انجمن علمی فلسفهی دانشگاه محقق اردبیلی
انجمن علمی فلسفهی دانشگاه محقق اردبیلی دبیر انجمن: محمدرضا ایرانزاده @MohammadRezaIranZade نائبدبیر انجمن: فاطمه قمیصی @fatemgh
إظهار المزيد267
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
+630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخرهی کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخمدیده بگشا، صف انتظار بشکن
ز برون کسی نیاید جو یه باری تو اینجا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایهی دیوسار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
علامه محمدرضا شفیعی کدکنی
نامهی استعفای من
نقد باید مبتنی بر همدلی و منتهی به استعلا باشد. نقدی را که از سر لجبازی است و غیر از کوبیدن و خصومت هدفی را دنبال نمیکند شاید نتوان نقد دانست.
از ابتدای ورودم به دانشگاه وارد فضای انجمنهای علمی و کانونهای فرهنگی شدم؛ چیزی که در دبستان و دبیرستان هم همیشه در حالوهوایش بودم.
یک سال تمام نائبدبیر انجمن علمی فلسفه بودم و، به مرحمت دوستان، آن یک سال به رسمیت شناخته نشد و کسی ما را آدم حساب نکرد. همزمان با آن، بهمدت یک سال، جلسات «کتابخوانی و نقد کتاب» و «داستاننویسی و نقد ادبی» را در کانون فرهنگی برگزار کردم و در آنجا هم، جز گروهی از دوستان، نه کسی ما را شناخت، نه کسی ما را تحویل گرفت.
سال پیش، نمیدانم چه شد که یکبارگی آقا شدیم و همه تحویلمان گرفتند. شدم دبیر انجمن علمی فلسفه و افتادم در مسیر دبیرکلی اتحادیهی انجمنهای علمی فلسفهی کل کشور.
سؤالی که در طول نائبدبیریام همیشه با من اکنون بهعنوان دبیر انجمن علمی برایم پررنگتر شد: «آیا فلسفه و انجمن "علمی" باهم جمعشدنیاند؟ آیا میشود برای فلسفه انجمن "علمی" تشکیل داد؟ آیا این ترکیب کمی نشدنی و سادهانگارانه نیست؟ اصلاً انجمن "علمی" فلسفه یعنی چه؟!»
و همان جواب سرسری و همیشگی که «سخت نگیر، وزوز نکن، کوتاه بیا، حوصلهات را نداریم، سرت را بینداز پایین و کارت را بکن.»
ما هم رفتیم و یک سال تمام سرمان را انداختیم پایین و کارمان را کردیم (!)؛ بیوقفه، جدی، محکم، تخصصی، هدفمند، شاخص، کارآمد، بهدردبخور، کاربردی، پردستآورد، موفق و پربار، و البته بیسروصدا... .
و حالا ممکن است کسی پیدا شود و بگوید «ما که ندیدیم» و جواب ما این خواهد بود که «شما کی دیدهاید که این دفعهی دومتان باشد؟». البته آنهایی که باید میدیدند دیدهاند و آنهایی که باید میدانستند دانستهاند.
معتقدم که شکوفایی اجتماعیمان زمانی اتفاق خواهد افتاد که در هر زمینهای تکانسانهای توانمند و آگاه در خردهنهادهای تخصصی و تاثیرگذار کنار هم جمع شوند و فعالیت حرفهایشان را پی بگیرند؛ بهشرطیکه افراد غریبه، غیرمتخصص و بیرون از گود برای آنها تصمیم نگیرند، برایشان برنامه نچینند، امر و نهی نکنند و مسئولیت تأیید یا رد صلاحیت کاردانان به دست کارنابلدان نباشد.
ممکن است کژبینی از بینایی ناقص من و تعمیم نابهجایی باشد که میدهم، اما در اغلب موارد در انجمنها و کانونها، یا شرط اول محقق نیست، یا شرط دوم. و گاه بدتر آنکه هر دو شرط باهم نادیده گرفته شدهاست. خود من نیز مصداقی از همین ناشایستگی.
بعد از یک سال فعالیت حرفهای، در ماهی که گذشت برای دورهی بعدی فعالیت انجمنها انتخاباتی برگزار شد. مجدد بهعنوان دبیر انجمن رأی آوردم. از همین حالا، برنامهام برای دورهی بعدی انجمن آماده، کامل، تخصصی، مهیج و مکتوب است، اما... در این مسیر احساسم بسیار تشویقگر و مصر است، اما عقلم بهشدت شاکی و جلودار است و وجدانم معذب و دردمند. حالا ممکن است کسی بیاید و بگوید «تو مگر عقل هم داری؟». ممکن است حق با او باشد.
حرفهای زیادی برای گفتن دارم، اما گوش منصف و حوصلهداری نمییابم. آنجا که گفتن گناه است بنهفتن اولی...
از دوستان خوبی که در کنارم بودند و سختمزاجیهای مرا تاب آوردند صمیمانه متشکرم. این پیام درد دل و نامهی استعفای من برای دورهی جدید فعالیت انجمنهاست. امیدوارم بعد از ما دوستان تازهنفسی بیایند و بهتر و مؤثرتر از ما باشند و وضعیتشان خوشگوارتر از چیزی باشد که ما داشتیم؛ مایی که عددی نبودیم... .
«نفسم گرفت از این شهر، در این حصار بشکن»
محمدرضا ایرانزاده (دومان)
امروز که ۶ شهریورماه ۱۴۰۲ بود.
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.