افسانه
آدرس وبلاگ bakhtiarinejad.blogfa.com نقد و نظرات شما دربارهی آثار خواستهی قلبی نویسنده است. @ghallame کانال کارگردانی @fisheyeshortfilms
إظهار المزيد217
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
آموزش مجازی مبانی داستان نویسی
با ارائه #گواهینامه معتبر
شرح دروس
آشنایی با :
تعریف داستان/زبان/گونه/توصیف/صحنه/دیالوگنویسی/ ایدهیابی/شخصیتپردازی/فضاسازی/ زاویه دید/شروع و پایان.
تعداد جلسات : ١٠
ایام هفته :
گروه A (شنبه و سه شنبه)
گروه B (دوشنبه و پنجشنبه)
هزینهی ثبت نام با #تخفیف_ویژه ١٢٠ تومان
آیدی تلگرام:
@fisheyefilm
شمارهی واتساپ
09930610545
لینک گروه
https://chat.whatsapp.com/It1DwHjHKXOLYldDc8wCQI
@jashnvareha
موریس اشر ۱۸۹۸ – ۱۹۷۲
هنرمند گرافیست اهل هلند که آثار شگرفی را از حکاکی روی چوب، چاپ سنگی و قلم زنی سایه روشن خلق کرد.
آثاری که از محاسبات ریاضی الهام گرفتهاند.
آثار اولیه او از طبیعت الهام میگرفت، مطالعه حشرات، مناظر، و گیاهان مانند گلسنگها نظر اشر را به خود جلب میکرد، و او این عناصر را به عنوان جزئیات در آثار خود مورد استفاده قرار میداد.
اولین اثر هنری او، در سال ۱۹۲۲ تکمیل شد که شامل سر انسانی است که به هشت ردیف تقسیم شدهاست.
بعدها در حدود ۱۹۲۴، او اقدام به طراحی مناظر ارگانیک کرد و از ترسیمهای منظم و هندسی دست کشید.
او به ایتالیا و اسپانیا سفر کرد و به طراحی ساختمانها و مناظر شهری از جمله معماری و کاشیکاریهای الحمرا و مسجد جامع قرطبه در کوردوبا پرداخت، و رفته رفته به ساختار ریاضی بیشتر علاقهمند شد.
اشر به خاطر آثار ملهم از ریاضی خود در جهان مشهور است.
چگونه «ابتذال» در جوامع رواج گسترده مییابد؟
میلان کوندرا در یکی از کتابهایش به پدیدهای اشاره میکند به عنوان «جذابیت انکارناپذیر ابتذال»!
او معتقد است که بسیاری از انسانها، تمایل عجیبی به چیزهای سطحی و دمدستی دارند؛ مضامین کلیشهای، امور سطحی ونخنما، سریالهای اشکآور، حاشیههای زندگی هنرمندان، چیزهایی که با احساسات ما بازی کند و شعورمان را به بازی بگیرد!
«ابتذال» از ریشهٔ بذل کردن است؛ به معنی بذل توجه بر چیزی که در ذات، ارزش آن را ندارد.
بطور مثال شما اگر یک آفتابه را طلاکوبی کنید، کار مبتذلی کردهاید. برای اینکه آفتابه، آفتابه است؛ حتی اگر طلا باشد باز هم آفتابه است.
ابتذال در تمام دنیا هواداران فراوانی دارد. موسیقیهای نازل ولی پرطرفدار، فیلمهای کمارزش هنری ولی پرفروش.
در واقع اکثر محصولات پرفروش از یک الگوی ثابت پیروی میکنند و تمایل به ابتذال در مردم را هدف قرار داده و معمولاً به جز مواردی استثنا، از ارزش هنری نیز برخوردار نیستند.
ابتذال همواره دو سر دارد؛ آنها که آن را تولید میکنند و آنها که آن را مصرف میکنند.
تا زمانی که تقاضا برای ابتذال وجود دارد، عرضهٔ آن در دنیا ادامه خواهد داشت. شاید برای مقابله با ابتذال تنها راه، پرورده کردن سلیقهٔ جامعه باشد.
در همین راستا نقل حکایتی از مثنوی معنوی چندان خالی از لطف نیست! مولوی داستان مردی را میگوید که هنگام عبور از بازار عطرفروشان، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد. مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی میگفت، همه برای درمان او تلاش میکردند. یکی نبض او را میگرفت، دیگری گلاب بر صورت او میپاشید و یکی دیگر عود و عنبر میسوزاند. اما این درمانها هیچ سودی نداشت. حال مرد بدتر و بدتر میشد و تا ظهر بیهوش افتاده بود و همه درمانده شده بودند.
اما تنها برادرش فهمید که چرا وی در بازار عطاران بیهوش شده است؛ با خود گفت: من درد او را میدانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است! او به بوی بد عادت کرده و مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و با استشمام بوی خوب عطرها بیهوش شده است. سپس کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و به بازار آمد. مردم را کنار زد و کنار برادرش نشست و آن مدفوع بد بوی را جلو بینی برادر گرفت؛ چند لحظه بعد مرد دباغ به هوش آمد!
در حقیقت این تمثیل مردمی است که به فرهنگ نازل خو گرفته و از آثار اصیل، هنر والا و فرهنگ فاخر روی برگرداناند؛ تا جایی که آنها را خستهکننده، سختفهم و یا غیرسرگرمکننده میدانند و از خواندن یک کتاب عالی، تماشای یک فیلم هنری و یا گوشدادن به یک موسیقی اصیل، نه تنها هشیار نمیشوند بلکه به بیهوشی عمیق رضایت میدهند!
محمود وطنخواه
دو نفری که در این عکس میبینید ایوان فرناندز دونده اسپانیایی و آبل موتای دونده کنیایی هستند.
موضوع مربوط به هشت سال پیش است. دونده کنیایی نفر اول است و تا خط پایان ده متر فاصله دارد که با خیال اینکه از خط پایان عبور کرده میایستد. فرناندز که نفر دوم و پشت سر او بوده متوجه اشتباه او میشود، به او اشاره می کند که خط پایان آنجاست!
وقتی که میبیند او متوجه زباناش نمیشود، حریف را هل می دهد و پشت سر او میدود.
موتای به عنوان نفر اول از خط عبور میکند و فرناندز دوم.
همه اینها طی چند ثانیه اتفاق می افتد.
خبرنگار از فرناندز می پرسد برای چه این کار را کردی؟
پاسخ میدهد: رویای من این است که روزی همه ما اینچنین زندگی اجتماعی ای داشته باشیم.
خبرنگار قانع نمیشود: ولی چرا اجازه دادی دونده کنیایی اول شود؟
ایوان می گوید: من که اجازه ندادم! او خودش داشت اول می شد.
خبرنگار اصرار دارد که اما تو می توانستی اول شوی.
ایوان نگاهی به او می اندازد و می گوید درست اما حاصل آن پیروزی چه بود؟ آن مدال چه افتخاری برای من داشت؟
مادرم چه فکری درباره من میکرد؟
در گذشته، سانسور از طریق مسدود کردن جریان اطلاعات به اجرا در میآمد. در قرن بیستویکم، از طریق غوطهور کردن انسانها در سیلاب اطلاعات بیاهمیت و نامربوط عملی میشود.
انسانها واقعا نمیدانند به چه چیزی توجه نشان دهند، و اغلب وقت خود را صرف بحث و بررسی دربارهی موضوعات فرعی میکنند.
در زمانهای دور، قدرت داشتن به معنی دسترسی به اطلاعات بود. اکنون قدرت یعنی آگاهی بر اینکه از چه چیز باید چشم پوشید.
انسان خداگونه
یووالنوح هراری
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.