cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

سنگاوین

کانالی برای مرور خاطرات ارتباط مستقیم با ادمین از طریق آیدی زیر امکان پذیر می باشد. @Ahmad_Varchandi 0912 539 98 69 0919 555 32 32

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
682
المشتركون
-124 ساعات
-27 أيام
-930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Photo unavailableShow in Telegram
#بیرق ☝❣ دیار عزیزم اینچنین خود را می آرایی تا برای عزیزانت بهانه ای باشی برای آمدن برای تازگیه دیدار... و به احترامشان لباس نو و زیبا به تن میکنی تا بهترین میزبان باشی سبزه زارهایت را با فرش گلهایت می آرایی و سفره ای از میوه ها و سبزه های نوبرانه ات پهن میکنی و همراه با عطر گلهای بابونه  پذیرایی میکنی خنکای صبحگاهت و گرمای مطبوع ظهر را به نم باران عصر بهاری گره میزنی و با غروب خوشرنگ آسمانت به آرامش شب می رسانی... @sangavin
إظهار الكل...
💔 *باهمسرم تا همیشه*🌹🌹 *قابل توجه متاهلین عزیز جالبه حتما بخونید.....* *روزی  استاد روانشناسی وارد* *کلاس شد و به دانشجویانش گفت: " امروز میخواهیم بازی کنیم!‌"* *سپس از آنان خواست که فردی بصورت داوطلبانه به سمت تخته برود.* *خانمی داوطلب این کار شد.* *استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد.* *آن خانم اسامی اعضای خانواده, بستگان, دوستان , هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت.* *سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.* *زن ,اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد.* *سپس استاد دو باره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.* *زن اسامی همسایگانش را پاک کرد.* *این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند;* *نام : مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش ...* *کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود. چون حالا همه میدانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود.* *استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.* *کار بسیار دشواری برای آن خانم بود.* *او با بی میلی تمام , نام پدر و مادرش را پاک کرد.* *استاد گفت: " لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!"* *زن مضطرب و نگران شده بود.* *با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست ...* *استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید: "چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!"* *والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید.* *شما همیشه میتوانید همسر دیگری داشته باشید!!* *دو باره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.* *همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.* *زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد :"روزی والدینم از کنارم خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ,ترکم خواهد کرد"* *پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم میکند , همسرم است!!!* *همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن , حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود برایش کف زدند* *با همسرت به از آن باش , که با خلق جهانی* *معلم برای شاگردانش داستان کشتی مسافرتی که در دریا غرق شده بود را نقل کرد.  کشتی در دریا واژگون شد و فقط و فقط یک زوج  از مسافران این کشتی بودند که موفق شدند خود را به نزدیک قایق نجات برسانند. در قایق نجات فقط برای یکی از آن دو جا بود.. یا مرد باید میماند و یا زن...* *اینجا بود که مرد همسرش را کنار زد و خودش به داخل قایق نجات پرید. زن در حالی که همسرش درون قایق نجات بود و خودش داخل کشتی در حال غرق شدن ایستاده بود فریاد زد و چیزی به همسرش گفت.* *معلم از دانش آموزان پرسید: "فکر میکنید آن زن چه چیزی را به شوهرش گفت؟"* *دانش آموزان فریاد زدند: "ازت متنفرم؟! ای کاش بهتر شناخته بودمت؟"* *معلم متوجه پسری شد که آرام در جای خود نشسته. از پسر خواست تا به سؤال پاسخ دهد. (فکر میکنی آن زن در لحظات آخر به شوهرش چه گفت؟). پسر جواب داد: "به نظرم زن گفته: مواظب بچه مون باش!"* *معلم با تعجب پرسید: "تو این داستانو قبلا شنیده بودی؟"* *پسر سرش را تکان تکانی داد و گفت: "نه ولی مامان من هم قبل از اینکه* *در اثر مریضیش از دنیا بره همینو به بابام گفت (مواظب بچه مون باش!)"* *معلم غمگین شد و گفت پاسخ  تو درست است.* *کشتی غرق شد، مرد به خانه رفت و دخترش را به تنهایی بزرگ کرد.* *چندین سال بعد از اینکه مرد هم از دنیا رفت، یک روز دختر در حال مرتب کردن وسایل بازمانده از* *پدرش، کتاب خاطرات او را پیدا کرد. مشخص شد که در زمانی که حادثه غرق شدن کشتی اتفاق افتاد مادرش مبتلا به یک بیماری لاعلاج بود و  واپسین روزهای زندگیش را* *میگذراند. به همین خاطر هم پدرش برای سوار شدن به قایق نجات مادرش را کنار زده بود. پدرش در دفترچه خاطراتش اینطور نوشته بود:* *" چقدر آرزو میکردم اکنون در اعماق دریا و در کنارت باشم، اما به خاطر دخترمان مجبورم که تو را تنها بگذارم تا همیشه در آنجا بیآرامی"* *داستان در اینجا تمام شد و کلاس در سکوتی مطلق بود.* *گاهی در پس کارهای خوب و بد دلایل پیچیده ای وجود دارد که ما آنها را نمیدانیم یا آنقدر پیچیده اند که درک و فهم آنها بسیار سخت و دشوارست!* ... آنهاییکه مدام برای شما پیامک میفرستند از روی بیکاری نیست . به این خاطر است که شما در یاد و قلب آنها جای دارید. ... 💐  دوست عزیز اینو یادت باشه* *روزگار  "دو چيز  با  ارزشو"  از ما* *می گيره :* دوستهای خوب و روزهای خوب *ولی هيچ وقت* *نميتونه  "يه  چيزو"  از  ما  بگيره ...* *"روزهای خوبی"  که با  "دوستهای خوب" گذشت .* *انشالله که زندگیتون پر از این روزهای" خوب" باشد .* *روزتان همراه با شادی و شور و در پناه بهترین های هستی...... ماندگار باشید.* @sangavin
إظهار الكل...
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی یک بز کوهی نر برای پیدا کردن علف و غذا به روی کوه‌های بلند، به این سو و آن سو می‌رفت.« از تیز هوشی و چابکی او اینکه برای نجات از دسترس تیر صیّادان بر قلّه کوه ها حرکت می‌کرد.» روزی از بالای کوه بلندی، به قلۀکوه مقابل نگاه کرد و چشمش به بزکوهی ماده‌ای افتاد. مستی شهوت، آن چنان چشمان او را خیره و نابینا کرد، که فاصله زیاد بین دوکوه را همچون فاصله در حیاط خانه تا دم سر چاه آبریز تصور نمود. با جهش عجیبی به سوی بز کوهی ماده رفت، ولی با همین سرعت در میان دو کوه، سرنگون شد. آری این حیوان به خاطر چابکی و تیز هوشی و دشمن شناسی، از چنگ صیادان می‌گریخت و نجات می‌یافت، ولی بر اثر سرمستی و غرور، آن چنان سردرگم شد که در دام اژدهای نفس امّاره سرنگون شده و صید آن گردید. این دام به قدری نیرومند است که حتّی رستم پهلوان را شکست می‌دهد. قهرمان آن کسی است که اسیر مستی شهوت نشود: باشد اغلب صید این بز ،این چنین ورنه چالاک است و چُست و خصم بین رُستم ارچه با سر و سَبْلت بود دام پاگیرش، یقین شهوت بود برگرفته ازکتاب 235داستان مثنوی مولوی به نثر روان ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎ @sangavin
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
📌اصول مراقبت از خودرو در فصل گرما @sangavin
إظهار الكل...
همشهریان گرامی ۳۰۰ متر زمین مسکونی روبروی نانوایی و ۱۲۰۰ متر باغچه بر رودخانه در روستای کلنجین با قیمت مناسب به فروش می‌رسد. جهت اطلاع قیمت و اطلاعات بیشتر با شماره تلفن زیر تماس حاصل فرمائید . ۰۹۱۲۲۲۳۰۱۱۶ @sangavin
إظهار الكل...
00:17
Video unavailableShow in Telegram
حمله عقاب به یک بچه @sangavin
إظهار الكل...
1.52 MB
⭕️اصلاحیه زمان برگزاری مراسم فوق فردا سوم خردادماه می‌باشد.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
🏴🏴🏴 بسم رب الشهداء و الصدیقین به استحضار همشهریان گرامی و قراقانی های ساکن گلشهر می‌رساند در پی شهادت خادم‌الرضا رئیس‌جمهور محبوب و مردمی جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت‌الله رئیسی و همراهان گران‌قدر ایشان، ضمن عرض تسلیت به ساحت مقدس امام‌زمان(عج) و نائب ایشان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ، برنامه گرامی‌داشت این شهدای عزیز امروز (۲خرداد) ساعت ۱۵ الی ۱۷ در حسینیه فاطمة‌الزهرا(س) واقع در میدان گلشهر برگزار می‌گردد. از عموم همشهریان و قراقانی های شریف و قدرشناس دعوت می‌شود باحضور در این مراسم با رئیس‌جمهور شهید نظام اسلامی و راه و رسم مردمی ایشان تجدید عهد کنند. @sangavin
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
بسم رب الشهدا والصدیقین. بدینوسیله شهادت رئیس جمهور مردمی وزحمت کش ایران اسلامی خادم الرضا جناب آقای سید ابراهیم رئیسی وهمراهان ومقامات گرانقدر که درسانحه هوایی به شهادت رسیدن.ضمن عرض تسلیت به محضرآقا امام زمان ونایب برحقش آقا امام خامنه ای وملت شریف وایران وخانواده داغدارشان.مراسمی بدین منظور از ساعت ۱۵ الی ۱۶ روز پنج شنبه در مسجد امام حسن مجتبی (ع)روستای سنگاوین برگزار میگردد . ازعموم اهالی محترم خواهشمندیم حضور بهم برسانند. شورای اسلامی وپایگاه بسیج حبیب ابن مظاهر سنگاوین. @sangavin
إظهار الكل...
03:03
Video unavailableShow in Telegram
روزی دیگر از اردیبهشت جمعه ۱۴۰۳/۲/۲۸ طبیعت بکر روستای سنگاوین . حوالی خرداد بوی بهشت می آید عطر شکوفه ها و خاک باران خورده هوش از سر رهگذران و طبیعت دوستان پرانده بهار شوخی بردار نیست همه را عاشق می کند. @sangavin
إظهار الكل...
208.34 MB