cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

سایه خیال♠

از دیروز ها با چشمانی بسته گذشتیم در تردید آمدن فردا ها امروز راگم کردیم

إظهار المزيد
لم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
229
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

خداحافظ
إظهار الكل...
آدما از گذشته‌شون به سوی آینده ‌فرار‌ میکنن! اما همون آیندم روزی به گذشته می‌پیونده...! فرار بی‌فایدست!
إظهار الكل...
ریشه خواهم داد سبز خواهم شد جهانی را در خواهم نوردید باز خواهم گشت سایه های خیال هرگز نخواهند مرد
إظهار الكل...
در دفتر جوانی من برگ آرزو در آن هیچ قصه ننوشته پاره پاره گشت همراهان مدتی نخواهم بود ممنون از همراهیتو ن روزگار به کام
إظهار الكل...
  طرفِ ما شب نيست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند؛ کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نيستم، هيچ‌کس با هيچ‌کس تنها نيست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نيست چخماق‌ها کنارِ فتيله بی‌طاقت‌اند  خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صيقل می‌خورد من تو را دوست می‌دارم، و شب از ظلمتِ خود وحشت می‌کند.   
إظهار الكل...
‌ بیار آن جامِ خوش‌دَم را که گردن می‌زند غم را
إظهار الكل...
‌ آخِر به چه گویم هست، از خود خبرم چون نیست؟! وز بهرِ چه گویم نیست، با وی نظرم چون هست؟!
إظهار الكل...
دیگر نمی‌خواست چیزی را ببیند. اما چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهی‌شان ببینی باز می‌آیند. باز سنگین و بی‌رحم می‌آیند و خود را روی تو می‌افکنند و گِردِ تو را می‌گیرند و توی چشم و جانت می‌روند و همه‌ی وجودت را پُر می‌کنند و چنان پُر می‌کنند و آن را می‌ربایند که دیگر تو نمی‌مانی، که دیگر تو نمانده‌ای که آن‌ها را بخواهی یا نخواهی آن‌ها تو را از خودت بیرون رانده‌اند و جایت را گرفته‌اند و خودِ تو شده‌اند دیگر تو نیستی که درد را حس کنی تو خودِ درد شده‌ای
إظهار الكل...
آذر این عروس خفته درانتهای پاییز باسرمای سوزناک خود چه دلبری ها که نمیکند گویی اولین جوانه های عاشقی نیز درآذرسراز خاک بیرون اورد ومجنون عاشق نیز درپاییز دل به لیلی سپرد واین گونه عشق آغازشد درانتهای پاییز
إظهار الكل...
روزهایم مرا ویران می‌کنند. در عمرم آب می‌شوم تا پیمانه را پُر کنم
إظهار الكل...