومون اومده بود باز کصشو پر کرده بودم و لبشو میخوردم زنگو زد رفت باز کرد میوه را گرفت من الکی ظرفها را تو سینگ می‌شستم گفت برو من بقیشو آب می‌کشم باز لبشو اورد محکم خوردمو رفتم معصومه هم اومد شب نشینی زیر کرسی را کردیم و اومدم خونه از اون روز دیگه معصومه مال خودم شده چند روزی که برادر و زنداداشم تهران بودن تا حسین می‌رفت آژانس می رفتم ساعتها عشقبازی هامونو می‌کردیم و چند بار در طول روز می‌گاییدمش تا اونا از تهران اومدن الان نزدیک سه ماهه تا خونشون خلوت میشه زنگ می زنه میرم میگامش یا میاد خونه ما می‌کنمش قراره بعد از عید اثاث‌کشی کنند خونه ما (خونه پدریم که خیلی بزرگه) معصومه آبستنه میگه میدونم از تو آبستنم گفتم از کجا میدونی ؟ میگه تو ماه گذشته که پریود شدم تا بیش از سه هفته حسین با من سکسی نداشت اصلن دیگه بدم میاد حسین منو بکنه هر بار یه بهانه می‌اوردم چون با تو هر روز یا شبش سکس داشتم حسین تو هفته چارم بود خواب بودم از پشت گذاشت کصم هیچ حسی نداشتم انگار داشتم خیانت بتو می‌کردم تا ابشو ریخت پشتشو کردو خوابید به وقتش پریود نشدم رفتم خونه بهداشت تست شدم آبستن بودم پرسیدم دو روزه از وقت پریودم گذشته کی من آبستن شدم خانم بهداشت جدول را نشونم داد گفت هفته دوم یا اوایل هفته سومت حدود ۱۰ تا ۱۵ روز از خونریزیت به احتمال خیلی زیاد است پرسیدم ممکنه تو هفته‌ی چارم آبستن بشم آخه آخرین سکسم پنج روز
إظهار الكل...
👍 1
استم بکشم بیرون چون تا تکان میخورد انگار سوزن فرو می کنند تو همه نقاط تنم ناشی بودم، پاهاشو قفل کمرم کرده بود بیشتر فشارم داد و با ولع بوسم کرد اونقدر صورتو لب و دهنمو لیسید و تکان خورد نمی‌ذاشت کیرم دربیاد تا بزبان اومد گفت من نشدم مگه بار اولته نمیدونی ؟دلم میخاااااا بکوووون تا اینو گفت زورم ده برابر شد فهمیدم از منم تشنه تره! با سرو صدا گاییدمش و گفتم آره تا حالا پسر بودم مردم کردی جووونم عشقم معصومه جووون خیلی محکم داشتم می‌گاییدمشو اونم همراهی می‌کرد و با شوق چنگ و گازم می‌گرفت و به خودش فشارم میداد، دیدم یهویی چشاش رفت و دهنش باز موند نفسش شماره افتاد و رنگ صورتش تغییر کرد زیبا بود هزار برابر زیباتر شد منم به آستانه دومین ارضا رسیده بودم تو اون حالت بدنش لخت شده بود لذتم چند برابر شد شدت گاییدنم سرعت گرفت و باز یک عالمه آب ریختم تو کصش مدتی زیرم موند و بوسش کردمو هر دو گریه کردیم و اشک شوق بود می ریختیم از ترس اینکه حسین بیاد زود لباسامونو پوشیدیم ۱۲ چند دقیقه ای گذشته بود حسین اومد و چیزی نفهمید ناهارو خوردیم منو حسین خوابیدیم سر کرسی حسین ساعت ۲ بیدار شد من خودمو خواب زدم زنگ زد مسیر گرفتو رفت دنبال مسافر رفتم دیدم معصومه هم خوابیده رو تختش خزیدم بغلش خندید گفت مگه سیر نشدی؟ گفتم نه معاشقه کردیمو باز لختش کردم خودم هم لخت شدم اینبار میخواستم همه اندامشو ببینم با خوردن سینه هاش رفتم سراغ کصش که هنوزم انگار پر آبم بود هر چند بوی خوشی نداشت چون فرصت نکرده بود حمام بره اما با دیدن اون همه زیبایی در کص پف کرده و تپلش و رسیدن به ارزویم که دیدن کسش بود، افتادم جونشو تا میشد خوردمش و چه لذتی هم می‌کردیم دیگه بوش برام بوی عطر بود هر چه آب دو تامون بود همشو خوردم گفت بسه کیرتو بکون توش داره ابم میاد گوش ندادم خوردم که آبش با فشار تو دهنم تخلیه شد چه لذتی بردم لذیذترین نوشیدنی عمرمو تجربه کردم! گفت همشو خوردی؟! گفتم آره خوشمزه ترین سس عمرمو خوردم خندید گفت سس؟! خخخ گفتم آره سس کص خخخ گفت منم میخام اولین سس کیرتو بخورم تا حالا مال حسینو لب نزدم چندشم میاد شکل کیرشم مثل خودشه کجم هست مال تو مثل خودت زیباس گفتم سس کص با سس کیر هم بدک نبود هر چند اولش خیلی تند بود خخخ منظورم قاطی آب كصش با آب کیرم بود گفت آخه سس مارچوبه قاطیش بوده خخخ گفتم سس مارچوبه هم هست مگه گفت آره اتفاقا داریم خودم درست کردم خیلی تند شده تو این معاشقه و عشقبازی لحظه ای از بوسیدن و خوردن سینه هاش و لبو زیر گلو و گردنش غافل نبودم خودش برگشت رفت سراغ کیرم چندین بار با عشق سرشو بوسید تخمامو تو دستای سفیدش مالید یواش یواش سرشو کرد تو دهنش پیشابم جاری بود مزش کرد انگار خوشش نیومد اما بعد یه لحظه عاشقانه کیرمو تا میتونست کرد تو دهنش البته فقط سرشو مک زد و هر چی می اومد قورتش داد بلد نبود ساک بزنه فقط می کرد دهنش مک می‌زد خیلی حشری بودم نخواستم ادامه بده ترسیدم آبم بیاد حالشو خراب کنه گفتم بسه میخوام بکنم تو کصت نگاه کرد با ابروهاش گفت نه کیرم سفت و کلفت تر میشد گفتم آخه آبم میاد بیشتر مک زدو زبونشو می چرخوند تو دهنش دور سر کیرم دیگه به نقطه اوج داشتم می‌رسیدم خودم کیرمو عقب جلو کردم خوشش اومد دندوناش پوست کیرمو اذیت می‌کرد اما برام مهم نبود که ابم اومد پاشید دهنش یه حالت گوزیدن لباش صدا کرد مذاشت در بیارم تا اجازه داد کشیدم بیرون آبمو مزه مزه کرد همشو خورد حتی اونی که به کیرم مالیده بود را لیس زد گفت عجب سس مارچوبه ای لذیذی جووون مااااااررررررچ عشق بازیمون ادامه یافت شاید یک ساعتی همدیگرو مالیدیم و بغل کردیم و بیشتر من تو گوشش نجوا می‌کردمو و خاطرات را یکی یکی به هم می‌گفتیم و فرصت هایی که از دست داده بودیم را گفتیم باز هر دو آماده سکس شدیم گفت خدا میکرد تو دنیا فقط منو تو بودیم و هرگز از آغوشت جدا نمی‌شدم اشکش ریخت و لیسیدم بغلشو باز کرد که بیا روم رفتم روش نزدیک بیست دقیقه یک ضرب روش گاییدمش نذاشت پوزیشن عوض کنم حس می‌کردم همش انگار داره ارضا میشه چون آب کصش شکممانو خیس کرده بود صدای شلپ شلپ برخورد شکمم به کصشو بدنش اتاقو پر کرده بود تا آب ته کصش اومد چنگم زدو وحشیانه لیسیدم و فشاذم داد و گازم گرفت تا باز چشماش خمار شد دهنش بازو رنگ صورتش عوض شدو زیباتر یه حالت لختی تو تنش پیدا شد که لذتمو به اوج برد آبم اومد ریختم تو کس تنگ و تپل و آبدارشو مدتی روش موندم تا گذاشت بیام پایین پا شدیم دوشی گرفتیم اونجا هم کلی همدیگرو مالیدیم دیگه فقط دلمون خواب میخواست سکسی نکردیم تمیز مال همدیگه رو شستیم هی میگفت سس مارچوبه تو قطع کن چون هنوزم پیشابم جاری بود منم گفتم تو هم این سس کس را نگهدار میخوام با غذام بخورم اومدیم بیرون دراز کشیدیمو همدیگرو بغل کردین معصومه چند بار با حسین تماس
إظهار الكل...
👍 2
پیش بود گفت تقریبا امکان نداره مگه قبلش نداشتین ؟ گفتم چرا یک بارم تو همون روزها که میگی خیلی با عجله به همخوابگی نرسید ببخشید تو حمام بودیم خانم بهداشت بهش میگه نه اون آخری امکان نداره حاملت کنه تو اون تاریخها که گفتم نطفه کوچولوتون بسته شده تبریک میگم خوشبختانه منو حسین هردو گروه خونیمون یکیه اگر بچه از من باشه با آزمایش گروه خون معلوم نمیشه منو معصومه عاشقانه منتظر تولد عصاره‌ی جانمون هستیم که حلال زاده است چون حاصل عاشق و معشوق دلسوخته و نتیجه عشقمون است نوشته: خسرو 👇🤝↙↙ @tekst_haye_naaab بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆👆 @sexijok8445   @sexijok8445 بیا کانال👆👆👆👆👆👆👆 #داستان‌سکسی خوب بود👍 بد بود👎 🍀💙
إظهار الكل...
👍 2🤔 2
زن برادر زادم #زن_شوهردار #اقوام حسین پسر داداشم یک سال از من کوچکتر بود ترک تحصیل کرد رفت دنبال کار من ادامه دادم وارد دانشگاه شدم معصومه معشوقم بود و کسی نمیدونست فقط خودمو خودش میدونست دختری تو سن ۱۴ در زیبایی زبانزد همه شهر کوچک ما دهها خواستگار داشت اما بخاطر من به همشون ننه و باباش جواب منفی میدادن داداش نامردم برای پسرش اونو خواستگاری می‌کنه و معصومه هم انگار با من میخواد ازدواج کنه جواب مثبت میده اما وقتی قولشو میدن به حسین آچمز میشه فکر می‌کنه عشقش یک طرفه بوده من نمیخواستمش عروسیش با حرف و حدیثی انجام شد هر وقت همدیگرو میدیدیم آه از نهادمان بلند می‌شد و از درون آتش می‌گرفتیم دلمون برای هم بی تابانه می‌تپید چشمامون به هم قفل می‌شد دقیقه ها پلک نمی‌زدیم و همدیگرو با حسرت نگاه می‌کردیم تا یک روز همدیگرو نمیدیدیم دلمون طاقت نمی‌آورد به بهانه‌ای یا من میرفتم خونه‌داداش یا او می‌اومد خونه پدری من تنها تماسمون دست دادن بود و دیگر هیچ یکروز خلوت رفتم خونه داداش دیدم معصومه آشپزی می‌کنه آشپزخونه یک اتاق جدایی بود در گوشه حیاط نقلی شلوار لی استرچ پاش بود باسنش آب از دو دیده‌ام گرفت و داشت قلبم از جاش می‌کند و تاپی که کمرش وقتی خم میشد لخت دیده میشد سفید و پرز موهایی که سمت ناودون کونش ادامه داشت و کم رنگ تر می‌شد بقدری پوستش سفید و شفاف بود انگار لامپ مهتابی روشن شده بی اراده کف دستی زدم زیر باسن تراشیده و خوش فرم و گردش یهو برگشت دید منم لبخندی زد هم رضایت توش بود هم خجالت و هم حسی که نتونستم بیان کنم با تاخیر گفت آاااااخ تویی؟ پرسیدم کی خونه است؟ گفت تنهام ، حسین رفته مسافرکشی (آژانس کار می‌کنه) و داداشت با زنش رفته مجلس ختم در تهران، صبح تا ظهر تنهام تا حسین بیاد ناهار بخوره ساعت ۱۰:۴۵ بود سر اجاق گاز مشغول بود رفتم به بهانه‌ی چشیدن و ناخنک زدن نزدیکش بشم یه ذره از پیاز داغش برداشتم خوردم گفتم چه لذیذه گفت کمی بکش کنار روغن نپاشه روت کشیدم عقب با کف دستی زدم باز زیر باسنش گفت آاااااخ نکووون دردم میااااااد دلم می‌خواست باز بزنم چون نگاههاش زیباتر میشدو بیشتر سعی می‌کرد تماس باهاش داشته باشم باز زدم در کونش گفت نکووووون واااا دردم میاااد، زنگ درو زدن دروازه نزدیک آشپزخونه بود درو باز کردم دختر خواهرش بود اومده بود پیش خالش مثلا بازی کنه و سرگرم باشه معصومه گفت بدو برو خونه تون میخوام برم خرید! اصن خرید نمیرفت من گشتی تو اتاقا زدم اومدم آشپزخونه ساعتو نگاه کردم ۱۱هم گذشته بود کیرم بدجوری سفت شده بود دوست داشتم تا شوهرش بیاد اولین سکس عمرمو باهاش بکنم دیگه تصمیمو گرفته بودم هر چه باداباد! صداش زدم شلوار میخوام گفت برو تو کمد هست بپوش میترسم برنجم ته بگیره منتظرم بیا اینجا ببین خورشتم چطوریه یه شلوار ورزشی پیدا کردم پوشیدم تا کیرم راحت توش سیخ شد بچسبونم در کونش رفتم آشپزخونه دیدم کاراش داره تموم میشه خورشتش و گذاشته روغن بندازه یه ملاقه کوچک برام کشید سردش کرد داد امتحان کردم عالی بود فقط نمکش کم بود گفتم عشقم کمی نمک بزن اندازه کرد باز داد چشیدم دیگه عالی بود تمام کردم یه کف دستی زدم رو باسنش گفتم آااااخ که خیلی خیلی خوشمزه است باز با ناز گفت عااااااخ دردم اوووووومد نزن دستات سنگینه دستمو گذاشتم رو لپ باسنش گفتم کجاش سنگینه تکانی نخورد گفت وقتی می‌زنی دردم میاد برگشت تا نگاهم کرد گفتم خیلی خوشمزه میخوام همشو بخورم خندید گفت خورشتم یا که سیلیی که میزنی اونجام؟!!! از پشت بغلش کردم اولین بارم با زنی به قصد سکس داشتم تماس پیدا می‌کردم دست و پام مثل بید لرزید سرشو چرخوند یه بوس از گونه اش کردم گفتم هر دوش خوشمزه است مخصوصا این که دستم روشه حالا دستمو بردم زیر باسنش هر دو لپشو چنگ زدم آااااخی کردو دیگه تو بغلم بود و کیرم لای باسنش رو کس داغش دستام رو آوردم روی دو تا سینه سفت اندازه مشتم که سوتینم نداشت چرخوندم بریم بیرون زیر برنجو خاموش کرد خورشتم رو شعله‌ی کم بود نفسهاش گرمتر از من له له می‌زد! کیرم لای پاهاش دستام رو سینه هاش لبم و صورتم بغل گوشش و حرف های عاشقانه زنان رفتیم اتاقی که هنوز کرسی داشتن و دیگه این معصومه بود که فرصت نمیداد من کاری بکنم لباشو چسبونده بود لبم یک پامو انداخته بود بین پاهاش کص داغشو دیوانه وار می مالید روی رونم هردو خیلی زود لخت شدیم، لخت مادر زاد، بدنش مثل شبنما تو آغوشم می درخشید هول هولکی نخستین سکسمو کردم تا کیرم رفت تو کصش کصی که داغ مثل تنور بود و آبدار مثل هلو، کیرم تا تهش نرسیده آبم هفت جد و آبادم به اندازه بالای یک استکان ریخت تو کوصش گفت ااااااخ چه لذتی داره عاشقتم نامرد برییییییییز عشقم که منو نگرفتی دادی دست حریف نادان جووون چیه تو شکمم ریختی تو کوصم ؟! چقدر خنک شدم بکووونم دیگه مال خودتم تو باید پارم می‌کردی حالا پارم کن! خو
إظهار الكل...
👍 1
‏اگه بجای "چخبر؟" بهت گفتم "كجا ميدی؟" يعنی صميمی حساب ميشيم😎🤣
إظهار الكل...
‏عشق واقعي اونيه كه زير نور افتاب سيبيلاي دوست دخترشو ببينه و بازم باهاش بمونه😂😐
إظهار الكل...
👎 1
دیت اول با پراید برو دنبالش اگه‌کار به دیت دوم‌کشید، یعنی زن زندگیه. میتونی باهاش راحت باشیو پراید رفیقتو پس بدی و با مترو ببریش گردش.😂😂
إظهار الكل...
🤣 4👍 1
میبینم شوهرا رفتن سرکار همتون از بند آزاد شدید 😁😜
إظهار الكل...
😁 3👍 2
01:30
Video unavailableShow in Telegram
دوربین مخفی انتخابات پاره شدم😂😂
إظهار الكل...
7.77 MB
🤣 4
00:36
Video unavailableShow in Telegram
من دیگه حرفی ندارم.
إظهار الكل...
3.67 MB
🤣 3
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.