cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

🌺🌺خاطِراتِ نَنَج🌺🌺

با ما یادآور خاطرات ننج باشید. توسط iD زیر با ما در ارتباط باشید 👇👇👇 modir👉 @Khadem_315 Admin👉 @Fa_bjb 💝آدرس کانال ایتا💝 https://eitaa.com/khateratenanaj 💖 آدرس پیج اینستاگرام 💖 https://www.instagram.com/p/CGrbXlDgmx6/?igshid=lagt8tjt8ddx

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
567
المشتركون
+124 ساعات
+17 أيام
+1230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Photo unavailableShow in Telegram
#اعلامیه ◾️مراسم سه شب جمعه◾️ مرحوم #حاج_میرزا_سلامی اطلاعات بیشتر 👆👆👆 @khateratenanaj
إظهار الكل...
👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
به اطلاع مالکان منطقه باقرآباد میرساند که جهت با خبر شدن از وضعیت قطع یا وصل شد برق موتورخانه چاه آب باقرآباد جدیدا سیستمی روی چاه نصب شده که قطع و وصل شدن برق چاه رو در کسری از ثانیه به چند نفر از عزیزان از طریق پیامک که در تصویر بالا اومده اطلاع رسانی میکنه لذا عزیزان توجه داشته باشند که حتی اگه ثانیه ای هم برق قطع بشه چند نفر از عزیزان باخبر میشن و پیگیری میکنند. #خاطرات_ننج
إظهار الكل...
👍 2
Photo unavailableShow in Telegram
گذشت زمان بر آنها که منتظر می‌مانند بسیار کند بر آنها که می‌هراسند بسیار تند بر آنها که زانوی غم در بغل می‌گیرند بسیار طولانی و بر آنها که به سرخوشی می‌گذرانند بسیار کوتاه است... اما بر آنها که عشق می‌ورزند زمان را آغاز و پایانی نیست… #ویلیام_شکسپیر @funnypink
إظهار الكل...
00:08
Video unavailableShow in Telegram
جز خـــدا کیست که در سایه مهرش برویم رحمت اوست که هرلحظه پـنـاه مـن و تـوست... خدایا بخاطر حضوری دوباره که به ما بخشیدی سپاست میگوییم🙏 @funnypink
إظهار الكل...
👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
🍃 چهارشنبه تون زیبـا 🌸امروزتان سرشاراز آرامش 🍃مهر و محبت 🌸نشان لبخند خدا 🍃در زندگی ست 🌸ان شا الله 🍃نگاهش 🌸توجه و لبخندش 🍃و برکت بی پایانش 🌸همیشه شامل حالتون بشه @roozerangi
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
یــک پــدر تــنــها یــک پــدر نــیــســت گــاهی نــان در ســفــره اســت گــاهی ســقــفــی بــالــای ســر و گــاهی جــانــی بــرای زنــدگــیــســت پــدر ســپــری اســت بــر نــامــلــایــمــات روزگــار پــدر فــقــط تــاج ســر نــیــســت پــدر دنــیــاســت♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
إظهار الكل...
لطفا ، با حوصله مطالعه فرمایید . مرگ *خاطرات یک مرد ۷۰ ساله در سال ۱۳۷۶ من ۵۵ سال داشتم ، یک شب که جشن تولد پسر کوچکم که ۱۷ سال داشت بود و همه خانواده جمع شده بودند و شادی می‌کردند.  ناگهان درد شدیدی در سینه ام احساس کردم . پسر بزرگ و همسرم سریع با اورژانس تماس گرفتند و همه ناراحت بودند . اورژانس رسید و پس از اینکه مرا معاینه کردند با عجله سوار آمبولانس کرده تا به بیمارستان منتقل کنند . همه ناراحت بودند و گریه می‌کردند بجز همسرم که فقط میگفت : علی چیزی نیست نترس خوب میشی . اما تو صورتش ترس رو میدیدم . آمبولانس حرکت کرد بعد از چند دقیقه درد شدیدتر شد و پزشکیارها شروع به ماساژ کردند . ناگهان دیگه دردی احساس نکردم و سبک شدم . به خودم گفتم : آخی خوب شدم . ناگهان بلند شدم و نشستم ، و پزشکیارها رو میدیدم که دارن یکنفر رو ماساژ قلبی میدن . برگشتم و دیدم خودم روی تخت هستم ، تعجب کردم و بلند شدم دیدم بله اونا هنوز دارن جنازه منو ماساژ میدن . تازه فهمیدم که مرده ام . ** اون شب منو بردند سردخانه و من تمام وقت خودم و خانواده خودم رو میدیدم و همراهشون بودم . اونا زاری و شیون می‌کردند . زنم ، پسرام و دخترم  . پیششون میرفتم و میگفتم من خوبم گریه نکنید . ولی اونا نمی‌فهمیدند . خلاصه بعد از اینکه منو گذاشتن تو سردخونه همه برگشتند خونه . من ترسیده بودم ، نمیدونستم پیش بدنم بمونم یا برم خونه پیش خانواده . خلاصه تصمیم گرفتم همراه خانواده برم . اول رفتم تو ماشین پسر بزرگم که همسرم همراهش بود و مرتب گریه میکرد . پسر بزرگم گفت : مامان گریه نکن بابا عمر خودش رو کرده بود. چه بی انصاف بود من ۳۵ سال براش زحمت کشیده بودم تا دکترای مکانیک گرفت و برای خودش کسی شده بود . بقیه بچه ها هم بهتر از این نبودند ، پسر دومم که با خانومش تنها تو ماشین من می‌رفتند میزدن و میرقصیدن . ولی دخترم یکریز گریه میکرد . ناگهان مثل اینکه یک نیروی شدید من رو از جا کند و با سرعت خیلی زیاد به سمت سردخانه کشید و درون بدنم رفتم . زنده شده بودم . اول نمیدونستم چه کنم ولی بعد تلاش کردم بیام بیرون . اونقدر تلاش کردم تا بیهوش شدم . بعد از مدتی از گرما بهوش اومدم و دیدم یک دکتر و چند پرستار بالای سرم هستند . دکتر با خنده گفت : به زندگی خوش آمدی . **** بعد از اون خوب شدم علارقم میل خانومم تصمیم گرفتم که برای خودمون دو نفر زندگی کنیم . دوتا خونه رو فروختم و یه آپارتمان ۸۰ متری تو یک محله خوب گرفتم . ماشین سانتافه آخرین مدل را فروختم یک ون خریدم که داخلش تخت و لوازم زندگی داشت . از اون روز به بعد به همراه خانومم و با همون ون تمام ایران رو گشتیم . هر چند وقت هم یه چند روزی به خونه نیومدیم و اونجا بودیم . بعدش مغازه و گاراژ خودم رو هم فروختم و شروع کردیم به گشتن دنیا ، همه کشورهای اطراف و اروپا رو رفتیم ، درنهایت هم تو هلند خونه خریدیم و اونجا موندیم.  حالا ۷۰ سالمه و خودم و خانومم با عشق توی یه روستای هلندی زندگی می‌کنیم و باغ میوه داریم . هر روز هم از روستا تا شهر که حدودا ۳۰ کیلومتر است رو پیاده روی میکنیم . سالی چند بار هم بچه ها با نوه هامون میان و سری بهمون میزنن . *** خانومم میگه از روزی که زنده شدی تا حالا فقط فهمیدم زندگی یعنی چه . همیشه ازم میپرسه که چی شد یکدفعه عوض شدی ولی من چیزی بهش نمیگم . * زندگی نکنید برای زنده بودن . از دارایی خود لذت ببرید شاد باشید
إظهار الكل...
👍 2
#ثبت_نام_کلاس_اولی_ها عزیزانی که فرزندشون امسال پایه اول دبستان میرن و پیش ثبت نام کلاس اول رو انجام ندادن حتما و هر چی سریعتر به مدیر محترم مدرسه حاج علی طوسی #ننج جهت ثبت نام اولیه مراجعه کنند. با تشکر..... #خاطرات_ننج
إظهار الكل...
👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
بچه های کلاس اول ابتدایی #ننج سال 1362 خانوم زندی #خاطرات_ننج
إظهار الكل...
2👏 2
#اطلاعیه_فوری به اطلاع #میانه_گیران منطقه #باقرآباد می رساند از شب پنجشنبه (چهارشنبه شب) از ساعت ۸ شب به بعد به مدت ۷۲ ساعت (۳ روز) آب فروشی جهت هزینه چاه انجام می شود عزیزان میانه گیر جهت خرید آب با آقای #محمد_هاشمی تماس حاصل نمایند. شماره تماس آقای محمد هاشمی 09186121091 #خاطرات_ننج
إظهار الكل...