cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

قصه و لالایی مادرانه

﷽ کانال های دیگر ما 👇 تربیت کودک @BehtarinMadareDonya آشپزی کودکانه @babymenu کانالهای درسی @cllass1_ir @cllass2_ir @cllass3_ir @cllass4_ir @cllass5_ir @cllass6_ir @cllass7_ir @cllass8_ir @cllass9_ir 🥀🥀🥀 ادمین تبلیغ @momes_ad @momes_ad

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
56 156
المشتركون
-4524 ساعات
-8147 أيام
-2 38730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

#قصه_کودکانه یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 هر شب ساعت 20:30 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
إظهار الكل...
🤩 6👍 3🎉 3 2
💕💕 #قصه شب صابون شیطون یکی بود یکی نبود یک صابون زرد بود که اسمش لیزو بود .لیزو دلش نمی خواست تو حمام باشه واسه همین سر می خورد، لیز می خورد و از حمام فرار می کردخیلی همدروغ گو و چاخان بود. یک روز رفت توی خانه ای  که مرغ و جوجه داشتند کنار حوض قایم  و فریاد زد: آهای!! بدو بدو....گربه آمده جوجه ها را ببرد.صاحب خانه و بچه ها پا برهنه و هراسان دویدند تو حیاط.اما هیچ خبری از گربه نبود.لیزو از خنده غش کرد. یک ساعت بعد، دوباره رفت پشت ماشین صاحب خانه و داد زد: آهاااای، ماشینتان را دزدیدند. باز صاحب خانه و بچه ها پا برهنه دویدند تو کوچه. اما از دزد خبری نبود لیزو بعد از این که کلی مردم را اذیت کرد و خندید. رفت پشت در یخچال و در زد. یخچال گامبالو گفت: کیه؟ لیزو گفت: من کرههستم. در را باز کن بیام تو هوا گرمه آب می شم ها! یخچال درش را باز کرد لیزو پرید تو قفسه کره ها. صاحب خانه صبح زود او را برداشت و داخل سفره گذاشت. بچه ها خواب آلود لیزو را لای  نون بربری گذاشتند و گاز زدند اما یک دفعه دهانشان پر از حباب  شد.  یک حباب.... دو حباب ... سه حباب... صد تا حباب.... حالشان بد شد. صاحب خانه گفت: شاید کره اش فاسد شده باشد. این دیگه چه جور کره ایه؟بعد هم لیزو را با عصبانیت پرت کرد تو سطل زباله. لیزو محکم به ته سطل خورد. سطل زباله که همه چیز را از اولش دیده بود گفت: ((حالت جا آمد؟ این هم آخر و عاقبت چاخان بازی و دروغ گویی.)) لیزو که اشک در چشمانش جمع شده بود گفت: حالا چی کار کنم؟ کاش زبونم کف می کرد دروغ نمی گفتم. اما چه فایده! دیگه کار از کار گذشته. سطل زباله که خیلی مهربان بود دلش سوخت و خودش را کج کرد. بعد گفت: غصه نخور! صابون را هر وقت از آشغالی بگیری تازه است. بدو برو تو حموم سر جات بشین و دیگه چاخان نکن. لیزو از خوش حالی داشت دیوانه می شد. سر خورد و رفت تو حمام سر جاش نشست. ❤️ @ghesse_lalaii
إظهار الكل...
9👍 5
Repost from Smartizenglish
00:53
Video unavailableShow in Telegram
شروع ثبت نام ترم تابستان آکادمی زبان اسمارتیز تا ۱۵ خرداد، ۱۵ درصد تخفیف برای کسانی که برای اولین بار ثبت نام می کنند🌱 🔹مزایای آکادمی زبان اسمارتیز: @smartizenglish 🔸 مدرسین بین المللی زبان کودک، نوجوان و بزرگسال 🔸 سیلابس اختصاصی کودک و نوجوان و بزرگسال، در کنار کتاب‌های تعاملی طراحی شده توسط خانم دکتر دشتبان 🔸 پیگیری بسیار منظم و مشخص کردن تکالیف طبق تم اسمارتیز جلسه به جلسه 🔸 ارزیابی آخر ترم توسط سوپروایزر اسمارتیز 🔸 برنامه ریزی و ارسال کارتون‌ها و فیلمهای طبقه بندی شده طبق سن و سطح زبان آموز 🔸 پشتیبانی ۲۴ ساعته از زبان آموزان و والدین 🔸 تشکیل کلاسهای آنلاین باکیفیت با سرور اختصاصی اسمارتیز در بیگ بلو باتن 🔸 بررسی و نظارت تکالیف انجام شده جلسه به جلسه 🔺کافیست در اینستگرام ما دهها زبان آموز موفق اسمارتیز را در هایلایت Smart Kids ببینید و هوشمندانه انتخاب کنید @smartizenglish 🎯 جهت مشاوره رایگان و ثبت نام با پشتیبان اسمارتیز با آی دی زیر در تماس باشید 🔰🔰🔰🔰 @smartizsupport @smartizsupport @smartizsupport
إظهار الكل...
👍 3
Show comments
00:29
Video unavailableShow in Telegram
#ویــدیــو_آمــوزشــے کاردستی کوکانه ی خلاق و جالب 🌳 🎨 🌳 🖇 کانال « پیش از دبستان »👇 t.me/joinchat/AAAAADuog_HR4eE8eynh7g
إظهار الكل...
👍 2
Photo unavailableShow in Telegram
کسی که بلغمی بشه😢 اول دچار مشکلات گوارشی میشه بعد شکمش بزرگ میشه و هیکلش بهم میخوره ، روز به روز بی انرژی‌تر میشه و دائما خسته است همچنین دچار مشکلات گوارشی خلط پشت حلق و کبد چرب و مشکلات خواب و اعصاب میشه عزیزانی که این مشکلات رو دارن یا میخوان بدونن مزاج بدنشون چیه روی لینک زیر بزنن فرم مشاوره مزاج شناسی رو پر کنید و مشاوره رایگان دریافت کنید👇‌👇‌👇‌ https://formafzar.com/form/k44e3 کارشناس ارشد طب سنتی خانم سمنانی
إظهار الكل...
#اسب_آبی يکي بود يکي نبود غير از خداي مهربون هيچ کس نبود. توي يک جزيره قشنگ که پر از گل هاي رنگارنگ بود، حيوانات زيادي وجود داشتند که همگي با خوبي و خوشي در کنار هم زندگي مي کردند. بين اين حيوانات آقاي اسب آبي از يک مشکل بزرگ رنج مي برد. آقاي اسب آبي و خانم اسب آبي چندين سال بود که با هم زندگي مي کردند و صاحب سه تا اسب آبي کوچولو بودند که اسامي آن ها به ترتيب: دندون طلا، پوست کلفت، و نازنازي بود. نازنازي از همه اونا کوچک تر بود و اتفاقاً مشکل آقاي اسب آبي هم مربوط به نازنازي بود، آخه نازنازي قصه ما اصلاً دوست نداشت بره توي آب و اين يک مسأله براي يک اسب آبي واقعاً مشکل بزرگي بود چون اسب هاي آبي بايد توي آب شنا کنند و از علف هاي دريايي استفاده کنند و گرنه مريض ميشن. حتي حاضر نبود پاهاشو توي آب بذاره. بله بچه ها خلاصه آقا و خانم اسب آبي هر کار که از دستشون بر مي اومد انجام دادند اما فايده اي نداشت که نداشت. همان طور که گفته بودم نازنازي قصه ما هم در اثر همين کار اشتباه کم کم مريض شد. پوست بدنش زرد شده بود و ديگه نمي تونست خوب راه بره، خلاصه حالش خيلي بد بود. آقاي اسب نازنازي را پيش دکتر دارکوب برد. آخه دکتر دارکوب از دکترهاي خيلي معروف جزيره بود. دکتر دارکوب وقتي نازنازي رو معاينه کرد گفت تنها راه درمانش اين است که نازنازي توي دريا بره و از علف هاي ته دريا به بدنش بمالد تا خوب شود اما نازنازي قبول نمي کرد. توي جزيره لاک پشتي زندگي مي کرد که معروف به لاکي جون بود. لاکي جون خيلي مهربون بود وقتي که ديد حال نازنازي خيلي بده تصميم گرفت که هر روز بهش سر بزنه و احوالشو بپرسه. اين احوال پرسي ها باعث شد نازنازي و لاکي جون حسابي با هم دوست بشن. لاکي جون هر روز مي اومد پيش نازنازي و حسابي با هم بازي مي کردند بعضي وقت ها هم لاکي جون نازنازي رو روي لاکش سوار مي کرد و توي جنگل دور مي زدند. يک روز لاکي جون به نازنازي گفت دوست داري بريم دريا!!! نازنازي گفت من مي ترسم نه نه نه!!! اما لاکي جون بهش گفت نترس من تو رو روي لاکم سوار مي کنم تا توي آب نري. فقط بيا دريا را ببينيم. نازنازي هم قبول کرد چون مي دونست که لاکي جون حرف الکي نمي زنه. خلاصه قبول کرد با هم به دريا رفتن. هنوز چند قدمي دور نشده بودن که ناگهان يک موج هر دوي اون ها را پرت کرد توي آب!!! نازنازي اولش خيلي ترسيده بود اما کم کم متوجه شد که مي تونه به راحتي توي آب شنا کنه و بي خودي مي ترسيده. همين طور که شنا مي کرد يک کم هم از علف هاي دريا را به خودش ماليد و ديد که واقعاً اون خوب شده. خلاصه نازنازي ما خوبه خوبه خوب شده بود. وقتي آقا و خانم اسب آبي متوجه شدند خيلي خوشحال شدن و همه حيوون هاي جنگل را دعوت کردن تا توي جشن شرکت کنن اون جشن، جشن خيلي خوبي شد و خيلي به حيوون هاي جزيره خوش گذشت. قصه ما به سر رسيد امیدواریم کلاغه به خونش رسیده باشه . منبع:نشريه راه کمال
إظهار الكل...
👍 19 9🔥 2🎉 2👎 1
00:52
Video unavailableShow in Telegram
شوید پلو خیلی خوشمزه با مرغ 🍗🌿 برنج : ۲-۳ پیمانه ران مرغ : ۲ عدد زعفران دم کرده نمک و فلفل سیاه شوید خشک پودر کرده : ۱ لیوان ادویه مخصوص گوشت آب مرغ : ۱ لیوان رب گوجه : ۱ قاشق غذاخوری کره : ۱ قاشق غذاخوری فلفل سیاه ⋐ @chanel_ashpazi
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
والدين گرامي تشخيص به هنگام صافي كف پاو انحرافات زانو در كودكان تاثیر زيادي در پيشگيري عوارض آن در سنين بالادارد ✅مشاوره رایگان 👇عضويت در كانال ارتوپدي كاميار https://t.me/kamyarotc
إظهار الكل...
👍 1
03:18
Video unavailableShow in Telegram
این قسمت:بازی خطرناک. #قصه #کارتون @ghesse_lalaii
إظهار الكل...
👍 3 1😁 1
#قصه_کودکانه یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 هر شب ساعت 20:30 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
إظهار الكل...
👍 12🔥 1