cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

بیلیونر

دانش علم ثروتمند شدن را با ما بیاموزید (چه فکر کنید که میتوانید و چه فکر کنید که نمیتوانید در هر صورت حق با شماست) ‏قانون سوم نیوتون می‌گه برای اینکه بخوای به چیزی برسی باید از یه چیزی دل بکنی. کریستوفر نولان

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
298
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-37 أيام
-830 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

تخلیه روانی خواندن این پست فوق العاده را به همه شما توصیه میکنم. تا حالا شده است بعد از خوردنِ مایعاتِ زیاد، یا  توی سرما وسطِ جاده در یک اتوبوس بین شهری گیر کرده باشید و مثانه‌تان از فشارِ پر شدن در حال ترکیدن باشد؟ دیده‌اید آدم جانش به لبش می‌رسد؛ تمام ذهن و فکر و آرمان و آرزویش خالی شدن مثانه‌اش است. هیچی برایش مهم نیست. هیچی به چشمش نمی آید. هیچ آرزویی ندارد جز توقف ماشین. تا محتویات مثانه را برون ریزی کنید. دیده‌اید وقتی دستشویی می‌روید چه احساس راحتی‌ای دست می‌دهد؟ احساس سبُکی. آن‌وقت است که آزاد می‌شوید و دوباره به چیزهای دیگر فکر می‌کنید. از تهِ دل می‌گویید: آخِیش. راحت شدم. روان ما هم یک مثانه دارد که در مسیر زندگی مدام پر و خالی می‌شود. آنها که مایعات بیشتری می‌خورند یا در معرض سرما هستند (یعنی زندگی پرتلاطم‌تری دارند) مثانه‌شان زودتر پُر می‌شود. مثانه‌ی روان که پر می‌شود آدم الَکی قاطی می کند، به هم می‌ریزد؛ اخلاقش سگی می‌شود؛ و جالب آنکه خودش هم نمی‌داند چه مرگش است. با این تفاوت که آدم پرشدنِ مثانه‌ی روان را نمی فهمد؛ فقط درد و فشارش را حس می‌کند. روان نیز نیاز به بیرون‌روی دارد. نیاز به خالی شدن از فاضلاب مشکلات زندگی. تا بتواند دوباره به چیزهای خوب فکر کند. روی چیزهای بهتر سرمایه‌گزاری کند. روان هم نیاز به رهایی از فشار دارد. وگرنه می‌ماند؛ گیر می‌کند. رشد نمی‌کند. نمی‌تواند قدم از قدم بردارد. تمام فکر و ذکرش درگیر چیزهای حقیر می‌شود. گاهی به روان‌تان استراحت دهید. استراحت از روزمرگی؛ از دویدن‌های بی‌هدف؛ از تنش‌های بیهوده؛ از کل کل کردن با خود و دیگران؛ از گیر دادن به چیزهایی که ارزشش را ندارد؛ استراحت از حرص و طمع، استراحت از کینه.استراحت از خبر های ناگوار، استراحت از نقاب ها و پرستیژهای مزخرفی که سینه‌ی آدم را تنگ می‌کند. استراحت از احساس قبض و گرفتگی. یا لااقل استراحت از چیزهایی که درون خود می‌ریزید و کسی نمی‌فهمد. خصوصا در فرهنگ ما که از همان بچگی یاد می‌گیریم که آدمِ خوب یعنی کسی که هیجاناتش را سرکوب کند و نشان ندهد. برون‌ریزی روان یعنی داشتنِ رفیقی که با او همان‌طور حرف بزنید که با خودتان حرف می‌زنید. اگر نداریدَش بهترین رفیقی که می توانید فشار روان را روی آن خالی کنید یک قلم و کاغذ است. بنویسید. هرچه دلِ تنگتان می‌خواهد. آزاد و رها. بعدش هم بیندازیدش سطل اشغال. حتی اسیرِ آن نوشتن هم نشوید: اینکه چه می‌نویسید و چگونه می‌نویسید و برای چه می‌نویسید. فقط و فقط بنوسید. حتی اگر حال نوشتن نداری شروع کن به حرف زدن و صدایتان را ضبط کردن. بدون هیچ قیدی حرف هایت را بزن. بی هیچ آداب و ترتیبی. در مورد همه چی. بی هیچ هراس و قید و بندی. بعد بارها گوشش بده. بعد حذفش کن و فراموشش کن. فقط باید برسی به آنجا که فریاد بکشی: «چو تخته پاره بر موج، رها رها رها من». برون‌ریزی یعنی ورزش؛ یعنی گاهی کوه و درِ و دشت رفتن. یعنی بالا و پایین پریدن.  یعنی با بچه‌ها فوتبال زدن و عروسک بازی کردن. یعنی فریاد کشیدن؛ بلند خندیدن؛ بلند گریه کردن. اصلا یعنی لحظاتی را مثل دیوانه‌ها زیستن. یعنی آن لباس قشنگتان را توی خانه پوشیدن و خودتان را تحویل گرفتن. یعنی توی خلوتِ خودتان همراه با یک آهنگ دلخواه یک لیوان چای با بیسکوییت در خلوت خوردن و بعدش شروع کنی برای خودت رقصیدن. یعنی لحظاتی بی‌خیال همه چیز شدن. یعنی تمام وجودتان با حضور قلب دایم یک ذکر را بگوید: چیز لقِ دنیا. برون ریزی یعنی چیزی که بعدش از تهِ دلتان بگویید: آخیش_راحت_شدم. بیرون نریختن هیجان‌های اصلی در مسیری بالغانه و والایش‌یافته، و سرکوبِ مداوم آنها در خانواده و یا در جامعه، کم کم به تجمعِ درونیِ خشم منجر خواهد شد که روزی در جایی همانند یک دُمل چرکین سر باز خواهد کرد. فقط یک چیز را یادتان باشد؛ ‌یعنی یک چیز را رعایت کنید؛ فشار روان‌تان را روی کسی خالی نکنید. قرار نیست با آخِیش گفتن شما، زخمی بر وجود کسی بنشیند.... با ما همراه باشید در: کانال بیلیونر https://t.me/Billionairzak
إظهار الكل...
بیلیونر

دانش علم ثروتمند شدن را با ما بیاموزید (چه فکر کنید که میتوانید و چه فکر کنید که نمیتوانید در هر صورت حق با شماست) ‏قانون سوم نیوتون می‌گه برای اینکه بخوای به چیزی برسی باید از یه چیزی دل بکنی. کریستوفر نولان

Photo unavailableShow in Telegram
👍 1
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من ✍ #غزل_مولانا آنچه که میبینیم بر روی جسم و روان ما تاثیر میگذارد. چیزهای زیبا ببینیم تا روح و روان ما زیبا شود.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
00:13
Video unavailableShow in Telegram
فروپاشی روانی این شکلیه! چیزی که برای ما ایرانی ها یک عادته! + دیدنشم خودش یه فروپاشی روانی بود😓 مواظب اعصاب و روان تان باشید پیشتر کسانی که مشکل روح و روان دارند بر میگردد به مشکلات مالی که داشته اند و دارند و گروه مرجع نادانی که باهاشون نشست و برخاست میکنید همیشه دوستان نادان از ویروس های کشنده طبیعت وحشتناک ترند
إظهار الكل...
IMG_8432.MP42.44 MB
1
💢من فیلسوفم اما موتور‌سیکلت تعمیر میکنم! ✍دکتر متیو بی. کرافورد، دکترای فلسفه از دانشگاه شیکاگو و تعمیرکار موتورسیکلت نشر: گاهنامه مدیر ■پول‌های مچاله‌ ته جیبم در تعمیرگاه موتورسیکلت در مقایسه با حقوقی که در شغل قبلی‌ام می گرفتم، حس بسیار متفاوتی دارد. پس از اخذ مدرک دکتری در رشته فلسفه از دانشگاه شیکاگو، مدیر اندیشکده (اتاق‌فکر) واشنگتن شدم. آن روزها همیشه واقعاً خسته بودم و صادقانه بگویم نمی‌توانستم هیچ دلیل منطقی‌ای برای حقوقی که می‌گرفتم پیدا کنم. □این سوال همواره در ذهنم بود که این‌جا چه محصول ملموس و چه خدمت مفیدی برای کسی انجام می‌دهم؟. این حس بی‌فایدگی واقعاً برایم تحقیرآمیز بود. حقوق خوبی داشتم ولی در حقیقت احساس می‌کردم این حقوق نوعی جبران خسارت است. سرانجام بعد از پنج ماه این کار را کنار گذاشتم تا تعمیرگاه موتورسیکلتم را باز کنم. شاید این جابه‌جایی به خاطر این بود که من واقعاً برای کار دفتری ساخته نشده بودم، اما آنچه بدون شک می‌توانم بگویم این است که در این اتفاق هیچ چیز غیرمعمولی برایم رخ نداده است. ●من قصه‌ زندگی خودم را برایتان می‌گویم، نه به این خاطر که فکر می‌کنم زندگی خارق‌العاده‌ای داشته‌ام. برعکس، دلیل بازگو کردنش این است که گمان می‌کنم زندگی‌ای کاملاً عادی دارم. هنگام انجام کارهای دستی، همیشه احساس می‌کردم این کارها، در مقایسه با مشاغلی که کارهای دانشی نام گرفته‌اند واجد معنای عمیق‌تری از عاملیت و کارایی‌اند. (برداشته شده از آوانگارد) ○پشت میزنشین‌ها هر روز صبح سر کارشان می‌روند و روی همان صندلی همیشگی می‌نشینند و به مانیتور و در و دیوار اتاقشان چشم می‌دوزند. همه چیز یکنواخت است: رایانه‌شان، کاغذهایشان، و پنجره‌ای که به دیوار ساختمان روبه‌رو باز می‌شود. گاهی احساس می‌کنند جز این صحنه تکراری رابطه‌ای با دنیای واقعی ندارند؛ آن‌ها همان کسانی هستند که از دبیرستان به دانشگاه و سپس به این اتاقک و میز و صندلی هدایت شده‌اند. ■تا اینجا تفاوتی با نویسنده این کتاب و اغلب کارمندان اداری یا دانشگاهیِ دیگر ندارند. اما متیو کرافورد استاد فلسفه‌ای است که بعد از کار اداری روزمره‌اش پا به دنیای تازهای می‌گذارد؛ به تعمیرگاه موتورسیکلت خودش پناه می‌برد و مشغول تعمیر موتورهای فرسوده می‌شود. او از تجربه فلسفی‌اش در انجام کارهای یدی حرف می‌زند و ما را به سفری برای کشف کار معنادار و لذت‌بخش می برد. (برداشته شده از ترجمان) □کتاب دکتر کرافورد نکات مهم و جالبی و بسیار متنوعی دارد اما سه آموزه کلیدی که ما می‌خواهیم آن را برجسته کنیم چنین است: ▪︎نگذارید جامعه برای شما تعیین تکلیف کند. در طول زمان برای ما جا افتاده است که کارهای اداری (یقه سفیدها) شرافت بیشتری دارند. در صورتی که مشاغل یدی، مانند مکانیکی، لوله‌کشی، و نجاری، نوعی از کار را ارائه می‌دهند که از نظر فکری جذاب، خلاقانه و با پاداش شخصی است، برخلاف تصور عموم که چنین کاری را پست یا بی‌اهمیت می‌داند. ▪︎کار کردن ذاتا ارزشمند است. کرافورد این ایده را به چالش می‌کشد که کار صرفاً وسیله‌ای برای رسیدن به هدف بیرونی است، مانند دریافت حقوق. او استدلال می‌کند که کار باید از طریق احساس عاملیت شخصی، ارتباط با نتایج ملموس کار و فرصت به کارگیری مهارت‌ معنابخش باشد. ▪︎کار باید تعالی‌بخش باشد. کرافورد بر ارزش کاری تأکید می‌کند که به افراد امکان می‌دهد عمیقاً درگیر شوند، با آن ارتباط برقرار کنند، در آن غرق شوند، از آن لذت ببرند و عاملانه و فعالانه کار کنند، مسوولیت نتایج را بر عهده بگیرند و به دستاوردهای خود افتخار کنند. ●معنای کتاب فیلسوفی در تعمیرگاه برای من و شما چیست؟ ما بخش مهمی از زندگی‌مان را صرف کار می‌کنیم حدودا یک سوم. بنابراین اگر کار ما فقط منجر به دریافت حقوق شود، به‌گونه‌ای که پس از آن با پولی که به دست می‌آوریم زندگی کنیم به عبارت دیگر ما در حال خودفروشی مدرن هستیم. چه باید کرد؟ ○حتی‌الامکان به مشاغلی بپردازیم که ارزش واقعی تولید می‌کنند به گونه‌ای که علاوه بر آنکه جیب ما را پر می‌کنند قلب و روح ما را نیز پر کنند. در صورتی که دست ما برای پیدا کردن شغل دلخواه بسته است اما راه پیش روی ما بسته نیست: ۱. جنبه‌های خلاقانه به کارمان اضافه کنیم؛ مانند راننده تاکسی که کل کابین داخل تاکسی را پر کرده بود از نوشته‌های الهام‌بخش. ۲. کاری را که دوست داریم به شغل‌مان اضافه کنیم مانند فروشنده لاستیک ماشینی که اطراف و درون مغازه‌اش را پر کرده بود از گلدان‌های زیبا. ۳. در کنار کار اصلی‌مان ارزش‌های معنادار خلق کنیم مانند آرایشگری که روانشناسی خوانده بود و همیشه پادکست‌های خوب در آرایشگاه پخش می‌کرد و حتی گاهی هم مشاوره می‌داد. ⭕️این ما هستیم که به زندگی و کارمان معنا می‌بخشیم. ✍منبع: آکادمی جام
إظهار الكل...
بیشتر بیمارستان‌های روانی پر از بیمارانیست که سال‌ها زیر فشار مالی بوده‌اند و این تنش، ذهن و جسم آن‌ها را از کار انداخته . چنین برآورد کرده‌اند که نُه دهم بیماری‌هایِ انسان، ناشی از فشار و محنت و نکبت، زاییده از فقر است . فقر سبب می‌شود زندان‌ها از دزدان و جنایتکاران پر شود. فقر انسان‌ها را به‌سوی اعتیاد و فساد و فحشا و خودکشی سوق می‌دهد. از کودکان بی گناه پاک و با استعداد و باهوش، مجرم و بزهکار می‌سازد. باعث می‌شود مردم به کارهایی دست بزنند که اگر فقیر نبودند حتی به فکرشان هم خطور نمی‌کرد. عواقب معصیت‌بار فقر بی‌انتهاست.جایی که فقر بیاید ایمان و عشق از بین خواهد رفت .عاملین فقر، جنایتکارند ✍ #کاترین_پاندر
إظهار الكل...
👍 1
04:31
Video unavailableShow in Telegram
8.28 MB
𝐌𝐢𝐫𝐚𝐜𝐥𝐞𝐬 𝐬𝐭𝐚𝐫𝐭 𝐭𝐨 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐞𝐧 𝐰𝐡𝐞𝐧 𝐲𝐨𝐮 𝐠𝐢𝐯𝐞 𝐚𝐬 𝐦𝐮𝐜𝐡 𝐞𝐧𝐞𝐫𝐠𝐲 𝐭𝐨 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐝𝐫𝐞𝐚𝐦𝐬 𝐚𝐬 𝐲𝐨𝐮 𝐝𝐨 𝐭𝐨 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐟𝐞𝐚𝐫𝐬. معجزه‌ها وقتى شروع به اتفاق افتادن ميكنن كه به همون اندازه‌اى كه به ترس‌هات بها و انرژى ميدى، به رؤياهات هم انرژى بدى.
إظهار الكل...
👍 3
00:59
Video unavailableShow in Telegram
7.34 MB
👍 1
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.