Azhoo

دیشب تئاتر شهرزاد بودم چون یه دوستی رو میخواستم ببینم ، بعد فکر میکنین کی رو دیدم؟؟؟ عشق خودم و نازنین رو !😌 سید جواد هاشمی🫠 شاید باورتون نشه انقدر این بشر ثبات داره تو چندش بودن ، حتی حضوری و از نزدیک هم چندشه!!! دم سالن دو، با دو تا تینجر دختر که از هنری بودن فعلا نوع کلاه به سر گذاشتن رو شناختن داشت صحبت میکرد و مجلس رو دست گرفته بود! حالا من کجام؟ اون ته بغل کافی شاپ بعد صحبتاش اومد دقیقا سمت من 🫠 همینجور که چشم تو چشم شدیم از پشت من رد شد رفت همراهم گفت این چقدر آشنا بود گفتم همونی که همیشه شهید میشه و نقش مثبتا رو داره ولی متاسفانه آدم لزجیه! دوست عزیز من فکر کردم رفت ولی همونجور پشت من مونده بود:))) و حتنا شنیده مگر کر باشه🚶

بریم؟ یا میخواین باز بازی در بیارین بگین نه!!!!🚶 فقط اون قسمت حریفت منم!!🫠

حالا خدا رحمتش کنه بااینکه نمیدونم کیه ولی عرضم به حضورتون ، خانواده من خودش دلیل نذورات و گرفتاری اینجانب میباشد🤣 گواهشم بچه های اینجا و تمام کسایی که منو میشناسن هرچی بهشون از ته دل ،خون کشیدن وحتی بعضی اوقات میگم خب خانوادمن چیکار کنم! محبت میکنم هارتر میشن اقای فاطمی نیا من اعتراض دارم

خدا رحمت کنه آقای فاطمی‌نیا رو. همیشه میگفتن اگه مشکل و گرفتاری داری و میخوای حل بشه، نذر کن با خانواده‌ات خوش‌رفتار باشی. همین

حاااااالم از دقیقه نودی بودنم بهم میخوره!!! هرچقدر برنامه ریزی میکنم لباسایی که میخوام بپوشمو ست میکنم باز لحظه آخر همه رو باهم انجام میدم! همونی میشه که میخوام ولی به چه قیمتی! اخه زنیکه! اینهمه بهت ظلم میکنن چرا خودت به خودت ظلم میکنی اینکه بدتر از اوناس!!! شدم مثل معتادی که میدونه اعتیادش ناموس خانواده شو داره میده به باد ولی باز میره میکشه عملی 🫤 این گربه وشیه از تو بهتر میفهمه! گفتم گربه وحشی رو؟ یه سلیطه اییییییییه 😌 عه وا چرا تهش طنز شد :/ من خیلی الان عصبیما میدونم به کف پات ولی خیلیییی کفری م خیلی🚶

🫠

واقعا هرچی بررسی میکنم میبینم فایده نداره من یه بار دیگه باید به دنیا بیام

خیلی باهیجان تو صورت بهاره نگاه کردم و بهش گفتم: میدونی چی دلم میخواد؟! و بعد از یکی دو ثانیه پنچر شده و خیره تو افق گفتم هیچی!🫤 ناخوداگاه عمیقا خندیدیم از اینکه چرا مغز من انقدر کمدیه بعد در رابطه با سوالی که ازش پرسیدم چی کار کنم این نفس تنگی که دچارش شدم کم شه خیلی بی ربط گفتم یه جا خوندم آدم ممکنه ۲۰ سالگی بمیره ولی ۶۰ سالگی خاکسپاریش انجام شه ولی من ۲۰ سالگی با وجود اون داغی که دیدم نمردم تا همین پارسال با وجود اونهمه مشکل و بالا و پایین باز زنده بودم کم میاوردم ولی باز خودمو ریکاوری میکردم اما... یهو بغض کردم برای خودم بعد یکسال ! انقدر که نمیتونستم حتی حرف بزنم با بدبختی گفتم یه چی بگو من بخندم یادم بره بهاره جا خورده نگام میکرد من پارسال تو ۳۳ سالگی مردم همه چی برای من تو پارسال متوقف شده اما اگه هنوز دارم ادامه میدم و امید دارم نمیدونم از کجا تامین میشم مثل کسی م که مرده و هی میخواد بره تو کالبدش دلم میخواد روزهایی که بهم گذشت رو از ۵سالگی بنویسم اما مدل کتاب های چند جلدی میشه با این تفاوت که جای حال کردن و هیجانی شدن هی طرف باید با استرس صفحاتو بخونه و به کاراکترای زندگی من فحش بده😂 به منم فحش میده ها ولی انقدر که استرس میکشه محبتش چیره میشه به حرص خوردن🫠 خلاصه که اینطور نمیدونم چرا نوشتم بازم یه جا خوندم آدما نیمه شب خیلی احساسی ن زرت و پرت زیاد میگن انگار باید برم بخوابم شب خوشی اصن😍

جوری از شیما کاتوزیان بدم میاد که این حجم از تنفر رو خیلی کم تو زندگیم تجربه کردم و بابت این تنفر از اون آدم ها یه هیستوری داشتم نه بی دلیل! بااینکه تو اینستاگرام هیچوقت نبودم و یکی دوتا از کلیپ هاش از طریق تلگرام بدستم رسید و فهمیدم همچین آدمی هست،الان که چند وقته قفلی زدم رو یوتیوب ، کلیپاش تک و توک به چشم میخوره و بدنم بند بندش جوری از تنفر بهم میپیچه پشمام میریزه! جوری ازش متنفرم که اصلا نمیتونم توصیف کنم بابت چیش دقیقا! قیافه و فک و دندونای زشتش؟ چیش؟ طرز صحبتش؟ حتی اکه حرف درستم بزنه میگم تو گه نخور🫠 حتی داستانی هم ازش نمیدونستم که بگم خب واسه اینه! بعد فهمیدم که دیگه از این بیشتر تنفر نیس خیلی واسم عجیبه:| این تنفر نسبت به یه غریبه! نمیدونم شاید منو یاد کسی میندازه من یادم رفته تجربه ش کردین؟ یا فقط من اینجوریم:\