بیداری هیولا|قلمرو سایه ها
مجموعه بیداری هیولا جلد اول: فیال⚔ مجموعه قلمرو سایهها جلد اول: بالهای شبح🪽 جلد دوم: جفت اژدها🥂 دیگر آثار؛ مجموعه سقوط کرده دوئت سوگندهای کثیف شاهزاده نیست انگار سقوط نمیکنم دوئت رازهای بیرحمانه @Lindas_Novel
إظهار المزيد1 794
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-77 أيام
-5130 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from Ocean's Group
🥷فروش " دزد "
🔞الکسا رایلی
قیمت: به ۲۰ نفر اول ۳۰ تومان و بعد اتمام ۳۵ تومان 🔥
سین اسپارو یه شغل خیلی مهیج داره و اونم سرقت از بانکهاست.⚔
یه شغل مخفی دیگه هم داره اونم دنبال کردن تسا هست!
♨️تسا دختری یکم تپل و خجالتی که خبر نداره سین تک تک کاراشو زیر نظر داره.♨️
سین قراره یکی از با امنیت ترین بانک های کشور رو بزنه و متوجه میشه تسا اونجا کار میکنه
اما با دیدنه تسا یه نقشه ی دیگه ام به کارش اضافه میکنه و اون هم دزدیدن دل تسای خجالتیه ، ولی کمی که پیش میرن باید نقشه ی سومی هم بکشه و اون هم در امان نگه داشتن تسای عزیزش از دست گروهک خلافکاریه که باهاشون کار میکنه و تمام این نقشه ها ،خودشونو تو دل یه نقشه ی گنده تری قرار داره که هیچکس به جز اسپارو ازش چیزی نمیدونه ...
قسمتی از رمان👇
📛 از درون پنجره بغلی نگاه کنم و اون اونجا
بود، نمیتونستم اونجوری که میخوام ببینمش
اتاقی که داخلش خوابیده بود حسابی کوچیک و تنگ بود .
ولی من قبلا کل طرح خونه اش رو موقع نصب دوربینها دیده بودم.
اصلا تو مغزم نمیره که چرا تسا باید اتاق کوچکتر رو خودش برداره در صورتیکه اینجا اول خونه اون بود.
با سرانگشتام شیشه رو لمس کردم ارزو میکردم میتونستم روی پوست نرمش رو لمس کنم.
تا حالا اونقدر بهش نزدیک نشده بودم تا بتونم لمسش کنم. اما حاضرم شرط ببندم حسش شبیه لمس یه قاصدکه.
نرم، ظریف و شکننده که با یه فوت درهم بشکنه.
روی تخت دراز کشیده بود و قوس کمر و باسنش از زیر ملحفه مشخصبود .میخواستم دستم رو در طول اون قوس کمرش بکشم و بعد بازوم رو دورش بپیچونم.
میخواستم انحنای زیاد کمرش رو زیر خودم بذارم وقتی به تخت میخش میکنم.📛
آیدی ادمین فروش
@rainstreetw
📎
👍 1
8910
Repost from N/a
🍌🎊سوپرااایز 🎊🍌
تا حالا ترجمه ترکیه ای خوندی ؟ اونم از نوع بی دی اس ام ؟
فروش رمان " مطیع "
قیمت : ۳۵ تومان
فقط آروم برو یه جای خلوت بخون 🤫
⛺️ مینه خبرنگار و باستان شناسی جذاب و خواستنیه و دوست پسری هنرمند و نقاش و منزوی داره.
♨️نامههای بیدی اس امی میگیره که با القابی مثل سروروم، ملکهی من و ارباب من اون رو خطاب قرار میده و ازش میخواد مینه اربابش باشه و اجازه بده پاهاشو لمس کنه🦵....♨️
❗️- یالا، لطفا یه کم بیا نزدیکتر.
بعد گفتن این، سمت لبهای مینه رفت، مینه اون رو پس زد ولی متین گیرش انداخته بود.
لبهاش رو به لبهای مینه نزدیک کرد و سعی کرد ببوستش، وقتی زور مینه به پس زدن متین نرسید، لبهای متین رو که حالا بهش چسبیده بود با تمام توان گاز زد.
متین آه گفت و داد کشید و عقب رفت.
🔞لبش خون میاومد.
- دیوونهای؟ چیکار کردی؟
- سعی کرده بودم بهت بفهمونم نمیخوام.
- انقدر هم دیگه لزومی نداشت.
- ببخشید که نفهمیدی. حالا میخوام برم خونه.🔞
آیدی ادمین فروش 👇
@rainstreetw
عیارسنج مطیع.pdf2.05 KB
👍 2🔥 2
22650
👩⚕️🥼متعلق به تو👨⚕️💊
اَبی هیمنز
امتیاز 🔥4.3
قیمت: 40 هزارتومن🛍
900صفحه ♨️ تک جلدی
بدون سانسور و حذفیات🔞
زندگی دکتر "بریانا ارتیز" در وضعیت خیلی بدی قرار داره. طلاقش در مرحله ی نهایی شدن هستش. برادرش زمان کمی داره تا بتونه یک نفر رو پیدا کنه که بهش کلیه اهدا کنه. و ترفیع شغلی که خواستارش بود هم احتمالا نصیب دکتر مرد جدیدی بشه که تازه به بیمارستان اومده. کسی که به شدت روی اعصاب بریاناست. درست وقتی که همه چیز داره باعث میشه بریانا از اون متنفر بشه، نامه ای از سمت این دکتر، "جیکوب مدکس" دریافت میکنه.
نامه ای که خیلی خوبه و نشون میده که اون یک شیطان نیستش! و شاید یک مرد بامزه و دوست داشتنی باشه.
اونها بعد از مدتی به نامه نوشتن به همدیگه ادامه میدن و یکدفعه بریانا متوجه میشه که جیکوب قصد داره به برادرش کلیه اهدا بکنه.
بریانا با خودش فکر میکنه چطور میتونه در برابر این دکتر جذاب مقاومت کنه؟ و تنها درخواستی که اون ازش داره رو رَد بکنه.
⭕️مناسب بالای 18 سال⭕️
تحویل فوری❌ حداکثر تا 24 ساعت
آیدی فروش👇
@bookeuphoria
نمونه کتاب متعلق به تو.pdf5.47 KB
33101
00:11
Video unavailable
🎁اکسسوری گرین 🍀🎁
📢از امشب حرج دارن 📢
فقط به مدت " یک هفته "
و خبر خیلی مهمتر که در پایان حراجیمون👇
قراره به قید قرعه به یک نفر اکسسوری رایگان هدیه تعلق بگیره
🎊دوستاتون رو خبر بدید و از حراج امشب جا نمونید 🎊
@greeen_accessories✔️
16.44 MB
👍 1
39900
🍇🌼عشق پنهانی🌫🥂💐
تسا بیلی
800 صفحه
تک جلدی
قیمت: 40 هزارتومن🎉
#کمدی_عاشقانه #کلکلی #مردجدی_منظم #دختر_شاد_سختکوش
خلاصه:
"سنت هلن "یه شهر کوچکه که به شرابهاش معروفه و هرسال کلی توریست از اون بازدید میکنن.
یکی از گلفروشی های قدیمی شهر ،متعلق به هالی ولشه. دختر جذاب و موبلوند و مهربونی که همیشه لبخند روی لبهاشه.
هالی رازی داره که سالها مخفیش کرده. اون از دبیرستان عاشق "جولین واس" بوده، کسی که پدرش، صاحب معروف ترین تاکستانه شهره.
جولین قبل از رفتن به دانشگاه میخواست اولین بوسه رو با هالی داشته باشه اما هالی اون رو رَد میکنه. حالا پانزده سال گذشته و بعد از این همه سال، جولین به عنوان استاد به شهر برگشته. هالی برای دیدن دوباره جولین سر از پا نمیشناسه، اما آیا جولین واس اون روبه یاد میاره؟ و هنوز از هالی خوشش میاد؟
⭕️مناسب بالای 20 سال⭕️
تحویل فوری❌ حداکثر تا 24 ساعت
آیدی فروش👇
@bookeuphoria
نمونه کتاب عشق پنهانی.pdf5.06 KB
👍 1
38020
Repost from N/a
#توجه❗️❗️
🎊فروش رمان #وحشی و آزاد🎊
#جلد آخر
#قیمت 45تومان
❌هشدار این رمان حاوی صحنه های باز میباشد ❌
#هابیل دورگه خون آشام گرگینه باستانی که طبق سالها منتظر #جفت ابدیش مونده...
دلیله #دختری عادی، یه شب مورد حمله قرار میگیره که توسط هابیل نجات پیدا میکنه غافل از اینکه هابیل اون رو مال خودش میدونه و بخاطر همین همیشه مراقبشه..
دلیله برای فرار از دست این #مرد_جذاب زورگو دست به هر کاری میزنه....
طبق پیشگویی هابیل میدونه جفتش در خطره و برای امنیت جفتش دست به هر کاری میزنه
🔞 دستش دور کمرم قفل شد، حس کردم لب هاش به گوشم نزدیک میشه
این مرد خیلی غرور آفرین غرید
" مال منی!"
مرد غریبه منو روی تخت پرت کرد
وای خدا...چه جورم وای خدا!!
الان باید بلند میشدم و باهاش می جنگیدم یا بالاخره یه تکونی باید به خودم می دادم ولی تنها کاری که کردم این بود بهش اجازه بدم دستمو بگیره منو سمت موتورش ببره!
بعدم منو آورد کنار یه سطل آشغال و خیلی راحت بلندش کرد که زیرش پله داشت خیلی هم تاریک بود
هیچکس تو یه اتاق زیرزمینی ترسناک اونم تو یه کوچه کثیف زندگی نمیکنه!!
بخدا قسم!🔞
♨️مرد غریبه قد بلند و لاغر بود ولی شونه های پهنی داشت باسنش اِی بد نبود ولی پاهای بلندی داشت♨️
آیدی ادمین فروش :👇
@rainstreetw
لینک پارت های رمان جهت آشنایی 👇
https://t.me/+cyA-sQt832JhMTY0
100
Repost from N/a
#توجه❗️❗️
🎊فروش رمان #وحشی و آزاد🎊
#جلد آخر
#قیمت 45تومان
❌هشدار این رمان حاوی صحنه های باز میباشد ❌
#هابیل دورگه خون آشام گرگینه باستانی که طبق سالها منتظر #جفت ابدیش مونده...
دلیله #دختری عادی، یه شب مورد حمله قرار میگیره که توسط هابیل نجات پیدا میکنه غافل از اینکه هابیل اون رو مال خودش میدونه و بخاطر همین همیشه مراقبشه..
دلیله برای فرار از دست این #مرد_جذاب زورگو دست به هر کاری میزنه....
طبق پیشگویی هابیل میدونه جفتش در خطره و برای امنیت جفتش دست به هر کاری میزنه
🔞 دستش دور کمرم قفل شد، حس کردم لب هاش به گوشم نزدیک میشه
این مرد خیلی غرور آفرین غرید
" مال منی!"
مرد غریبه منو روی تخت پرت کرد
وای خدا...چه جورم وای خدا!!
الان باید بلند میشدم و باهاش می جنگیدم یا بالاخره یه تکونی باید به خودم می دادم ولی تنها کاری که کردم این بود بهش اجازه بدم دستمو بگیره منو سمت موتورش ببره!
بعدم منو آورد کنار یه سطل آشغال و خیلی راحت بلندش کرد که زیرش پله داشت خیلی هم تاریک بود
هیچکس تو یه اتاق زیرزمینی ترسناک اونم تو یه کوچه کثیف زندگی نمیکنه!!
بخدا قسم!🔞
♨️مرد غریبه قد بلند و لاغر بود ولی شونه های پهنی داشت باسنش اِی بد نبود ولی پاهای بلندی داشت♨️
آیدی ادمین فروش :👇
@rainstreetw
لینک پارت های رمان جهت آشنایی 👇
https://t.me/+cyA-sQt832JhMTY0
26440
Photo unavailable
به دنیای من خوش اومدید❗️❗️
@NovelCastleCh
🆗 بذارید یه چیزی رو بهتون بگم: خنگ بودن چیز خوبی نیست. بقیه بهت میخندن، صبرشون لبریز میشه و باهات مثل یه آدم پست برخورد میکنن. میگن مردم باید با اینجور آدما مهربون باشن، اما بذارید بهتون بگم، همیشه هم اینجوری نیست. با این وجود، گلهای ندارم، چونکه فکر میکنم زندگی نسبتاً جذابی دارم.🆗
خودتونو چطوری شناختید ؟ ⁉️
@NovelCastleCh
♨️فارست گامپ دنیای سادهای دارد. به همهچیز به سادهترین شکل ممکن و همان طور که هست نگاه میکند. حرفها و واژهها را همان طور که هستند میشنود و کنایه پشت آنها را متوجه نمیشود. هر دستوری که بشنود اجرا میکند و به خطرات موجود کاری ندارد. حتی اگر در میدان جنگ باشد.
فارست روایت زندگی خود را از همان اولِ اول شروع میکند و همه اتفاقاتی که برایش رُخ داده است را توضیح میدهد. و اولین چیزی که بیان میکند این است که چطور فهمیده که آدم خنگی است.♨️
2 52380
Repost from N/a
Photo unavailable
هیچکس باورم نمیکنه.
پارسال تمام عزیزام رو از دست دادم، خواهرم، مادرم و پدرم.
حتی فرصت خداحافظی باهاشون رو نداشتم. درواقع، منم باید باهاشون میمردم، ولی هنوز زندهم.
وقتی درمورد اون شب صحبت میکنم، همه فکر میکنن عقلمو از دست دادم. اخه کی باور میکنه که من یه مرد بیچهره رو دیدم؟ که بهم گفته هنوز وقت مرگم نرسیده؟
کسی که تا الان ولم نکرده، برام تو همه جا نامه میذاره، رد دستهاشو روی تنم باقی میذاره، جمجمه حیوانات رو به عنوان هدیه برام میفرسته.
چرا نمیتونم قیافهشو به یاد بیارم؟
حتی روانپزشکم هم باورم نمیکنه، چه برسه به دوست پسرم.
اون دیگه از توی سایهها بودن خسته شده، و وقتی خودشو نشون بده کی قراره منو از دستش نجات بده؟
″به زودی، یک عمر به یک ابدیت تبدیل میشه. ولی الان، وقتشه که از خواب بیدار بشی.″
لبهام هنوز از حس اون مور مور میشن، کمرم هنوز از لمس قدرتمندش میسوزه. ولی اونا فقط تو ذهنم بودن.
من دیوونه نیستم. این فقط یه رویای شفاف بود.
برای خوندن کتاب معشوقه مرگ کلیک کنید.
27520
♨️با عشق از طرف لوکف⛸❤️🔥
ماریانا زاپاتا
#عاشقانه #کل_کلی
تعداد صفحات: 1030 صفحه
30 هزار تومان
اگر کسی از "جَزمین سانتوس" می پرسید که زندگی چند سال گذشته اش رو در یک کلمه توصیف بکنه؛ اون از یک کلمه ی سه حرفی استفاده میکرد. "گند!"
بعد از هفده سال سختی کشیدن و بارها مصدوم شدن و هدف هایی که به نتیجه نرسیدن، اون به خوبی میدونه که حرفه اش که فیگور اسکیتینگ هست رو به اتمامه.
اما حالا یکدفعه بهترین شانس زندگیش به سراغش میاد، پیشنهادی از طرف یک آدم مغرور احمق که جزمین یک دهه ی گذشته به فکر انداختنش جلوی اتوبوس بوده تا از شرش خلاص بشه!
اما به نظر می رسه "جَز" باید همه چیز رو در نظر بگیره و به هر گزینه ای فکر بکنه.
حتی کار کردن با "ایوان لُوکُف"
کسی که بهترین فیگوراسکیتر دنیاست و قهرمانی های زیادی داشته. اما همیشه جزمین رو به تمسخر گرفته.
حالا ایوان فقط یک نفر رو برای ادامه راه میخواد اونهم جزمین، دشمن دیرینه اش هستش.
⭕️مناسب بالای 20 سال⭕️ بدون سانسور و حذفیات✖️تحویل فوری❌
آیدی فروش👇
@bookeuphoria
دسترسی به ترجمه های بیشتر https://t.me/BookEuphoria_TG
نمونه کتاب با عشق از طرف لوکف .pdf8.36 KB
28220
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.