یک شعر و یک شاعر
129
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
از شطِ چشمم دردمی ریزد
بر گونه های سرد و خاموشت
محکوم بر افتادن از چشمت
بودم ولی در کنج آغوشت
سرگیجه دارد لحظه های من
در ازدحام ساعت و خلوت
چون گردبادی در شب چشمت
میپیچم از دلپیچهی وحشت
اینجا کسی من را نمیفهمد
شاید مرا از یاد خود بردی
شاید که مثل من توهم اینجا
غم را کنار حسرتت خوردی
در ازدحام دستهای تو
تابوت تنهایی به دوشم بود
محبوس آغوشت شدم هر بار
زنگ صدایت توی گوشم بود
بی دغدغه مردن کجا گم شد
اعدامیِ تردید تو بودم
له شد غرورم زیر پاهایت
بازیچه ی تهدید تو بودم
در انحنای خط لبخندت
عاشق شدن را می شود بویید
تن را به آغوشت رساند و ماند
در کنج چشمت اشک را بوسید
اینجا زنی عاشق شده انگار
در چشم و ذهنش شعله ی تشویش
جان می دهد بی تو تک و تنها
در انزوای خود بدون خویش
#شهلا_نوروزی
@shahllll0
attach 📎
میان ماندن و رفتن همیشه در سفری
هزار و سیصدو اندی گذشته دربدری
اوایل ِ شب و راهِ دراز و تاولِ پا
چگونه از بدِ این روزگار میگذری
و در هجوم ِ غم و لحظه های درد آلود
شبیه باغ خزان دیده؛ زرد و بی ثمری
هزار حادثه از جنس مرگ در پیش است
سفال ِ بغض ِ گلوگیر و فصل ِ بی پدری
گمان نمیکنم این ؛بارِ بی کسی ها را
به روی شانه بگیرد غریبه رهگذری
درخت باورمان؛ از سکوت آبادی ست
که تن سپرده به لبخند داغ هر تبری
کسی سراغ مرا بعد از این نمیگیرد
در این غروب پر از گریه های بی خبری
#شهلا_نوروزی
@shahllll0
attach 📎
صبح یعنی سر سجاده یِ لبخند ، یکی
بوسه ای نرم بکارد وَ خدایت بشود
بداهه
#شهلا_نوروزی
@shahllll0
پاشنه ی در را می کشی
و یک جفت چشم پشت سرت میکاری
آنقدر به پایش آب می دهم
تا جای پایت روی مژه هایم سبز شود
شهلا نوروزی
@shahllll0
دل بکن ، برو
نگران نباش
من گور خودم را کنده ام
#شهلا−نوروزی
@shahllll0
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.