cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کانال کوهپایه کرمان

کانال معرفی جاذبه های دیدنی کوهپایه کرمان نظرات ومطالب خود را درصفحه ادمین کانال به آدرس زیر ارسال نمایید: @jalalifar یا در اینستاگرام پیج زیر را جستجو نمایید. jalalifary

إظهار المزيد
إيران356 492لم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
156
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

طبیعت زیبای کوهستانی چشمه بُندَری کوهپایه بالا منطقه سیمک روستای درب آسیاب کوهپایه یعنی اردوگاه شهید باهنر آموزش وپرورش
إظهار الكل...
استراحت گاه های ییلاقی واقع در محل چشمه بُندَری کوهپایه بالا منطقه سیمک روستای درب آسیاب کوهپایه یعنی اردوگاه شهید باهنر آموزش وپرورش
إظهار الكل...
جویبار نغمه می‌خواند و آرام آرام پیش می‌رود. نوای تارهای بلورین آب همه‌جا پیچیده است. جویبار یا رود به قیام کوهسار که می‌رسد با فرودی جانانه و سجودی ستایش‌وار خدای مهربان را می‌ستاید و گویی همراه با طبیعت سرود بندگی سرمی‌دهد. قيام كوهساران، ركوع آبشاران، قنوت درختان، سلام صخرگان، همه و همه نشان از سرود و ستايش قدرتی برتر دارند. با جان و دل گوش که بسپاری، صداهایی را از دوردست‌های طبیعت می‌شنوی که هر کدام از گوشه‌ای از کوه و جنگل و دشت برخاسته‌اند. خوب که بنیوشی، اشعار آبشار را می‌شنوی که بلند بلند در گوش کوه سرود عاشقی و دلدادگی می‌خواند. صدای دلنشین و موزون قطره قطره آب را می‌شنوی که در میان هیاهوی دیگر قطرات، آهنگ و آواز خودشان را با شادی و شور سر می‌دهند و سرریز می‌شوند. چه راز و رمزی در این آواز اهورایی پنهان است؟ آیا آبشار مادر طبیعت نیست و در حال لالایی خواندن برای فرزندش تا او را آرام سازد؟ آبشار سیزدهم از مجموعه آبشارهای سیزده گانه بُندَرِ درب آسیاب کوهپایه یعنی اردوگاه شهید باهنر آموزش وپرورش
إظهار الكل...
چشمه اصلی مرغزار کوهپایه نیمه شهریور ماه۱۳۹۹ @kohpayeh_kerman
إظهار الكل...
منطقه کوهستانی مرغزار کوهپایه کرمان: منطقه ییلاقی و سرسبز در ارتفاع ۳۳۰۰متری از سطح دریا و در فاصله ۱۵کیلومتری از روستای بیدوئیه که این روستامرتفع ترین روستای منطقه کوهپایه بالا یعنی منطقه سیمک کوهپایه واقع است و چشمه های آب منطقه سرچشمه اصلی آب آبشارهای بُندَر درب آسیاب کوهپایه "اردوگاه شهید باهنر" و رودخانه درختنگان کوهپایه است. @kohpayeh_kerman
إظهار الكل...
تنگ زبان مار در قلب دشت لوت استان کرمان @kohpayeh_kerman
إظهار الكل...
تنگ زبان مار: دره زبان مار در شرق منطقه کلوتها و غرب چاله مرکزی دشت لوت است. علت نامگذاری دره به زبان مار، شباهت ظاهری دره در نقشه های هوایی منطقه به زبان مار است که در انتها به دو دره تقسیم می شود. این دره در نسخ تاریخی به آن اشاره نشده است و احتمال می رود به دلیل ناشناخته بودن منطقه و عدم وجود مسیر ارتباطی و کاروان گذر در این قسمت از بیابان لوت مورد استفاده قرار نمی گرفته است. شکل دره شبیه به زبان مار است که در قسمت انتهایی، به دو زبانه مجزا تقسم می شود. جهت دره شرقی غربی و طول آن در حدود ۹ کیلومتر است. ارتفاع دیواره ها در ابتدای دره در حدود ۳۰ متر که با حرکت به سمت غرب از ارتفاع آن کاسته می شود. تنگ زبان مار یکی از نقاط بسیار دیدنی دشت لوت در استان کرمان است که به دلیل دوری و عدم دسترسی مناسب، کمتر شناخته شده است.و بازدید از آن همراه با یک تیم مجرب با سرپرستی بیراهه نوردی کارآزموده و خبره و با خودرو های تجهیز شده مخصوص بیابان نوردی میسر است. @kohpayeh_kerman
إظهار الكل...
محمود دولت‌آبادی  نمایشنامه‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس، نویسندهٔ داستان و رمان و خالق حجیم‌ترین رمان فارسی، کلیدر است. محمود دولت‌آبادی زمینهٔ کاری :نویسندگی داستان و رمان زادروز : ۱۰مرداد۱۳۱۹ متولد :دولت‌آباد پدر و مادر:عبدالرسول و فاطمه محل زندگی : تهران پیشه : نویسندهٔ داستان، رمان، نمایشنامه و فیلم‌نامه‌ سبک نوشتاری: واقع‌گرایی کتاب‌ها‌‌:کلیدر، جای خالی سلوچ، روزگار سپری‌شدهٔ مردم سال‌خورده، زوال کلنل  و...نمایشنامه‌ها:«تنگنا»، «ققنوس» و...فیلم‌نامه‌ها«سربداران» و «هیولا» و «اتوبوس» همسر:مهرآذر ماهر فرزندان سیاوش، فرهاد و سارا مدرک تحصیلی پایان ابتدایی @kohpayeh_kerman
إظهار الكل...
ننه گل ممد.mp35.98 MB
حکایت گل ممد کلمیشی وترانه مربوط به او: رمان کلیدر را محمود دولت آبادی به رشته تحریر در آورده  است. رمان در مورد زندگی و سرگذشت خانواده ای از عشایر کرد خراسان(کرمانج) است به نام خانوار کلمیشی که از کردهای تیره میشکالی هستند.قهرمان داستان جوانمردی است به نام گل محمد که فرزند دوم خانوار و دارای شخصیتی بلند پرواز و جسور. داستان چنین پیش می رود که او و تعدادی از افراد خانوار برای دزدیدن دختری که دایی گل محمد( به نام مدیار)، عاشق او شده و دختر در خانه ارباب یکی از دهات زندگی می کند و قرار است تا آن دختر به زور به عقد پسر ارباب درآید، راهی می شوند و هنگام دزدیدن دختر درگیری بالا گرفته و مدیار کشته می شود و گل محمد هم که تازگی از خدمت نظام برگشته و تیراندازی ماهر است ارباب را هدف گلوله قرار می دهد. می توان گفت که داستان از اینجا وارد مرحله ای جدید می شود.پس از مدتی دو نفر امنیه برای دریافت مالیات به محله کلمیشی ها مراجعه می کنند. یکی از آنها به زیور، زن اول گل محمد نظر سوء دارد و این مساله به گوش گل محمد می رسد، از طرفی هم گل محمد در این گمان است که مالیات بهانه ای است تا او را برای قتلی که در جریان درگیری مرتکب شده دستگیر کنند، بنابراین شبانه دو مامور را نیز کشته و سر به نیست می کند و این شروع درگیری گل محمد با دولت و یاغی شدن اوست و ادامه داستان.چنان که از داستان بر می آید گل محمد دارای شخصیتی بلند پرواز است و در قالب یک روستایی یا عشایر ساده  که چوپان یا کشاورزی ساده است نمی گنجد او مرد جنگ و میدان است، مرد فشنگ و دود باروت، مرد سواری و اسب و کوه و کمین.کتاب پر است از توصیفاتی بسیار لطیف گویی که انسان تک تک صحنه ها را مانند یک فیلم سینمایی به مشاهده نشسته است.دولت آبادی در این داستان نظام رعیت اربابی حاکم بر جامعه آن روزگار را تشریح می کند و آن را مورد انتقاد شدید قرار می دهد.نظامی که در آن ارباب رعیت را همیشه بدهکار خود قرار می دهد و در مقابل یک کیسه آرد گندم که قوت زمستان خانوارش است او را به استثمار می کشد و به این ترتیب است که رعیت تابع ظلم شده است. مانند گوسفند زبان بسته شده است جماعت از خود بیگانه شده است هم نوعش را که جلوی رویش سر می برند و او فقط می نگرد و هیچ، جرات ابراز نظر و مخالفت را که ندارد هیچ حتی بلد نیست که چگونه معترض شود و اصلا اعتراض یعنی چه؟ پدر گل محمد که بزرگ خانوار است و کلمیشی نام دارد گل محمدش را که باد غرور جوانی به سر دارد و از وضعیت فقر موجود گلایه می کند چنین نصیحت می کند:تو خیال می کنی چرا ما در اینجا ماندگار شده ایم؟ما را یا تبعید کرده اند یا برای جنگ با افغان ها، ترکمن ها و تاتارها به این سر مملکت کشانده اند. ما همه شمشیر و سپر این سرزمین بوده ایم، سینه ما آشنای گلوله بوده اما تا همان وقتی به کار بوده ایم که جانمان را بدهیم و خونمان را نثار کنیم، بعدش که حکومت سوار می شده دیگر ما فراموش می شده ایم و باید به جنگ با خودمان و مشکلاتمان بر می گشته ایم. کار امروز و دیروز نیست ما در رکاب نادر شمشیر زده ایم، همپایش تا نهندوستان تازانده ایم. چه می دانم چند صد سال پیش که شاه عباس ما را از جا کند و به اینجا ها کشانید یکیش هم این بود که با سینه مردهای ما جلوی تاتارها بارویی بکشد. از دم توپهای عثمانی ما را برداشت و آورد دم لبه شمشیر تاتارها جا داد. همیشه جان فدا بوده ایم ما، شمشیر حمله همیشه اول سینه ما را می شکافته اما بار که بار می شده هر کس می رفته می نشسته بالای تخت خودش و ما می ماندیم با این چهار تا بز و بیابان های بی بار، ابرهای خشک و اربابهایی که هر کدامشان مثل افعی روی زمین چپاولی خودشان چمبر زده اندتا به قیمت خون پدرشان بابت علفچر و آبگاه از ما اجاره بگیرند، اما تو که هنوز جوانی و نمی خواهی به گوش بگیری که ما همیشه بارشکم این مملکت بوده ایم.پایان داستان پایانی تلخ است. با حیله و ناجوانمردی گل محمد و اطرافیان نزدیکش را به قتلگاه می کشانند و سلاخی می کنند . مادر گل محمد به محض دیدن جنازه پسرش که تازه نامزد کرده بود اشعار:صد بار گفتم همچی مکو ننه گل محمد ........ را زمزمه می کند. واین ترانه ننه گل ممد با صدای سیما بینا👇👇👇 @kohpayeh_kerman
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.