گوشه هایی از تاریخ
تماس با مدیر و نویسنده کانال جهت ارتباط و ارایه نکته نظر ۰۹۱۵۵۵۷۲۶۴۶ @Mazinanikazem
إظهار المزيد3 693
المشتركون
+724 ساعات
+237 أيام
+14330 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from گوشه هایی از تاریخ
شبی یک سرگذشت : امشب
اردوان پنجم آخرین اشگ اشکانیان
جنگ بزرگ نصیبین*
حرکت های جاهطلبانه بزرگان ودرک نکردن موقعیت سیاسی ، اشکانیان را در سراشیب سقوط قرارداد امشب و فرداشب را به آخرین پادشاه پارتی می پردازیم.
گاهی در تاریخ به کسانی بر می خوریم که از هیج جنایتی روی گردان نبوده اند ، امشب به اندیشه یک امپراتور پی میبریم که برای چند روز سلطنت بیشتر دست به جنایتی می زند که در تاریخ ماندگار می ماند.
اردوان پنجم بسال (۲۰۸م)به تخت نشست میتوان او را نسبت به دیگر شاهان اشکانی به دلیل داشتن قدرت اراده بیشتر درمقابله با مشکلات ستود.
درقسمت قبل اشاره کردیم (کارا کالا امپراتور) برای رسید به امپراتوری دست به هر جنایتی میزد ، بعد از سربریدن برادرش بیست هزار تن از سربازان طرفدار برادرش را بقتل رسانید او برای تصرف ایران دست به کارناجوانمردانه ای زد او با خواستگاری از دختر اردوان سعی در خام کردن شاه پارت داشت ولی اردوان بهانه آورد و جواب رد داد ولی با فرستادن هیئتی دوباره اردوان قبول کرد قرار ها گذاشته شد ، کاراکالا گفت خود برای بردن عروس خواهد آمد دوگروه شادی کنان به یک دیگر نزدیک میشدند بزرگان ودرباریان ایران با لباسهای فاخر تاج های گل برسر بدون سلاح درحالیکه از اسبها پیاده شده عروس را درمیان گفته شای کنان در میان رومیان قرار گرفتند ، بناگاه با اشاره قیصر ، رومیان دست به سلاح بردندوکشتار براه انداختند بسیاری از بزرگان دربار و سرداران دراین توطئه جان باختند اردوان با تنی چند بزحمت جان بدربرد(۲۱۶ م) قیصر خوشحال از وضع پیش آمده دستور غارت شهر های درمسیر برگشت را صادرکرداو این کار کثیف راهمراه با غنائم واسرای زیاد را تحت نام پیروزی بزرگ به عرض سنای رم رسانید ، خود در ادسا به دلیل برودت هوا مجبور به اتراق گردید که با خبر شد اردوان درحال آماده شدن برای جنگ با اومیباشد.
فرداشب به یکی از برخوردهای تلافی جویانه ایران و روم وآخرین قسمت اشکانیان را اشاره خواهیم کرد.
کاظم مزینانی تا شبی دیگر بدرود *
@goshetarikh
۰
Repost from گوشه هایی از تاریخ
شبی یک سرگذشت امشب
دنبال مطالب قبلی
ولاش پنجم(اشگ بیست و نهم )
مرگ بلاش چهارم باعث گردید دو پسرش برسر جانشینی با یک دیگر به مجادله بپردازند بزرگان ونجبا هم هریک به طرفداری از این دوبرادر موضع خصمانه می گرفتند،این برخوردها انچنان شدیدبودکه امپراتورجدید روم(انتونیوس اورلیوس) معروف به(کاراکالا) این اختلافات را به سنای رم تبریک گفت ، قیصر مردی بود بیرحم فرزند سِوِروس که پدر پیرش هنگامی که مریض گردید اجازه نداد پزشکان طبابت کنند تامرد و برادرش مدعی امپراتور را درآغوش مادرش سربرید، به هر روی ولاش زودتر از برادرش اردوان به تخت نشست و روم هم اورا به شاهنشاهی ایران پذیرفت(۲۰۸م)درهمین زمان بود که دوتن از مخالفان روم ویک شاهزاده اشکانی که در رم به سرمی برد به دربار بلاش پناهنده شدند قيصر روم (کاراکالا) ازاین پناهندگی بشدت ناراحت گردید تحریکات بر علیه ایران را شروع کرد ، ولاش که حمایت تمامی بزرگان واشراف دربار نداشت از درگیری با روم اجتناب کرد و پناهندگان را تحویل داد ، نبود مستندات از آن دوران از درگیری دو برادر چیزی بیشتر ذکرنکرده همین قدر میدانیم که بیشتر ولایات غربی به تصرف اردوان درآمد ، ولاش پنجم تاسال(۲۲۳م)درسلوکیه سکه ضرب میکرده و ولایات شرقی حوزه سلطنت اوبوده است.
فرداشب به آخرین قسمت این سلسله پر ماجرا می پردازیم *
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
ماخذ*
اشکانیان:م م دیاکونوف ترجمه کشاورز *
مبانی تاریخ پارتیان:کلاوس شیپمان *
تاریخ ایران ازآغازتااسلام گریشمن *
تاریخ ده هزارساله ج ۱ دکتررضایی*
@goshetarikh
Repost from گوشه هایی از تاریخ
شبی یک سرگذست:امشب
۲۸ اردیبهشت بزرگداشت عمرخیام*
کمترکشوری درجهان وجودداردکه چنین متفکرانی داشته باشد ، اوضاع سیاسی واجتماعی ایران به گونه ای پیش میرودکه همیشه شخصیت هایی دردامن پربارش پرورده وبه عنوان یک استثنا تحویل میدهد .
بسال (۴۲۷هجری قمری) کودکی در نیشابور بدنیا آمد نامش را غیاث الدین ابوالفتح عُمَربن ابراهیم گذاشتند که به لحاظ شغل پدر به خیام معروف گردید ، مراحل آموزش ابتدائی را با استعدادی که داشت بسرعت پیمودو خیلی زود به دلیل کسب علم به مقام بالائی رسید عده ای اورا (شاگرد ابن سینا گفته اند که به لحاظ مدت عمر درست نمی باشد)عمر شاگرد امام موفق نیشابوری بود او سرآمد همه شد و افتخارافرین ، فیلسوف ، ریاضیدان ، ستارهشناس و رباعی سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی نام گرفت ، گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش (حجّةالحق) بودهاست ، ولی آوازهٔ وی بیشتر بخاطر اشعارکم وپرمحتوایش است.
تایک صدساله قبل مردم جهان اورا نمی شناختند تااینکه (ادوارد فیتزجرالد)رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه که مایهٔ شهرت جهانی وی شد و این معجزه شعرپارسی است ، کسیکه کمترین شعر را گفته دردنیا ازمعروفیت بالائی برخوردار شده .
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان سر و سامان دادن گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک ، در دورهٔ پادشاهی ملکشاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) دانست ، وی در ریاضیات ، نجوم ، علوم ، ادب و فلسفه استاد بود ، نقش خیام در حل معادلات درجهسوم و مطالعاتش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست ، پیدا کردن نظریهای دربارهٔ نسبتهای هم عرض با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست ، اوبه شهرهای حلب ، دمشق ، سمرقند و بغداد مسافرت و از مراکز علمی این شهرها استفاده کرد ، درشهرسمرقند کتاب جبر خود را زیر نظر قاضی القضات تالیف نمود ، او ازحمایت وزیری قدرتمندی بنام نظام الملک برخوردار بود توانست رصدخانه ای کوچک در محل زندگی خودش درنزدیک نیشابور بر پا کند وحرکت زمین رابه هم فکرانش ثابت کند.
خیام دربین ایرانیان ازویژگی خاصی برخوردار است ، عده ای اورا لائیک ، بعضی او را ریاضی دان وعده ای شاعرمیشناسند اومحصول تناقض حاکم بر زمان خودش بود ، درآن زمان باسه جریان روند تاریخی روبرو هستیم عده ای به رهبری حسن صباح درحال مبارزه باخلفای بغداد و ترکهای سلجوقی بنام اسماعیلیان( به مدت حدود دوقرن)مبارزه مسلحانه جهت براندازی حاکمیت سلجوقی بودند.
جمعی ازبزرگان جریان دوم را انتخاب کردنند دوات رادرکنار شمشیرنهاده وکار ازترکان سلجوقی ربوده که البته این اتحادشمشیرو دوات دربرابر خنجر اسماعیلیان کاری ازپیش نبرد .
واماجریان سوم یک روند معنوی عرفانی درایران آنروز پدیدار گشته وبزرگانی چون سنائی ، عطار مولوی ، حافظ پابه عرصه شعر وعرفان نهادند .
لذا میتوان این سه شخص عمرخیام ، خواجه نظام الملک وحسن صباح را شاخصه های این سه جریان دانست .
مرگ او را درسالهای (۵۰۹)تا(۵۲۷) هجری قمری نوشته اند پیکر این دانشمند درقبرستان شهر حیره نزدیک نیشابور دفن گردید.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
ماخذ*
تاریخ ادبیات درایران ج۲ دکتر ذبیح الله صفا*
سیاست نامه خواجه نظام الملک*
کامل التواریخ ابن اثیر حوادث سال۴۶۷*
تاریخ علم درایران *
@goshetarikh
Repost from گوشه هایی از تاریخ
شبی یک سرگذشت: امشب
بمناسبت در گذشت مختومقلی فراغی شاعرترکمن .
درجای جای این کشورپهناورمردان وبانوانی زندگی میکردندکه مثل شمع خودسوختند ولی بدیگران روشنائی دادندیکی ازاین افراد
مخدومقلی میباشدکه در حدودسال ۱۱۰۲ هجری شمسی در روستای حاجیقوشان در شمال شرق گنبد کاووس به دنیا آمد.
برپایه برخی منابع محل تولد وی در منطقهای به نام گینگ جای نزدیک مراوهتپه بوده است ، پدرش دولت محمداز شاعران سرشناس همان دوره ترکمن و گوگلان و مادرش ارازگل از طایفه گوکلان ، تیره گرکز بوده است .
تحصیلات ابتدایی و زبانهای فارسی و عربی را نزد پدر خود آموخت ، سپس برای تحصیل به مدرسه (شیرغازی) درخیوه رفت و پس از آن سفرهای دیگری نیز داشت ، از جمله به بخارا و افغانستان و هندوستان.
او در جوانی عاشق دخترخالهٔ خود منگلی شده بود که نتوانست به او برسد ، پس از کشته شدن برادر بزرگتر خود عبدالله در افغانستان که به درخواست احمد شاه درانی(بنیانگذار افغانستان فعلی) به آنجا رفته بودبا بیوهٔ برادر خود به نام آق قیز ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند به نامهای بابک و ابراهیم گردید که هر دو در کودکی از دنیا رفتند.
بر پایهٔ برخی منابع مختومقلی در سال ۱۱۶۹ ه ش در کنار چشمهٔ اباساری در دامنهٔ کوه سونگی داغ درگذشت.
مخدومقلی در شعر خود مسائل اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار داده و به اتحاد ترکمنها و تقبیح جنگ ترکمنهابایک دیگر
و همچنین مسائل اجتماعی چون چند همسری ، سوادآموزی و نقش زنان در جامعه ، فقر و اختلاف طبقاتی و معضل مواد مخدر را مورد توجه قرار میدهد.
او به دلیل اعتراض به ریاکاری دینی عالمان دو رو و کنایاتش به روحانیان و صوفیان مورد تحریم قرار گرفته و محاکمه شده و بهطور کلی مورد غضب اغلب خانها و قدرتمندان زمان خود بود.
سرانجام این شاعر آزاده درتاریخ۱۱۶۹هجری شمسی درکنارچشمه اباساری دردامنه کوه سونگی داغ درگذشت اورادرروستای آق تقه (آق طوقی که اکنون روی خط مرزی درخاک ایران میباشد) درچهل کیلومتری غرب مراوه تپه در جوار قبر پدرش دفن کردنند ، دولت ترکستان اززندگی این شاعرگرانمایه فیلمی تهیه کرده انطورکه میگویند بسیارزیباست .
اگر کسی از دوستان این فیلم را در دسترس داشت برایم بفرستد ممنون میشوم .
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود
@goshetarikh
Repost from گوشه هایی از تاریخ
شبی یک سرگذشت : امشب
داستان عشقی شاعره رابعه قُزداری*
داستان رابعه وبکتاش یکی اززیباترین داستانهای عشقی درادبیات پارسی میباشد که میتوان آنرا در ردیف عشقهای ناکام معروف قرارداد.
اودختر کعب فرمانروای بلخ ، سیستان و بلوچستان که ازطرف پادشاه سامانی به این سمت برگزیده شده بود ، رابعه دختری بود بغایت زیبا سیه چشم بلندبالا وشیرین بیان که بفارسی وعربی شعر میسرود اوهمدوره رودکی واولین بانوی شاعره پارسی گوی بوده است ، پدرش کعب دربستر بیماری حکومت رابه پسرش حارث سپرد و از دنیا رفت حارث درفکر شوهری خوب برای رابعه بود و میخواست اورا شوهر دهدولی روزگار چیز دیگری تدارک دیده بود یک شب که بزم شبانه برقرارشده بود ، رابعه هم حضور داشت غلام جوانی بنام بکتاش ساغری میکرد دیدن این غلام حال رابعه رادگرگون ساخت دیگر حال درستی نداشت هر روز شعرهایش سوزناکتر وشورانگیز ترمیشد دیگرحال درستی نداشت روزبروز ضعیف تر ورنجورترمیشد تمام خواستگاران را جواب میکرد تااینکه ندیمه اش باچرب زبانی پی به راز دل رابعه برد سپس به توصیه او نامه ای برای معشوق نوشت بکتاش باخواندن نامه پر ازمهر دیوانه رابعه گشت این وضع ادامه داشت حتی زمانی بکتاش بدیدار رابعه امد ولی رابعه اورا ازخود راند زیرا نمیتوانست بپزیرد که باغلامی همپایه شود روزها گذشت یکی ازدشمنان حارث لشکر به بلخ کشید بکتاش در زمره سپاهیان درامد درهنگامه جنگ بکتاش زخم برداشت بیهوش بر زمین افتاد بناگاه سواری سیاه پوش که صورتش پوشانیده ازگرد راه رسیده وبکتاش را بر اسب نشانده ازمیدان بدربرد امیر بخارا باسپاهیانش به کمک حارث رسیده دشمن شکست خورد فردای انروز رابعه نامه برای بکتاش فرستاد وشرح ماجرابگفت این نامه حال زار بکتاش را بهبود بخشید چند روز گذشت حارث برای تشکر پیش امیر بخارا رفت شب هنگام جشن برگذار ورودکی اشعاری جانگداز رابعه خواند امیر بخارا نام سراینده شعر راپرسید رودکی نام رابعه راگفت که درفراق محبوبش سروده است حارث خودرابه مستی زد ولی به محض رسیدن به بلخ بکتاش رابزندان انداخت یکی از مخالفان بکتاش به طمع سکه طلا به خانه بکتاش دستبرد زد اودرصندوق بجای سکه طلا نامه هارادید نامه ها را به حارث نشانداد برادر باناراحتی امرکرد که خواهرش که همان لحظه درحمام بود رگ زده ازنعمت زندگی محروم کردند بکتاش با آگاهی ازکشته شدن رابعه شبانگاه از زندان فرار به قصر واردشد وحارث رابقتل رساند سپس خود برمزار رابعه رفت وپس از سوز وگداز بسیار باخنجر خودراکشت و بدینسان عشقی پاک رنگ خون بخود گرفت واوراقی دیگر به ادبیات عشق های بی فرجام ایران افزوده گشت.
عوفی وجامی همچنین عطار ابیاتی چند سروده وتاحدودی به این عشق جنبه افسانه داده اند
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود*
ماخذ:*
تاریخ ادبیات ایران دکتر ذبیح الله صفا ج اول ص۴۴۹ و۴۵۰ *
لباب الاباب ، عوفی ج۲ص۶۱و۶۲*
@goshetarikh