هفتاد
ادمینها: ابوالفضل پاشا علیرضا شعبانی علی نقویان ارتباط و ارسال آثار: @Alirezashabani33 @alinaghavian99
إظهار المزيد541
المشتركون
-124 ساعات
-37 أيام
-330 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
〇🌿
🌿
بیا! سفید مال من عیبی ندارد
غروب از کوچهھا که سوی تو میآیند
تا خانهیی که تو را رھا نمیکند، شتافتهام
بیا! سیاه مال تو
دیدی که شھر از غروب میشکند؟ دیدی؟
باری سنگینیِ این شھر بر دوشِ من بود
سنگینیِ این شھری که تو را در آن نیافتهام
بازی کن!
نوبتِ توست بازی کن!
راستی نگفتم این خانهھا از کجا آمدهاند
دیروز کمی دورتر از اینجا
مردی به من شبیه
ھی خشت زد دیوار ساختم
ھی خشت زدم غروب شد
ھی غروب بود خانه ساخت
و خانهھا را تا به اینجا کشید
دیدی که غروب از من میشکند؟ دیدی؟
حالا پیاده به آخر رساندهام
نوبت این من است
من که پیاده آمدهام
من که غروب را به خانه آوردهام
این پیادهیی که آمده، مال تو
این خانهیی که آمدهام، مال من
دیدی که من از تو میشکنم؟ دیدی؟
✍شاعر: #ابوالفضل_پاشا
از مجموعه شعر: #راه_های_در_راه
نشر: #نارنج/تهران (چاپ اول)۱۳۷۶
#کانال_شعر_هفتاد
〇🌿|🆔 @haftadpoet
〇🌿
🌿
درس پس میدهد دریا به لکنتم
خانهام امروز آفتاب تکانی دارد
باز اگر دهانی مانده باشد
و نمکی بر صفحه
دیوار را کنار میزنم از پرده
شکسته را میگذرم از پُل
کنار میکشم را به کنار میگذارم
به کنار میکشم دوباره میچرخم را
عجلهی سنگ را سلام میرسانم به بیابان
کاغذم را نهنگ میکنم
آب افتاده پای دیوار
آب آورده زانویش
شعر باید دیوار را بکوبد
نداشته را بکوچد
و
گام بردارد از تعادل طناب
خواب بردارد از جیک جیک
لکنتم مکث باد است
موهایت را شانه کن
بیا با هم در دهان کاغذ برویم
دهانم باز مانده نمک را
✍شاعر: #ابوالفضل_حکیمی
#کانال_شعر_هفتاد
〇🌿|🆔 @haftadpoet
〇🌿
صحنهآراییِ این شعر برای تو
احتمالات را بههم زدهام
کادربندیِ جملهها دقیقتر موج بتاباند در رستگاریِ این حروف
با پنجرههای بسته قدم زدن خاک را مجنون میکند
روایتِ فرعی از روایتِ فرعی
حواس گرفته و میپرد
گاهی هم جملاتِ گسسته را پُر میکند از تعلیقهای مکرری
که از شمایلِ بعدازظهر حنجره میکوبد به لایروبیِ فقدانی در ترسیمِ شباهتی از موج
حتا وقتی از احتمال بالاتر نمیرود
چسبیدن به تعادلِ سنگریزهها
سطرهای مشبکی دارد آویزانِ دقیقهها
عبارتی از الصاقِ مردمکی بدونِشرح
که مفاصلِ موضعیاش اجزایی تهیترند
میتوانی خودت را از زخمهای موجه
فاصله برداری
که ببینی
برشها از کوتاهیِ عبارتها لهجه گرفتهاند
روایتی که سطربهسطر دلایلِ واضحیست
تا از میانهی هاشور
حواساش را جمع بیاورد
تاریکی پلک بتاباند از تداومِ تاریکی
زخمه برداشتهام
رنگها انتحاریشان پوست بیندازد
عمیقتر از صدا
حوصله بگذرد
کادربندیِ صحنهها شهود بیاورد از افق
سنگ رصد کند
از جابهجاییِ دیواری در مفاصلِ تاریکی
که در ازدحام مشاهده میکشید
و روبهرو
پرسه از جراحتِ شب داشت!
✍شاعر: #افسانه_نجومی
◼️به نقل از: جلد شانزدهم کتاب داروگ، زمستان ۱۴۰۲
#کانال_شعر_هفتاد
〇🌿🆔 @haftadpoet
〇🌿
🌿
خطِ فاصله
چیزیکه همینجا رخ میدهد خطِ فاصله است
- شما چندبار آنطرفِ نیمکت نشستهیی؟
- هر بار که خواستهیی!
- هر بار که آمدهیی!
الاکلنگ یکی را بالا میبَرَد دیگری را پایین
خطِ فاصله همین است
بینِ دو جمله مینشیند
اینطرف را توضیح میدهد
و آنطرف را...
- همیشه به دوردست خیره میشوی!
- مگر نه ابرها تکههای یک پازل است؟
نیمکتها را اگر بردارید
خطِ فاصلهها میریزد
جملهها کنارِ هم مینشیند
دیگر نه تو منتظر میمانی نه او
✍شاعر: #آفاق_شوهانی
از گزیده اشعار: #با_پرانتزهای_باز
فروست پنجم از #فروست_های_کتاب_هفتاد
نشر: مهر و دل
〇🌿
🌿
خطِ فاصله
چیزیکه همینجا رخ میدهد خطِ فاصله است
- شما چندبار آنطرفِ نیمکت نشستهیی؟
- هر بار که خواستهیی!
- هر بار که آمدهیی!
الاکلنگ یکی را بالا میبَرَد دیگری را پایین
خطِ فاصله همین است
بینِ دو جمله مینشیند
اینطرف را توضیح میدهد
و آنطرف را...
- همیشه به دوردست خیره میشوی!
- مگر نه ابرها تکههای یک پازل است؟
نیمکتها را اگر بردارید
خطِ فاصلهها میریزد
جملهها کنارِ هم مینشیند
دیگر نه تو منتظر میمانی نه او
✍شاعر: #آفاق_شوهانی
از گزیده اشعار: #با_پرانتزهای_باز
فروست پنجم از #فروست_های_کتاب_هفتاد
نشر: مهر و دل
〇🌿
شناور بودم و خورشید از محلی دیگر
که هنوز در آن بودم میتابید
بدونِ حرارت و خراشی
و سیلان داشتم مثل آمیب در آب
اتفاقی، جریان نداشت.
اتفاقی جریان داشت، غرق در دریایی که بازتابش، انعکاسِ خودم بود در من
که دو تا شد
این را از چشمها که میرقصید فهمیدم
از این پا و آن پا کردن
در روی صندلی بودم که بلند شده بودم تا فردا
شناکنان و خیزان کشیدهشدم تا خشکی
همانجا که سیلان قطع شده بود و خورشید میسوزاند.
مثلِ بقیه، پاهایم را بر روی زمین گذاشتم و در آسمان شناور شدم .
حتی کوه، حتی درخت و دشت که تابت بود و آسمان از آن میگذشت .
اغلب سیاه و اغلب سفید بود
همرنگ و درهم با رنگهایی غیرِ همرنگ
سعی کردم
در آسمان جابهجا شوم در هر جهت
سعی در یقین که سومار نمیشود
فقط اهالی بودند و آن هم نمیتوانستند
مثلِ بقیه که نمیتوانند.
این تنها دو کوچه را شامل میشد.
کمی بالاتر یا پایینتر
کوچههایی، شهرها و چه بسا سرزمینهایی
و این تنها یک فاصله بود از آسمان تا زمین که هر طرف را میرفتم
جز درخت، کوه و دشت که تابت بودند
ومن در چشمها، در آسمان می رقصیدم .
✍شاعر: #علی_نقویان
#کانال_شعر_هفتاد
〇🌿🆔 @haftadpoet
〇🌿
🌿
سامان بختیاری در ماهیت جریان (هفتاد)
زیست فعالانه شاعر مبتنی بر تعقل و پرسشگری است.
گفتگوی سمیه امینی راد با سامان بختیاری در خصوص "شعر هفتاد" در روزنامه آرمان ملی با موضوع:
"شاعران گسترهی (هفتاد)"
پیش از این نیز گفتگوی خانم امینی راد با جناب بهزاد خواجات حول محور جریان شعر(هفتاد) صورت گرفته بود .
در آینذه ی نزدیک حاصل گفتگوهای شاعران و صاحبنظران، در قالب کتاب تقدیم علاقهمندان خواهد شد.
#کانال_شعر_هفتاد
〇🌿🆔 @haftadpoet
〇🌿
🌿
در هوای اولین
در خاطرم کافرم
بیا گوش ها را نادیده بگیریم
و نبینیم هاله های فریب را
سالهایی که در من چوب های ساییده اند
دندان های به صدا در آمده ی عصب
و اجازه هایی که به سایه ها داده ایم
جمعیتی که دور هرگز جمع شده اند هم صدا نیستند با خانه ام
خانه ای که سفرش طولانی شده
سفالی که بالش شکسته
کلمه ای که نوکش
ذهنم چند طبقه سنگین شده از هوای اولین
هواداران ِگوش به سنگم می زنند
خانه سفرش شیب دار است
آب هم اجازه اش دست سایه ها
دور هم جمع می شوید که چوب بسایید
سفال بشکنید
من اما هنوز در هوای کلمه ام
خانه ای بی هاله ای
✍شاعر: #ابوالفضل_حکیمی
#کانال_شعر_هفتاد
〇🌿|🆔 @haftadpoet
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.