cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

علوم وفنون ادبی

شعر شناسی و علم ادبیات تحقیق ومقاله مطالب آموزشی و زبانشناسی مطالب ویرایشی و نگارشی غزل حافظ،معنا،تحلیل کارگاه داستان نویسی برگی از تقویم تاریخ نگاهی به تاریخ ادبیات ایران نقد وتحلیل شعر دکلمه وشعرخوانی معرفی کتاب (پی دی اف وصوتی)

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
1 899
المشتركون
+524 ساعات
+47 أيام
+2930 أيام
توزيع وقت النشر

جاري تحميل البيانات...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تحليل النشر
المشاركاتالمشاهدات
الأسهم
ديناميات المشاهدات
01
شرح سودی بر دیوان غزلیات حافظ سودی بوسنوی مصحح:  ابراهیم کایا جلد : سه
1026Loading...
02
شرح سودی بر دیوان غزلیات حافظ سودی بوسنوی مصحح: ابراهیم کایا جلد : دو
1026Loading...
03
شرح سودی بر دیوان غزلیات حافظ سودی بوسنوی مصحح:  ابراهیم کایا جلد : یک
966Loading...
04
معرفی «دفتر دگرسانی‌ها در غزل‌های حافظ» سلیم نیساری، محمود فتوحی رودمعجنی نشست چهلم (۴۰) تالار مژده کتاب دبیر نشست: محمدرضا کاروان: ۲۷ ژانویه ۲۰۲۴ ۷ بهمن ۱۴۰۲؛ کلاب هاوس
813Loading...
05
. تاریخچه آرامگاه حافظ و دیگر مزارهای پیرامونِ مقبره که زیارتگه رندانِ جهان است در این ویدئوی جالب و دیدنی، کارشناس میراث فرهنگی ما را با روایتی کمتر شنیده‌شده، از آرامگاه حافظ آشنا می‌سازد.
1327Loading...
06
حافظ و گوته
1205Loading...
07
بسوخت دیده ز حیرت نقدی بر شرح حافظ حسینعلی هروی مهدی نوریان
530Loading...
08
چرا عرصهٔ حافظ‌شناسی لغزشگاه است؟ استاد بدیع‌الزمان فروزانفر در پاسخ به منوچهر مرتضوی: عرصهٔ ظاهر و باطن شعر حافظ مزله (لغزشگاه) است. در این فایل، استاد منوچهر مرتضوی در پی سخن استادشان فروزانفر تشریح می‌کنند که چرا عرصهٔ ظاهر و باطن شعر حافظ لغزشگاه است. برشی از کتاب «مکتب حافظ» نوشتهٔ زنده‌یاد دکتر منوچهر مرتضوی
460Loading...
09
سخنان میر سید محمد محیط طباطبائی درباره سال حقیقی تاریخ وفات خواجه حافظ شیرازی محیط طباطبایی در زمره افرادی بود که دانش‌ را برای اعتلای روح و باروری اندیشه‌ می‌‌خواست. مغزش‌ کتابخانه‌‌ای‌ متحرک بود و اکثر مطالب را که‌ در ادوار مـختلف حـیات خویش آموخته بود در حافظه داشت. حتی چنانچه مـطلبی‌ در چـاپ‌های مختلف کتابی تغییر یافته‌ بود با ذکر سال‌ طبع‌ و حتی حدود صفحات یادآور می‌‌شد. تلفیق مطالب و استفاده از منابع گـوناگون در آن واحـد و اسـتنتاج مطالب مورد نظر از خصوصیات بارز او بود. تخصص محیط منحصر به زمـینه‌ای مـحدود نبود و در تـمام رشـته‌هـای مربوط به زبان، ادب، فـرهنگ، تاریخ و جغرافیای‌ ایران‌ و جهان اطلاعات وسیعی داشت و به تمام معنا شایسته نام محیط بود.
430Loading...
10
برخی از حواشی دیوان حافظ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نوریان، مهدی، (۱۴۰۱)، «برخی از حواشی دیوان حافظ»، نامۀ سروشیار (یادنامۀ استاد جمشید مظاهری «سروشیار»)، به خواستاری و اهتمام علی‌اکبر احمدی‌ دارانی و گلپر نصری، چاپ اول، قم: نشر ادبیات: ص ۱۳۷۳-۱۳۸۴.
431Loading...
11
⭕️ ابیات حافظ و سعدی در متن کلیله و دمنه دیدن ابیاتی از ابونواس، انوری، سنایی و عثمان مختاری و... در این کتاب غریب نیست. شگفتی آنجاست که متن کلیله و دمنه با ابیاتی از حافظ و سعدی و حتی افرادی بسیار نزدیک به عصر ما مزین شده. نه اشتباه نکنید منظورم تحریرات نوین یا نظیره های نسخه نصرالله منشی نیست. جالب تر اینکه، این همه در متن کتاب کلیله و دمنه  است، نه در حواشی و تعلیقات. باید حیلتی بسزا کرد و تدبیری باریک و راهی دقیق در پیش گرفت و گربه شانه در میان آورد تا شر آنان را از سر خویش و رعیت دفع و این درخت غم را از صحرای دل قمع کنیم و تلافی تجافی گذشته به عمل آوریم بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سرآید. حافظ، ص۵۴۷، باب ملک جرذان و وزرائه.... ... ناگاه مالک الحزین شادان و خرامان چون عنقایی که بر قاف هبوط کند از اوج هوا بر آن نخله فرود آمد تا دمی با حمامه هم دم شود و از حالش تفقدی فرماید: ای صاحب کرامت!  شکرانه سلامت/ روزی تفقدی کن،  درویش بینوا را کلیله و دمنه،  ص۵۳۴، باب الحمامة و الثعلب و مالک الحزین https://t.me/amirnormohamadi1976
421Loading...
12
✳️ ابعاد شخصیتی حافظ در ابیات غزلیاتش ‌ ای کبک خوش‌خرام کجا می‌روی بایست! غره مشو که گربه‌ی زاهد نماز کرد! ‌ تلمیح به حکایتی است در کلیله و دمنه که در آن گربه‌ی زاهد به نیرنگ، خرگوش و کبک را که به خواهشِ داوری نزد او آمده‌اند می‌کشد و دو لقمه‌ی خام می‌کند. گربه‌ی زاهد که روزگار به روزه‌داری و عبادت می‌گذراند، چون آن دو را می‌بیند که پیش می‌آیند، به نماز می‌ایستد و نماز به درازا می‌برد تا نیرنگِ سالوس در آن دو کارگر افتد. پس از آن که از نماز فارغ می‌شود، آنان را می‌خواهد تا نزدیک‌تر آیند بدین فریب که از‌ضعف پیری نمی‌تواند صدای‌ ایشان را نیک بشنود. خرگوش و کبک، فریفته‌ی زهدِ ریا نزدیک می‌روند و به سادگی قربانی می‌شوند. کبک در حکایت کلیله و دمنه غره‌تر است از خرگوش به زهدِ گربه و حافظ به همین خاطر او را مرکز این تراژدی موجز قرار داده است. شابلونی است که می‌توان آن را بر پیکره‌ی دیکتاتوری‌های مبتنی بر مذهب گذاشت. در تأویل چنین ساختاری، نقاب‌های گربه و کبک و در نمایه‌ای کلی‌تر، گربه، کبک، خرگوش و زاغ کارکردی ازلی‌ابدی دارند. بپذیریم یا نه، این رفتار تقدیری نظام‌های تمامیت‌خواه است که در آن مردم در نقاب کبک، غره به زهدِ گربه به پیشگاه قدرت می‌روند و هشدار ناظر آگاه در عزم راسخ آن‌ها خلل نمی‌اندازد. حافظ شاعری سیاسی است و دشوار است چون او شاعری یافتن که چنین به احوالات روزگار خویش آگاه باشد. شمعی است ایستاده در ظلمات و ستاره‌ای است که پرتوهایش از فراسوی قرن‌های تباهی به ما می‌رسد: ‌ عقاب جور گشاده‌ست بال بر همه شهر کمان گوشه‌نشینی و تیر آهی نیست! ‌ فرزانه‌ای است که ظالم را به دادگستری سفارش می‌کند و فیلسوفی که جهان بیداد را به پتک کلام می‌نوازد: ‌ که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی که به کوی می‌فروشان، دوهزار جم به جامی! ‌ مرثیه‌خوان جنگ‌های بزرگ و مویه‌گر ویرانی پس از جنگ هم اوست؛ ‌ از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی ‌ به‌وضوح می‌بینمش ایستاده بر گستره‌ی ویرانی و مرگ با آستینی تر از آب دو دیده؛ ‌ ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن در این چمن که گلی بود‌ه‌ست یا سمنی ‌ در زمانه‌ی رونق بازار زهدِ ریا و جولان سالوسیان تسخر می‌زند؛ ‌ ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز مست است و در حق او کس این گمان ندارد! ‌ شاعری چون او سر به تغزل محض گرم نمی‌دارد یا در روزگار رونق عرفان، درویش شوریده و چرخان و بیرون از کون و مکان نیست. او اندیشمندی اجتماعی است و سلوک فردی او در هارمونی کامل با روزگار اوست. چه زیباست که در ستایش کسی بگویند «فرزند زمانه‌ی خویش». حافظ فرزند زمانه‌ی خویش است اگرچه افق‌های نگاهش زمان و مکان را در هم می‌پیچد. ‌ https://t.me/amirnormohamadi1976
1033Loading...
13
✳️ « خرقه‌ از سر به‌درآوردنِ چشم » در بیتِ از غزلیات حافظ شیرازی ✳️ دکتر احمدرضا بهرامپور عمران « ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردمِ چشم خرقه از سر به‌درآورد و به شکرانه بسوخت » ❇️ یکی از بحث‌برانگیزترین ابیاتِ خواجه که نویسنده در فهمِ درستِ آن تاکنون  به نتیجه‌ای نرسیده، این بیت است: ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردمِ چشم خرقه از سر به‌درآورد و به شکرانه بسوخت بیت دو مشکل اساسی دارد. نخست آن‌که بدانیم آیا رسم بوده خرقه را به شکرانه‌ی مثلاً فیصله‌یافتنِ ماجرایی صوفیانه بسوزانند؟ گویا تا امروز هیچ منبع و سندی چنین رسمی را تائیدنکرده. دیگر آن‌که بدانیم آیا مردمِ چشم خرقه‌ی خود (سیاهی) را از سر به‌درآورده و سوزانده و یا خرقه‌ی راوی را از تن‌اش به‌درآورده و سوزانده؟ آیا شاعر در تنگنای ردیفِ غزل تعبیرِ "به شکرانه خرقه را ازسردرآوردن و سوختن" را برنساخته؟! نمی‌دانم، اما بعید نیست چنین باشد. دیگر آن‌که باتوجه به رباعیاتی که نقل‌خواهدشد، احتمالاً همان مردمکِ چشم است که "خرقه‌ی‌ را از سرِ خود به‌درآورده و سوزانده". در شعرِ فارسی کم‌تر مردمکِ چشم را به خرقه تشبیه‌کرده‌اند. ازهمین‌رو سه‌رباعی از "سفینه‌ی کهنِ رباعیات" نقل‌خواهد‌شد که در هر سه نمونه "چشمِ ازرق" با جامه‌ی ازرق و یا خرقه‌ی صوفیان سنجیده شده. شاید این نمونه‌ها برای درکِ بهترِ بیتِ حافظ به‌کارآید: چشمِ تو هزار جای مشهد دارد در هر مشهد کشته چو من صد دارد زان مردمک‌اش کبودجامه است مقیم تا ماتمِ کشتگانِ خود خود دارد ای مردمِ چشمِ ازرقِ آن دلبند با جامه‌ی صوفیان چه داری پیوند؟ دل دزدی و خون ریزی و ازرق پوشی این زرقِ تو ای صوفیِ کافردل چند؟ چشمِ تو که پیشه سِحرِ مطلق دارد هرلحظه هزار دل معلق دارد چه سود چو رای خون ناحق دارد گر مردمکش جامه‌ی ازرق دارد؟ (سفینه‌ی کهن رباعیات*، تصحیح و تحقیق ارحام مرادی _ محمد افشین‌وفایی، انتشارات سخن، ۱۳۹۵، ص۱۷۲). این را نیز بگویم که باتوجه به شیفتگیِ فروغ به حافظ، هیچ بعید نیست او در سرآغازِ قطعه‌ی اروتیکِ "وصل"، ناخودآگاه از همین بیت حافظ متأثر بوده‌‌باشد: آن تیره مردمک‌ها، آه آن صوفیانِ ساده‌ی خلوت‌نشینِ من در جذبه‌ی سماعِ دو چشمانش از هوش رفته‌بودند (مجموعه‌اشعار، آلمان، انتشارات نوید، ۱۹۸۹، ص ۳۰۶). * در یادداشتی دیگر براساس قرائن و دلایلی احتمال‌داده‌ام تدوین‌گرِ این سفینه "شمسِ گنجه" باشد؛ او بیش‌ از هر کسی از رباعیات خویش در سفینه نمونه آورده‌است. ❇️ برگرفته از : کانال « از گذشته و اکنون » https://t.me/amirnormohamadi1976
341Loading...
14
نگاهی به سعی سایه در تصحیح دیوان حافظ؛ حافظ به‌سعی سایه، سایه به‌سعی حافظ ابوالفضل حمامی ✳️ سخن گفتن از خواجه کاری صعب است که لااقل سعی سایه می‌طلبد و حال پس از سعی سایه، سخن گفتن از خواجه و سایه سعی مضاعفی می‌طلبد که نه در حدود مطالعات محققان دانشگاهی می‌گنجد و نه در ساده‌گویی‌های عوامانه‌ که پشت عنوان‌های فرهیخته پنهان شده‌اند. ❇️ در این یادداشت، به‌بهانۀ زادروز هوشنگ ابتهاج، غرض نه واکاوی ابیات خواجه و سایه است و نه جویایی علقه‌های ابیات این دو شاعر است؛ غرض از این یادداشت نگاهی دیگرگون و خوانشی دیگر در ادبیات است که فارغ از عناوین ادبی، از دریچه‌ای دیگر و با تکیه بر گفته‌ها، دربارۀ خواجه و سایه سخن گفته شود. ◀️ در میان دواوینی که‌ به‌تصحیح قلندران بزرگ حقیقت در دسترس است - با تکیه بر تجربه‌ای که از برخورد با حافظ‌خوانان و حافظ‌پژوهان داشته‌ام - دو تصحیح همواره محل بحث جدی بوده‌اند چراکه حتی شیوۀ این دو تصحیح، مقابله‌ای جدی با هم داشته‌اند. ◀️ رشید عیوضی از مردان نیک‌نام خاک عالم‌‌خیز تبریز است که تصحیح او بر دیوان حافظ، تحسین حافظ‌پژوهان را در پی داشته است و امروز، اگرچه این تصحیح در دسترس اهل فضل نیست، اما هنوز آشنای حافظ‌پژوهان بسیاری است که سر تعظیم به پیشگاه آن فرود آورده‌اند. ◀️ تصحیح دیگر دیوان حافظ، تصحیحی است که هوشنگ ابتهاج بر آن ایراد کرده است. ◀️ سرنوشت تصحیح‌های شاخص دیوان حافظ، خاصه این دو تصحیح عدم تجدیدچاپ است و دیگر سخن این‌که حافظ‌پژوهی، سعی قلندرانی همچون عیوضی، سایه، منوچهر مرتضوی، سلیم نیساری و بهاءالدین خرمشاهی و دیگرانی را می‌طلبد که نیک دانسته‌اند که هنوز هم پس از قرن‌های بسیار، اما و اگرهای بسیار در شناخت حافظ مطرح است که این مهم، بر اهمیت دقت حافظ‌پژوهی می‌افزاید. ◀️ در محل این بحث، مابین تصحیح‌های مطرح دیوان خواجه، تصحیح مانایاد رشید عیوضی تصحیحی است که برخلاف تصحیح سایه، دیگر مصحح این دیوان یک شاعر نیست، بلکه یک حافظ‌پژوه با معتبرترین نسخه‌ها به تصحیح دیوان حافظ رفته است. حال، حافظ به‌سعی سایه، همان دیوانی است که سایه با کنار گذاشتن برخی نسخ، با ذوق شاعرانۀ خود به تصحیح دیوان حافظ پرداخته است و همین نگاه شاعرانه به‌تنهایی به اهمیت تصحیح سایه و به عبارت دیگر به اهمیت «حافظ» به‌سعی «سایه» افزوده است؛ اینک مجالی دیگر می‌طلبد که در باب این دو تصحیح، به‌تفصیل سخن گفت اما همین گفتار، مجالی برای سخن دربارۀ سایه است. ◀️ سایه و تصحیح او بر دیوان حافظ - با تأکید بر درخشش این دیوان در میان دواوین حافظ دیگر مصححان - بی‌شک تأثیر مهمی بر سایه داشته است که ماحصل مؤانست سایه با حافظ است و این‌گونه باید گفت که خواه ناخواه سایه به سعی حافظ شاعر شده است و شعر سروده است. ◀️ اگرچه شاعران، اغلب در پی انکار تأثیرپذیری خود از دیگرانند اما سایه، اگرچه که به اذعان دیگران از قله‌های ادبیات فارسی بوده است و غزل خوب فراوان دارد و آنچه که وجه اشتراک دیگر حافظ و سایه است و همین مهم، تأکیدی بر حافظانگی سایه است این است که غزل سست - همان‌گونه که در دیوان حافظ می‌بینیم - در غزل‌های سایه به‌ندرت خوانده می‌شود و‌ گزیده‌گویی نکتۀ کلیدی شاعرانگی و حافظانگی سایه است؛ خلاف آنچه که در غزل‌های سست و ضعیف شهریار می‌بینیم، به این مهم اشاره می‌کند که فوت‌وفن شاعری و زبان شعر را از حافظ فراگرفته است. ◀️ نکتۀ و حد تمییز بحث این است که سایه، حافظ نیست و این گفته، دال بر شباهت سایه و حافظ نیست چراکه اگر نیک‌ بنگریم، جهان‌بینی سایه و شعر سایه - چه در غزل و چه در دیگر قالب‌ها - حاکی از معاصریت او با جهان پیرامون خود است و چنان‌که بسیاران به‌رغم فراموش‌شدن و جاودانه‌نشدنشان خود را سعدی ثانی، مولانای زمان و با القابی چنین خطاب کرده‌اند، سایه هیچ‌گاه در پی این کارها نبوده است. ◀️ مضمون‌یابی شعر سایه، فراتر از مجال این بحث و عنوان است و دقت نظر در شعر، معاصریت شعر سایه، اجتماعی بودن و برخاسته از رنج بودن و فرزند زمان خویشتن بودن سایه را می‌نمایاند که این مدعا، بر شعرهای عاشقانۀ سایه نیز سایه افکنده است. شعر سایه، از انسان و برای انسان است و باز هم باید از خواجه و سعی او برای انسان گفت. ◀️ حال، جدای از این‌که حافظ به‌سعی سایه خواندنی است، سایه به‌سعی حافظ هم گوهر نایابی است. https://t.me/amirnormohamadi1976
351Loading...
15
✳️ دو نکته درباره‌ی یک بیتِ حافظ شیرازی به این بیتِ حافظ بنگرید: « شوخیِ نرگس نگر که پیشِ تو بشکفت چشم‌ دریده ادب نگاه ندارد! » ❇️ وقاحتِ گلِ نرگس در این نکته دانسته‌شده که دربرابرِ گلِ رو یا چشمِ خوشِ محبوب شکفته و درحقیقت اظهارِ وجودی کرده. اما شعرِ حافظ شعری است منشوری و هم‌زمان مجموعه‌ای از پیام‌ها و تصاویر را بازتاب‌ می‌دهد. ازجمله در همین بیت، دست‌کم دو نکته‌ی دیگر مدّ نظر شاعر بوده: نخست این‌که نرگس همانندِ بنفشه، گلی است است که در فصلِ زمستان‌ می‌شکفد و به‌ویژه در شیراز، یکی‌دو ماه پیش از گلِ سرخ غنچه‌ می‌دهد. آن ابیاتِ مشهور شهید بلخی را باید پیش‌چشم‌داشت: دانش و خواسته است نرگس و گل که به یک‌جای نشکفند به‌هم هرکه را دانش است خواسته نیست وان‌که را خواسته است دانش کم! بدین‌ترتیب "پیشِ تو" جز معنایی که به آن اشاره شد، این‌جا قیدِ زمان نیز هست. ❇️ نکته‌ی دوم: چشم‌دریدگی، وقاحت و گستاخیِ نرگس در این واقعیت نهفته که این گل هنگامِ شکفتگی‌اش، به‌خلافِ چشمانِ شرمگین و نیمه‌خواب یا بیمارِ محبوب، حالتی دریده و وقیح دارد. توجه به بیتی از سعدی نکته‌ی بیتِ حافظ را آشکار می‌سازد: با چشمِ نیم‌خوابِ تو خشم‌‌آیدم‌همی از چشم‌های نرگس و چندان وقاحت! و بی‌سببی نیست که در شعرِ فارسی و دیوانِ حافظ از نرگسِ جمّاش و ترکانه و غارتگرِ معشوق سخن به‌میان‌می‌آید. درحقیقت شاعر این‌جا ضمنِ اشاره‌به چشم‌دریدگیِ نرگس، به چشم‌های درعالمِ‌واقع دریده‌اش نیز نظرداشته! ❇️ مطلب ارسالی از: کانال « از گذشته و اکنون » https://t.me/amirnormohamadi1976
391Loading...
16
✳️ جهت علاقه مندان به یادآوری ۱۲ مقام موسیقی موجود در دوران حافظ شیرازی ❇️ دوازده پرده‌ مشهور : عشاق، نوا، بوسلیک، راست، عراق، اصفهان، کوچک، زیرافکند بزرگ، زنگوله، رهاوی، حسینی و حجاز . ◀️ تا دوره زندیه ، موسیقی بصورت مقامی بوده از دوره قاجار و پیدا شدن موسبقی دان های بزرگی چون خاندان فراهانی ردیف ها و گوشه های موسیقی از این پراکندگی بیرون آمد و سروسامان گرفت و بصورت دستگاهی و مدون و مشخص در آمد . ◀️ امروزه آن مایه های دوازده گانه که در بالا ذکر شد ، بصورت دستگاه و آواز و یا گوشه های تشکیل دهنده دستگاه و آواز شناخته میشوند به تعدادی اشاره میکنم : نوا: دستگاه است راست : دستگاه است که همان راستپنجگاه است اصفهان : آواز است از متعلقات دستگاه همایون که مستقل نواخته و خوانده میشود ۹ مورد دیگر امروزه از اسامی گوشه های موسیقی هستند. برای مثال : عراق : در ماهور و افشاری حجاز : در ابوعطا عشاق : در اصفهان ، دشتی و نوا رهاوی : شور زنگوله : چهارگاه ❇️ سعید کسرایی https://t.me/amirnormohamadi1976
351Loading...
17
✳️ معانی مختلف واژه "گفته" در شعر حافظ شیرازی ❇️ "گفته" به معنی "سخن" و "گفتار"از شناخته‌ترین و پرکاربردترین واژه‌های دیروز و امروز ماست. اما پیش‌ترها, این واژه  معنی دیگری هم داشته است که کمابیش برابر است با آنچه امروزه ترانه, تصنیف, سرود, نغمه و آهنگ گفته می‌شود. این معنای اخیر, چندین بار در شعر حافظ تکرار شده است و با آن ترکیبی نظیر "گفته‌ی حافظ" ساخته شده که منطور از آن " سروده‌ی حافظ" است: در آسمان نه عجب گر به "گفته‌ی حافظ" سماع زهره به رقص آورد مسیحا را یا: مطرب از گفته‌ی حافظ غزلی نغز بخوان تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد برخی از هم‌خانواده‌های "گفته" نیز آشکارا یا با اشاره و ایهام, معنای موسیقایی دارند. برای نمونه "می‌گویم"در بیت زیر: داستان در پرده می‌گویم, ولی "گفته" خواهد شد به دستان نیز هم و یا "بگو" در این بیت: ساقی به نور باده برافروز جام ما مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما ❇️ برگرفته از کتاب "آشنایان بیگانه" دکتر محمد راستگوفر https://t.me/amirnormohamadi1976
281Loading...
18
‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۲ خرداد سالروز درگذشت محمد خزائلی (زاده سال ۱۲۹۲ اراک -- درگذشته ۲۲ خرداد ۱۳۵۳ تهران) بنیانگذار انجمن حمایت از نابینایان او در ۱۸ ماهگی بر اثر ابتلا به‌بیماری آبله بینایی‌اش را از دست داد، اما با روش حفظ کردن درس‌ها در مدرسه و دانشگاه، به‌تحصیلاتش ادامه داد و دکترای رشته ادبیات و حقوق گرفت. همچنین به‌ زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی تسلط کامل یافت. وی بیشتر عمرش را صرف خدمت به‌ بهبود وضعیت نابینایان در ایران کرد و تاسیس چند مرکز آموزشی برای نابینایان، تالیف چند مجله و کتاب از جمله خدمات وی به‌شمار می‌آید. در آن‌ زمان برای آموزش و پرورش نابینایان، وسایل و مدارس خاص وجود نداشت، از این‌رو رهسپار مکتب خانه‌های قدیم شد و در هفت سالگی به‌مکتب شیخ حسین مدنی رفت. مدتی برای فراگرفتن قرآن نزد شیخ می‌رفت تا روزی به پدرش گفت: «آقای معلم قرآن را غلط می‌خواند!» و این اولین انتقاد او نسبت به محیط آموزش بود. پدرش متوجه شد که این مکتبخانه جوابگوی خواسته پسرش نیست، لذا به‌ محض افتتاح اولین مدرسه در اراک "مدرسه صمصامیه" او را به آنجا فرستاد. وی در ۱۲ سالگی قرآن را کاملاً حفظ بود و چنانچه آیه‌ای برایش می‌خواندند، بلافاصله دنباله آن را می‌خواند. همکلاسی‌هایش نقل می‌کردند: هنگامی که برای گردش و تفریح به‌ بیرون شهر می‌رفتیم و گاهی به گورستانی می‌رسیدیم، درخواست می‌کرد که نوشته‌های روی سنگ‌ها را به‌ وی نشان دهند و او با لمس کردن آنها با اشکال مختلف حروف فارسی آشنایی پیدا می‌کرد. وی که او را محمد نابغه لقب داده بودند، هیچ‌گاه در راه تحصیل علم از پای ننشست و به آموختن ادبیات عرب، فلسفه قدیم، عرفان، فقه و اصول، ملل و نحل، علم کلام و تاریخ اسلام پرداخت. آنگاه به‌ تهران آمد و با وجود مشکلات فراوانی که در سر راهش بود، در کنکور دانشگاه شرکت کرد و سرانجام در سال ۱۳۲۴ موفق به گرفتن درجه لیسانس با رتبه شاگرد اولی از دانشکده الهیات دانشگاه تهران و نیز مفتخر به‌ دریافت مدال علمی شد. پس از آن باز هم در سال ۱۳۲۵ از دانشکده حقوق و در سال ۱۳۲۹ از دانشکده ادبیات به‌ دریافت لیسانس توفیق یافت و سال ۱۳۳۲ در رشته ادبیات فارسی و در سال ۱۳۳۶ در رشته قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران درجه دکترا گرفت. خدمات: وی در سال ۱۳۱۱ آموزشگاه خزائلی را در اراک تأسیس کرد و بعدها آموزشگاههای متعدد خزائلی را در تهران بنیاد نهاد و تمام آنها را شخصاً مدیریت می‌کرد. او بنیانگذار اولین مدرسه شبانه در ایران است. وی نه‌ تنها برای باسواد کردن افراد بینا  فراوان داشت بلکه از باسواد کردن نابینایان نیز غافل نبود و نخستین کسی بود که «انجمن هدایت و حمایت نابینایان ایران» و سپس «آموزشگاه نابینایان بزرگسال» را تأسیس کرد. او علاوه بر تدریس در آموزشگاهها، در مراکز آموزشی عالی کشور نیز به‌ تدریس ادبیات فارسی اشتغال داشت و در مدت ۶۲ سال زندگی پرثمرش ۳۹ کتاب ارزنده تألیف کرد که اغلب آنها در دانشگاه‌ها و مدارس تدریس می‌شود. آرامگاه وی در بهشت زهرا است. ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #محمد_خزائلی
261Loading...
19
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۲ خرداد زادروز یوسف فروتن (زاده ۲۲ خرداد ۱۲۷۰ -- درگذشته ۷ دی ۱۳۵۷ تهران) نوازنده تار و سه‌تار او از ابتدا به‌خاطر علاقه‌ای که برادرش مودب‌السلطنه، به‌موسیقی ایرانی داشت، با تمام استادان موسیقی آن زمان آشنا شد. وی سه‌تار، تار و پیانو می‌نواخت، ولی در اصل نوازنده سه‌تار بود و سه‌تار را نزد میرزاعبداله و تار را نزد میرزاحسینقلی فراگرفته بود. وی غیر از چند برنامه آن هم باشرکت استادان ممتاز وقت و به‌ منظور کمک به آوارگان و سیل زدگان و به‌ طور کلی جز برای امور خیریه، ساز ننواخت و بر روی صحنه حاضر نشد و پس از سا‌لها برای شناساندن موسیقی اصیل ایرانی در حافظیه شیراز قطعاتی را با سه‌تار در دستگاه ماهور اجرا کرد. او یکی از اعضای کانون حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی در رادیوتلویزیون بود و از معدود استادان موسیقی بود که رادیوتلویزیون توانست تا حدودی از معلومات و تجربیاتش استفاده کند و دستگاه‌ها و آوازهای موسیقی ایرانی را با اجرای سه‌تار وی ضبط کند که این مجموعه در دسترس همگان نیست. او تحرک خاصی در نواختن داشت و مضراب‌های محکم، پیچیده و روان از ویژگی‌های سبک او بود. از شاگردان او حسین علیزاده، داریوش طلایی، پرویز مشکاتیان و داود گنجه‌ای هستند. ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #یوسف_فروتن
270Loading...
20
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۲ خرداد "زادروز و درگذشت" اصغر بیچاره (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۰۹ تهران -- درگذشته ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ لس‌آنجلس) عکاس و بازیگر او قدیمی‌ترین عکاس سینمای ایران بود و بزرگترین آرشیو عکس ایران را در اختیار داشت. از ۱۳ سالگی به‌عنوان کارگرِ ساده در یک عکاسی به‌کار مشغول شد و پس از چند سال در لاله‌زار تهران عکاسخانه شهرزاد را افتتاح کرد که پاتوق هنرمندان و نویسندگان معروف آن زمان شد. وی نخستین‌بار با گرفتن کپی از تمام عکس‌های فیلم دخترِ لُر، برای عبدالحسین سپنتا فیلمنامه‌نویس این فیلم، رسماً وارد دنیای هنر شد. سپس با آشنایی با تئاتر، افزون بر عکاسی از نمایش‌ها، گاهی در بعضی از آنها هم به‌ بازی پرداخت. چند سال بعد با گروهِ دوبله مرتضی حنانه و حسین سرشار در ایتالیا همکاری کرد. او عکاسی را از سال ۱۳۲۳ آغاز کرد و از او نمایشگاه‌های متعددی در داخل و خارج از ایران برپا شده است. وی خانه‌اش را در خیابان کوشک به‌فیلم‌های قدیمی سپرده بود که حدود ۴۰۰ فیلم در آن فیلمبرداری شد. آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است. فعالیت‌های عکاسی: وی در نمایشگاه‌های مختلفِ عکس و عکاسی در ایران و دیگر کشورهای جهان حضور داشته است. او بزرگترین آرشیوِ عکسِ سینما و تئاترِ ایران را در خانه‌اش گردآوری کرد و در موزه شخصی‌اش دوربین‌هایی از قدیمی‌ترین عکاسان ایران مانندِ دوربین ماشاءاله‌خان عکاسباشی را نگهداری می‌کرد. او سه جلد کتاب درباره تاریخ سینمای ایران نگاشته است و افزون بر عکاسی در ۳۸ فیلم، سابقه بازی در ۲۳ فیلم سینمایی را نیز داشت. ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #اصغر_بیچاره
511Loading...
21
‍ ‍ ‍ ‍ ‍☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۲ خرداد زادروز حسین سرشار (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۱۳ تهران – درگذشته ۲۶ اسفند ۱۳۷۴ تهران) خواننده، بازیگر و دوبلور او خواننده اپرا، موسیقیدان، دوبلور و بازیگر سینما و تاتر بود و اپراها و تئاترهای ایرانی و ایتالیایی اجرا می‌کرد و پس از انقلاب و تعطیلی اپرا، در سینمای ایران بازی و دوبله می‌کرد. وی در سال ۱۳۳۳ از هنرستان عالی موسیقی در رشته آواز "اپرا" دیپلم گرفت و برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت و در آنجا دوره نهایی کنسرواتوار سانتاچی چیلیای رم را با درجه اول به‌پایان رسانید و در ژوئن ۱۹۶۲ موفق به گرفتن مدرک فوق لیسانس در رشته اپرا شد. در کنکور بین‌المللی "اپرای لافنیچه" در ونیز شرکت کرد و یکی از هفت برنده جایزه آواز آن مسابقه شد. در نهایت از طرف همان اپرا به‌عنوان سولیست در کنسرتی با ارکستر میلان شرکت کرد. حیطه صدای وی باریتون دراماتیک بود و در اپراهای بسیاری ایفای نقش داشت. در دوره دانشجویی در ایتالیا همراه با مرتضی حنانه و بهجت صدر و دیگران در دوبله فیلم‌های ایتالیایی شرکت می‌کرد. صدای او با ویتوریو دسیکا و آلبرتو سوردی در خاطر سینمادوستان مترادف است. او همچنین در تهران نیز چند کنسرت موسیقی آوازی برگزار کرد. ضمناً در اجرای اپراهایی در ونیز و ناپل نقش‌هایی را برعهده گرفت. در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد. پس ازاتمام تحصیلات عالی به‌تهران بازگشت و از بدو افتتاح تالار رودکی به‌عنوان سولیست اول مشغول به‌کار شد و در کنسرت‌هایی به‌رهبری حشمت سنجری و فرهاد مشکوه شرکت کرد. او نقش اول اپراهای «کوزی فانتوته» و «دون ژوان» اثر موتسارت و «کاوالریا روستیکانا» اثر ماسکانیو ریگولتو ایلترا و اتور لاتراویاتا و «نیروی سرنوشت» و «فالستاف» اثر وردی و «توسکا لابوهوم» و «مادام باترفلای» از پوچینی را برعهده داشت. او علاوه بر اجرای اپراهای کلاسیک غربی، در اپراهای سرشناس ایرانی را نیز اجرا کرد، مانند اپراهای «خسرو و شیرین» ساخته دهلوی در نقش خسرو (۱۳۴۹) «سمندر» ساخته احمد پژمان «دلاور سهند» ساخته احمد پژمان در نقش بابک خرمدین (۱۳۴۷) «آتوسا» ساخته کریستین داوید در نقش داریوش (۱۳۴۷) و «جشن دهقان» ساخته احمد پژمان. همچنین در جشن هنر شیراز، با ارکستر سمفونیک تهران برنامه اجرا کرد. آخرین کار سرشار اجرای توانمندانه و ماهرانه قطعه ای ایران در تیرماه سال ۱۳۶۷ در تالار وحدت بود. همچنین وی در آلبوم «آثاری از حسین دهلوی» قطعه «فروغ عشق» را با شعری از عطار اجرا کرده‌است. حواشی و شایعات پیرامون مرگ سرشار: روایت‌های گوناگونی درباره مرگ او وجود دارد. سرشار مدتی ناپدید شد و خانواده‌اش، آگهی مفقود شدنش را در روزنامه‌ها منتشر کردند. در سال ۱۳۷۴ خبر مرگ او بر اثر تصادف با اتومبیل در روزنامه‌های ایران منتشر شد. منابع رسمی دولتی، مرگ سرشار را بر اثر بیماری آلزایمر و تصادف با اتومبیل اعلام کردند. محمدعلی کشاورز درباره بیماری سرشار و مرگ او گفته است: «او بی‌نهایت به اپرا عشق می‌ورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانی‌اش به هم خورد و این‌طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگهش داشتند و بعد برش گرداندند این‌جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ می‌رفت دم تالار رودکی و اشک می‌ریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین و هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» فیلم‌شناسی: اجاره‌نشین‌ها - داریوش مهرجویی ۱۳۶۵ جعفرخان از فرنگ برگشته - علی حاتمی ۱۳۶۶ هامون (فیلم) - داریوش مهرجویی ۱۳۶۸ ای ایران(فیلم) - ناصر تقوایی ۱۳۶۸ رنو تهران - ۲۹ - سیامک شایقی ۱۳۶۹ راه و بیراه - سیامک شایقی ۱۳۷۰ ‎🆔https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #حسین_سرشار
301Loading...
22
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۲ خرداد زادروز بیژن مفید (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۱۴ تهران -- درگذشته ۲۱ آبان ۱۳۶۳ لس‌آنجلس) نمایشنامه‌نویس و کارگردان او تا به‌حال ۹ نمایشنامه و آثاری دیگر از نوشته‌هایش به‌روی صحنه آمده و بیش از ۱۵۰ نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی توسط وی ترجمه و کارگردانی شده‌است که شهر قصه معروفترین آنهاست. وی فرزند غلامحسین مفید و برادر بهمن، اردوان، هومن و هنگامه مفید است. نمایشنامه‌ها: نمایشنامه‌هایی که در طول زندگی وی به‌صورت نوار کاست ضبط و منتشر شدند: شهر قصه نویسنده و کارگردان: بیژن مفید طراح و سازنده ماسکها: مهندس هوشنگ کبیر. آتلیه تئاتر، بیژن محتشم برای دومین جشن هنر شیراز در شهریور ۱۳۴۷ انجمن اطلاعات بانوان ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ پخش تلویزیونی. این نمایش به‌ علت سختی اجرا، چون نمایش موزیکال بود و بازیگران جوان، به‌صورت پلی‌بک اجرا شد. آوازها: سازنده آهنگها، خواننده و نوازنده پیانو بیژن مفید است. سازنده آهنگ حمومی بیژن مفید و خواننده بهمن مفید. تصنیف زاهدی به‌میخانه بر اساس غزلی از شیخ بهایی است. آواز گندم از اشعار قدیمی ایرانی است. خواننده "کوروس سرهنگ‌زاده" و سازنده آهنگها بیژن مفید است. شاپرک‌ خانوم اولین اجرا فرهنگسرای نیاوران ۱۳۵۰ نوار کاست شاپرک: اجرای اول: جمیله ندایی. اجرای دوم سوسن مقصودلو کوتی و موتی اجرای دوم کاست صدا اولین پرواز» "گنجشک کوچولو" اقتباس از اثر ماکسیم گورکی کارگردان: بیژن مفید خاموشی دریا "نمایشنامه رادیویی" نویسنده: ژان بروله "ورکور" کارگردان: بیژن مفید ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #بیژن_مفید
412Loading...
23
‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۲ خرداد سالروز درگذشت روشنک "صدیقه رسولی" (زاده سال ۱۳۰۷ تهران -- درگذشته ۲۲ خرداد ۱۳۹۱ تهران) گوینده رادیو و برنامه گلها چشم بگشا كه جلوه دلدار به تجلی است از در و ديوار اين تماشا چون بنگری گويی ليس فی الدار غيره ديار این دوبیتی معروف عطار، باصدای زیبای "روشنک" در مقدمه برنامه برگ سبز، شنیده‌ می‌شد. زخمه‌های تار جلیل شهناز كه استادانه می‌نواخت، هر آرشه‌ای كه صبا و پرویز جوان بر ویلون می‌كشیدند، هر ضربه‌ای كه کلاویه‌‌های پیانوی محجوبیِ دلسوخته می‌‌زد و هر مضراب ترنم وار که بر سیم‌های سنتور توسط ورزنده فرود می‌آمد، او را هم به‌‌یاد می‌آورد، اما او نیز مانند پیرنیا، صبا، نی‌داوود، قمر، الهه، تهرانی، وزیری، خالقی، تجویدی، یاحقی، دلکش، مرضیه و پوران، از میان ما رفته‌اند، اما همچون گلهای جاویدان همیشه زنده‌‌ و جاویدان‌اند. بسیاری از مردم برنامه گلها را باصدای گرم او که اشعار را به‌درستی و زیبایی دکلمه می‌کرد، به‌خاطر دارند و تاثیر گویش او در فراگیری اشعار ادبیات فارسی همچنان در اذهان همه، به‌عنوان خاطره‌ای زیبا باقی مانده‌ است. در آغاز کار کوکب پرنیان گوینده و شعرخوان برنامه‏ گل‏ها بود. بعدها که صدیقه رسولی جای او را گرفت. تکیه کلام او در پایان برنامه این جمله بود: پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد. وی سال ۱۳۵۴ در برنامه شما و رادیو در پاسخ به‌پرسش شادروان تقی روحانی درباره خود چنین می‌گوید: "نام اصلی من صدیقه سادات رسولی است، سال ۲۷ باسمت گویندگی وارد خدمت رادیو شدم و تا سال ۳۴ در قسمت‌های مختلف رادیو گویندگی کردم. زمانی‌که می‌خواستم وارد رادیو شوم، ۸۱ نفر جهت گویندگی شرکت کرده بودند که از میان آنان قبول شدم. کسانی که از من امتحان گرفتند: سعید نفیسی، حسینقلی مستعان، حسین زاهدی، صبحی مهتدی و چندنفر دیگر بودند. پیرنیا از برنامه سوم گلها مرا دعوت و نام روشنک را هم او برایم انتخاب کرد. اولین شعری که در برنامه گلها خواندم، این بود: طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد شب که خورشید جهانتاب، نهان از نظر است طی این مرحله با نور مهی باید کرد. یکی از بهترین خاطراتم این‌است: گاهی که از رادیو بیرون می‌‌آمدم، جوانان علاقمندی که در بیرون رادیو بودند، از من می‌خواستند اشعاری که در برنامه گلها می‌خوانم را برایشان بنویسم اما به‌دلیل جوان بودن آنها، همیشه این شعر را برایشان می‌نوشتم: نخست موعظه پیر مِی‌فروش این بود که از معاشر ناجنس احتراز کنید. حالا پس از گذشت چندسال اگر قرار باشد مطالبی بنویسم، این شعر را هم اضافه میکنم: از امروز کاری به‌فردا نماند چه دانی که فردا چه آید زمان" از دیگر گويندگان برنامه گلها: آذر پژوهش، فیروزه امیرمعز، شمسی فضل‌اللهی، مولود عاطفی، فرخنده، کوکب پرنیان، ايراندخت پرتوی، فروزنده اربابی، مهناز، تقی روحانی، قدسی رهبری، نورالدين ثابت ايمانی، اسداله پيمان، مرتضی اخوت، اکبر مشگين، بهرام سلطانی، محمد سلطانی، امير نوری و ناصر احمدی بودند. تمام گویندگان نامبرده، عالی بودند با صدایی گرم و جذاب که با دکلمه هر شعری، دل از عاشقان هنر می‌ربودند ولی به‌واقع تنالیته‌ صدا و دکلمه روشنک چیز دیگری بود. بانو مرضیه درباره او می‌گفت: روشنک صدای منحصر به‌فردی داشت. صدایش در حقیقت باموسیقی آمیخته بود و هرکس می‌شنید جذب صدایش می‌شد و دکلمه اشعار را با استادی و زیبایی خاصی انجام می‌داد. آرامگاه وی روستای آهار رودبار قصران تهران است. ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #روشنک #صدیقه_رسولی
552Loading...
24
‍ ‍ ‍ ‍ ☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘ ۲۲ خرداد زادروز کیوان سالمی‌فیه (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۵۴ تهران) نویسنده، مترجم و پژوهشگر  او در اولین دوره ورودی  رشته مترجمی زبان انگلیسی از دانشکده زبانهای خارجی تهران فارغ التحصیل شد و پایان نامه‌اش اندیشه زرتشت در اوستا بود که بر اساس گاتاها و یشتها تنظیم شده و به‌همین نام بعدها منتشر شد. همان سال در کلاسهای زبانهای باستانی پروفسور ارفعی در زیر زمین موزه ایران باستان شرکت کرد و با راز و رمز و ریشه‌یابی واژگان آشنا شد. هنگام تحصیل، کتاب Ms project را در ۱۰۰۰ صفحه ترجمه کرد که در دانشگاه‌های صنعتی تهران و اصفهان تدریس می‌شد و بعدها باکمک آن کتاب و نرم افزار، پروژه عظیم سکوهای نفتی ابوذر اجرایی شد. در همان زمان کتاب Microsoft Office را در حدود ۱۰۰۰ صفحه از انتشارات ماکروسافت با راهنمایی برنامه‌نویسان ماکروسافت و نویسندگان کتاب مایکل یونگ و مایکل هالورسون ترجمه و منتشر کرد. این کتاب برنامه‌های Word و Excel و Access و Powerpoint را برای اولین بار به ایرانیان معرفی کرد. کتاب Word 3.1 تحت dos را اولین بار تالیف کرد که در سازمان فنی و حرفه‌ای تدریس شد. او پس از فارغ‌التحصیلی حدود ۱۰۰ عنوان کتاب آموزشی نرم‌افزارها و آموزش اینترنت و کار در فضای مجازی تالیف و ترجمه کرد. ۱۳ عنوان از این کتابها توسط انستیتو ایزایران متولی آموزش امور انفورماتیک ایران به‌چاپ رسید که کتابهای اینترنت آسان و دوره هفت‌جلدی آموزش همگانی کامپیوتر (ICDL) پرفروشترین کتابهای سال شدند و در یک سال بالای یک میلیون نسخه به‌فروش رسید. او کتابهای (for dumies) را نیز ترجمه کرد و آموخت که باید به‌زبان همه فهم سخن گفت تابتوان آموزش داد. وی کتاب امنیت در اینترنت، نوشته سیروس پیکاری را به‌فارسی ترجمه کرد.  کتابهای رمزگشایی و رمزگذاری و کتاب آموزش و روشهای مقابله با آن از این جمله‌اند. وی چندین کتاب هم در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران به‌چاپ رساند. وی سال ۱۳۷۹ انتشارات زرین‌مهر را تاسیس کرد و سال ۱۳۹۲  کتابهای تاریخی‌اش را به‌صورت گلاسه رنگی و نفیس و کاملا تصویری منتشر کرد. کتابهای زندگی و میراث زرتشت، زندگی و میراث کورش کبیر، تاریخ مختصر ایران باستان، نمادها و سنتهای ایران و جشنهای ایرانی از جمله این کتابها هستند. در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ به‌برگزاری نمایشگاه‌های کتاب در شهرهای بزرگ و شرکتهای بزرگ ایران خودرو، پارس خودرو، پتروشیمی‌ها، فولاد اهواز و اصفهان، داروپخش و چاپ و نشر کتابهای درسی ایران و... مشغول بود و از بسیاری از آنها لوح تقدیر دریافت کرد و لوح ناشر و مترجم برتر را نیز از اداره ارشاد گرفت. در سال ۱۳۸۸ با مهربانو زینب دریس محافی، مترجم کتاب داریوش امپراتور پارس، نوشته پیر بریان "بزرگترین ایرانشناس معاصر فرانسوی" ازدواج کرد. مهربانو به‌زبانهای فرانسه، عربی، انگلیسی و فارسی مسلط است و در امور انتشارات و تولید با همسرش همراهی می‌کند. او تاکنون ده‌ها کتاب آموزشی کودک با تم شناخت و دوستی با حیوانات منتشر کرده است. کیوان گیاهخوار است و از کودکی به‌دلیل علاقه به‌حیوانات، گوشت نمی‌خورد. از ۱۳۷۲ و چندین کتاب حاصل ۲۳ سال تلاش برای معرفی گیاهخواری و کمک به‌بیماران تالیف کرده است. جدیدترین اثرش، گیاهخواری، رهایی انسان و زمین، در سال ۱۳۹۸ منتشر شد. او مدیر مسئول انتشارات زرین مهر، مدیر کارگروه نشستهای ایران فرهنگی بنیاد دکتر فرهود و سلسله نشستهای مجازی سبا در پاسداشت مشاهیر و جشنهای ایرانی و مدیر میراث فرهنگی موسسه فرهنگی ورزشی خوزستانیهای مقیم تهران است. همچنین دبیر اجرایی همایشها و نشستهای تیرگان؛ روز ملی دماوندکوه، مهرگان، اسفندگان؛ پاسداشت بانوی ایرانی، دماوند و سلسله های اساطیری، بزرگداشت فردوسی، سعدی، حافظ، مهدی اخوان ثالث، شهریار، نیمایوشیج، استاد شجریان و... بوده است. تا به امروز بیش از ۲۰۰ اثر ترجمه و تالیف در زمینه‌های مختلف از او به چاپ رسیده است. ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #کیوان_سالمی_فیه
280Loading...
25
‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۲ خرداد زادروز آتوسا صالحی (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۵۱ تهران) شاعر، نویسنده، مترجم و ویراستار ادبیات کودکان و نوجوانان او از سال ۱۳۶۹ فعالیت حرفه‌ای‌اش را با مجله سروش نوجوان آغاز کرد و بعدها با نشریه‌های همشهری، هفته‌نامه و روزنامه آفتابگردان، روزنامه شرق و ایران همکاری کرد. از آن سال مسئولیت‌ مدیریت باشگاه کتاب افق، عضویت در شورای مباحث نظری و رمان نوجوان کانون پرورش فکری و دبیری مجموعه‌های رمان‌هایی که باید خواند (نشر پیدایش) و کارگروه بازآفرینی (انتشارات نردبان) را بر عهده داشته و سرویراستار بخش کودک و نوجوان نشر افق است. هم‌چنین، داوری جایزه‌های پروین اعتصامی و کتاب سال وزارت ارشاد، جشنواره‌ سپیدار، جشنواره‌ کتاب برتر و ادبیات کودک شیراز و کتاب سال کانون پرورش فکری نیز از مسئولیت‌های وی بوده‌ است. کتاب‌شناسی: شعر: با اجازه‌ بهار. ترانه‌ای برای باران. دلم برای تو تنگ است. چشم‌های گردویی (به همراه دیگر شاعران). داستان: مجموعه‌ دوازده جلدی بازآفرینی قصه‌های شاهنامه. دریای عزیز (شعر به زبان ساده). مجموعه‌ چهار جلدی داستان‌های جیرک و جورک (با مژگان کلهر). دفتر خاطرات (با مژگان کلهر). مثل همه اما مثل هیچ‌کس. کسی خواب میمون کوچولو را ندیده؟ طوطی و بازرگان. سیاوش. ماشین قشنگ من کاهو. حتی یک دقیقه کافی است. یکی نبود، یکی بود. کوچ روزبه. مجموعه‌ چهار جلدی ماجراهای. مجموعه‌ پنج جلدی نیما نابغه. ترجمه: داستان از نگاه داستان‌نویس (با مژگان کلهر) کتابچه‌ بدجنسی‌های گرگ کوچولو (با مژگان کلهر) اسپاد مورفی و تفنگی با فشنگ سیب‌زمینی. مجموعه‌ ده جلدی هنری زلزله (با مژگان کلهر) گروفالو. ۳۵ کیلو امیدواری. کورالین. این یک جعبه نیست. دردسرهای بچه شرور (با مژگان کلهر) خفاش وارونه. درخت دستکشی. مجموعه‌ ده جلدی جونی بی جونز. گریس خالی. و باز هم گریس خالی. یک موجود خیلی عجیب. مجموعه‌ سیزده جلدی تام گیتس. بدترین جشن تولد مار بوآ. مجموعه‌ چهار جلدی آرچی کوچولو. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%A7_%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C ‌ ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #آتوسا_صالحی
320Loading...
26
فایل صوتی غزل شماره ۴۵۶ با صدای مهربانو فرزانه جمشیدی https://t.me/amirnormohamadi1976
450Loading...
27
روح غزل و رهنمود فال https://t.me/amirnormohamadi1976 🆔
431Loading...
28
معنی غزل شماره ۴۵۶ (۱) آغاز بهار است. سعي كن تا شاد و خوش و خرم باشي چرا كه بسيار گل از خاك سر برآورد كه تو در زير خاك خفته باشي. (۲) من درباره اينكه در اين نوبهار با چه كسي هم نشين شده و چه بنوشي چيزي نمي گويم، زيرا اگر باهوش و دانا باشي خودت بهتر مي داني. (۳) چنگ هم، با آهنگ موسيقي و سربسته همين اندرز را به تو مي دهد اما پند و اندرز، زماني مؤثر واقع مي‌شود كه پذيراي آن باشي. (۴) هر برگي در باغ به مانند كتابي است كه حالات خاص و چگونگي هايي را بازگو مي كند. حيف است كه تو از اين همه حالات و كيفيات بي خبر بماني. (۵) هرچند ميان ما و دوست راهي دراز و خوفناك فاصله است، اگر از منزلگاههاي بين راه آگاهي داشته باشي طيّ اين راه آسان است. (۶) اگر شب و روز در غكر غم و غصه هاي دشوار دنيا باشي اين غم و اندوه، سرمايه عمرت را بي ثمر، از بين مي برد. (۷) حافظ، اگر بخت بلندت ياري كند در دام آن زيباروي خوش اندام افتاده و صيد او خواهي شد. https://t.me/amirnormohamadi1976
780Loading...
29
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
370Loading...
30
فایل صوتی غزل شماره ۴۵۶ با صدای مهربانو مدرس زاده https://t.me/amirnormohamadi1976
460Loading...
31
شرح غزل شماره ۴۵۶ وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم ٭ اين غزل را حافظ در ايام جواني و به هنگامي كه تحت تأثير فلسفه خيامي بوده است در يك فصل بهار سروده و از باغ و سبزه و باده و ساده سخن گفته است. پر واضح است كه در ايام شباب ميل دل به سوي خوشي و خوشدلي است و ذهن جوان از اين انديشه ها مالامال است. حال اگر آن جوان، شاعر هم باشد خواسته هاي دل را به زبان شعر بازگو مي كند. اما در اين غزل نشانه هايي از زمينه حالات عرفاني، كيفيت و ضمير باطن گوينده نيز مشهود است كه مي رساند، شاعر در عين حال جستجوگر مبداء و آفريننده كاينات است. بدين سبب در بيت چهارم غزل در حالي كه به باغ و بستان رفته تا به عيش و نوش بپردازد از هر برگ درخت و گلي، دفتري از معاني را باز مي خواند و مانند سعدي، مضمون او را كه در اين بيت آمده است: برگ درختان سبز در نظر هوشيار هر ورقش دفتري است معرفت كردگار به زباني ديگر بازگو مي كند و بلافاصله در بيت پنجم طريق معرفت را بسيار صعب دانسته و طيّ آن را منوط به اين مي داند كه سالكِ اين راه، نخست بايد آگاه به منازل و مشخصات اين طريق شده آنگاه قدم در جاده نهد. اين سبك فكر و عقيده را كه حافظ در اين غزل بازگو كرده مي رساند كه شاعر جوان يك سالكِ تازه نفس طريق معرفت الهي است كه در اولين مرحله راه را از چاه باز شناخته و با عزمي راسخ راهي اين طريقت است. https://t.me/amirnormohamadi1976
420Loading...
32
بامداد سه شنبه (بهرام شید آریایی) دوستان عزیزم به نیکی و شادی هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان دیوان حافظ غزل شماره ۴۵۶    🌷🍄🌷🍏🍒🍏🎼🍏🍒🍏🌷🍄🌷 نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل باشی گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی معنی لغات غزل: خوشدل: دل خوش، شاد. دميدن: ۱- روئيدن، سر بر زدن از خاك، ۲- نفس كشيدن و دم زدن و در چيزي پف كردن. در پرده: ۱- به طور محرمانه، ۲- در پرده موسيقي و به آهنگ موسيقي. وعظ: موعظه، پند و اندرز. قابل باشي: قابليت داشته باشي، پذيرنده و پذيرا باشي. ورق: برگ. حالي دگر: حالي خاص، چگونگي ديگر، وجد و سروري ديگر. واقف: آگاه. گزاف: بيهوده و باطل. شاهد: محبوب زيباروي. مطبوع: پسنديده. مطبوع شمايل: خوش اندام، خوش سيما. https://t.me/amirnormohamadi1976
700Loading...
33
زادروز مفتون امینی مبارک باد یدالله امینی متخلص به مفتون در ۲۱ خرداد ۱۳۰۵درشهرستان شاهین دژ  دهستان هولاسو که در کناره زرینه رود و آذربایجان قرارگرفته‌است به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دبستان و دبیرستان در تبریز به تهران آمده و وارد دانشگاه شد. او دانش‌آموختهٔ رشتهٔ حقوق قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران است و به مدت سی و یک سال (از۱۳۲۸ تا ۱۳۵۹) در وزارت دادگستری خدمت نموده‌است. وی هم‌اکنون تهران به سر می‌برد. «به‌مناسبتِ زادروز یدالله مفتونِ امینی» احمدرضا بهرامپور عمران نخستین‌بار حدودِ سال‌های ۲_۱۳۷۱ به‌واسطهٔ شعرهایی که احمدِ شاملو و استاد شفیعیِ کدکنی به مفتونِ امینی تقدیم‌کردند، با نام این شاعر آشناشدم. به سراغِ دفترهای شعرش رفتم. برخی‌ از آن‌ها چند دهه پیش‌تر منتشرشده‌بودند و در آن سال‌ها نایاب‌بودند. بعدها خواندنِ ستایش‌های رضا براهنی (در «طلا در مس») و حسینِ منزوی (در «دیدار در متنِ یک شعر») از شعرِ مفتون، اهمیّتِ او را در نظرم دوچندان کرد. البته یکی از عللِ توجهِ براهنی و منزوی به مفتون و شعرش، هم‌ولایتی یا هم‌زبان‌بودن با اوست. مفتون در بسیاری از دفترهایش قطعاتِ آذری نیز می‌گنجانَد. امروز خرسندم که سال‌هاست بارها و بارها دفترهایش را ورق‌می‌زنم و هربار از قطعه‌ای، سطری یا تعبیری از شعرش سرشارمی‌شوم. مفتونِ امینی از آن گروه شاعرانی است که از قالب‌های کهن و چهارپاره‌سرایی (دفترِ «دریاچه» ۱۳۳۶) به قطعاتِ نیمایی («کولاک» ۱۳۴۴) روی‌آورد. و در همین مجموعهٔ اخیر شعرِ نیماییِ منسجم و برجسته‌ای دربابِ اسب دارد (توسن) با مطلعی درخشان: «راست هم‌چون غولِ از بطری رهاگشته/ اسبِ وحشی روی پاهای بلند و سرخ خود اِستاد/ یالِ خود را شست در جوی سپیدِ باد/ ابلقِ گستاخِ چشمِ خویش را گرداند [...]». وجه غالبِ شعرهای مفتون در دفترهای دهه‌های اخیر سپیدسرایی («شاملویی» و شبهِ «موجِ نو») است. البته در تمامی این دفترها گاه فیلِ شعرش یادی از هندوستانِ سنت (مثنوی و غزل و رباعی و... ) نیز می‌کند. نمونه را غزلِ زیبای «شعرِ تو» در دفترِ «فصلِ پنهان» (۱۳۷۰): تو کیستی که صدایت به آب می‌ماند تبسّمت به گلِ آفتاب می‌ماند تنت به پیرهنِ صورتی و دامنِ سرخ به تُنگِ نیمه‌پُری از شراب می‌ماند به پشتِ چشمِ تو آن سایه‌های رنگارنگ به نقشِ قوسِ‌قزح در حباب می‌ماند [...] نمونه‌ای از شعرِ سپیدِ او در همین دفتر، که پایان‌بندیِ نابه‌هنگام‌گویانه و درخشانی دارد: «گران‌بخشی» آفتاب را به تو نمی‌دهم/ تا خرده‌خرده بشکانی‌اش، و از آن هزار ستاره بسازی/ ماه را به تو نمی‌دهم/ تا به‌خاطرِ کوهِ نور، دریای مروارید را انکارکنی/ ستاره‌ها را به تو نمی‌دهم/ تا بگویی خوشا شب‌های بی‌مهتاب/ آسمان را به تو می‌دهم/ تا ندانی که چه بایدکرد». مفتون در هفتادسالگی و هشتادسالگی هم‌چنان شعر سرود و خوشبختانه اینک که نودوچندساله است نیز. یکی از دفترهای اخیرِ او که «طلایی/ خاکستری/ رگبار» (۱۳۹۳) نام‌دارد، آمیزه‌ای است از قالب‌های سنتی و سپید و تک‌مصراع‌ها درکنارِ قطعاتی آذری. او در این دفتر نیز قطعاتِ قابلِ توجه فراوان دارد. ازجمله این شعرِ کوتاه: «پشتِ مکان را همه دانسته‌ایم پشتِ زمان چیست؟ ندانیم هیچ این طرفش جدولِ روز است و ماه آن‌طرفِ صفحهٔ تقویم؟ هیچ! حل‌کن این مسأله را ای خرد از تو جز این هیچ نخواهیم، هیچ...». یا این دوبیتی: دلِ رنجیده از یاران من‌ام من سرِ پیچیده از فرمان من‌ام من غریب از آفتابِ گرمِ روشن درختِ خسته از باران من‌ام من در همین دفتر «تک‌سطری‌ها»یی‌ گاه زیبا نیز می‌توان‌یافت، ازجمله: _در باغِ نچیدن چه بهار و چه خزان! _ میانِ عشقِ تلخ و عقلِ شیرین! _ قناری از قفس بیرون، غریب است! https://t.me/amirnormohamadi1976
1777Loading...
34
" یادی از استادیدالله مفتون امینی شاعر دوزبانه مفتون " مفخر آذربایجان و ایران درسال ۱۳۶۵ درتبریز، در محضر برخی استادان محترم زبان و ادبیات دوران  تربیت مدرس،می گذراندیم .روزی هم به سعادت زیارت استادشهریاربزرگ مفتخر شدیم و شعر اشک آلود استاد همه را متاثر کرد. در آن مجلس شعر استاد نظمی تبریزی ،در پاسخ دوستی از قدرت طبع و نگاه لطیف همشهری دیگر خود یدالله مفتون امینی سخن گفتند که به قول خاقانی در دو زبان شاعری ( فارسی و ترکی/ شعرکلاسیک و آزاد) سه ضربه می زند و مخصوصا به شعر حماسی" ارک تبریز" استاد یدالله مفتون تبریزی اشاره کردند. چون به  دانش و مرتبه شاعری آقای نظمی باور داشتم، کتاب ( کولاک ) استاد مفتون را از یک کتابفروشی در آن شهر تهیه کردم . از آن زمان  هرگاه شعراستاد مفتون را می خوانم به استحکام و نگاه زیبا و لطیف ایشان آفرین می گویم. به این نکته هم اشاره کنم نظمی می فرمود اگراستاد شهریار در آذربایجان نمی بود یقینا شاعر بزرگ امروز آن خطه استاد مفتون می بود.- هرچند به تهران سکنی گزیده است- اضافه کنم مفتون ،شعری درباره استاد شهریار دارد که آن دلسوخته را "آخرین سلطان عشق" نامیده است اما شعر  ارک  مفتون: یاد آورمی شوم : منظومه ارک ، در قالب ترکیب بند  پانزده بندی است که هر بند آن هفت مصراع را متضمن است از این پانزده بند ،سه بند آن به زبان ترکی است که شاعر پس از بیان عظمت دیرین ارک تبریز ، به ستم هایی که از جانب ستم پیشگان تاریخ چون مغول و ایلخانیان و سلطنت تزار وحکومت عثمانی بر آن یادگار شکوه دیرین رفته، سخن می گوید: .... از آن همه خون که ریخت بر دامن پوشیده قبای سرخ پیروزی آتشزن خویش گشت تا گردد پایان ده رسم آتش افروزی در شام سیاه خود شکوفانید پیغام سپید صبح پیروزی           همراه نوید صلح جاویدان ای ارک  ترا به جان آزادی همواره مدافع وطن باشی ناظر بگذشته های شور انگیز یاد آورعزت کهن باشی چون برسر کوی عشق من بودی شاهد به نیاز قلب من باشی                ای شاهد بس امید و بس حرمان با یاد تو موج می زند در من یک صبح بزرگ و شاد آذر گان وز من هنر حماسه می خواهد خون وشرف نژاد  آذرگان من نیز حواله می دهم آنرا بر خشم و خروش باد آذرگان           در دامن کوه ارغوانی رنگ ای ارک به نام مردم ایران در وصف تو چامه دری گویم انسان همه جا پدر یکی دارد من خود سخن از برادری گویم بگذار که چند کلمه هم با تو اکنون به زبان مادری گویم ای مادر خاطرات تاریخی..‌. منظومه ارک تبریز مفتون، قابل مقایسه با مثنوی دیرین استاد شهریاردرباره " تخت جمشید" است اگرچه زبان شعر مفتون مردانه تر و حماسه آمیز تر از شعر شهریار عزیز است. روان هر دو بزرگوار متعالی باد. بندها و منظومه های زیبا وگرم وپرخون دیگری در باره ارک ومردم بزرگ و افتخار آفرین تبریز در کتاب کولاک به هر دو زبان هست که روان سراینده تا ابد از آن ها رامش می برد دریغا که فضای سخن تنگ است. روانش مینوی باد ۱۰ آذر ۱۴۰۱ - مسعود تاکی https://t.me/amirnormohamadi1976
1276Loading...
35
✳️ نگاهی به ابیاتی از خواجه ی رندان که به زاهدان ریاکار می‌تازد که علیرغم سخنان زاهدانه‌ای که در وعظ و خطابه بیان می‌کنند اما خودشان به آن‌ها پایبند نیستند: « واعظان، کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند ، آن کار دیگر می‌کنند مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس بازپرس: توبه‌‌فرمایان، چرا خود، توبه کمتر می‌کنند؟ گوییا باور نمی‌دارند ، روز داوری کاین همه قلب و دغل، در کار داور می‌کنند یا رب این نودولتان را، با خر خودشان نشان کاین همه  ناز از غلام ترک و استر می‌کنند ❇️ این غزل از غزلیات رندانه‌ی حافظ است که خواجه به زاهدان ریاکار می‌تازد که علیرغم سخنان زاهدانه‌ای که در وعظ و خطابه بیان می‌کنند اما خودشان به آن‌ها پایبند نیستند اما وقتی از  جلوت به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند  و  دغلکارانی هستند که حتی به روز رستاخیز هم اعتقادی ندارند و  حافظ آن‌ها را " نودولتان" ، تازه به دوران رسیده و نوکیسه می خواند که به خاطر مال و مقام دنیایی دچار خودخواهی شده‌اند و گذشته‌ی ناچیز خود را از یاد برده‌اند و از خدا می‌خواهد که ایشان را روز و روزگاری به جای خود بنشاند و به مقام و جایگاه پیشین و پست خودشان برگرداند که وظیفه و حد خود را از یاد برده‌اند و به سخنان خودشان عمل نمی‌کنند: یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالاتفعلون( صف/۲): ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی کنید؟! سعدی: ترک دنیا به مردم آموزند خویشتن سیم و غلّه اندوزند عالمی را که" گفت" باشد و بس هرچه گوید، نگیرد اندر کس عالم آن کس بود که بد نکند نه بگوید به خلق و خود نکند ◀️ خواجه در جای دیگر می‌فرماید: حافظ ار در گوشه‌ی محراب می‌نالد رواست ای نصیحت‌گو! خدا را آن خم ابرو ببین آن کار: در تضاد با " این کار" است که خواجه از آن می‌گوید. این کار: عبادت و زهد و پارسایی برای فریب مردم در ظاهر آن کار: پنهان کاری و مرتکب شدن گناه و چیزهای دیگر خلاف دین ، کار زشت   " آن کاره" هم  به افراد بدکاره و روسپی گفته‌ می‌شود ◀️ مشکل داشتن: "سوال ، مسئله "در بیان و گفتار طلبه‌ها دانشمند: عالم دینی، فقیه سعدی: نبرد پیش مصاف آزموده معلوم است چنان که مسئله‌ی شرع پیش دانشمند حافظ: نه حافظ را حضور درس و خلوت نه دانشمند را علم الیقینی مسئله و مشکل خواجه این است که به عالمان دینی می‌گوید: شما مردم و دیگران را به توبه کردن فرا می‌خوانید اما چرا خودتان به این کار عمل نمی‌کنید؟ با: در " با خرخودشان" به معنی" به ، بر" است و به این معنی در متون ادب فارسی سابقه دارد. (  استادخرمشاهی ) سعدی: صفت یوسف نادیده بیان می‌کردند با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم حافظ در بیتی می‌فرماید: زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد " با سر چیزی شدن : به سر چیزی رفتن ، استعمال "با "به جای" به" به ویژه در سده‌های ۳ تا ۵ بسیار رایج بوده است: با سر رضا آمد " ( دکتر حمیدیان) خر: نشانه‌ی بی‌چیزی ،  بیچارگی و نیازمندی دوران قبل از جاه و مال، "بر خر خود نشاندن": به مقام و جایگاه قبلی و پست خودشان برگرداندن " در نسخه‌ی خانلری و همه‌ی نسخه‌ها بدل‌ها " با خرد خودشان نشان" آمده که ناچار باید چنین معنی شود: آن‌ها را با خر خودشان هم نشین کن که معنای بالنسبه تندی دارد و ضبط نسخه‌ی حافظ قدسی " برخر خودشان نشان "است" ( دکتر هروی) غلام ترک : بندگان و بردگان زیبا و ترک‌نژاد داور: خداوند" الیس الله باحکم الحاکمین "( تین/ ۸): "آیا خداوند بهترین حکم کنندگان نیست؟" و هو خیر الحاکمین"( اعراف/۸۷):" او بهترین داوران است" روز داوری: روز رستاخیز ◀️ و نکته‌ی پایانی که این سخنان خواجه به گفته‌ی دکتر استعلامی از موارد صریح و مبارزه‌ی او با زاهد، صوفی، واعظ و محتسب ریاکار است که با کنایه و طنز همواره با بیانی که بر دل می ‌نشیند و در خاطر می‌ماند، بازگو شده است. ❇️منابع: شرح شوق دکتر حمیدیان، حافظ نامه استاد خرمشاهی، شرح غزلیات حافظ دکتر قیصری ، شرح دکتر استعلامی، شرح دکتر هروی و... ❇️ نادر ابراهیمیان https://t.me/amirnormohamadi1976
892Loading...
36
❇️ مولفه‌های رندی در اندیشه و اشعار خواجه شیراز حافظ شیرازی ❇️ رندی، نوعی شیوه‌یسبک زندگی است که همه عناصر فرهنگ ایرانی را با هم جمع می‌کند: خدای مهربان و عشق و مروت و مدارا و آسان‌گیری و زیرکی و طنز. تجمیع همه‌ی این هنرها با هم می‌شود رندی. عاشق و رند و نظربازم و می‌گویم فاش           تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام ◀️ رند انسانی‌ست فراتر از زمان و مکان خود. ابرمنی که باید به گونه‌ای بزید که در محیطی از ارزش‌های وارونه، بتواند ادامه دهد و تاب بیاورد.محیطی سرشار از تزویر و دروغِ گزمگانی که به خلایق توبه می‌فرمایند و "خود توبه کمتر می‌کنند" و محتسب‌هایی که "چون به خلوت می‌روند،آن کارِ دیگر می‌کنند." عاشق ماندن در چنین محیطی دشوار است و نیاز به زیرکی خاصی دارد که بدان رندی می‌گوییم: ۱. عشق مهم‌ترین عنصر زندگی رندانه است: از صدای سخن عـشق نديدم خوش‌تر               يادگاری كـه در اين گنبد دوّار بماند و: فاش می‌گویم و از گفته‌ی خود دل‌شادم              بنده‌ی عشقم و از هر دو جهان آزادم و: هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق                    ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما ۲. اما عشق بدون زیرکی و عاقلی، ره به مقصود نمی‌برد. او درک دقیقی از زمانه و روزگار خود دارد: زيركی را گفتم اين احوال بين، خنديد وگفت صعب روزی، بوالعجب كاری، پريشان عالمی همین زیرکی‌ست که نمی‌گذارد کلاه ایدئولوژی‌ های هفتاد و دو ملتی سرش برود -که هر یک خود را فرقه‌ی ناجیه و دیگران را بر ضلالت و گمراهی می‌دانند- و او در میانه‌ی این جنگ و جدال، رنگ تعلق نمی‌پذیرد و آزاده می‌ماند: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت، رهِ افسانه زدند و: غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود                 زِ هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است باور دارد که در هر مذهبی و مکتبی تنها با عاشقی می‌توان رستگار شد. لذا به‌رغم انحصارگرایان، جستجوی حقیقت را کاری دسته‌جمعی می‌داند.پلورالیست است نه انحصارگرا: عشقت رسد به فریاد،ور خود به‌سان حافظ قرآن زِ بر بخوانی با چارده روایت و: گــر مرشد من پير مـغان شـد، چـه تفاوت           در هيچ سَری نيست كه سِرّی ز خدا نيست و: در عشق، خانــقاه و خرابات فــرق نیست       هرجــا که هست پرتو روى حبیب هست و: همه‌کس طالب یارند چه هشیار و چه مست    همه جا خانه‌ی عشق است چه مسجد چه کنشت ۳. روزگارش به شادی و خوشی می‌گذرد: نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه مِی خور و نُه ماه پارسا می‌باش و: هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی                  کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را و: چنگ خمیده قامت، می‌خواندت به عشرت         بشـــنو که پند پیــران، هیچت زیان ندارد ۴. زیبایی‌پرست است و عشق زمینی و آسمانی را مکمل هم می‌داند: زِ ميوه‌های بهشتی چه ذوق دريابد،            كسی كه سيبِ زَنَخدانِ شاهدی نگَزيد؟ و: فردا شراب و كوثر و حور، از برای ماست        و امــروز نيز، ساقی مه‌روی و جـامِ می دین و دنیا و عشق زمینی و آسمانی و خدا و خرما را با هم می‌خواهد: گفتم صَنم‌پَرست مشو با صَمَد نشین گفتا به کویِ عشق، هم این و هم آن کنند ۵. خدایی رحمان و رحیم دارد که عین لطف است و آیات او تفسیر رحمانی دارند: روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد                    زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما خدایی که جز مردم آزاری، گناهی را مکافات نمی‌کند: مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن که در شریعتِ ما غیر ازین گناهی نیست ۶. در حیطه‌ی اخلاقیات، بیش از هر چیزی دشمن تزویر و ریاکاری‌ست: حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی، دام تزویر مکن چون دگران قرآن را ۷. حتی‌الامکان اهل جنگ و درگیری نیست. آسان می‌گیرد و اهل مروّت و مدارا با دوست و دشمن است: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا دیگران را داوری نمی‌کند و بر آنان سخت نمی‌گیرد و داوری را به خدا وامی‌نهد: یکی از عقل می لافد، یکی طامات می‌بافد بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم و به‌همین دلیل دنبال مچ‌گیری و عیب‌جویی نیست: کمال سرّ محبت ببین نـه نقص گــناه         که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند ۸. اهل رنجش و رنجاندن نیست: حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گلِ بی‌خار کجاست و: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن ۹. از سرزنش مدعی نمی‌هراسد و کار خود را می‌کند. مهم این است که او به خود باور دارد. راز خود را می‌داند و شناسای لحظاتِ عمر خود است: گر من از سرزنشِ مدعیان اندیشم شیوه‌ی مستی و رندی نرود از پیشم من اگر باده خورم ور نه، چه کارم با کس حافظِ راز خود و عارفِ وقتِ خویشم حافظ،حافظه‌ی فرهنگی و چکیده و عصاره‌ی فرهنگ ایرانی است. ❇️ محمد امین مروتی https://t.me/amirnormohamadi1976
672Loading...
37
✳️ واژه « زرق » در اشعار حافظ و پیشینه آن در اشعار شاعران گذشته « بیار باده که رنگین کنیم جامهٔ زرق که مست جام غروریم و نام هشیار است » #حافظ ❇️ واژهٔ زرق عربی نیست، هر چند در فارسی بودن آن هم باید شک کرد. ولی از گذشته در متون نظم و نثر فارسی، مانند شاهنامه، تاریخ بیهقی و... به معنی نیرنگ و ریا به کار رفته است. در کلیله و دمنه می‌خوانیم: «...چه اگر به ذات خویش مقاومت نتواند کرد یاران گیرد و به زرق و مکر و شعوذه دست به کار کند...» گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق غماز بود اشک و عیان کرد راز من حافظ ◀️ معنای کلی بیت:  باده بیاور تا در انظار دیگران بنوشیم و ظاهر سازی منافقانه و عابد نمائی ریاکارانهٔ خود را به پایان برسانیم. یعنی با رنگین کردن جامهٔ زهد و زرق آلود خویش، بر همگان آشکار کنیم که ما نه اهل زهد هستیم نه اهل زرق و ریا. همهٔ ما از بادهٔ مست کننده‌تر و آزارنده‌تری که خودخواهی و خودرایی باشد سرمستیم و ظاهرا هم خود را خیلی هوشیار می‌دانیم. به عبارتی بادهٔ اول را پادزهر و بادهٔ دوم را زهر می‌داند. بجز زرق چیزی ندارد به مشت بس است این که گوید منم زردهشت دقیقی (گنج بازیافته ص ۲۶) بسی گشته‌ام در فراز و نشیب نیم مرد گفتار زرق و فریب فردوسی کس نیابد بهیچ روی و نیافت نیکنامی به زرق و حیله و فن فرخی ❇️ منبع : حافظ نامۀ استاد خرمشاهی https://t.me/amirnormohamadi1976
651Loading...
38
✳️ واژه ی« زاهد » در اشعار خواجه شیراز حافظ شیرازی « زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست.» #حافظ ❇️ زاهد از شخصیت‌های مشهور و منفی و دوست‌نداشتنی شعر حافظ است که به صورت واعظ، شیخ، فقیه، امام شهر، ملک الحاج، مفتی، و قاضی نیز از او یاد می‌شود و اهل مدرسه [علوم دینی] و صومعه (کنایه از مساجد و خانقاه‌ها) و مجلس وعظ است. ❇️ از لحاظ قشری‌گری و ظاهرپرستی و خرقه‌پوشی با شخصیت منفی دیگری در دیوان حافظ همسان و همدرد است و آن همانا صوفی است که او نیز پشمینه‌پوس، تندخو و بری از عشق و بی بهره از معرفت است و دامگاه او خانقاه  است. ❇️ حافظ در مقابل این دو چهرۀ منفی، یک چهره از انسان کامل در دیوان خود ارائه داده است که اهل عشق و خرابات یا دیر مغان است و رند نام دارد. ❇️ دربارۀ زاهد باید گفت عیب او در پارسایی‌اش نیست؛ بلکه در ناپارسایی او یا از آن بدتر در پارسانمایی اوست. آری مراد حافظ از زاهد، مؤمن یا پارسای پاکدل نیست؛ بلکه موجودی است که نه اهل عشق است، نه اهل علم، نه اهل ایمان. زهدفروش و جلوه‌فروش و دین به دنیا فروش است. موجودی است خودبین و حق‌ناشناس و تزویرگر و ظاهرپرست و شبیه‌العلماء که «هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت». صفاتی که در شعر حافظ برای زاهد[= واعظ، شیخ، فقیه و ...] می‌توان یافت از این قرار است: ◀️ الف) خودبین، مغرور و بیدرد است: یارب آن زاهدِ خودبین که به جز عیب ندید دود آهیش در آیینۀ ادراک انداز. ◀️ ب) عیب‌گیر و بوالفضول: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت. ◀️ پ) ریاکار و جلوه‌فروش: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند. ◀️ ت) دوستدار جاه و مقام: واعظ شهر چو مهر مَلِک و شحنه گزید من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود ◀️ ث) بی‌وفا و سست پیمان: مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی او به جا آورد. ◀️ ج) اهل عشق نیست: نشان مرد خدا عاشقی‌ست با خود دار که در مشایخ شهر این نشان نمی‌یبنم ◀️ چ) اهل حق و حقیقت نیست: واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم. ❇️ حافظ نامه، بخش اول، بهاءالدین خرمشاهی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳، صص، ۳۶۸_۳۶۵ https://t.me/amirnormohamadi1976
631Loading...
39
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۱ خرداد زادروز فریدون شهبازیان ‍  (زاده ۲۱ خرداد ۱۳۲۱ تهران) آهنگساز و رهبر ارکستر او که دانش‌آموخته دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، یادگیری موسیقی را از ۸ سالگی و با ساز ویلون نزد عطااله خادم میثاق آغاز کرد. در ۱۸ سالگی به‌عضویت ارکستر سمفونیک تهران به‌رهبری حشمت سنجری در آمد و در سال ۱۳۴۶ رهبر گروه کر و ارکستر سمفونیک رادیو شد. در دوره مدیریت هوشنگ ابتهاج  بر موسیقی رادیو، در زمره ارکان اصلی آن به حساب می‌آمد و توانست خود را به‌عنوان آهنگسازی خوش‌قریحه تثبیت کند. برخی از کارهای او باصدای شجریان و نادر گلچین در همین سالها، انتشار عمومی پیدا کرد. در دهه ۶۰ آهنگسازی برای فیلم را نیز آغاز کرد و در سالهای ابتدایی انقلاب، با احمد شاملو و شجریان آلبومی مشترک کار کرد و علاوه بر‌آن آهنگسازی کاشفان فروتن شوکران باصدای شاملو را هم انجام داد که این کار در سالهای بعد از درگذشت شاملو به انتشار کاشفان فروتن شوکران ۲ انجامید. برخی از کارهای وی در زمره پرشنونده‌ترین آثار موسیقی بعد انقلاب به‌شمار می‌رود که از جمله آنها آهنگسازی روی موسیقی بوی گل(شبانگاهان) باصدای عبدالحسین مختاباد، تنظیم و آهنگسازی روی آلبومی مشترک با عباس خوشدل و علیرضا افتخاری و برخی دیگر از آثار موسیقایی است. تجربه او در موسیقی رادیو در سال‌های پیش از انقلاب، در سال‌های ابتدایی دهه هفتاد، او را در جایگاهی نشاند تا بتواند جریانی موثر را در موسیقی پاپ پس انقلاب کلید بزند،‌ به‌همین دلیل است که او را بسیاری پدر موسیقی پاپ پس از انقلاب نام نهاده‌اند. وی معرف برخی از خوانندگان پاپ به‌ویژه محمد اصفهانی به‌جامعه موسیقی بود. از جمله کارهای دیگر شهبازیان ساخت موسیقی برای فیلم است که برای او جوایز بسیاری را به ارمغان آورد. آوار،‌ شیرسنگی، پاییزان، در مسیر تندباد، لیلا، مستند سرزمین ایران و مستند سمفونی گمشده و سریال‌های معصومیت از دست رفته، آوای فاخته و کلاه پهلوی و ده‌ها کار دیگر از جمله آثاری است که در زمینه موسیقی فیلم ساخت آن را عهده‌دار بود. ‌ ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #فریدون_شهبازیان
612Loading...
40
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۱ خرداد زادروز ادیب برومند ‍(زاده ۲۱ خرداد ۱۳۰۳ اصفهان -- درگذشته ۲۳ اسفند ۱۳۹۵ تهران) شاعرملی، وکیل دادگستری و رئیس شورای مرکزی جبهه ملی او فرزند قلی‌خان برومند از خوانین گز بود که از زیبایی خط و مقدمات زبان عربی و آگاهی‌های تاریخی بهره‌مند بود و به‌زبان فرانسه تسلط داشت و از تجددطلبان بود و هیچ‌گاه شغل دولتی نپذیرفت و به‌کار ملکداری و کشاورزی اکتفا کرد. ادیب از ۱۷ سالگی به‌شاعری روی آورد و با دلبستگی و علاقه‌ای که به‌شعرای دوران مشروطه پیدا کرده بود، به‌سرودن در همین سبک نوپا پرداخت. وی در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران به‌تحصیل پرداخت و به‌مطالعه ادبیات فارسی نیز همت گماشت و سال ۱۳۲۰ و اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، به‌سرودن شعرهای میهنی پرداخت که در جراید کشور منتشر می‌شد. او به‌سمت منشی اول کنگره جبهه ملی در سال ۱۳۴۱ به‌ریاست الهیار صالح انتخاب شد و به‌همراه مهندس کاظم حسیبی تنها کسانی بودند که پس از استعفای اعضای شورای مرکزی جبهه ملی دوم از سمت خود استعفا ندادند. برومند در سال ۱۳۵۶ نیز باشروع فعالیت جبهه ملی چهارم با رهبری کریم سنجابی، دوباره در شورای مرکزی جبهه ملی حضور یافت و فعالیت بسیاری در جهت نیل به آزادی و برقراری حکومت مردمی و حاکمیت ملّی انجام داد. پس از  انقلاب، ادیب برومند، کریم سنجابی، اصغر پارسا، علی اردلان و یوسف جلالی موسوی، هیئت رهبری جبهه ملی را تشکیل دادند. برومند در انتخابات مجلس دوره ۱۳۵۹ اول از سوی جبهه ملی ایران ثبت نام کرد. در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ جبهه ملی در اعتراض به‌قانون قصاص، تظاهرات گسترده‌ای به‌پا کرد و به‌دنبال آن، رهبر انقلاب حکم تکفیر و ارتداد جبهه ملی را صادر کرد و دستگیری و سرکوب شدید اعضای جبهه ملی شروع شد. در سال ۱۳۷۲ اقدام به‌تشکیل شورای مرکزی جبهه ملی از اعضای باقی مانده شورای مرکزی "جبهه ملی چهارم" کرد و به‌همراه حسین موسویان، حسین شاه‌حسینی، مسعود حجازی، علی اردلان، پرویز ورجاوند هیئت اجرایی موقت جبهه ملی را تشکیل دادند. بعد از ایجاد نظم مجدد سازمانی، جبهه ملی به‌ریاست برومند در سال ۱۳۸۲ پلنوم خود را به‌نام الهیار صالح برگزار کرد و اساسنامه نهایی جبهه ملی بانظارت مستقیم برومند، داوود هرمیداس باوند و دیگران تصویب شد. در اصل سوم آن برجدایی دین از حکومت تأکید شده است. ‎🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976 #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #ادیب_برومند
753Loading...
شرح سودی بر دیوان غزلیات حافظ سودی بوسنوی مصحح:  ابراهیم کایا جلد : سه
إظهار الكل...
Sharh Soodi Bar Divane Hafez - Jeld 03.pdf4.02 MB
شرح سودی بر دیوان غزلیات حافظ سودی بوسنوی مصحح: ابراهیم کایا جلد : دو
إظهار الكل...
Sharh Soodi Bar Divane Hafez - Jeld 02.pdf2.99 MB
شرح سودی بر دیوان غزلیات حافظ سودی بوسنوی مصحح:  ابراهیم کایا جلد : یک
إظهار الكل...
Sharh Soodi Bar Divane Hafez - Jeld 01 (1).pdf3.03 MB
معرفی «دفتر دگرسانی‌ها در غزل‌های حافظ» سلیم نیساری، محمود فتوحی رودمعجنی نشست چهلم (۴۰) تالار مژده کتاب دبیر نشست: محمدرضا کاروان: ۲۷ ژانویه ۲۰۲۴ ۷ بهمن ۱۴۰۲؛ کلاب هاوس
إظهار الكل...
مژده کتاب (۴۰)1.mp339.15 MB
14:17
Video unavailableShow in Telegram
. تاریخچه آرامگاه حافظ و دیگر مزارهای پیرامونِ مقبره که زیارتگه رندانِ جهان است در این ویدئوی جالب و دیدنی، کارشناس میراث فرهنگی ما را با روایتی کمتر شنیده‌شده، از آرامگاه حافظ آشنا می‌سازد.
إظهار الكل...
15.95 MB
09:52
Video unavailableShow in Telegram
حافظ و گوته
إظهار الكل...
67.98 MB
بسوخت دیده ز حیرت نقدی بر شرح حافظ حسینعلی هروی مهدی نوریان
إظهار الكل...
20120828101912-2183-367.pdf5.13 KB
چرا عرصهٔ حافظ‌شناسی لغزشگاه است؟ استاد بدیع‌الزمان فروزانفر در پاسخ به منوچهر مرتضوی: عرصهٔ ظاهر و باطن شعر حافظ مزله (لغزشگاه) است. در این فایل، استاد منوچهر مرتضوی در پی سخن استادشان فروزانفر تشریح می‌کنند که چرا عرصهٔ ظاهر و باطن شعر حافظ لغزشگاه است. برشی از کتاب «مکتب حافظ» نوشتهٔ زنده‌یاد دکتر منوچهر مرتضوی
إظهار الكل...
چرا عرصه حافظ‌شناسی لغزشگاه است.pdf3.19 KB
سخنان میر سید محمد محیط طباطبائی درباره سال حقیقی تاریخ وفات خواجه حافظ شیرازی محیط طباطبایی در زمره افرادی بود که دانش‌ را برای اعتلای روح و باروری اندیشه‌ می‌‌خواست. مغزش‌ کتابخانه‌‌ای‌ متحرک بود و اکثر مطالب را که‌ در ادوار مـختلف حـیات خویش آموخته بود در حافظه داشت. حتی چنانچه مـطلبی‌ در چـاپ‌های مختلف کتابی تغییر یافته‌ بود با ذکر سال‌ طبع‌ و حتی حدود صفحات یادآور می‌‌شد. تلفیق مطالب و استفاده از منابع گـوناگون در آن واحـد و اسـتنتاج مطالب مورد نظر از خصوصیات بارز او بود. تخصص محیط منحصر به زمـینه‌ای مـحدود نبود و در تـمام رشـته‌هـای مربوط به زبان، ادب، فـرهنگ، تاریخ و جغرافیای‌ ایران‌ و جهان اطلاعات وسیعی داشت و به تمام معنا شایسته نام محیط بود.
إظهار الكل...
4_5996735112220248423.mp326.29 MB
برخی از حواشی دیوان حافظ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نوریان، مهدی، (۱۴۰۱)، «برخی از حواشی دیوان حافظ»، نامۀ سروشیار (یادنامۀ استاد جمشید مظاهری «سروشیار»)، به خواستاری و اهتمام علی‌اکبر احمدی‌ دارانی و گلپر نصری، چاپ اول، قم: نشر ادبیات: ص ۱۳۷۳-۱۳۸۴.
إظهار الكل...
@dr_mehdi_nourian.pdf8.82 KB