3 559
المشتركون
-224 ساعات
+27 أيام
+2630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Photo unavailableShow in Telegram
یک وبینار انگیزشی
همین الان چه کنم؟
مجید میرزاوزیری
استاد گروه ریاضی محض و گروه مهندسی کامپیوتر دانشگاه فردوسی مشهد
به دعوت انجمن علمی ریاضی دانشگاه صنعتی قوچان
چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳ ساعت ۲۰ تا ۲۱
https://webinar.qiet.ac.ir/college3
👍 5❤ 5
قبل از غروب آفتاب
+ خلبان پرواز صحبت میکنه. پیام دریافت شد. از پنج موتوری که داشتیم سه تا از کار افتادن. به اون دو موتور دیگه هم امیدی نیست. یعنی ما حداقل شصت درصد توان حرکتی رو از دست دادیم. دستور چیه برج مراقبت؟
- فکر میکنین چند نفر از سرنشینا استفاده از چتر نجات رو بلد باشن؟ میتونیم هماهنگ کنیم که در یه فرودگاه توقف اضطراری داشته باشین و بعد برای سفر دوم آماده بشین. خوبه؟
+ در اون فاصله قراره سه موتور از دست رفته تعمیر بشن؟ سرنشینا میگن ما وظیفه نداریم استفاده از چتر نجات رو بلد باشیم.
- فرصتی برای تعمیر نیست. باید بلافاصله سفر دوم رو انجام بدین.
+ ولی شما ۴۶ ماه گذشته رو فرصت داشتین که موتورها رو بهروزرسانی کنین.
- با موتورها صحبت کنین که تعمیر بشن. مثلاً بهشون بگین شما میتونین درست کار کنین.
+ موتورها که تقصیری نداشتن. تکنسینها باید به شرح وظایفشون عمل میکردن.
چند دقیقه بعد...
+ خلبان پرواز صحبت میکنه. خوشبختانه یکی از موتورها به سیستم هوشمند مجهز بوده که میتونه خودش رو تعمیر کنه ولی به نظر نمیاد کافی باشه چون ما هنوز دو موتور از کار افتاده داریم. چی کار کنیم برج مراقبت؟ زمان به سرعت در حال از دست رفتنه.
- از اون موتور هوشمند بخواین که هم خودش و هم دو موتور دیگه رو تعمیر کنه. بگین برج مراقبت دستور داده.
+ در این وضعیت هیچ چیزی با دستور حل نمیشه قربان. موتور هوشمند هم ممکنه دوباره از دست بره. برای شما امکان داره که به جای دستور، برگه ضمانتنامه براش صادر کنین؟
- چه ضمانتی؟
+ این که اجازه بدین در صورتی که فرود امنی داشتیم، با شایستگی و صلاحیتی که داره موتورها رو تعمیر کنه و بازدید دورهای رو به طور مداوم انجام بده تا همیشه پروازها با امنیت انجام بشه. خواسته اون فقط همینه.
- بهش بگین ضمانتنامه صادر میشه. این هواپیما یه میراث فرهنگی بزرگ به حساب میاد و نباید سقوط کنه.
+ متأسفانه سیستمهای هوشمند با شعار کار نمیکنن؛ مخصوصاً اگه اعتمادشون خدشهدار شده باشه. ما زمان زیادی نداریم. تأکید میکنم. اصلاً فرصت نداریم. قبل از غروب آفتاب باید یه فرود سالم داشته باشیم. خلبان پرواز صحبت میکنه...
مجید میرزاوزیری
۱۴ تیر ۰۳
@mirzavaziribooks
👏 57❤ 17👍 14😁 3😎 1
دردت به جانم،
من
درخت این باغ بودهام؛
-بیبر، بیثمر، بیمیوه-
که ریشههایم
چنان برایم قید شده
که مرا پای رفتن نیست.
لیک بیم آن داشتم
-و دارم-
که اگر مرداب شوم
و
-زبانم لال-
مزرعه نحیف حقیقت
دچار هجوم ملخهای انکار شود،
تو
-قناری کوچک من-
قصد کوچ میکنی.
دردت به جانم،
من قصد آن نداشتم
-و ندارم-
که با انتخابم آزارت دهم.
باور کنی یا نه
بیم آن دارم که اشتباهی کنیم
و باغ
چنان تهی شود از تو
که دلتنگت شوم؛
فقط همین.
مجید میرزاوزیری
۱۱ تیر ۰۳
@mirzavaziribooks
❤ 67👍 14👏 7🥰 2
این بار که شده بود
قطرهها این بار با هم تبانی کرده بودند تا با دریا قهر کنند. مگر کسی با خودش قهر میکند؟ این بار که شده بود.
مردابِ بیرون دریا رکود را به قطرهها پیشنهاد داده بود. مگر دریا راکد میشود؟ این بار که شده بود.
قطره ته رودخانه میدانست که باید گزیری باشد. آنها فقط تا غروب آفتاب فرصت داشتند تا با دریا آشتی کنند.
او همه اهالی آب را جمع کرد، تمام قوایش را سر هم کرد تا بلندترین فریاد ممکن را سر دهد ولی صدایش در خود شکست. انگار قناری پیری شده بود که آخرین نُت حزنانگیزش را هم به تمامی تقدیم کرده بود. او بیم کوچ داشت و بیم آن که دریا آن قدر از قطرههایش خالی شود که آبستنِ کویری خشک گردد.
فریاد و هوار و هیاهو این بار فایدهای نداشت. نه او از آن قطراتی بود که ادعای موج بودن داشته باشد و نه موج میتوانست چاره کار باشد. سعی کرد احساسیترین سمفونی تأملبرانگیزی را که میدانست با واژههایش اجرا کند. صدایش را نازک کرد و به اهالی گفت: اگر امکان داشته باشد میشود خواهش کنم که فقط امروز را دریا شویم؟
یعنی ممکن بود پیش از غروب آفتاب قطرهها با دریا آشتی کنند؟ این بار که شده بود.
مجید میرزاوزیری
۸ تیر ۰۳
@mirzavaziribooks
❤ 52👏 9😁 5👍 3😘 2😎 2
پارادوکس انتخاب کارت
برای یک بازی دو نفره دو جایزه تعیین شده است: برنده قانونی بازی و برنده جام جوانمردانه.
قانون بازی به شکل زیر است:
«به هر یک از طرفین بازی یک کارت به طور اتفاقی داده شده است که دارای ارزشی طبیعی بین یک تا صد است.
حریف شما میتواند از کارت خود استفاده کند یا این پیشنهاد را به شما بدهد که کارتهایتان را با هم عوض کنید و بعد بازی را انجام دهید. برنده بازی کسی است که کارتش ارزش بیشتری داشته باشد. اما اگر پیشنهاد حریف میتوانسته باعث برنده شدن شما شود، در آن صورت حریف شما برنده جام جوانمردی خواهد شد.»
اگر حریف با قطعیت تمام به شما پیشنهاد تعویض کارت را بدهد شما چه میکنید؟
ممکن است این گونه استدلال کنید: او حریف من است و از آنجایی که حریف هیچگاه خیر مرا نمیخواهد پس قطعاً کارت شماره یک (دارای کوچکترین ارزش ممکن) در دست اوست و چون مطمئن است که برنده نخواهد شد این پیشنهاد را به من داده است.
از سوی دیگر استدلالی به این شکل هم ممکن است وجود داشته باشد: حریف من میداند که من قطعاً با پیشنهاد او مخالفت خواهم کرد چرا که او را رقیب خود میدانم و بعید است که رقیب، پیشنهاد خیری برای من داشته باشد و از این رو با این که کارت شماره صد در دست اوست چنین پیشنهادی را داده است تا من نپذیرم و به این ترتیب او، هم برنده بازی باشد و هم برنده جام جوانمردی.
اگر حریف، کارت شماره صد را در دست داشته باشد و پیشنهاد انتخاب کارت را به شما بدهد سه حالت مختلف قابل پیشبینی است:
یک. شما پیشنهاد وی را بپذیرید و برنده شوید. در این صورت شما برنده قانونی بازی خواهید شد و او جام جوانمردی را از آن خود خواهد کرد.
دو. شما پیشنهاد وی را نپذیرید و بازنده شوید. در این حالت شما از کرده خود پشیمان خواهید شد و او، هم برنده بازی است و هم برنده جام جوانمردی.
سه. شما از بازی کردن امتناع کنید. به این ترتیب او کارتش را به همه نشان میدهد و میتواند این ادعا را داشته باشد که من حتی کارت خود (که دارای ارزش بیشینه بود) را جوانمردانه به او تقدیم کردم ولی او این موقعیت استثنایی را از دست داد.
به نظر میرسد انتخاب مهمل آن است که ما هیچ انتخابی نداشته باشیم. به این ترتیب خود را در موقعیتی قرار دادهایم که نه تنها برنده بازی نشدهایم بلکه منت جوانمردی از طرف حریف را نیز به جان خریدهایم.
مجید میرزاوزیری
۷ تیر ۰۳
@mirzavaziribooks
❤ 28👍 7👏 5😎 1
چون امر فلک به هر طرف راند، شویم
در مسلک حق، هرآنچه او خواند شویم
چندی به زمین خلیفه حق بودیم
زان پیش که دورریز و پسماند شویم
مجید میرزاوزیری
۷ تیر ۰۳
@mirzavaziribooks
👏 27❤ 26👍 7😁 3
برای باغ
جغد پیر در حالی که سرش را سیصد و شصت درجه میچرخاند تا کل باغ را از نظر بگذراند، با صدای پختهاش گفت: و نگرانی من هر روز صبح که بیدار میشوم این است که قناری دیگری کوچ کرده باشد. این دلهره مرا برای باغ، صدچندان میکند.
قناری که هنوز ته صدایی برایش مانده بود چهچههای زد و گفت: نمیشود مجبورشان کنید که بمانند؟ مثلاً برای خروج از باغ حد تعیین کنید، چه میدانم شاید بشود رفتن را به قدری سخت کنید که ناممکن شود. ناسلامتی شما معلم همه پرندهها و چرندهها هستید.
جغد نالهای از سر استیصال سر داد و گفت: نمیشود که نمیشود. همین دیشب یکی از قناریها صدایش را از حلقومش بیرون کشید، آن را به گوشهای پرت کرد و خود را به مردن زد. باغ دارد از آواز تهی میشود. باید چاره کنیم. مثلاً این که خاطرات آواز را روی تنه درختها حک کنیم تا بچه قناریها چهچهه را از یاد نبرند.
قناری که دیگر صدایش ته کشیده بود آخرین نُت حزنانگیزی را که میدانست سر داد، آهی کشید و زیر لب گفت: ولی باید چارهای باشد.
تردید امان جغد را بریده بود. او هم باور داشت که باید بشود. شاید گزیر در این بود که اهالی باغ با خود آشتی کنند و این بار امیدوارانه برای باغ آواز بخوانند. باید بشود این بار؛ برای باغ.
مجید میرزاوزیری
۳۱ خرداد ۰۳
@mirzavaziribooks
❤ 53👍 15👏 8
Repost from آریثلند
شهر ریاضی
-تاریخچه، اهداف، روش برگزاری-
09375000937
@arithlandch
Arithland.Proposal.2024.pdf3.87 MB
❤ 7👍 2😍 2
Repost from آریثلند
Photo unavailableShow in Telegram
📌اختتامیه استانی مسابقه شهر ریاضی
⭐️ویژه ۲۰ تیم برتر
(با تیمهای برتر تماس گرفته شده است.)
📆زمان: پنجشنبه، ۲۴ خرداد
📍مکان: دانشگاه فردوسی، تالار رودکی
✈️@arithlandch
❤ 8👍 1
Repost from آریثلند
07:56
Video unavailableShow in Telegram
📌گزارش تصویری مسابقه استانی شهر ریاضی
📍جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
✈️@arithlandch
IMG_0010.MP494.38 MB
❤ 15👍 1👏 1😍 1
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.