cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

نان نيوز

مشاركات الإعلانات
194
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
-330 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

نان در سفره مدنیت و فرهنگ ایران زمین مصطفی پزشكي موسسه تخصصی گندم و نان نان قوت غالب شهروندانی ایرانی در هزاران  سال مدنیت و تمدن ایرانی بوده است .  زیرا بی گمان  شهروندان فلات ایران زمبن نخستین کاشفان این غذای اهورایی بودند . غذایی که به همراه خود اعتبار و پسند های بسیاری به ارمغان اورد . شاید از همین چشم انداز است که بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که بر اساس نوع غذا و تنوع منابع غذایی و شیوه های تولید و مصرف  غذا می توان به هویت ، اعتبار تاریخی و ارزش های یک ملت در هماهنگی با محیط پیرامونی اش دست یافت . انچه که ارزش واکاوی نان رادر گستره فرهنگ ایرانی سزاوار کرده است : خلاقیت های مدنی . تمدن سازی . ابداعات و ارزش های هزاران ساله پیرامون نان به عنوان غذای اصلي شهروندان  ایرانی است . مادامی که اخرین قطره اب از  ژرفاي فنات های کویر و فلات بیرون می اید .... مادامی که واپسین مشت گندم به نام پرودگار به زمین افشانده می شود و تا هنگامی که اخرین ایرانی ، تکه های نان پاشیده بر خیابان را با احترام گرداوری می کند و تا موقعی که به بیش از 50 شیوه نان را مخاطب می سازند و از تان تا نو ..  و از نون تا نین  در زبات و ادب پارسی بکار می رود همچنان نان با فرهنگ پر شکوهش از مرز های ضرورت غذایی تا کشاورزي اثر گذار و پر شتاب خواهد بود علی رغم همسانی در توزیع شبکه های دولتی و نابسامانی مدیریت سبک زندگی بدون توجه به نوع آردي که دولت ها به اجبار توزیع مي كنند  در هر منطقه از سرزمین ایران رنگ و بوی فرهنگ محلی به خود می گیرد و از همه مهمتر شهروندتن ایرانی از ارد های فرانسوی و روسی .... با خلاقیت بسبار  از نان کلمبه تا  اش جوشبره فراوری  می کنند . شهروندان ایرانی بی هیچ تردیدی همچنان به نانوا و نان احترام می گذارند و در ورا تحولات در سبك  زندگی  از بریدن نان با کارد و ... ابا می کنند و گاه با صدای بلند نیایش می کنند : الهم اکرم الخبز زیرا به درستی می دانند ان که گندم می کارد راستی می افشاند.
إظهار الكل...
Repost from نان نيوز
00:39
Video unavailableShow in Telegram
23.90 MB
Photo unavailableShow in Telegram
🔺ورود دادستانی به خشک شدن درختان چیتگر 🔻دادستانی عمومی و انقلاب تهران در پی انتشار اخباری در مورد خشکاندن درختان منطقه چیتگر ، هیاتی از کارشناسان رسمی دادگستری را برای بررسی این موضوع انتخاب کرد . @ENVIRONMENT_LOVERS☜ #دوستداران_محیط‌زیست
إظهار الكل...
کویر وحشت یا جعبه‌های بنفشه در تازه‌ترین شماره‌ی مجله‌ی آگاهی نو اجمالا درباره‌ی تجلی مفهوم وطن در شعر شفیعی‌کدکنی نوشته‌ام: جلوه‌های وطن در شعر محمدرضا شفیعی‌کدکنی گونه‌گون است، و شاید بتوان طیف وسیعی از استعارات و تعبیراتی را در دفتر و دیوانش جست که شاعر با استخدام آنها حول محور وطن مضمون‌سازی کرده‌ است. اگر زیست شخصی و مشی حرفه‌ای و گفته‌های دانشگاهی و نوشته‌های گوناگون او را هم در کنار اینهمه پردازش شاعرانه از تنها همین یک مفهوم پیش چشم آوریم، نیک دریافتنی است که وطن، نظراً و عملاً و باطناً و ظاهراً ، مفهومی‌ست جدانشدنی از زندگی فکری و حیات شعری شفیعی‌کدکنی. اما جلوۀ این مفهوم بس گونه‌گون، نایکدست، و حتی گاه با دیگر جلوه‌ها متخالف است؛ تخالفی که در بطن خود این مفهوم نهفته است و، چون جامۀ بیان می‌پوشد، ناچار ظاهر می‌شود: گاه معشوقی است وفادار و گاه غدار، گاه دریایی است بلاخیز و گاه چمنی است سبز و ایمن. وطن چون خانواده، و بیش از همۀ دیگر اعضای خانواده چون مادر، است: از او بِدو می‌گریزی، قهر می‌کنی و بازمی‌گردی، می‌رنجی و می‌رنجانی‌اش، می‌سوزی و می‌سازی‌اش، می‌بخشی و می‌کشانی‌اش، و سرانجام بند و بنده و بندی اویی. شعر شفیعی (و هم زیست او) جلوه‌گاه عیان همین تلاطم‌ها و کشاکش‌هاست. اینجا تنها به دو سه نمونۀ مشهورتر اشاره می‌کنم که از فرط اشتهار در یادها چون مثل سائر مانده است: «سفر بخیر»، «کوچ بنفشه‌ها» و «گمشده»؛ وگرنه همین مقایسه و مطالعه را می‌توان به اشعار دیگر او هم بسط داد و به نتایجی نقادانه‌تر رسید. شاعر در شعر «سفر بخیر»، که علیرغم کوتاهی بس فشرده و متراکم از استعاره‌هاست، حول استعارۀ مرکزی «کویر وحشت» مضمون‌سازی کرده است: گون که گیاه بومی ایران است استعاره از انسان ایرانی، نسیم که شتابان و گذرنده است مسافر و مهاجر از ایران، و کویر وحشت استعاره‌ای تلخ و درشت (و چه‌بسا در تاریخ سرودن شعر، ناروا) از وطن است: «به کجا چنین شتابان؟» گون از نسیم پرسید. «دل من گرفته زینجا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟» «همه آرزویم، اما چه کنم که بسته‌پایم...» «به کجا چنین شتابان؟» «به هرآن‌کجا که باشد، به جز این سرا سرایم» «سفرت بخیر! اما، تو و دوستی، خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، به شکوفه‌ها، به باران، برسان سلام ما را.» زهری که از غلظت این استعاره می‌چکد، در شعر «گمشده» به قوامِ غم، حتی شاید بتوان گفت غمی مطبوع و خانگی، رقیق می‌شود و انسان ایرانی را در حالی منتظر و محصور درون مرزها تصویر می‌کند. مقایسۀ این دو استعاره با توجه به سال سرایش اشعار برای مخاطبان جوان‌تر این شعرها چه‌بسا شگفت‌آور باشد: در «سفر بخیرِ» دهۀ چهل و پنجاه ایران بیابانی است که هیچ‌گونه رشد و شکوفایی در خاکش محتمل نیست و فقط باید از آن مهاجرت کرد تا به شکوفه و باران رسید، اما در «گمشدۀ» دهۀ هشتاد می‌توان به‌هرحال در آن خاکِ میان خلیج فارس و خزر ماند و، هرچند نگران و مضطرب، امیدوارِ خبرِ بازآمدن شادی بود: طفلی به نام شادی، دیری است گم شده‎‌ست با چشم‌های روشن برّاق با گیسویی بلند، به بالای آرزو. هرکس ازو نشانی دارد، ما را کند خبر این هم نشان ما: یک‌سو خلیج فارس سوی دگر خزر. در «کوچ بنفشه‌ها» (۱۳۴۵)، که باز هم درونمایۀ مهاجرت از ایران در آن محوریت دارد، احساس شاعر نسبت به وطن این‌بار به حسرت می‌گراید: «ای کاش» عبارت عیان این دریغ است ولی از خشم و بیزاری در شعر نشانی نیست؛ برعکس، به لطف نفَس نوروز، راوی کوچ را هم زیبا می‌پندارد و در پایان‌بندی شعر با عبارات «روشنای باران» و «آفتاب پاک» نوعی پذیرش و آرامش را هم القا می‌کند. گویی نوروز، به مثابه یک عنصر پرقدرت تمدنی، سرانجام می‌تواند به‌نفع بقا و ماندگاری عمل کند و مانع ازدست‌رفتگی شود: ... ای کاش... ای کاش آدمی وطنش را مثل بنفشه‌ها (در جعبه‌های خاک) یک‌روز می‌توانست همراه خویشتن ببرد هرکجا که خواست. در روشنای باران، در آفتاب پاک. خشم، بیزاری، ناامیدی، امیدواری، عشق، وابستگی، غم دوری، حسرت.... اینها همه احساساتی است که هر انسان سالمی عمیقاً با دو وجودِ یکتا تجربه می‌کند: مادر و وطن؛ و شعر شفیعی‌کدکنی همواره یکی از رساترین راویان این رفتار بشری بوده است. https://t.me/Sayehsaar
إظهار الكل...
سایه‌سار

یادداشت‌های ادبی سایه اقتصادی‌نیا @Sayeheghtesadinia

فهرست صد جای ايران كه قبل از مرگ بايد ديد... 1. تخت جمشید 2. پاسارگاد 3. حافظیه و سعدیه 4. سی و سه پل اصفهان 5. مجموعة بازار تبريز 6. روستاي كندوان 7. شهر لاهیجان 8. غار سهولان 9. غار كرفتو 10. منطقة حفاظت شده مراكان 11. قره كليسا 12. درياچة نئور 13. عشاير شاهسون 14. بيابان خور و بيابانك 15. مرنجاب 16. شهر كاشان 17. روستای ابیانه 18. مجموعة ميدان نقشجهان 19. مسجد جامع زواره 20. ارگ بم 21. نارين قلعه نائين 22. جشن حكومت زنان در افوس 23. عشاير لک ايلام 24. درة لار 25. بازار روز بوشهر 26. دشتستان و تنگستان 27. مجموعه مناطق حفاظت شدة جاجرود 28.كاخهاي نياوران 29. مجموعه كاخهاي سعدآباد 30. قلعه بابک 31. كاروانسراي قصر بهرام 32. ميدان آزادي 33. موزه هنرهاي معاصر 34. موزه فرش ايران 35. موزه ايران باستان 36. بازار تهران 37. چهل قلة دنا 38. تنگ صياد 39. كوچ ايل بختياري 40. خونيك و ماخونيك 41. پارك ملي تندوره 42. قشقاييها در بهار فارس 43. آبشار شوی 44. دریاچه گواتر 45.آبشار آب پری 46.عباس آباد 47 .عمارت مفخم 48.قلعه خان 49.لیلاکوه 50.طاق بستان 51.تخت سلیمان 52.آبگرم گنو بندرعباس 53.دروازه سنگی 54. شهر سوختة زابل 55. منطقه حفاظت شده بهشت گمشده 56. آبشار مارگون 57. مرقد امام رضا 58. تنگه چهل چای مینو دشت 59. آبشار شیر آباد خان ببین 60. منطقة حفاظت شده ارسباران 61. الموت 62. منطقة اورامانات 63. قرآن تاریخی روستای نگل 64. شهر خیالی لوت 65. لوت زنگیاحمد 66. جاده «دهسیف» به طبس 67. بافت تاریخی کرمان 68. مجموعة بیستون 69. باداب سورت 70. پارک ملی گلستان 71. دیلمان 72. میل گنبد 73. ترکمن صحرا 74. جنت رودبار 75. قلعه رودخان 76. ماسوله نو و کهنه 77. جزیره قشم 78. قلعه فلکالافلاک 79. جنگلهای دوهزار و سه هزار تنکابن 80. جواهرده 81. ريگ جن 82. غار عليصدر 83. شهر همدان 84. شيركوه يزد 85. چك چكو 86. بافت تاريخي يزد 87. كوير عقدا 88. شيمبار 89. جنگل های دریایی چندل سیریک 90. جزيرة هندورابي 91. هفتاد قله اراك 92. چمستان مازندران 93. جزيره ابوموسي 94. نوژيان لرستان 95. غار كلماكره لرستان 96. روستاي اورامانات 97. گنبد سلطانیه 98. بندر كنگ 99. كوير حاجعليقلي 100 . جاده اسالم خلخال ❤️ و....... و......
إظهار الكل...
🔺درخواست عجیب و غیر قانونی شهرداری گرگان و سکوت یکماهه میراث فرهنگی! ‼️با چه استدلالی در تپه باستانی قلعه خندان خواستار دفن پیکر  مطهر شهدا هستید؟! 🔸به‌ گزارش میراث‌باشی، شهرداری گرگان در نامه‌ای به تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ خطاب  به مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آورده است:«همان گونه که مستحضرید تپه تاریخی قلعه خندان گرگان به عنوان یکی از بناهای مهم تاریخی و گردشگری با پوشش محله‌ای اثر بخش با جمعیت بالای شهری و گردشگری است در همین راستا و به منظور تبیین ارزشهای دفاع مقدس شهرداری گرگان با برنامه ریزی برای ساخت یادمان در محل تپه قلعه خندان تقاضای میزبانی جهت تدفین پیکر پاک شهید گمنام را دارد. معهذا خواهشمند است دستور مساعدت و پیگیری لازم را در این خصوص صادر فرمائید. امید است مورد شفاعت شهداء گرانقدر این مرز و بوم قرار گیریم.»   1⃣با توجه به قانون تعیین حریم در سال ۱۳۸۴ به شماره ۸۴۲۴۹۳۹/۱ و ممنوعیت هرگونه پی‌کنی و کندو‌کاو در عرصه آثار و محوطه‌های تاریخی و با توجه به تصویب نامه سال ۱۳۷۷ که در آن دفن اموات در آثار تاریخی ممنوع اعلام شده است، چرا و ‌به چه دلیل باید یک کار غیرقانونی و فرا قانونی انجام شود؟! 2⃣ از کی تا کنون تپه و قلعه باستانی ۴۰ متری متعلق به شهرداری شده که برای آن چنین پیشنهادی داده می‌شود؟و آیا شهرداری نمی‌داند که فرض محال دفن پیکر مطهر شهدا باز هم حق ساخت هیچ گونه سازه‌ یادمانی در یک اثر باستانی - تاریخی آن هم یک اثر ۴۰ متری وجود ندارد؟ 3⃣ نهم اردیبهشت که این نامه نوشته شده یک رونوشت هم به ساروی مدیر کل میراث فرهنگی استان گلستان زده شده است؟ علت تعلل در پاسخگویی صریح میراث فرهنگی چیست؟! آیا یک تپه قلعه باستانی با احتمال وجود آثار از دوره‌های مختلف پیش و پس از اسلام که هنوز کاوش خاصی هم روی آن انجام نشده جایگاه مناسبی برای دفن پیکر مطهر شهید است؟! آیا اساسا می‌توان در عرصه یک اثر  دخل و تصرف کرد؟! 4⃣این اقایان ایده‌پرداز دفن پیکر مطهر شهدا تا کنون خود را یک لحظه جای شهدا گذاشته‌اند؟ کسی که جانش، مهم‌ترین  و گرانبهاترین چیزی که در هستی به او تعلق داشته را کف دستش گرفته و خالصانه برای این کشور جانش را فدا کرده تا به جان و مال و ناموس مردم و ملک این سرزمین( از جمله آثار تاریخی) کوچکترین آسیبی وارد نشود آیا راضی است که قانون زیر پا گذاشته شود و در چنین مکان‌هایی به خاک سپرده شود؟! 5⃣برای هزارمین بار چرا میراث ناملموس ( در این مورد فرهنگ شهادت، ایثار و مقاومت) و میراث ملموس( آثار تاریخی) را در تقابل با هم قرار می‌دهید؟ چرا وزارت میراث فرهنگی و بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس، انجمن معماران، وزارت کشور( شهرداری‍ها)  و وزارت راه و شهرسازی یک تفاهم‌نامه امضا نمی‌کنند جهت مکان‌یابی مناسب و ساخت المان‌های فاخر ، شکیل، با معماری ایرانی - اسلامی برای شهدا و شهدای گمنام  مطهر در سراسر کشور. 🔸به گزارش میراث‌باشی،تپه قلعه خندان در جنوب غربی شهر گرگان، با ۱۲ برج قرار دارد که در عصر اشکانیان، آکروپل استرآباد بر روی آن قرار داشته است. 🔸آثار کشف شده در گمانه‌زنی‌های باستان‌شناسی سال ۸۸ شادروان قربانعلی عباسی كارشناس ارشد باستان شناسی و هیات همراهش آثاری متعلق به دوره حکومت ساسانیان و دوران‌های تاریخی پس از اسلام را نشان می‌دهد. 🔸اما می‌گویند برای نخستين بار «ژان ژاك دمورگان» باستان شناس فرانسوی در سال ۱۸۹۶ ميلادی از اين بنا بازديد کرده و معتقد بوده این تپه آثاری از دوره هخامنشی،سلکولی اشکانی و ساسانی دارد. 🔸او نقشه‌ای به همراه تصاویری از آن كه به صورت مستطيلی با دو مثلث متساوی‌الساقين در دو طرف آن نشان داده شده و ۱۲ برجك ديده بانی دورتادور آن را فرا گرفته، تهيه كرده است. 🔸بنابراین با توجه به بودجه کم و گمانه‌زنی مختصر سال ۸۸ صرفا آثاری از دوره ساسانیان به بعد کاوش شده است و این تپه قلعه نیازمند کاوش‌های بیشتر و مرمت است. 🔸قلعه خندان در سال ۱۳۶۴ با شماره ۱۷۰۱  ثبت ملی شده است. 🔸همچنين طی سال‌های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۶ بخش ضلع شمالی و غربی محوطه برای جلوگيری از توسعه ساخت و ساز، ديواركشی شده است. 🔸 در این منطقه همچنین آثار تاریخی گوناگونی از قرون اولیه اسلام تا دوره صفویان کشف شده است. از این آثار می‌توانیم به خشت‌هایی با ابعاد ۸×۳۸×۳۷ سانتی متری اشاره کنیم که به اواخر دوره ساسانی تعلق دارند. 🔸در حد فاصل محوطه باستانی قلعه خندان تا شهر استرآباد، یک معبر مخفی زیرزمینی وجود دارد که در گذشته از آن برای ذخیره آذوقه و مواد غذایی استفاده می کردند. وجود این معبر، یکی از دلایل شگفت انگیز بودن تپه قلعه خندان به شمار می رود. https://tinyurl.com/23yz9pez instagram.com/miras_bashi @mirasbashi
إظهار الكل...

Photo unavailableShow in Telegram
🔻«و چون با من دلیلی (راهنما) نبود که آن راه داند متحیر بودم. ناگاه از فضل باری، تبارک و تعالی، همان روز مردی عجمی (ایرانی) با من پیوست که او از آذربایجان بود، و یک بار دیگر آن مزارات (زیارتگاه‌ها) متبرکه را دریافته بود، دو کَرَّت (باره) بدان عزیمت روی بدان جانب آورده بود. بدان موهبت، شکر باری را، تبارک و تعالی، دو رکعت نماز بگزاردم و سجدۀ شکر کردم که مرا رفیق راه بداد تا بر عزمی که کرده بودم وفا بکردم.» 🔻این متن را ناصر خسرو قُبادیانی هزار سال پیش نوشته است. بنگرید این مرد خراسانی، در سرزمینی غریب، چه اندازه از دیدن و همراه شدن با هم‌میهن آذربایجانی خود خوشحال شده که نماز شکر گزارده است. استوار بودن پیوندهای تاریخی، عاطفی، فرهنگی و زبانی مردمان جای جای ایرانشهر پدیده‌ای یکتا و بی‌مانند است. ریشه‌دار بودن این پیوند به اندازه‌ای است که هزار سال پیش ناصر خسرو قبادیانی شخصی را در شهر آذربایجان که هزاران فرسنگ دورتر از قبادیان است هم‌تبار و هم‌میهن خود می‌داند. 👈 «هویت ایرانی و دیرینگی و ریشه‌داری آن» نوشته‌ی کورش جنتی را در «این جا» بخوانید. پارسی‌انجمن 🔻 @Parsi_anjoman
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
▪️‏یکی از معماهای تاریخ ایران را ببینید دروازه «فرافر»؛ ورودی شهر ایساتیس یکی از اسنادی که ثابت میکند معماری اسلامی در واقع همان هنر ایرانیست! این دروازه با قدمت بیش از ۲۰۰۰ سال ثابت میکند قبل از اسلام ایرانیان در ایساتیس استادان ساخت این تاقها بوده اند ‏یزد کهن از اینجا شروع می‌شده، شهری که یونانیان به زبان خودشان آن را ایساتیس می‌گفتند.
إظهار الكل...